1359.05.06

از دانشنامه روز شمار دفاع مقدس
پرش به ناوبری پرش به جستجو
روزشمار جنگ سال 1359
1359.05.06
نام‌های دیگر شش مرداد
تاریخ شمسی 1359.05.06
تاریخ میلادی 28 ژوئیه 1980
تاریخ قمری 15 رمضان 1400



گزارش - 66

در ادامۀ تحرکات ارتش عراق در مرزهای غربی و جنوب‌غربی ایران، طبق خبرهای رسیده از منابع داخلی، «یگان‌های مانوری لشکر6 زرهی ارتش عراق [که] در منطقۀ استحفاظی خود در مقابل منطقۀ سومار قرار دارد، گسترش پیدا کرده‌اند و این لشکر را لشکر10 زرهی پشتیبانی نموده و لشکر7 پیادۀ ارتش عراق، جناح شمالی و تیپ‌های 14 و 24 و 27 مکانیزه، جناح لشکر6 را پوشش می‌نماید.»[۱] گزارش سپاه نفت‌شهر نیز حاکی است: «به دستور قائم‌مقام شهر مندلی، شهرهای نفت‌خانۀ مندلیه و زرباطیه عراق از سکنه تخلیه شده‌اند و پاسگاه‌های عراقی "قشقه"، "الصمود" و "انقطاع مکتوب" در مرز سومار و پاسگاه‌های "الشهداء"، "امیزی" و "کاسه‏کاس" در مرز ایلام توسط چریک‌های محلی شدیداً تقویت شده‌اند.»[۲] همچنین، «برابر گزارش هنگ ژاندارمری ایلام مستند به اعلام پاسگاه انجیره و هلالی و گروهان صالح‌آباد، در ساعت 21 روز 6/5/59، 4 دستگاه خودرو با چراغ جنگی به پاسگاه الشهدای عراق وارد و در همان ساعت، 3 دستگاه دیگر نیز با چراغ جنگی و نورافکن به‏طرف پاسگاه "تک تک مشکی"و "پلکان" در حرکت بودند.»[۳] اما سه گزارش جداگانۀ دیگر از هنگ قصرشیرین، دربارۀ تحرکات ارتش عراق، حاکی‏از احتمال حملۀ برخی از این یگان‌ها در ساعات آتی است. بنا به خبر پاسگاه حیدرآباد، پاسگاه نی‌کند عراق شدیداً تقویت شده است؛ در این گزارش آمده است: «در ساعت 11 یوم جاری، 60 دستگاه تانک جنگی با پرسنل کافی وارد [پاسگاه نی‌کند شده] و قصد حمله به پاسگاه‌های مرزی را دارند.» در پایان این گزارش از رکن3 ناحیۀ ژاندارمری کرمانشاه درخواست تقویت پاسگاه مرزی خودی شده است.[۴] هنگ قصرشیرین در گزارش دوم خود آورده است: «گزارش پاسگاه زینل‌کش حاکی است در بین پاسگاه باغچه و فلکاهول عراق یک پاسگاه دیگر مستقر گردیده و تعداد 14 دستگاه تانک و 12 دستگاه [خودرو] گاز به [فاصلۀ] تقریبی یک کیلومتری مرز نزدیک شده‌اند.»[۵] آخرین گزارش این هنگ حاکی است: «برابر [اعلام] گروهان قصرشیرین به استناد گزارش پاسگاه ژاندارمری هدایت، در ساعت 12:45 و ساعت 16 یوم جاری، تعداد 4 دستگاه تویوتا با یک جیپ در حدود 100 الی 150 نفر مهاجم که در داخل آنها بودند به پاسگاه مجیدسالار عراق مراجعت کردند و همگی در اطراف پاسگاه و بالای پاسگاه مجیدسالار دیده می‌شوند و این‌طور به نظر می‌رسد که قصد حمله به این پاسگاه را داشته باشند.»[۶]

گزارش - 67

هم‌زمان با تحرکات مرزی ارتش عراق، اقدامات این کشور در تجاوز به حریم هوایی و نیز درگیری‌های پراکندۀ مرزی، حاکی‏از ادامه و تشدید روند ناآرامی در مرزهای غربی و جنوب‌غربی ایران است. «به گزارش سپاه پاسداران قصرشیرین، یک میگ عراق در ساعت 16:10 دقیقه، مناطق باویسی و ازگله را زیر آتش قرار داده و سپس به منطقۀ دالاهو رفته و بعداً خاک ایران را ترک نموده [است].»[۷] ازطرف دیگر، هواپیماهای عراقی به‌طور متوالی در این مناطق به شناسایی مواضع نیروهای ایران می‌پردازند. به گزارش خبرنگار روزنامۀ کیهان از کرمانشاه، «هواپیماهای عراقی هر چند روز یک بار به حریم هوایی ایران تجاوز می‌کنند تا مواضع نظامی جمهوری اسلامی ایران را شناسایی کنند و هدف آنها این است که در زمان مناسب این مناطق را مورد حمله قرار دهند، زیرا اکثر اوقات این هواپیماها در فاصلۀ 2000 پایی از زمین پرواز می‌کنند.» بنا به همین گزارش، «یکی از مسئولین سپاه پاسداران ایلام ضمن تأیید مطالب بالا، به خبرنگار کیهان گفت: حدود ساعت 12 نیمه‌شب، 2 هواپیمای عراق به خاک ایران تجاوز کردند و چند لحظه بر فراز نخجیرک به پرواز درآمدند، که دراثر تیراندازی نیروهای خودی، خاک ایران را ترک کردند. به‌دنبال این جریان، حدود ساعت 3 بامداد نیز 2 هواپیمای دیگر عراق نیز حریم هوایی ایران را مورد تجاوز قرار دادند.»[۸] ازسوی دیگر، به‌دنبال درگیری شب گذشتة مأموران عراقی با نیروهای ایرانی در منطقه مذکور، امروز صبح نیز عراق با سلاح‌های سنگین ازقبیل خمپاره و توپ، پاسگاه سوبله در خاک ایران واقع در نوار مرزی بستان را زیر آتش گرفت. به گزارش خبرگزاری پارس، سرهنگ رضوی، فرمانده ژاندارمری خوزستان، ضمن اعلام این خبر، گفت: با شروع حمله ازطرف مأموران عراقی، مأموران ایرانی به آتش آنان پاسخ دادند و پس از دو ساعت، مهاجمان عراقی مجبور به عقب‌نشینی شدند. وی اضافه کرد: این درگیری از ساعت 9:30 دقیقه تا ساعت 11، ادامه داشت و در جریان درگیری به نیروهای ایرانی و پاسگاه آنان هیچ‌گونه خسارتی وارد نیامد.[۹] در گزارش ژاندارمری خوزستان نیز دربارۀ این درگیری آمده است: «در این درگیری قسمتی از پاسگاه سوبلۀ عراق منهدم شد.» این گزارش می‌افزاید: «با‌توجه‌به اینکه مأمورین عراقی پاسگاه‌های خود را تقویت نموده‌اند، ناحیه [ژاندارمری] تقاضای اعزام واحد کمکی به پاسگاه سوبله نموده است.»[۱۰] مین‌گذاری نوع دیگری از تحرکات ایذایی عراق است. امروز یک عدد مین نزدیک محل شیروخورشید سرخ دهلران کار گذاشته شده بود که براثر انفجار آن 11 نفر زخمی شدند.[۱۱]

گزارش - 68

دامنة مبارزات گروه‌های معارض عراقی علیه حکومت صدام، به برخی کشورها گسترش یافته است و دراین‌میان، به کمک دستگاه‌های تبلیغاتی حکومت صدام، از ایران به‌عنوان مسئول اقدامات معارضین مزبور، بعضاً در رسانه‌ها و اکثراً در اقوال مسئولان عراقی، یاد می‌شود.* امروز در ابوظبی و لبنان دو حادثه اتفاق افتاد. به نوشتۀ روزنامۀ جمهوری اسلامی: «سفارت بعث عراق در ابوظبی پایتخت امارات عربی [متحده] دیروز [امروز 6/5/1359] منفجر شد. در این انفجار عظیم، 2 تن از مسئولین بلندپایۀ سفارت عراق کشته و چند تن دیگر زخمی شدند. خبرگزاری پارس به نقل از آسوشیتدپرس از بیروت گزارش داد: به‌دنبال انفجاری که دیروز (امروز) در ابوظبی روی داد و منجر به قتل دو دیپلمات عراقی گردید، روزنامۀ دست چپی السفیر چاپ بیروت نوشت: یک گروه ناشناس که خود را "اتحاد عارف البصری" می‌نامد مسئولیت این انفجار را برعهده گرفت. السفیر توضیح داد که عارف البصری یک تبعۀ عراقی است که اخیراً اعدام شده است.»[۱۲] خبرگزاری پارس به نقل از حزب دعوت اسلامی که با این خبرگزاری تلفنی تماس گرفته است، گفت: حجت‌الاسلام شیخ عارف البصری یکی از برجسته‌ترین شاگردان عالم مجاهد و مرجع شهید آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدباقر صدر بود که در سال 1974 به‏اتهام عضویت در حزب الدعوة الاسلامیه به‏همراه چهار تن دیگر از بهترین شاگردان آیت‌الله صدر یعنی: سیدعمادالدین طباطبایی، سیدعزالدین قپانچی، سیدحسین جلوخان و سیدنوری آل طعمه در زندان‌های فاشیستی رژیم بعث به شهادت رسیدند.[۱۳] همچنین، خبرگزاری پارس به نقل از خبرگزاری امارات عربی متحده از بغداد، گزارش داد: صدام حسین، رئیس‌جمهوری عراق، امروز پیام مکتوبی از شیخ زاید بن‌ سلطان آل نهیان، رئیس امارات عربی متحده، دربارة مناسبات دوجانبه و آخرین تحولات منطقه دریافت کرد. این پیام را رئیس دربار امارات عربی متحده که صبح امروز وارد بغداد شد، تسلیم صدام حسین کرد. خبرگزاری پارس افزود: ناظران سیاسی، این روابط را، به‌ویژه باتوجه‌به اوج‌گرفتن جهاد امت مسلمان عراق علیه حکومت فاشیستی بعثی، که انفجار سفارت عراق در ابوظبی نمونه‌ای از آن است، بیشتر مربوط به مسائل امنیتی می‌دانند.[۱۴] روزنامۀ واشنگتن پست نیز ضمن نقل اسامی کشته و زخمی‌شدگان، نوشت: «خبرگزاری عراق، دولت انقلابی ایران را مسئول این حمله دانست.» این روزنامه افزود: «قبلاً طی ماه جاری دبیر سوم سفارت عراق در بیروت، ابراهیم خزعل حصون به ضرب گلوله به قتل رسید. عراق در این حمله نیز ایران را مقصر دانست.»[۱۵] حادثۀ دوم در بیروت رخ داد. به گزارش آسوشیتدپرس: «پیش‌ازظهر امروز، یک سیاستمدار هوادار رژیم بعث عراق در بیروت مورد تهاجم یک مرد مسلح ناشناس قرار گرفت و کشته شد. این شخص که موسی شعیب نام دارد یک مسلمان شیعۀ لبنانی و عضو حزب سوسیالیست بعث لبنان بود که با رژیم صدام حسین همکاری نزدیک دارد.»[۱۶] رادیو اسرائیل نیز ضمن نقل این خبر، گفت: «این ترور نگرانی عمیقی را در بیروت به وجود آورده است، زیرا بیم آن می‌رود که موجب برخوردهای خونین تازه‌ای بین طرف‌داران ایران و عراق در بیروت شود.»[۱۷] ازسوی دیگر، حزب دعوت اسلامی عراق در اطلاعیه‌ای ضمن هشدار به برخی دولت‌های عربی منطقه، اعلام کرد: «باکمال تأسف تعدادی از رژیم‌های وابسته، دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی خود را در اختیار رژیم سفاک عراق گذارده و آلت دست سازمان امنیت عراق شده‌اند، به‌طوری‌که آزادانه دست به ترور و تعقیب و دستگیری مخالفان خود می‌زنند. بارزترین این کشورها کویت و امارات متحده و اردن می‌باشند. ما مسئولیت ریختن خون هر شهید و یا دستگیری هر مخالفی با رژیم وابستۀ صدام، مخصوصاً مجاهدان عراقی که در این کشورهای ذکرشده صورت می‌گیرد، به‌عهدۀ همان رژیم می‌گذاریم.»[۱۸]

گزارش - 69

گرچه بمب‌گذاری و عملیات ایذایی عوامل وابسته به عراق اغلب باعث ایجاد تلفات انسانی و خسارات مالی نسبتاً عمده‌ای در داخل شهرهای مرزی یا نزدیک به مرز می‌شود، اما در بسیاری مواقع این تحرکات با هوشیاری مردم و تلاش مأموران انتظامی خنثی می‌گردد و در موارد متعددی، عاملان شناسایی و به مجازات می‌رسند. دو خبر زیر نمونه‌هایی از این موارد است. به نوشتۀ روزنامۀ جمهوری اسلامی: «بمبی که ازسوی مزدوران بعث عراق در یکی از خیابان‌های اهواز گذاشته شده بود خنثی گردید. بنا بر همین گزارش، ساعت 10:15 دقیقۀ دوشنبه‌شب، در خیابان مجاهدین بین حافظ و فردوسی بمبی در کنار خیابان گذاشته شده بود که [ساکنان] منازل اطراف متوجه می‌شوند و به اطلاع کمیته می‌رسانند و افراد کارشناس بلافاصله در محل حاضر و این بمب را خنثی می‌نمایند.»[۱۹] ازسوی دیگر، در ادامۀ مبارزه با عوامل بمب‌گذار، «دادگاه انقلاب اسلامی اهواز اعلام کرد که سیدعباس موسوی فرزند فاضل اهل شادگان به‏اتهام رفتن به عراق، آوردن اسلحه و داشتن چاشنی انفجاری و فتیله و همکاری با خرابکاران تأسیسات صنعتی، محکوم به اعدام شد که حکم صادره در ساعت 6 بعدازظهر دوشنبه، به اجرا درآمد.»[۲۰] دراین‌حال، رادیو صدای امریکا در گزارش خود، دربارۀ تأثیر خرابکاری‌های مداوم در تأسیسات صنعت نفت بر روند تولید نفت، گفت: «خرابکاری‌های مداوم در مولد نیرو در پالایشگاه آبادان، میزان تولید نفت این پالایشگاه را به متجاوز از یک‌سوم یعنی جمعاً چهارصد هزار بشکه در روز کاهش داده است. مقامات مسئول در ایران می‌گویند توربین‌های پالایشگاه آبادان در دست تعمیر قرار گرفته است. درعین‌حال، گفته می‌شود که دستگاه انتقال نیرو در پالایشگاه آغاجاری نیز به‌کلی از کار افتاده است و فعالیت در پالایشگاه کرمانشاهان نیز پس از تهاجم گروهی از مهاجمان عراقی به این پالایشگاه، به‌صورت نیمه‌تعطیل درآمده است.»[۲۱]

گزارش - 70

تشدید حمایت علنی عراق از شاپور بختیار و افسران فراری هوادار وی، علامتی دیگر از اراده دولت بعث بر تداوم و تسریع روند رو به وخامت مناسبات ایران و عراق است. شاپور بختیار، آخرین نخست‌وزیر شاه مخلوع، امروز در مصاحبه با رادیو فرانسه، دربارۀ ارتباط خود با عراق گفت: «منافع مشترک من و عراق دربرابر رژیم جمهوری اسلامی ایران موجب گردیده است که از دولت عراق کمک دریافت دارم.» خبرگزاری فرانسه ضمن نقل این مطلب افزود: «شاپور بختیار که در یک آپارتمان لوکس در پاریس اقامت دارد از موضع عراق در قبال رژیم جمهوری اسلامی ایران ستایش به عمل آورد و گفت که رژیم بعث عراق همه نوع کمک به او می‌دهد. هنگامی‌که از آخرین نخست‌وزیر شاه مخلوع درمورد پخش برنامه‌های فارسی وی از ایستگاه رادیویی بسیار قوی عراق سؤال شد، وی از جواب‌دادن به این سؤال خودداری کرده و فقط گفت که "تمام ایستگاه‌های رادیویی جهان اسلام مخالف رژیم آیت‌الله خمینی هستند."»[۲۲]

گزارش - 71

تحرکات ایذایی، نقل‏وانتقالات و درگیری‌های مسلحانۀ عوامل گروه‌های مسلح غیرقانونی، اعم از مهاجمان محلی (غیرسیاسی) وابسته به عراق و عوامل تشکیلاتی و هواداران تشکل‌های سیاسی، در مناطق کردنشین همچنان ادامه دارد. دراین‌میان، برخی از این تحرکات از چشمان عناصر اطلاعاتی خودی دور نمی‌ماند. بنا به یک گزارش: «برابر خبر رسیده از ناحیۀ گورانی* و قلخانی در تاریخ 6/5/59، محمود مرادی که سرپرست یک گروه هشتاد نفری از مهاجمین می‌باشد ازطرف سردار جاف جهت خرابکاری و دستبرد به منطقۀ گهواره و اسلام‌آباد تا کرمانشاه مأموریت گرفته است.»[۲۳] در گزارش دیگری آمده است که «کومه‌له در تاریخ 6/5/59، شش بار قاطر فشنگ از آبادی دزلی* و کیایه* با ماشین تا آبادی رشاش* آوردند و از آنجا کومه‌له که در آویهنگ بود، اولاغه [بار مزبور] را فرستادند به آبادی هویه* و از آنجا به توریور* برده‌اند و هر بار قاطر دو گونی می‌باشد.»[۲۴] همچنین، گزارش دیگری حاکی است: «سیدجواد حصامی با تعداد 30 نفر در کوه‌های اطراف آبادی تخت (در جنوب ایرانشهر از توابع سقز) مستقر بوده و دارای 2 قبضه ژ3 و کلاشینکف و یک قبضه توپ 106 و آر.پی.جی7 می‌باشند.»[۲۵] در استان آذربایجان‏غربی، سپاه پاسداران ارومیه نیز دربارۀ حملۀ افراد ضدانقلاب مسلح وابسته به عراق، چنین هشدار می‌دهد: «به احتمال زیاد، ظرف امشب 6/5/59، عناصر مزدور عراقی به واحدهای مستقر در منطقه ضربه بزند. ضمن هوشیاری کامل، پیش‌بینی‌های لازم را معمول دارید.»[۲۶] از ارومیه همچنین گزارش می‌رسد که «از ساعت 12 دیشب، مهاجمین مسلح با اسلحه‌های مختلف به پیشمرگان مسلمان کرد در روستای چره اطراف ارومیه حمله کردند. یک مقام آگاه در هنگ ژاندارمری ارومیه ضمن تأیید این خبر گفت: بلافاصله فرمانده گروهان تأمین منطقه به اتفاق جوانمردان و پیشمرگان مسلمان کرد به این تیراندازی‌ها که از روستای اشکه‌سو صورت گرفت پاسخ دادند و مهاجمین را عقب راندند. براساس این گزارش در این حادثه هیچ‌گونه تلفات یا آسیبی به پیشمرگان مسلمان کرد وارد نیامد و از میزان تلفات مهاجمین گزارشی نرسیده است.»[۲۷] گزارش دیگری حاکی است که: «در کرمانشاه ساعت 3 بامداد امروز، گروهی از مهاجمین مسلح با انواع سلاح برنو، ژ3 و کلت کمری در ناحیۀ سیدفاطمه و خیابان گلستان این شهر شروع به تیراندازی کردند که مأموران شهربانی به تیراندازی‌های آنها پاسخ دادند و پس از یک ساعت ‌و نیم درگیری، آنها را متواری ساختند. در این درگیری به کسی آسیب وارد نیامد.»[۲۸] گفتنی است که برخی از این تحرکات، ارزش نظامی نداشته و صرفاً برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم منطقه و در چارچوب یک عملیات روانی خاص صورت می‌گیرد. دراین‌مورد، گزارش خبرنگار کیهان مستند به گزارش ناحیۀ ژاندارمری کرمانشاه، حاکی است: «در اثر انفجار یک بمب در دهلران، گروهی از مردم این شهر مجروح شدند. بنا به همین گزارش، این بمب توسط مزدوران بعث عراق درجهت ایجاد رعب و وحشت در میان مردم کار گذاشته شده بود. درارتباط‌با انفجار این بمب طبق گزارشات رسیده، تعدادی از عوامل مزدور بعث عراق توسط مأموران ژاندارمری شناسایی و بازداشت شده‌اند.»[۲۹] برخی گزارش‌ها نیز حاکی‏از "بریدن" بعضی از عوامل گروه‌های مسلح غیرقانونی هستند؛ ازجمله بنا به گزارش سپاه پاسداران باینگان، «یکی از اعضای حزب منحلۀ دمکرات بامداد امروز، با یک قبضه اسلحۀ کلاشینکف خود را تسلیم سپاه پاسداران باینگان کرد و پس از انتقال به پاوه، امان‌نامه دریافت کرد.»[۳۰] ازسوی دیگر، به گزارش خبرگزاری پارس از سنندج، «در ادامۀ عملیات پاک‌سازی شهر سنندج، پاسداران مستقر در این شهر از خانه‌ای واقع در خیابان بیمارستان موفق به کشف دو قبضه اسلحه و تعداد زیادی فشنگ و نشریات مارکسیستی شدند.»[۳۱] گزارش دیگری از کرمانشاه مربوط به دستگیری شب‌هنگام اصغرخان سنجابی برادر دکتر کریم سنجابی از سران جبهۀ ملی است. در گزارش خبرگزاری پارس آمده است که وی درارتباط‌با مسئلۀ زمین و داشتن ایادی مسلح غیرمجاز در منطقۀ سنجابی بازداشت شده و هم‌اکنون در زندان دیزل‌آباد کرمانشاه به سر می‌برد. بنا به همین گزارش: «عده‌ای از پاسداران با مراجعه به منزل اصغرخان سنجابی می‌خواستند وی را جهت ادای توضیحات به کمیتۀ مرکزی احضار کنند که در این موقع رفت‌وآمدهای مشکوکی را ازسوی ساکنین خانه مشاهده کردند که پس از دریافت حکم ازطرف دادستانی، وی را بازداشت کردند. در بررسی‌های منزل نامبرده تعدادی اسلحه و مهمات، جواهرات و سایر آلات لهو و لعب و همچنین مدارکی دال بر وابستگی‌اش به خاندان منحوس پهلوی به دست آمد.»[۳۲]

گزارش - 72

بااینکه برخی شهرها و روستاهای استان کردستان و دیگر مناطق کردنشین پاک‌سازی شده و این پاک‌سازی‌ها همچنان ادامه دارد، یکی از مشکلات عمدۀ این مناطق، نبود امنیت کامل برای اجرا یا ادامۀ بازسازی و عمران شهری و روستایی است. دراین‌مورد مسئول جهاد سازندگی سنندج در گفت‌وگویی با خبرنگار رادیو سنندج گفت: «در روستاهای کردستان فعلاً برای ایجاد کار و عمران امنیت نسبی وجود ندارد، به‌محض به‌وجودآمدن امنیت، فعالیت‌های سازندگی شروع می‌شود. وی افزود: برای رفع کمبود آب در منطقه تصمیماتی گرفته شده، ازجملۀ این کمک‌ها حفر دو حلقه چاه و بازسازی چاه‌های قدیمی و تعمیرات آن است که مقدمات انجام این کار فراهم شده است. وی درمورد راه‌اندازی کارخانه‌ها گفت: دراین‌مورد دو برنامه موجود است؛ اول، راه‌اندازی و ترمیم و رفع نیازها و دوم ایجاد پروژه‌های جدید صنعتی. در مرحلۀ اول کارخانه‌های تولید نخ، نان ماشینی، کارگاه راه‌سازی و چند کورۀ آجرپزی شروع به کار کردند.»[۳۳] درهمین‌زمینه، یک گزارش مبسوط از وضعیت شهر و سپاه مریوان و روستاهای اطراف آن، نشان از عمق فاجعه در این مناطق دارد. در بخشی از این گزارش که "واحد پیگیری و هماهنگی و نظارت و ارزشیابی" سپاه مرکز اعزامی به مریوان آن را تهیه کرده، آمده است: «این شهر در بین تپه‌های جنگلی واقع شده و تپه‌های اطراف شهر در دست برادران پاسدار و ارتشی قرار دارد. دهات‌های اطراف این شهر هنوز پاک‌سازی نشده و ازاین‌لحاظ در موقعیت خطرناکی قرار دارد. به‌دلیل نزدیک بودن این شهر به مرز عراق و باز بودن مرز، رفت‌وآمد مردم [به عراق] به‌راحتی صورت می‌گیرد و به‌دلیل ناامن‌بودن جاده‌های اطراف و نرسیدن مواد سوختی و آذوقه، تقریباً 80% کمبودها از عراق وارد می‌شود. دراثر نرسیدن گازوئیل و بنزین به شهر مدتی است که شهر از داشتن آب و برق محروم است و امروز با ورود یک ماشین گازوئیل فعلاً این کمبود برطرف شده است.» در بخش دیگری از این گزارش آمده است: «به‌دلیل مشخص‌بودن مقرهای سپاه و پراکنده‌بودن ضدانقلاب در شهر و دهات‌های اطراف، امکان حمله به سپاه می‌باشد.» در بخش پیشنهادهای این گزارش نیز اضافه شده است: «با تعمیر سینما و نشان‌دادن فیلم‌های آموزنده می‌توان تا حدی از بیکاری مردم شهر که عده‌ای از آنها به تیله‌بازی مشغول‌اند، کاست و هم فرهنگ مردم را بدین‌وسیله بالا برد. با اعزام خبرنگار و فیلم‌بردار به شهر درمورد غارتگری‌های ضدانقلاب و تعمیر دکل رادیویی که به‌وسیلۀ گروه‌های مسلح غارت شده و وسایل آن را به قیمت ارزان به عراق فروخته‌اند، می‌توان با دادن روحیه به مردم آنان را درمورد کار این گروه‌ها روشن کرد و افشاگری نیز می‌توان درمورد گروه‌ها انجام داد. ... برای رفع کمبود و مشکلات کشاورزی می‌توان سد نیمه‌تمام باشماق را با ارسال نیروی متخصص، تکمیل و مورد بهره‌برداری قرار داد. برای جبران خسارت‌ها و نابسامانی‌های اقتصادی، طرح‌های عمرانی ازقبیل احداث کارخانه‌های تولیدی، صنعتی و دامداری و... پیاده شود. ... برای جلوگیری از وابستگی اقتصادی به عراق و تأمین مایحتاج زندگی افراد شهر، ارزاق عمومی ازقبیل وسایل سوختی و تغذیه و پوشاک و خواربار به توسط استفاده از امکانات هوایی ارتش ارسال گردد. اعزام پزشک و دارو برای رفع احتیاجات بهداشتی مردم [انجام گیرد.]»[۳۴] مشکل نبود امنیت در کردستان و برخی مناطق کردنشین دیگر، همچنین باعث شده که مسئلۀ تقسیم زمین و احیای کشاورزی و طبیعتاً موضوع اشتغال‌زایی نیز همچنان لاینحل باقی بماند. بااین‌همه، سازمان پیشمرگان مسلمان کرد در اطلاعیه‌ای خواستار اعزام هیئت تقسیم زمین به کردستان شده است. در این اطلاعیه خطاب به مسئولان امر آمده است: «هیئت 7 نفری تقسیم زمین را به کردستان اعزام دارید. ... زمینی که خدا برای همۀ مردم آفریده، عملاً عده‌ای آن را در دست گرفته و همواره بی‌آنکه رنجی برده باشند، گنج می‌اندوزند. فئودال‌ها و زمین‌خواران امکان زندگی و تلاش شرافتمندانه را از کشاورزان سلب و در شیوۀ دیرین آنها را استثمار نموده‌اند. ... این تبهکاران در زیر برق سرنیزۀ رژیم دست‌نشاندۀ پهلوی همچنان کشاورزان را مورد غارت و چپاول قرار می‌دادند و اینک با انقلاب اسلامی که نویدبخش آزادی راستین مستضعفین است، کشاورزان توقع دارند که چون گذشته، زمین در چنگ زمین‌خواران نباشد. بساط چپاول و استثمار برچیده گردد.» در بخش دیگری از این اطلاعیه آمده است: «اگرچه نیروهای انقلابی و مسلمان در منطقه هرجا را از وجود پلید مزدوران پاک ساخته‌اند و قدم‌های انقلابی در حل مشکل زمین به‌ نفع کشاورزان برداشته‌اند، اینک از مسئولان امر خواستاریم هرچه ‌زودتر هیئت 7 نفری را به کردستان اعزام دارند و زمینۀ هرگونه یاوه‌سرایی ضدانقلابیون و مزدوران بیگانه را از میان بردارند.»[۳۵]

گزارش - 73

تحرکات و ناآرامی‌های سیاسی و بعضاً خشونت‌آمیز در شهرها و روستاهای مختلف، گرچه در مقایسه با مناطق کردنشین و مرزی، بسیار جزئی می‌نماید، اما به‌هرحال وضع عادی را برهم می‌زند. در ایجاد این‌گونه ناآرامی‌های پراکنده حضور برخی گروه‌های سیاسی مخالف و اغلب معاند با نظام، که در خارج از کردستان به‌جای تحرکات نظامی، به سازماندهی اعتراض‌ها و خواسته‌های مردم و جهت‌دهی به آنها، تحت عناوین و نام‌های مختلف، می‌پردازند، مشاهده می‌شود. البته بعضاً گروه‌های مدافع نظام نیز چه به‌صورت رسمی و چه در قالب تحرکات مردمی، به اقدام متقابل می‌پردازند. در آمل، خبرنگار روزنامۀ جمهوری اسلامی وقایع امروز این شهر را چنین گزارش داد: «مجاهدین خلق [منافقین] مرکز آمل به اتفاق نیروهای چپ ازجمله فدایی، پیکار، طوفان و دیگر گروه‌های مخالف، بدون مجوز قانونی از ساعت 5/9 شب در سطح شهر دست به راه‌پیمایی زدند. بلافاصله مردم نیز در سطح شهر به حالت آماده‌باش برای خنثی‏نمودن هر نوع توطئه‌ای درآمده و در ساعت 11 شب از حسینیۀ ارشاد دست به راه‌پیمایی زدند و اعلام نمودند که هرلحظه و هردقیقه آمادۀ درهم‌شکستن توطئه‌های هرنیروی مخالف انقلاب می‌باشند. براساس همین گزارش، بعضی از ناظران بر جریان راه‌پیمایی شبانۀ خلقی‌ها، اظهار داشتند که چرا نیروهای به‌اصطلاح خلقی هنگام شب اقدام به راه‌پیمایی نموده‌اند.»[۳۶] در قزوین، به نوشتة روزنامة اطلاعات: «عامل توزیع نشریات "کار" در قزوین با رأی دادگاه انقلاب اسلامی این شهر، محاکمه و به زندان محکوم شد. در اطلاعیۀ این دادگاه آمده است: جلال ملاحسنی فرزند صفر به‏اتهام توزیع و فروش نشریۀ کار و [به‌عنوان] عامل توزیع آن در قزوین، [و نیز به‏جرم] کشف مقدار زیادی نشریات کار و پیکار و اعلامیه‌های توهین‌آمیز چریک‌های فدایی خلق از منزل وی، محاکمه و به 3 سال زندان در کاشان محکوم شد.»[۳۷] در لنگرود، درگیری بین متحصنین در فرمانداری این شهر و گروهی از مردم، به خشونت گرایید. به گزارش خبرنگار کیهان: «به‌دنبال درگیری‌های عصر پنجشنبه قریۀ "لیلاکوه" و "ملات" از توابع لنگرود و زخمی‌شدن چند نفر و نیز دستگیری یک نفر، گروهی از اهالی لیلاکوه به‌منظور آزادی شخص دستگیرشده در فرمانداری شهرستان لنگرود متحصن شدند. ازسوی دیگر فخر روحانی نمایندۀ مردم، جهت مذاکره با متحصنین به‌سوی فرمانداری حرکت کرد و در بین راه، گروهی از مردم مسلمان نیز با او همراه شدند. ولی مذاکره به خشونت گرایید و در جریان درگیری که روی داد، دو نفر از مردم به نام‌های جعفر نجفی و سیدجلال نورمحمدی زخمی شدند که حال نورمحمدی وخیم است.»[۳۸] همچنین، درپی درگیری‌های هفتۀ اخیر در این شهر، عصر امروز «گروهی به دفاتر حزب توده، جنبش مسلمانان مبارز و سازمان چریک‌های فدایی خلق در شهرستان لنگرود حمله کردند.»[۳۹] در درگیری امروز فرمانداری لنگرود، جراحات واردشده به یکی از مردم شهر باعث فوت وی شد؛ درپی این واقعه، واحد دانشجویی حزب جمهوری اسلامی بیانیه‌ای دراین‌مورد صادر کرد که در بخشی از آن به ریشه‌یابی این درگیری‌ها پرداخته شده و آمده است: «... جای تأسف است که به‌مانند اغلب موارد، این‌بار هم ضعف و سستی نهادهای انقلابی باعث رشد و تقویت این عناصر مزدور و این سینه‌چاکان غرب و شرق و رهروان راه شیطان شد و در پیامد آن، این مزدوران کثیف به‌قدری جسور شدند که یکی از گل‌های انقلاب را پرپر کردند. برای پیگیری دقیق این ماجرا باید مسائل مربوط به مدتی قبل از این حادثه را ذی‌تأثیر دانست و بررسی کرد. مدتی بود که سپاه و جهاد شهر لنگرود تحت‌تأثیر و نفوذ گروه‌های ضدانقلابی و منافق قرار گرفته بودند و عملاً نه فقط انقلاب را تقویت نمی‌کردند، بلکه درجهت تضعیف انقلاب و گسترش اعمال ضددین قرار گرفته بودند. به‌طور مثال، در ساحل نزدیک لنگرود که چمخاله نام دارد انواع فحشا و فساد جریان داشت و این تنها دراثر ضعف و اشکال نهادهای انقلابی شهر و عدم‌توجه مسئولان دربرابر گزارشات و شکایات مردم مسلمان شهر بود و باعث ناراحتی مردم مسلمان شهر من‌جمله برادر شهید نورمحمدی شده و آنان را که پیروان راه الله بودند سخت می‌آزرد و او بود که همواره در پیشاپیش صفوف محکم مردم مسلمان لنگرود الله‌اکبرگویان در حرکت بود و با آثار کفر و طاغوت و ریشه‌های پس‌ماندۀ آنان مبارزه و جهاد می‌کرد و سعی در محو آن داشت. ... ازاین‌رو، این خائنان به خلق درصدد قتل وی درآمدند و این عمل شوم را در آخرین حادثۀ زمان حیات این شهید جاوید انجام دادند. حادثه بدین‌ترتیب بود که منافقان دوچهره یعنی اعضای مجاهدین خلق [منافقین] و گروه‌های چپ یعنی فدائیان و پیکار و غیره به فرمانداری لنگرود هجوم برده و فرماندار را به گروگان گرفته بودند و درصدد ایجاد اغتشاش و آشوب در شهر بودند که برادر شهید "جلال" به‌همراه عده‌ای از مردم مسلمان لنگرود الله‌اکبرگویان به کمک فرماندار می‌آید و با اعضای سازمان مجاهدین [منافقین] و فدائیان خائن به خلق رودررو می‌شود. به کمک مردم آنان را به عقب می‌راند و در پایان این ماجرا بود که این خائنان و نوکران مزدور برادر مؤمن و فداکار را با چماق و تیرآهن به شهادت می‌رسانند. ...»[۴۰]

گزارش - 74

درحالی‌که بنی‌صدر به‌تدریج در جناحی متقابل با نیروهای موسوم به خط امام قرار می‌گیرد و این تقابل در جریان انتخاب نخست‌وزیر بروز بیشتری می‌یابد، سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، آشکارا و به بهانه‌های مختلف، موضع حمایت و نزدیکی روزافزون به بنی‌صدر و دورکردن وی از جناح خط امام را پیگیری می‌کند. ازجمله این موضوع در جریان اعلام خبر برگزاری دادگاه و محاکمۀ محمدرضا سعادتی از اعضای اصلی سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، که به‏جرم جاسوسی برای شوروی دستگیر شده است، به چشم می‌خورد. این سازمان درخصوص دادگاه سعادتی، نامه‌ای به رئیس‌جمهوری نوشته و به طرزی مظلوم‌نمایانه تقاضاهایی را مطرح کرده است. در این نامه ضمن طرح درخواست غیرمنطقی از بنی‏صدر مبنی‏بر فراهم‏کردن امکان حضور موسی خیابانی، احمد حنیف‌نژاد و محسن (ابوالقاسم) رضایی در دادگاه برای "دفاع سیاسی ـ ایدئولوژیک" از سعادتی، از رئیس‏جمهور، دادستان کل کشور و دادستان انقلاب درخواست شده است که همه افراد مرتبط با پرونده سعادتی، یک نفر مترجم رسمی برای تأیید ترجمه‌های برخی اسناد لانۀ جاسوسی دررابطه‌با دستگیری نامبرده، کارشناس عکس و نوار و نیز امضاکنندگان گزارش پزشکی قانونی در دادگاه حضور یابند. در ادامه این نامه، برای تحریک افکار عمومی و ایجاد شبهه در اذهان مبنی‏بر احتمال رعایت‏نشدن حقوق متهم در جریان دادگاه آمده است: «همچنین امیدواریم هیچ‌گونه تضییقی برای شرکت نمایندگان وسایل ارتباط جمعی، خبرنگاران داخلی و بین‌المللی در سراسر جریان محاکمۀ سعادتی به وجود نیاید. همچنان‌که در سال گذشته اعلام و پذیرفته شده دفاع حقوقی را آقای عبدالکریم لاهیجی به عهده خواهند داشت و آخرین تقاضای قانونی ما این است که ملاقات‌های ضروری قبل از محاکمۀ وکلا با متهم، محل محاکمۀ علنی، جای مکفی برای حضور ناظرین و خبرنگاران مطبوعات و رادیو تلویزیون وجود داشته باشد.»[۴۱]

گزارش - 75

عصر امروز، دادگاه ویژۀ انقلاب اسلامی مرکز به‌منظور رسیدگی به پروندۀ احمدرضا کریمی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، متهم به همکاری با ساواک و کمیتۀ مشترک، تشکیل جلسه داد. در این جلسه، نمایندة دادستان متن کیفرخواست احمدرضا کریمی را قرائت کرد. در بخشی از این کیفرخواست آمده است: «1. به شرحی که در اوراق پرونده و مدارک واصله از مرکز بررسی اسناد ملی منعکس است، احمدرضا کریمی متهم پرونده از سال 1350، تحت مسئولیت آقای محمدحسن ابراری جهرمی درارتباط‌با سازمان مجاهدین خلق [منافقین] قرار گرفته و تا پاییز 1351 در آن سازمان فعالیت داشته است. 2. نظر به دارا بودن خصلت عمل‌زدگی و نیز به‌دلیل غرور بیجا و روحیۀ خودپرستی از پاییز 1351 خود را از مسئولیت مستقیم آقای ابراری خارج می‌کند و رأساً دست به تشکیل یک گروه با مشی مبارزۀ مسلحانه می‌زند و دراین‌رابطه افرادی را در تهران و شهرستان‌ها عضوگیری می‌کند. علی‌رغم این خودسری به‌دلایل امنیتی و نیز به‏جهت داشتن امکانات تدارکاتی و انسانی، سازمان مزبور همچنان تا زمان دستگیری متهم در تماس با آقای ابراری باقی می‌ماند. ... 3. در تاریخ 31 فروردین 1352 پس از دستگیری محمد زاگرس خسروی، احمدرضا کریمی لو می‌رود و دستگیر می‌شود. 4. پس از دستگیری به‌وسیلۀ بازجویان ساواک ازقبیل حسین‌زاده، اکبری، عضدی و حسینی مورد بازجویی قرار می‌گیرد و پس از دوران اولیۀ بازجویی، همکاری فعال و مؤثری را با ساواک منحله درجهت معرفی افرادی که با وی فعالیت داشته‌اند آغاز می‌کند. سازش و همکاری وی با رژیم منحوس پهلوی دو بعد دارد؛ الف) انجام مصاحبۀ رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی درجهت تأیید رژیم. این مصاحبۀ فرمایشی که از رادیو تلویزیون پخش گردید و مطبوعات و روزنامه‌های آن زمان نیز به درج آن دست زدند، نشانۀ اوج تسلیم‌طلبی و سازش نامبرده است. وی در این مصاحبه مبارزه علیه رژیم را نفی کرده و به ارتباط با دولت بعثی عراق اعتراف نموده است. این‌گونه اعمال که در دوران طاغوت به‌وسیلۀ عناصر ضعیف و سازش‌کار بدان دست زده می‌شد ثمری جز تضعیف نیروهای مبارز و اصیل نداشت و رژیم منحوس پهلوی حداکثر بهره‌برداری را از آن به عمل می‌آورد. ... ب) بعد دوم، سازش و همکاری متهم نامبرده با رژیم سرنگون‌شدۀ پهلوی، معرفی عدۀ زیادی از افراد مبارز در طی بازجویی‌ها است. ... 5. دررابطه‌با افرادی که توسط متهم به ساواک معرفی و دستگیر شده‌اند درنتیجۀ شکنجۀ بازجویان ساواک تعداد زیادی زنجیروار دستگیر و به زندان‌های مختلف محکوم گردیدند. باتوجه‌به نقش مؤثر متهم در [ایجاد]تفرقه [در میان] این افراد و همکاری پیگیر با کمیتۀ مشترک، وی نمی‌تواند دراین‌خصوص از مسئولیت و سهمی که در این قضیه داشته است شانه خالی کند. 6. نامبرده پس از انجام مصاحبۀ رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی از زندان اوین به زندان کمیتۀ مشترک منتقل می‌شود و در موارد بسیاری به اطاق‌های بازجویی احضار می‌شود و با زندانیان سیاسی آن روز مواجهه داده می‌شود و به توصیۀ بازجویان کمیته سعی می‌کند که در ارادۀ مبارزین، خلل وارد نماید. در همان برخوردها آقای احمدرضا کریمی تلاش می‌کرده تا سازش خود را در شکلی منطقی و ظاهراً قابل‌قبول برای مبارزین توجیه کند و هرگونه مبارزه با رژیم را نفی نماید. ...»[۴۲] در بخش دیگری از کیفرخواست احمدرضا کریمی،* آمده است: «... 9. پرونده حکایت دارد که بین متهم و ساواک حدود یک سالی فاصله می‌افتد و او از اوایل اردیبهشت 53 تا تابستان 54، از کمیته به زندان‌های قزل‌قلعه و اوین منتقل می‌شود؛ البته اگر هدف از آن شکار افراد مبارز نبوده و این قهر واقعیت داشته باشد. در تیرماه 54 سیدعبدالرضا حجازی روحانی‌نما، واسطۀ ارتباط مستقیم با عناصر ساواک می‌گردد و دراثر این وساطت او رابطۀ نزدیک‌تری با سازمان مخوف مذکور پیدا می‌کند و در جریان مصاحبۀ رادیو تلویزیونی، خلیل دزفولی در تنظیم متن آن نقش مؤثری را به عهده می‌گیرد که از آن جمله است گنجاندن فرازهایی از نهج‌البلاغه در متن مصاحبه که با زیرکی و تزویر خاصی صورت گرفته است. رژیم گذشته از ترتیب‏دادن این‌گونه برنامه‌های نمایشی درصدد تضعیف نیروهای اصیل مبارز و ایجاد یأس و ناامیدی در جامعه و موجه جلوه‌دادن اعمال خود بوده است... 10. متهم در جریان دستگیری اخیر مجدداً ماهیت اصلی خود را برملا ساخته و با عناصری که هویت آنها بر مردم پوشیده نیست رابطه برقرار نموده و درصدد جلب نظر و کسب وجهه نزد این سیاستمداران و لیبرالیست‌های به‌اصطلاح ملی‌گرا بوده است. وی دراین‌رابطه قصد داشته نامه‌ای خصوصی از راه غیرقانونی به بیرون بفرستد که به دست پاسداران افتاده است که در پرونده ضبط است. 11. بدون اینکه متهم از گذشتۀ تلخ خود متنبه شود و اقلاً به نوشته‌های اخیر خود اصالت بخشد با تردستی و شیرین‌کاری‌ها و قراردادن نامه‌ها در جلد کتاب‌ها، مبادلۀ اسنادی از امیرانتظام به خارج را به عهده می‌گیرد و اسناد کشف‌شده و اقاریر متهم شاهد گویایی بر صحت این مدعاست. 12. متهم در نامه‌ای که در بند 10 از آن یاد شده به همپالگی‌های به‌اصطلاح مجاهدین خلق خود در بیرون اطمینان می‌دهد که مطلبی درجهت خلاف منافع آنها در دادگاه اظهار ندارد و مستقیماً به‌ نفع آنان موضع‌گیری نماید. 13. آنچه که [از] تحقیقات معموله از سراکیپ‌های کمیتۀ مشترک برمی آید عمدۀ اتهامات متهم همکاری مستمر او چه در زمانی که زندانی بود و چه زمانی که به‌دلیل همکاری و پاس‌داشتن آن آزاد شد، شناسایی افراد، معرفی آنان در گشت‌زنی‌ها، دستگیری، محاکمه و مجازات و در مواردی نظیر دستگیری بهمن روحی آهنگران، مرگ حین شکنجۀ دژخیمان ساواک است. 14. به دلالت این بازجویی‌ها متهم پس از آزادشدن از زندان با کمیته و ساواک در ارتباط مستمر بوده و همکاری مؤثر داشته و...» در پایان کیفرخواست آمده است: «از پیشگاه معظم دادگاه انقلاب اسلامی مرکز برای متهم درخواست کیفر شرعی می‌نمایم تا با مجازات مفسدانی چون احمدرضا کریمی جامعۀ ما هرچه ‌بیشتر به‌سوی تعالی و اهداف اسلامی گام بردارد. نمایندۀ دادسرای انقلاب اسلامی مرکز. ...»*

گزارش - 76

با همة تلاش‌ها، امروز، انتخاب اولین نخست‌وزیر جمهوری اسلامی بازهم در هاله‌ای از ابهام فرورفت. رئیس‌جمهور در نامه‌ای از مجلس خواست که اخذ رأی تمایل درمورد نخست‌وزیری میرسلیم به تعویق بیفتد. متن این نامه به شرح زیر است: «بسمه‌تعالی رئیس محترم مجلس شورای اسلامی، بعد از حضور در آن مجلس محترم و پیشنهادی که در جلسۀ خصوصی به تصویب رسید، ناگزیر فعلاً اخذ رأی تمایل نسبت به نامزد نخست‌وزیری بی‌وجه به نظر می‌رسد. بنابراین تا اطلاع ثانوی موضوع را مسکوت بگذارید. رئیس‌جمهوری ـ ابوالحسن بنی‌صدر»[۴۳] این اقدام بنی‌صدر، درپی جلسۀ غیرعلنی امروز مجلس** بود که در آن بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهوری شرکت کرده بود. در این جلسه پس از مباحثی وی به‌طورضمنی خاطرنشان کرد که مهندس میرسلیم دیگر یک شانس بزرگ برای پست نخست‌وزیری نیست.[۴۴] بنی‌صدر، شب‌هنگام در مسجد انصارالحسین سخنرانی کرد و ضمن گزارشی از جلسۀ غیرعلنی امروز مجلس، طبق روال معمول خود، ضمن حمله به حزب جمهوری و گروه موسوم به خط امام و متهم‏کردن آنها به مخالفت با او، دربارۀ مسئلۀ انتخاب نخست‌وزیر و هیئت دولت و رابطۀ مجلس و رئیس‌جمهوری و دولت آینده مطالبی را بیان کرد. وی در بخشی از سخنان خود گفت: «من امروز صبح در مجلس خصوصی نمایندگان شرکت کردم و ظاهراً بیش از دو ساعت صحبت کردم. دلم می‌خواست که این صحبت‌ها را برای شما تکرار بکنم، اما شاید حالا زود باشد و در آیندۀ نزدیکی اگر ان‌شاءالله فرصت مناسبی برسد و من آنچه را که امروز به نمایندگان گفتم با همۀ مردم بگویم. اما یک نکته‌ای هست که آن را امروز صبح گفتم و گفتم که نشانۀ هوش سرشار ملت ما همین است که حقیقت بر آنها پوشیده نیست. پرسیدم از آنها اگر رئیس‌جمهوری که با رأی نزدیک به 11 میلیون انتخاب شده است و بعد از انتخاب نیز اقبال مردم به او بیشتر شده و از یک محبوبیت کافی برخوردار است... به‌قدری تضعیف بشود که نتواند بر کار بماند به من بگویید آن رئیس‌جمهوری بعدی که همین مردم انتخاب خواهند کرد با این میزان رأی انتخاب خواهد شد و این مقدار محبوبیت به دست خواهد آورد و اگر نمی‌تواند و به دست نمی‌آورد، آن جمهوری که به این ترتیب ادامه پیدا کند، برپا می‌ماند؟ و گفتم این دستگاه‌های تبلیغاتی که یا به کنایه یا به اشاره یا به صراحت با دروغ می‌خواهند ریاست‌جمهوری را تضعیف بکنند اینها هیچ فکر کرده‌اند پس از اینکه این رئیس‌جمهور ضعیف با مشکلات و مسائل کشور روبه‌رو شد چگونه از پس آنها برخواهد آمد؟ بنی‌صدر در بخش دیگری از سخنانش گفت: «من اطمینان دارم که تا دولتی که روی کار می‌آید مردم مطمئن نشوند که این دولت با رئیس‌جمهوری هماهنگی خواهد کرد آن را نخواهند پذیرفت و برای این اطمینان و کسی که می‌تواند این اطمینان را به مردم بدهد رئیس‌جمهور آنهاست. [امروز صبح] یکی از نمایندگان پرسیده بود که "چرا شما می‌گویید مجلس باید با رئیس‌جمهوری هماهنگ باشد و چرا نمی‌گویید رئیس‌جمهور باید با مجلس هماهنگ باشد؟ خود این دلالت می‌کند که شما می‌خواهید مجلس دنباله‌روی رئیس‌جمهور باشد." در آنجا فرصت اینکه من به این سؤال جواب بدهم دست نداد؛ به‌لحاظ اینکه سؤال‌های بسیاری نمایندگان کرده بودند فرصت به جواب این سؤال نرسید. در قانون اساسی ما این مسئله تکلیفش معین شده. در این قانون اساسی رئیس‌جمهوری یکی از وظایف و مسئولیت‌هایش هماهنگ‌کردن قوای سه‌گانۀ مقننه، مجریه و قضائیه است؛ یعنی این سه تا دستگاه را رئیس‌جمهور باید مثل قطعات یک ساعت با هم هماهنگ بکند. بنابراین ناچار این سه قوه هستند که باید با رئیس‌جمهوری هماهنگی بجویند تا او بتواند آنها را با هم و همۀ آنها را با جهت عمومی انقلاب هماهنگ بکند. ... پس وقتی می‌گوییم مجلس باید با رئیس‌جمهوری هماهنگی بجوید معنایش این نیست که ما اصل را رئیس‌جمهور می‌دانیم و فرع را مجلس می‌دانیم؛ معنایش همان قانون اساسی است. یکی هم برنامه‌ای است که مردم به آن برنامه رأی داده‌اند...»[۴۵] بنی‌صدر پس از صحبت مفصلی در توضیح مقولاتی چون "مکتب"، "اسلام"، "جمهوری اسلامی"، "شرع"، "انقلاب" و... از دیدگاه خود و با نقد تلویحی و بعضاً صریح رقیبان، به مسئلة آزادی پرداخت و گفت: «آزادی یعنی چه؟... آزادی یعنی تحمل داشته باشی حرف دیگران را گوش بدهی. اگر بخواهی تحمل نکنی، پس دیگر چرا شعارش را می‌دهی؟... شما باید چهاردست و پا به این آزادی بچسبید. در قسم‌نامۀ رئیس‌جمهور چه بود؟ آزادی‌های مردم را محترم بشمارد. درست است، ... مگر شما قانون اساسی را تصویب نکردید؟ تصویب کردید که اجرا شود یا تصویب کردید که اجرا نشود؟ این باید بهایش را بپردازی. بخواهی هم قانون اساسی اجرا شود هم کسی که شما دوست ندارید نفسش در نیاید، این جور در نمی‌آید و وقتی قانون اساسی اجرا نشد جمهوری شما سست می‌شود. ...»[۴۶]

گزارش - 77

این روزها، بیشتر از اینکه دربارة شخص مصطفی میرسلیم که نخست‌وزیر پیشنهادی بنی‌صدر به مجلس شورای اسلامی است، بحث شود، مباحث و اظهارنظرها حول نوع برخورد با این مسئله و دلایل آن، دور می‌زند که حکایتی روشن از اختلافات دو جناح رقیب است. دو نمونة متفاوت در اینجا ذکر می‌شود. به نوشتة روزنامة انقلاب اسلامی، آیت‌الله لاهوتی نمایندۀ رشت، در مصاحبه با این روزنامه به علت انتخاب میرسلیم اشاره و اظهار کرد: «اولین مسئله‌ای که متأسفانه به چشم می‌خورد، دخالت بعضی از ارگان‌های غیرمسئول و تحمیل به مقام ریاست‌جمهوری است؛ درحالی‌که در قانون اساسی تصریح شده است که نخست‌وزیر به معرفی ریاست‌جمهوری و رأی اعتماد مجلس تعیین می‌شود. درحالی‌که ملت ایران آگاه است که افراد به‌خصوصی ازطرف افراد خاص صورتاً به‌عنوان معرفی و در باطن به‌عنوان تحمیل به ریاست‌جمهوری معرفی می‌شوند و ملت ایران آگاه شد که ریاست‌جمهوری در مصاحبۀ یکی دو روز پیش، از این مسئله پرده برداشت. ... بنابراین امیدواریم که تحمیل‌ها برطرف شود که این تحمیل‌ها به زیان قانون اساسی است که نمایندگان مجلس شورای اسلامی سوگند وفاداری و حمایت نسبت به آن یاد کرده است و من بیش از عدم‌موفقیت آقای میرسلیم، از تعدی و تجاوز به قانون اساسی نگرانم.» آیت‌الله لاهوتی سپس دربارة موفقیت کابینۀ میرسلیم گفت: «درمورد موفقیت یا عدم‌موفقیت آقای میرسلیم به‌شرط کسب رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی باید به عرض برسانم که این مسئله نه چنان است که آقای میرسلیم به‌تنهایی از عهدۀ آن برآید. بستگی دارد به همکاری و همیاری همۀ مسئولان و دست‌اندرکاران و انتخاب اعضای کابینه، به‌شرط عدم‌دخالتِ دخالت‌کنندگان، که آقای میرسلیم هرگز مصون از عدم‌دخالت آنان نیست.»[۴۷] ازسوی دیگر حزب جمهوری اسلامی امروز با انتشار بیانیه‌ای خاطرنشان کرد که از کابینه‌ای که مکتبی و دارای ویژگی‌هایی که امام اعلام کرده است باشد، حمایت خواهد کرد. در بخشی از این بیانیه، خطاب به ملت شریف و نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی آمده است: «1. باتوجه‌به اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مقرر می‌دارد رئیس‌جمهور فردی را به‌عنوان نخست‌وزیر به مجلس معرفی کند و مجلس به او رأی تمایل بدهد، طبعاً این حق قانونی برای رئیس‌جمهور محفوظ است و مطالبی که ازطرف حزب جمهوری اسلامی دراین‌مورد گفته شده یا خواهد شد صرفاً جنبۀ معرفی افراد صالح دارد و طبیعی است این کار به‌هیچ‌وجه دخالتی در وظایف قانونی رئیس‌جمهور و مجلس به حساب نمی‌آید. 2. همان‌طورکه قبلاً با صراحت تمام دبیرکل حزب در جلسۀ شورای انقلاب به آقای رئیس‌جمهور گفته‌اند حزب جمهوری اسلامی خود را موظف می‌داند اگر کابینه‌ای مکتبی تشکیل شود که دارای ویژگی‌های اعلام‌شده ازسوی امام باشد از آن با تمام نیرو حمایت کند هرچند هیچ‌یک از اعضای کابینه هیچ‌گونه انتسابی به این حزب نداشته باشند. همان‌گونه که اگر قرار باشد کابینه‌ای فاقد شرایط و معیارهای مکتبی روی کار بیاید در حدود وظایف خود دربرابر آن خواهد ایستاد. 3. باتوجه‌به مطالب یادشده، هر کابینه‌ای که روی کار بیاید مسئولیت با کسانی است که قانون اساسی آنها را مسئول می‌داند. 4. حزب جمهوری اسلامی از نمایندگان محترم مجلس می‌خواهد و درعین‌اینکه بر معیارهای مکتبی تکیه می‌کند و دراین‌زمینه هیچ گذشتی را روا نمی‌داند تمام سعی خود را برای جلوگیری از ایجاد جو تشنج و برقراری جو تفاهم به عمل آورند و کاری کنند که همان‌گونه‏که امام امت فرموده‌اند مجلس مظهر اخلاق اسلامی باشد. ...»[۴۸] بااین‌حال، روزنامۀ جمهوری اسلامی هنوز هم آشکارا تمایل خود را به نخست‌وزیری جلال‌الدین فارسی اعلام می‌دارد. این روزنامه ذیل خبر جلسه غیرعلنی مجلس و اینکه قرار شد هیئتی مسئول رسیدگی به صلاحیت داوطلبان نخست‌وزیری شود، می‌افزاید: «دررابطه‌با تعیین نخست‌وزیر، ازسوی گروه‌های مختلف مردم نیز تظاهرات گسترده‌ای پس از خاتمۀ مراسم سخنرانی در مساجد، در چند روز اخیر صورت گرفته است، که در آن مردم قاطعانه خواستار نخست‌وزیری جلال‌الدین فارسی بودند.» در ادامۀ این مطلب آمده است: «در جلسه‌ای که دوشنبه 30/4/59 در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی با شرکت عدۀ کثیری از نمایندگان دفاتر حزب از سراسر ایران برگزار گردید، مسئلۀ نخست‌وزیری و نیز پیشنهاد حزب دراین‌باره مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفت. در این جلسه نمایندگان دفاتر شهرستان‌ها و نیز گروهی از شورای مرکزی حزب نظر خود را به‌صورت رأی مخفی ابراز نمودند، نتیجۀ اکثریت آرای پیشنهادی، برادر جلال‌الدین فارسی بود. در این جلسه اسامی برادران غرضی استاندار خوزستان و رجایی و مهندس میرسلیم نیز مورد بحث قرار گرفت. اکثریت حاضر در جلسه با پیشنهاد یکی از برادران حزبی مبنی‏بر پیشنهاد چند نامزد دیگر علاوه‌بر برادر فارسی، مخالفت نمود و اعلام شد که باتوجه‌به پیام امام امت نامزدی آقای جلال‌الدین فارسی می‌تواند به‌عنوان یک اقدام مکتبی، بیانگر خطی باشد که حزب بارها آن را در بیانیه‏ها، روش سیاسی خود دنبال کرده است.»[۴۹]

ضمیمه گزارش68: پیشنهاد علامه یحیی نوری برای بسیج معاودین عراقی علیه رژیم بعث عراق علامه یحیی نوری در اطلاعیۀ مفصلی که در روزنامۀ انقلاب اسلامی امروز به چاپ رسیده ضمن استناد به آیاتی از قرآن‌کریم از امام خمینی و مسئولان امر درخواست کرده است رانده‌شده‌های عراقی را علیه رژیم بعثی عراق بسیج کند. در این اطلاعیه آمده است: «بسمه‌تعالی ـ (و اخراج اهله منه اکبر...) (و اخرجوکم من دیارکم...) قرآن کریم. درمورد حدود 40 هزار عراقی از وطن رانده‌ شده، متأسفانه ما تاکنون وظیفۀ صریح و قرآنی و مسئولیت انقلابی اسلامی‏مان را انجام نداده‌ایم. وظیفه‌ای که طبق آیات سورۀ بقره و ممتحنه و دیگر آیات که ذیلاً شرح داده می‌شود، به ما می‌گوید اگر حکومتی جبار یا گروه ظالمی، مردمی را از وطن و خانه و کاشانه اخراج و آواره کنند، نفس این عمل از دلایل قطعی مقابله و مبارزه با متجاوزان است. مردم مورد ستم و تجاوز و نیز دیگران نمی‌توانند سکوت و سازش پیشه کنند، بلکه باید نبرد کنند و یا آنها را مسلح ساخت تا حق خود را از زورگویان بازستانند...

رژیم جبار عراق کاملاً جهت‌گیری‌اش روشن است. طبق دستور در رسانه‌های گروهی‌اش به ما فحش می‌دهد، آشوب‌ها پدید می‌آورد، تجاوزات مرزی می‌نماید. از زمین و هوا حمله می‌کند، توطئه می‌چیند، به کودتاچیان کمک می‌دهد و اسلحه می‌فروشد و... نه از آن جهت که کمترین تجاوزی از ناحیۀ ایران به عراق شده است، بلکه از آن جهت که اربابان و امپریالیست‌ها و امریکا چنین می‌خواهند. می‌خواهند انقلاب اسلامی ایران پا نگیرد. رژیم صدام بدبخت یک دست‌نشانده است. ... 

بلی، ما باید مکتبی عمل بکنیم، بی‌درنگ این آوارگان عزیز را برای گرفتن حق خودشان و سرکوب‏کردن رژیم جنایتکار عراق مسلح و بسیج نماییم. تمام بلاد اسلامی و همۀ مردم عدالت‌خواه دنیا از اینکه ایران آوارگان عراق را امداد نماید ستایش خواهند داشت، چنان‌که یاری‏دادن عراق به کودتاچیان را سرزنش می‌نمایند. من از محضر رهبر عزیز انقلاب می‌خواهم به مسئولان، امر نمایند که تحت نظام و مراقبت ارتش جمهوری اسلامی عراقی‌های اخراج‌شده مسلح شوند و فرعون عراق را سر جایش بنشانند. گروه زیادی از عراقیان اخراجی و نیز علمای محترم آنها بارها به اینجانب مراجعه نمودند و مصرانه درخواست کردند مسلح شوند و امداد گردند که حق خود باز ستانند؛ که رژیم عراق جز منطق سرنیزه منطقی نمی‌شناسد و باید با همین منطق با او مواجه شوند. من از آقای رئیس‌جمهور می‌طلبم در کنار رزمندگان ارتش و پاسداران مجاهد ما که تجاوزات صدام حسین را خنثی می‌کنند به ده‌ها هزار اخراج‌شدۀ عراقی از زن و مرد و پیر و جوان فرصت و بلکه حق تقدم داده شود تا دماغ صدام را به خاک بمالند و آب و خاک و حقوق خود را بازستانند، که: الجنة تحت ظلال السیوف. رمضان 1400 ـ یحیی نوری»[۵۰]

ضمیمه گزارش75: بخشی از دفاعیات احمدرضا کریمی کریمی پس از استماع کیفرخواست به دفاع پرداخت و بعد از ذکر نحوۀ دستگیری خود در استان خوزستان، گفت: «شایعات درمورد من بسیار است، ولی من می‌خواهم که برمبنای واقعیت‌هایی که وجود داشته محاکمه بشوم. صرف احمدرضا کریمی بودن برای بعضی‌ها این مجوز را ایجاد می‌کند که هر نوع تهمت و افترایی را بزنند. ... من خیلی خیانت کرده‌ام و با رژیم قبل هم سازش نموده‌ام. من نمی‌خواهم این مسائل واضح را انکار کنم، من می‌خواهم دادگاه در حد اتهامات اثبات‌شدۀ من، مرا مجازات کند.» وی در دنبالۀ اظهارات خود گفت: «در اظهارات من ممکن است خیلی از ارزش‌ها جابه‌جا شود، مانند ارزش‌هایی چون زندان‌رفتن و شکنجه‌شدن که برخی از افراد این موارد را برای خود افتخار می‌دانستند، این ارزش‌ها ممکن است در صحبت‌های من دگرگون شود همان‌طورکه درمورد خود من شد. من شکنجه کم نشدم و کم هم زندان نرفتم، اما برای خود هیچ نوع فضیلتی احساس نمی‌کنم.»[۵۱] احمدرضا کریمی در دومین جلسۀ محاکمۀ خود به شرح آشنایی‌اش با برخی اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پرداخت و گفت: من قبل از دستگیری برخی اعضای سازمان مجاهدین خلق در شهریور 1350، با تعدادی از آنها آشنا بودم؛ ازجمله با تراب حق‌شناس که در جهرم شاگرد پدر من بود و محمدحسن ابراری که وی را از جهرم می‌شناختم و سعید محسن که در جهرم افسر وظیفه بود. مرحوم ابراری هم مانند من چنین برخوردی را با روحانیت داشت. مثلاً او در مثبت‌ترین موضع عقیدتی خود درمورد امام می‌گفت: آقای خمینی آدم خوب و انقلابی است، اما حیف که آخوند است. من هم جذب چنین جریاناتی شدم. البته برخورد این افراد با افراد مختلف، متفاوت بود؛ اگر طرفِ گفت‌وگو افکاری داشت که طرف‌دار روحانیت بود آنها از موضع طرف‌داری از روحانیت وارد بحث می‌شدند، اما اگر طرف اعتقادات مذهبی محکمی نداشت آنها می‌گفتند که ما ضدآخوند هستیم. ... از نظر ما در آن زمان علم مبارزه مارکسیسم بود و ما این مسئله را به‌عنوان متد مبارزه پذیرفته بودیم و معتقد بودیم که باید کلیۀ تجربیات سازمان‌های مارکسیستی در سراسر جهان را مطالعه کنیم.[۵۲] وی افزود: «رشد این نوع تفکر مارکسیستی در سازمان بود که تصفیۀ افرادی چون شریف واقفی و صمدیه لباف در آن زمان حداقل ازسوی 90 درصد از اعضای سازمان مورد قبول واقع شد. برای اعضای سازمان برای وحی و روح و هر جلوۀ متافیزیکی توجیهات مادی عنوان می‌شد. ...» احمدرضا کریمی در ادامه گفت: «وحید افراخته روی مرا سفید کرد. او تمام مسائل داخلی سازمان از سال 48 تا 54 را برای ساواک شرح داد، او سرشاخه و از اعضای مرکزی سازمان بود.» وی در ادامۀ دفاعیات خود گفت: «در یک تحلیل که ازطرف چریک‌های فدایی شده بود و به دست من افتاد، این سازمان، تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق [منافقین] در سال 54 را از بزرگ‏ترین پیروزی‌های خلقی نام برده بود و از تقی شهرام و بهرام آرام به‌عنوان رفقای کبیر نام برده بود. مسئلۀ دیگر در سازمان مسئلۀ اصالت‏دادن به سازمان و تشکیلات بود. "استالینیسم" حاکم بر سازمان نیز می‌خواست به اعمال سازمان اصالت بخشد و افراد و اعضا در مقابل سازمان مسئول و بدهکار باشند و عقاید سازمان به‌صورت وحی منزل باشد. مرکزیت درمورد شریف واقفی و صمدیه لباف به اعضا می‌گوید این دو نفر از سازمان بریده‌اند و دیگر نمی‌خواهند مبارزه کنند، افکار بورژوازی در آنها رخنه کرده است، آنها را به کار یدی نیز فرستادیم، اما تغییری در افکار آنها نداده‌اند، این دو نفر ممکن است دستگیر شوند و برای سازمان خطرآفرین باشند. مسئلۀ ترور این دو نفر که ازسوی برخی از اعضای مرکزیت سازمان صادر شد مورد قبول اعضای مرکزیت قرار گرفت.»[۵۳] کریمی در سومین جلسۀ محاکمۀ خود، پیش از پرداختن به ادامۀ دفاعیات، کتابی را که دانشجویان ایرانی مقیم خارج از کشور مدت‌ها قبل چاپ کرده بودند و حاوی آخرین مدافعات برخی اعضای سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در بیدادگاه‌های نظامی شاه بود، به اعضای دادگاه ارائه داد و گفت: «این کتاب نشان می‌دهد که دفاعیات اعضای سازمان مجاهدین خلق [منافقین] در دادگاه‌های نظامی ماهیت مارکسیستی دارد.» وی درمورد جو حاکم بر این سازمان در سال‌های 50 به بعد، گفت: «اصولاً کتب توصیه‌شده به اعضای سازمان غیراسلامی بود. تنها چند کتاب از نوشته‌های دکتر شریعتی مورد مطالعه قرار می‌گرفت؛ درحالی‌که در همان سال‌ها به شریعتی حمله می‌شد که وی دارد مارکسیست را می‌کوبد. خلیل دزفولی می‌گفت: ناصر جوهری که شش ماه بود تغییر ایدئولوژی داده بود هنوز به تفسیر قرآن می‌پرداخت، یا کتاب اقتصاد به زبان ساده تألیف محمود عسگریزاده همان خلاصۀ تئوری اقتصادی مارکس است. اصولاً تحلیل‌های اقتصادی سازمان از اوضاع و احوال مملکتی در آن‌موقع نیز با یک دید مارکسیستی مطرح می‌شد. برای مثال دفاعیۀ رجوی با دید اقتصادی مارکسیستی بیان شده بود. احمدرضا کریمی در دنبالۀ دفاع از خود به روابط تشکیلاتی درون‌سازمانی اشاره کرد و گفت: اکثر ازدواج‌های درون‌سازمانی براساس روابط تشکیلاتی بود؛ همین‌طور جداشدن زن‌ها و شوهرها نیز به تصمیم تشکیلات بود. احمد احمد و خانمش فاطمه فرتوک‌زاده به‌خاطر تصمیم تشکیلات سازمان بود که از هم جدا شدند.»*[۵۴] در چهارمین جلسۀ دادگاه، چندین زندانی سیاسی که از همکاری وی با ساواک آسیب دیده بودند، به طرح شکایت پرداختند و بعضی به نوع دفاعیات کریمی معترض بودند. ازجمله: منصور زاهدی گفت: «... ایشان در دادگاه تمام انحرافات شخص خود را متوجه سازمان مجاهدین خلق [منافقین] می‌کند، درحالی‌که مسائلی که ایشان عنوان می‌کنند عقاید شخصی خودشان است.» عزیزالله چرخ‌انداز گفت: «حسن ابراری در کل مبارزه، یک موجود باارزشی است. وی مجاهدی است که در جهرم به‌صورت اسطوره درآمده است و اهالی جهرم عقیده دارند که وی "زاپاتای" جهرم است و نمی‌میرد. ساواک از تمام بچه‌های جهرم در ابتدای بازجویی آدرس حسن را می‌پرسید. ... نقل کریمی از شهید ابراری درمورد عقیدۀ وی درمورد روحانیت که گفته است وی ضدآخوند بود فقط یک تهمت است و دروغ محض است. "عفت ابراری" خواهر حسن می‌گفت: وقتی حسن می‌خواست از منزل برود دو چیز برداشت؛ یکی رسالۀ امام و دیگری نهج‌البلاغه. چطور می‌شود وی ضدروحانیت باشد؟» آخرین شاکی، مهدی برائی دانشجوی دانشکدة فنی بود که پشت تریبون قرار گرفت. وی قبل از طرح شکایت خود، معرفی‌نامه‌ای از مجاهدین خلق را تسلیم رئیس دادگاه کرد. در این نامه که با آرم و مهر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود، برادران مجاهد مهدی برائی و احمد شادبختی به‌عنوان نمایندگان این سازمان برای پاسخ‏گویی به اظهارات احمدرضا کریمی معرفی شده بودند. حاکم شرع گفت: این‌طور که مشخص است شما دراین‌باره مشاوره کرده‌اید و کار خوبی نموده‌اید، من هم با دادستان انقلاب دراین‌باره صحبت خواهم کرد و در جلسۀ بعدی پاسخ خواهم داد چون جلسات دادگاه ادامه دارد. مهدی برائی سپس به شرح آشنایی خود با متهم پرداخت و گفت: بر سر یک قرار که با متهم در جلوی سیدنصرالله داشتم توسط ساواک دستگیر شدم، در ساواک معلوم شد که کریمی یکی از مأموران است. عمل ایشان در آن سال ضربه و خیانت بزرگی به جنبش بود. ایشان به احمد هفت قرنی معروف شده بود. کار او را نمی‌توان یک انحراف دانست. وی فردی ضدانقلاب و خائن است. راه بازگشت برای وی به‌هیچ‌وجه وجود ندارد. اعمال وی ماهیت خیانت‌کار او را روشن و مشخص می‌کند. درمورد عضو بودن ایشان در سازمان مجاهدین خلق (منافقین) باید بگویم اگرچه من قبل از دستگیری فکر می‌کردم که وی عضو سازمان باشد، اما بعد از دستگیری در داخل زندان تمام افراد عضو سازمان، عضویت کریمی در سازمان مجاهدین خلق را تکذیب کردند و اکنون هیچ عضوی از سازمان وجود ندارد که این مسئلۀ عضویت وی در سازمان را تأیید کند. حسن ابراری هم که در آن زمان در زندان بود به من گفت که کریمی عضو سازمان مجاهدین نیست. در سال 52، مجاهدین خلق اعلامیه‌ای دادند که کریمی عضو سازمان مجاهدین نیست. حاکم شرع سؤال کرد: آیا این اعلامیه اکنون موجود است؟ شاکی پاسخ داد: فکر می‌کنم باشد، ولی من هرچه به دنبال آن گشتم آن را پیدا نکردم، اما اکنون نیز سخنگوی سازمان عضویت ایشان را تکذیب کرده است. حاکم شرع گفت: اطلاعیۀ کنونی سازمان نمی‌تواند مسئلۀ ماسبق عضویت ایشان را تکذیب کند. اگر شما اعلامیۀ سابق سازمان را پیدا کنید می‌تواند آن اعلامیه برای تبرئۀ سازمان مؤثر باشد. مهدی برائی گفت: مثل روز روشن است که ایشان نمی‌توانسته عضو سازمان باشد. حاکم شرع گفت: دادگاه به‌طورقاطع نمی‌تواند بگوید که ایشان عضو سازمان مجاهدین بوده است یا نه. عضویت در سازمان ازسوی خود ایشان عنوان شده و ایشان خودشان سازمان را به الحاد متهم کرده است. مهدی برائی گفت: خودخواهی، فرصت‌طلبی، کلاشی، استفاده از هر چیزی برای رسیدن به هدف از خصایص کریمی است. ایشان فکر می‌کند این توجیهات و سخنان می‌تواند مفری باشد برای رهایی از مجازات.[۵۵]


منابع و مآخذ روزشمار 1359/05/05

  1. سند شمار 409272 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (مریوان)، ج1، ص93، به نقل از بولتن خبری مرکز فرماندهی (عملیات)، 6/5/1359، ص1.
  2. همان.
  3. سند شماره 02/409269 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (تکاب)، 6/5/1359، ص80، به نقل از بولتن خبری مرکز فرماندهی (عملیات)، 7/5/1359، ص1.
  4. سند شماره 277110 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از هنگ قصرشیرین به ناحیۀ کرمانشاه (رکن3)، 6/5/1359.
  5. سند شماره 277108، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از هنگ قصرشیرین به ناحیۀ کرمانشاه، 6/5/1359.
  6. سند شماره 283108 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از هنگ قصرشیرین به ناحیۀ کرمانشاه (رکن2)، 6/5/1359.
  7. سند شماره 409272 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  8. روزنامه کیهان، 8/5/1359، ص آخر، خبرنگار کیهان از کرمانشاه.
  9. سند شماره 277110 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از هنگ قصرشیرین به ناحیۀ کرمانشاه (رکن3)، 6/5/1359.
  10. سند شماره 34294 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاجا (رکن3)، بنا به گزارش ناحیۀ ژاندارمری خوزستان.
  11. روزنامه کیهان، 8/5/1359، ص آخر، خبرنگار کیهان از کرمانشاه.
  12. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص11، به نقل از خبرگزاری پارس.
  13. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص4، به نقل از خبرگزاری پارس.
  14. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص11، به نقل از خبرگزاری پارس.
  15. جنگ ایران و عراق از نگاه مطبوعات جهان، ج 1، گروه مترجمین، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، ص208، مترجم جعفر بختیاری.
  16. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص4، به نقل از خبرگزاری آسوشیتدپرس از بیروت.
  17. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش‏های ویژه، شماره 132، تاریخ 7/5/1359، ص43، رادیو اسرائیل، 6/5/1359.
  18. روزنامه کیهان، 6/5/1359، ص13؛ و ـ روزنامه جمهوری اسلامی، 9/5/1359، ص3، هر دو به نقل از خبرگزاری پارس.
  19. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص4.
  20. روزنامه کیهان، 8/5/1359، ص آخر.
  21. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش‏های ویژه، شماره 132، تاریخ 7/5/1359، ص20، رادیو صدای امریکا (فارسی)، ساعت7، 6/5/1359.
  22. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص4، به نقل از خبرگزاری فرانسه از پاریس.
  23. سند شماره 238 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (نوسود)، ص249، 8/5/1359، مرکز اطلاعات و بررسی‏های سیاسی غرب کشور.
  24. سند شماره 239 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (سقز)، 8/5/1359، ص100، واحد اطلاعات و بررسی‏های سیاسی کردستان.
  25. سند شماره 02/409269 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (بانه)، ص145، بولتن خبری مرکز فرماندهی (عملیات)، ص1.
  26. سند شماره 425598 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (نقده)، 6/5/1359، ص52.
  27. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص1؛ و ـ روزنامه کیهان، 6/5/1359، ص13.
  28. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص آخر.
  29. همان، ص آخر، گزارش خبرنگار کیهان از کرمانشاه.
  30. همان.
  31. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص1، به نقل از خبرگزاری پارس از سنندج.
  32. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش‏های ویژه، شماره 133، تاریخ 8/5/1359، ص1، از کرمانشاه، 7/5/1359.
  33. روزنامه انقلاب اسلامی، 6/5/1359، ص11، خبرنگار انقلاب اسلامی از سنندج.
  34. سند شماره 436249 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (مریوان)، ج1، صص 99 ـ 94، 6/5/1359، گزارش واحد پیگیری و هماهنگی و نظارت و ارزشیابی به واحد فرماندهی.
  35. روزنامه اطلاعات، 6/5/1359، ص2.
  36. روزنامه جمهوری اسلامی، 8/5/1359، ص4.
  37. روزنامه اطلاعات، 6/5/1359، ص3.
  38. روزنامه کیهان، 6/5/1359، ص3.
  39. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص2.
  40. روزنامه جمهوری اسلامی، 8/5/1359، ص6.
  41. روزنامه اطلاعات، 6/5/1359، ص13.
  42. روزنامه کیهان، 7/5/1359، ص3.
  43. همان، ص آخر.
  44. همان.
  45. روزنامه انقلاب اسلامی، 7/5/1359، صص 1 و 12.
  46. روزنامه انقلاب اسلامی، 8/5/1359، صص11 و 12.
  47. روزنامه انقلاب اسلامی، 6/5/1359، ص12.
  48. روزنامه جمهوری اسلامی، 7/5/1359، ص2.
  49. همان.
  50. روزنامه انقلاب اسلامی، 6/5/1359، ص2.
  51. روزنامه کیهان، 9/5/1359، ص3.
  52. سند شماره 425598 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: اسناد مناطق کردنشین (نقده)، 6/5/1359، ص52.
  53. روزنامه کیهان، 14/5/1359، ص11.
  54. روزنامه کیهان، 16/5/1359، ص13.
  55. روزنامه کیهان، 19/5/1359، ص2.