1361.05.10
روزشمار جنگ سال 1361 1361.05.10 | |
---|---|
نامهای دیگر | ده مرداد |
تاریخ شمسی | 1361.05.10 |
تاریخ میلادی | 1 اوت 1982 |
تاریخ قمری | 11 شوال 1402 |
گزارش- 538
امروز جلسه بسيار مهمي در قرارگاه كربلا (مركز فرماندهي و هدايت عمليات) تشكيل شد كه به دليل نوع مطالبي كه قرار بود در آن مطرح شود، فقط فرماندهان سپاه در آن شركت داشتند و حتي سرهنگ صيادشيرازي كه معمولاً و حتي هنگامي كه هيچ يك از فرماندهان ارتش حضور ندارند، خود در جمع سپاهيان حاضر بوده است، امروز حضور نداشت. اين جلسه از ساعت 9 صبح تا 3 بعدازظهر طول كشيد و تنها براي اقامه نماز ظهر و عصر دقايقي تعطيل شد كه پس از آن بلافاصله ادامه يافت. نهار نيز بعد از ساعت 3 بعدازظهر و پس از ختم جلسه صرف شد. جلسه امروز از نظر مضمون، دو بخش كاملاً متفاوت داشت: بخش اول را ميتوان يك كار توجيهي و نيز نوعي خاص اعمال مديريت محسوب كرد كه براي پايان دادن به برخي ترديدها و اشكالات مطروحه در اذهان كادرهاي عملياتي سپاه ضروري تشخيص داده شده بود. بخش دوم جلسه به بررسيهاي فني و نظامي تداوم عمليات پرداخته شد. در بخش اول جلسه "محسن رضايي" فرمانده كل سپاه به جاي افتادن در چرخه پاسخگويي به ابهامات و اشكالات، با طرح مسئله به نحوي خاص و جهت دادن به نوع مباحثات و تحليلها درباره عمليات گذشته، نبض جلسه را به دست گرفت تا نگذارد فشارهاي رواني عقبنشيني پيدرپي، مجموعهاي از فرماندهان لايق عملياتي را كه در چندين عمليات گذشته ساخته شدهاند، از هم بپاشد، آن هم در حالي كه هنوز سازمان سپاه، قادر به حفظ انسجام تشكيلاتي آنان نيست و اساساً همه چيز از جمله حضور در سلسله مراتب خاص عمليات و جنگ، متكي به عقيده و روحيه و نظر اين فرماندهان است. بنا بر اين قاعدتاً اين نگراني بيموردي نيست كه پيدايش سؤالات بيپاسخ و بزرگ و بزرگتر شدن آن، در ايجاد تهديدي جدي براي حفظ كادرهاي موجود و نهايتاً تهديد تداوم اراده جنگي در فرماندهي سپاه بتواند مؤثر باشد. يادآوري ميشود كه در دو روز گذشته، شخص فرماندهي سپاه با طرح تركيبي خاص از مسائل مختلف سياسي و نظامي و عقيدتي، به توجيه نيروهاي عملياتي و فرماندهان آنان در ردههاي دسته و گروهان و گردان پرداخت، اما توجيه فرماندهان تيپها و لشكرهاي سپاه از مقولهاي ديگر بود و شيوه ديگري را ميطلبيد. يكي از عوامل اصلي تصميمگيري فرمانده سپاه براي مشكل خاص جلسه امروز، گزارش رحيم صفوي بود به وي درباره گفتهها و برخوردهاي فرماندهان تيپهاي مانوري و تهاجمي سپاه نظير امام حسين و نجف اشرف. طبق اين گزارش كوتاه: بعضي از اين فرماندهان در برابر تصميم فرماندهي قرارگاه كربلا مبني بر لزوم تكرار و تداوم عمليات در منطقه عملياتي رمضان، نوعي بياعتنايي و بياعتمادي نشان دادهاند كه اين رفتار در صورت شدت يافتن، ممكن است خطر بروز نوعي عدم اطمينان و بياعتمادي در برابر تصميمات فرماندهي جنگ را در پي آورد. در هر صورت بخش اول جلسه اختصاص داشت به سرزنشها و گلهها و تهديدات تلويحي و بسيار برادرانه فرماندهي سپاه و بازتاب آن در فرماندهان عملياتي. در بخش دوم جلسه كه نوعي آرامش خيال و فضايي مناسب درباره مباحث عمليات پديد آمد، فرماندهان به بحث و بررسي چگونگي تداوم عمليات پرداختند. نوع مباحث اين جلسه، بيانگر چگونگي تصميمسازي در نهاد فرماندهي سپاه بود و مهمتر اين كه حساسيتها و دغدغههاي خاص عقيدتي و سياسي و نظامي فرماندهان اصلي جنگ را در اين مقطع زماني، بازگو ميكرده از اين رو بخشهايي از مطالب مطرح شده در 6 ساعت بحث و گفتوگوي مستمر و فشرده اين جلسه، در اين جا ذكر ميگردد. در آغاز جلسه، آياتي از ابتداي سوره محمد (ص) و ترجمه آن را مصطفي ردانيپور قرائت كرد، سپس محسن رضايي به سخنراني پرداخت كه بر اثر آن، فضايي بسيار سنگين عاطفي بر جلسه حاكم شد. وي از جمله گفت: «ديشب شايد بشود گفت كه يكي از شبهاي بسيار نگران كنندهاي بود كه شخص من توي عمرش طي كرد و وقتي كه قصه غمانگيز اظهار عجز فرماندهان تيپ را به ما گزارش دادند، من احساس كردم كه در برادرهاي ما يك مسائلي به وجود آمده كه اين مسائل را ما بايد حل بكنيم و مسائلي است كه انسان را براي رفتن به اين قدمهاي بلندتري كه امام به ايشان يا انسان ميگويد و ما را براي آن آماده كرده و مرتب دارد به مردم ميگويد، يك مقدار حداقل با مشكلاتي مواجه ميكند. من ديشب با خودم تصميم گرفتم كه امروز كه توي اين جلسه ميآيم به برادرها عرض كنم كه برادرهاي عزيز، هر كسي نميخواهد بماند، خيلي خالصانه و صادقانه بگويد، من حاضرم قسم به قرآن هم بخورم كه به همه بچهها ميگوييم كه هيچ صحبتي نكنند در مورد اين رفتن شما؛ هر كسي كاري دارد، مسئلهاي دارد مشكلي برايش هست و ميبيند كه نميتواند، به هر حال برود و ما قول ميدهيم كه توي سپاه حتماً بماند و از سپاه بيرون نرود يا يك كار ديگر توي شهرستانها انجام بدهد و لااقل ما 5 نفر با هم بمانيم كه اين 5 نفر با هم يك قسمي را بخوريم و تا پاي مرگمان برويم دنبال اين قسم. و كاري نكنيد كه اين اعتبار خون شهدا را شما از بين ببريد و اگر بخواهد اين خون شهدا اعتبارشان از بين برود، هيچ فايدهاي براي ما ندارد. هر كسي ميخواهد بماند و كار بكند، مشخص كند جبهه خودش را و هر كسي هم كه ميخواهد برود، همين الآن برود، هيچ اشكالي ندارد. ما با 3 نفر شروع ميكنيم، ميرويم خدمت امام هم ميگوييم آقا ما وضعمان اين طور هست، با اين 3 نفر شروع كرديم. اشكال ندارد 10 ماه ديگر هم طول بكشد، اما برويم جلو. بياييد واقعاً برادرها خالصانه مطرح كنيد هيچ مسئلهاي هم نيست، خالصانه مشخص كنيد. آن تعدادي از برادرها كه ميخواهند بمانند، بمانيد، هر كسي هم كه ميخواهد برود، قدمش روي چشم، به همه برادرهايي كه توي سپاه شهرستانتان هم هست ما نهايت سفارش را ميكنيم. اما اگر ميمانيد، چند نفر بشويد با هم يك قسم قرآني را بخوانيم و برويم جلو. مگر چه خبرتان شده كه يك مسئلهاي پيش آمده اين قدر زود از كوره در رفتيد؟! خيلي چيز عجيبي اتفاق افتاده؟! خيلي مسئلهأي شده كه داريد اين طور برخورد ميكنيد؟! خوب اگر نسبت به علت تشكيل يك لشكري انتقاد داريد، خوب بياييد اين انتقاد را مطرح كنيد، بياييد صحبت بكنيد، اما اين بياعتقاديتان به ايجاد لشكر باعث به هم پاشيدن كارها كه نبايد بشود. حالا فردا كه ميرويم خدمت امام، خوب من خدمت امام چه بگويم؟ من چه بگويم؟ بگويم آقا، اين مشكل عمليات فقط مشكل زمين بود و اينها بود و امام بگويد خوب حالا اينكه مسئلهاي نيست مطمئن باشيد و برويد جلو. خوب ما هم يك قول محكمي بدهيم و بياييم دوباره ببينيم همين مسائل هست. فرماندهان تيپهاي ما چرا به فرمانده گردانهايشان نميرسند؟ چرا نميرسند به افرادشان؟ و من خواهش ميكنم برادرها اين را مشخص كنند، اين را مشخص بكنيد تا ما به بحثمان ادامه بدهيم، يعني من ميبينم كه فايده ندارد اين طور كار كردن.» بعد از لحظاتي سكوت عام با بغض و گريه و سپس همهمه بعضي حضار، قاسم سليماني به ايراد سخن پرداخت: «برادراني كه اينجا آمدند، اينها نيامدند كه برگردند، حتي نيامدند كه سالم برگردند بروند خانههايشان و حتي اين يك ننگ است براي ما كه از اينجا، از توي اين جنگ سالم برگرديم؛ همه آمدهاند كه جزء آن ياران 72 تن حسين (ع) باشند. اين افراد روزي كه توي اين جنگ آمدند قسم خوردند كه از همه چيزشان بگذرند، از پدر، مادر، زن و بچه، همه اينها، دنيا براي خودشان ديگر مطرح نميشود. اين مسئله فكر نميكنم مطرح باشد كه بخواهيم برويم. اين واقعاً رنجآور و گريهآور است كه از اين برادران مسئول تيپ يا برادران ديگر مطرح باشد كه برادري بخواهد برگردد، خوب، اين مسئله ننگ است برايمان. اين سكوت برادرها فكر ميكنم كه سكوت رنجآوري است كه غير از اينكه گريه كنند چيزي ندارند اينجا بكنند. من استدعا ميكنم كه شما خدمتتان را ادامه بدهيد [براي ادامه كار عمليات] برادران هيچ كدام مسئلهاي ندارند، اگر مسئلهاي هم مطرح باشد به خاطر آن دلسوزي است كه دارند، به آن به اصطلاح چيزهايي كه در درون خودشان است، نميگذاريم كه مطرح بشود و هيچ مسئلهاي كه خداي نكرده در ما به صورت تمرد باشد، بين ما مسئله باشد هيچ وجود ندارد. خودتان ميدانيد كه بزرگترين اصل اسلام يعني "اطيعواالله و اطيعواالرسول و اوليالأمر منكم" است. ما اگر نتوانيم از خدا اطاعت كنيم يا مثلاً از فرماندهان اطاعت كنيم، مسلمان نيستيم ما اين مسئله برايمان جا افتاده، اين مسئله را قبول داريم و هيچ كدام از مسائلي كه شما فرموديد و مطرح كرديد، مطرح نيست. هيچ كدام از اين برادرها ـ ما مطمئن هستيم همه برادرها اين را ميدانند و حتي خودتان هم ميدانيد ـ برگشتني نيستند، مگر اينكه بيرونشان كنيد و يا اينكه جنازهشان را بيرون ببريم، هيچ كدام از اين مسائل مطرح نيست.» سپس حسين خرازي با جسارت و صراحت خاص خويش با لحني و به نحوي صحبت كرد كه تاحدي فضاي احساسي و عاطفي جلسه را به سمت طرح مباحث استدلالي كشاند: «ما با برادرها آشنا هستيم و با آنها رفت و آمد داريم، انشاءالله بر اين تعهد هستند و اين تعهد را با خدا، با خداي حسين (ع) دارند كه يا "حسين، اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم الي يوم القيامه" انشاءالله. اما در مورد مسئله كه عنوان شد، در جلسهاي كه ديروز بود مطلب اين طور بود كه يك گردان داشتيم هم محلههاي خود ما بودند به خود من گفتند: "ما جديد آمديم، ما آموزش نديديم، بگذاريد ما حداقل دو الي سه روز برويم آموزش ببينيم، برويم تيراندازي بكنيم، برويم نارنجك بيندازيم، برويم آر.پي.جي. بزنيم، ولي ما هر كجا خواستيد، ميرويم و همين الآنش هم آماده هستيم. اگر تكليف اين باشد كه ما آماده باشيم براي عمليات، همين الآنش هم آماده هستيم." اين صحبت بود، نه اينكه برادرها از جنگ واهمه دارند! و براي همين به جنگ آمدند براي شهادت آمدند. و اين مسئله اين طور كه بيان شده بعضي از برادران نميخواهند بجنگند ـ احياناً خداي نكرده ـ و ميخواهند تنها بگذارند، اين مسائل اصلاً نبوده و نيست و توي مخيله برادرها اصلاً همچنين مسئلهاي هم نيست، اصلاً؛ فقط اين مسئله بوده كه گفتم برادرها باز هم توي ضمن صحبتي كه ميكردم اين بوده كه يك مقدار دقت عمل بيشتري باشد توي عمليات، اگر وقت هست و زمان هست ـ كه هست انشاءالله ـ روي بچهها بيشتر كار بشود. فرماندهان گردان و تيپ، ما قبلاً شناسايي كه ميكرديم، خود فرمانده تيپ ميرفت حتي معبر مين را هم شناسايي ميكرد، خودش ميايستاد بالاي سر تخريبچي تا معبر مين را شناسايي كند؛ الآن بفرماييد از برادرهاي فرمانده تيپ بپرسيد كه آيا اين طور هست؟ آيا معابري كه نيروهايشان شب ميخواهند وارد بشوند خودشان ميآيند بايستند بالاي سر اين معبر كه نيروهايشان وارد بشوند؟ اين مسائل هست كه ما گفتيم كه يك مقدار بهش رسيدگي بشود و اين طوري طرح شد كه احياناً برادرها نميخواهند بيايند و يا احياناً ميخواهند سستي كنند، اين طور نيست. گفته شد كه نيرويي ميآيد منطقه [كه] كيفيت ندارد، ميرود همين جور شهيد و زخمي ميدهد؛ نيرويي كه پشت خاكريز ميخواهد برود، كُپ ميكند يا دانه دانه راه ميرود! ما چه انتظاري ازش داريم كه برود با عراقيها بجنگد. جلو تيربار عراقيها بتواند مقاومت كند و يا بتواند از خودش مانور بدهد. خوب اين صحبت بوده، در هر صورت [اين] كه برادرها نميخواهند بجنگند يا مثلاً احياناً ميخواهند كارشكني بكنند يا سستي بكنند، اين صحبت اصلاً نبوده است، صحبت اين بوده است كه برادرها از لحاظ كيفيت رزمي انشاءالله ميروند بالا و عمليات يك حالت منسجمتر و بهتري به خودش بگيرد و برادرها بتوانند صابر باشند در عمليات، بتوانند يك خط پدافندي را بگيرند و تشكيل بدهند، بتوانيم توي بيابان سنگر بگيريم و از خطي كه از اين منطقهاي كه رفتيم عمليات انجام داديم و شهيد داديم، بتوانيم حفاظت بكنيم. توي همين خطهاي پدافندي است كه ما اگر با توجه باشيم، ميتوانيم فرماندهان گردان، فرماندهان گروهان آماده بكنيم. اگر در اين خطها ما نتوانيم آدمهايي كه خودشان را نشان ميدهند، بشناسيم، آنجا ندانيم كه كي تيراندازي ميكند، كي ميتواند يك تانك را بزند، خوب كي را ميتوانيم فرمانده گروهان بكنيم؟ تا كي ميتوانيم فرمانده گردان تهيه كنيم؟ اين مسئله بوده كه بيجهت به اينجا كشيده شد كه احياناً برادرها نميخواهند عمليات انجام بدهند يا نميخواهند ديگر بمانند! نه اين مسئله اصلاً طرحش نبود.» سپس احمد كاظمي فرمانده تيپ نجف اشرف شروع به صحبت كرد و ضمن ذكر مطالبي مفصل، گفت: «با انجام اين عمليات اخير كه ما شاهد سرمايهگذاريهاي خيلي زياد بوديم كه واقعاً فرماندهان لشكر و مسئولين طرح و برنامه لشكر و همه آمدند و تلاش كردند و براي انجام اين عمليات فعاليت كردند و سرمايهگذاري كردند، بعد كه منجر به اين مسئله شد و برگشتن به مواضعمان و صحبتهايي كه شما بعد از برگشتن توي قرارگاه فتح كرديد، يك خرده فكر كرديم و يك چيزهايي به نظرمان رسيد كه ديروز آمديم توي جلسه مطرح كرديم، بعد، برادر رحيم وقتي آمدند صحبت كردند چنين نتيجه گرفته بودند كه ما خسته شديم از جنگ و ما براي اينكه بتوانيم دوباره جنگ را به آن صورت اوليه پيش ببريم و بجنگيم، بايست برويم از جنگ بيرون و توي يك منطقه خارج از جنگ ساخته بشويم و بعد برگرديم بياييم عمليات را شروع كنيم! در صورتي كه اين جور نبود. ما پيشنهاد كرديم كه برادرها برگردند يك خرده به خودشان فكر كنند و بروند براي نيروهايشان هم صحبت كنند، مسئولين، مسئول هر واحدشان، مسئول موتوريشان و زرهيشان و ستادهايشان را جمع كنند، ايشان صحبت كنند و قسمشان بدهند و بگويند: «شما آيا با اولين روزهاي عمليات آبادان همان جور هستيد، با عمليات فتحالمبين آن فكري كه در قلبتان بوده همين جور هستيد يا فرق كرديد؟ "كلاً ما برخوردهايي كرديم با بچهها و با مسئولينمان ديديم واقعاً همه برگشتند و آن توكلهايي كه داشتند به خداوند و با توكل صددرصد پيش ميرفتند، اتكايشان شده بود به اسلحه و مهمات و نميدانم بيشتر ماشين داشته باشيم كه گردانها سر وقت برسند. چيزي كه ما ديديم واقعاً توي اين عمليات اخير چه قدر واقعاً سرمايهگذاري شد، چه قدر همه تقلا كردند، ما پي برديم به چهقدر [بايد] ببينيم آخر جريان چي چي است؟ دليل اين چي چي شد؟ به خدا هيچ دليلي نداشت به جز اينكه ما مسائلمان را حل نكرديم، و تا اين مسائلمان را هم حل نكنيم، به پيروزي نميرسيم، پيروزيهايي كه ده هزار، دوازده هزار، بيست هزار اسير از دشمن بگيريم. و اصلاً اين طرحهايي كه ما ميريختيم و عمل ميكرديم طرحهايمان يكيش با گفتههايمان كه تو جلساتي ميگفتيم و اينها درست در نميآمد توي عمل، ولي عمليات پيروز ميشد و كمترين شهيد را ميداديم و كمترين زخمي، الآن اين همه مينشينيم بحث ميكنيم، اين قدر تلاش و نميدانم مثل همه، اين دليلش چي چي بوده [كه عقب آمديم]؟ هيچ دليلي نداشته به جز اينكه ما بايستي يك خرده برگرديم به خودمان، ما حرفمان اين بوده است و هيچ حرف ديگري هم نداشتيم. ده تا عمليات ديگر هم انجام بشود و همين رقم بشود خداي نكرده، خواهيم ايستاد و تا روح هم توي بدنمان است، توي جنگيم و از جنگ هم هيچ وقت فرار نميكنيم و نخواهيم هم فرار كرد و از آن لحظه هم خوف داريم كه دستمان را بگيرند و از جنگ بيرونمان كنند؛ زنده باشيم و بعد از اين جنگ سالم بمانيم! خدا وكيلي من گرفتاري خانوادگي داشتم و مجبور بودم بروم. خودم از خودم ميگويم، بروم شهرمان با اين شهدايي كه داده بوديم، آن روز هم كه ميشد برويم مرخصي هيچ كار هم نداشتم، تو شهرمان نتوانستم بروم، حتي بروم توي خيابانهاي شهرمان؛ ما از توي محلهمان كه يك محلهاي است تقريباً 500 يا 600 نفر جمعيت دارد، 36 نفر شهيد شده يعني تمام بچههايي كه در حد 23 سال بودند همهشان شهيد شدند. 19 نفر بوديم كه باهاشان آمديم جنگ، ما يكي ازشان مانديم! چه وجداني داريم، چه فكري داريم كه يك وقت خداي نكرده بخواهيم بياييم اين مسئله را مطرح كنيم! و هيچ وقت برادر محسن، همچنين مسئلهاي نبوده است و نخواهد هم بود و با ايمان كامل حتي ميتوانم قسم بخورم كه همچين فكري نبوده خداوكيلي، توي هيچ كس نبوده است. اين عمليات كه ما رفتيم تا ته كانال، همان عملياتي بود كه آمديم پايين؛ مرز دو طرفمان باز بود، آمديم پاي جاده آسفالت [اهواز ـ خرمشهر در عمليات بيتالمقدس] و 48 ساعت الحاق حاصل نشده بود و همين مسائل بود ولي آنجا صلاح نبود كه اين مسائل پيش بيايد، اين جا نياز داشتيم و خودمان هم قبول ميكنيم ولي گفتيم كه بسمان است، جبران اين مسائلي كه برايمان پيش آمده، با خون نخواهيم بدهيم با كمتر شهيد دادن و اين ميشود مسئله را حلش كنيم؟ برگرديم به خودمان. توي اين 48 ساعت، خداوكيلي ما ديشب بچههايمان را جمع كرديم همهشان را، گفتيم 48 ساعت، قرار بوده است كه ديشب عمليات بشود، يعني بهشان گفتيم امشب قرار بود عمليات بشود ولي عقب افتاده، برويد هر چه توي ذهنتان است كه اين خوانده نميشود و با حركتهاي اسلام خوانده نميشود. برويد بيرون كنيد تا فردا شب عمليات را انجام بدهيم، ببينيم نتيجهاش چي چي ميشود. اگر با تمام اين ضعفهايمان كه 80% هم ضعف داشته باشيم تو عمليات، اگر پيروز نشديم، اصلاً اين مسائل همهاش دروغ است. واقعاً آنچه غيرمنتظره بوده است برايمان، اين صحبتي [است] كه الآن شما برادر محسن كرديد و من گمان نكنم هيچ كدام از اين برادرها تحمل فهميدن اين مسئله را داشت و نبوده است همچين مسئلهاي تازه برادر رحيم هم كه صحبت كردند ميخواستيم بعد به ايشان بگوييم كه مسئله اين رقم نبوده است كه ما بگوييم جبهه را تركش كنيم و برويم توبه كنيم استغفار كنيم؟! كجا بغض جبهه بود؟! ما هر چه داريم، از جبهه داريم؛ ما يك آدمي بودهايم كه چند سال درس خوانده بوديم و رعيت بوديم و آمديم اين جا و كشاورز بوديم آمديم اين جا كه جنگ و چيز ياد گرفتيم، مسائل دنيا را سر درآورديم، مسائل انقلاب و كي بغض جبهه است؟! اين يك حرفي است كه بيشتر بايست رويش تأكيد بشود و حتماً اين مسئله نبوده است و نخواهد هم بود. والسلام.» بعد از سخنان برادر كاظمي، رحيم صفوي كه از وي سخناني نقل شده بود، توضيحاتي بدين شرح داد: «آن صحبتهايي كه ديروز در جلسه شد ـ با حفظ امانت ـ توسط برادرهاي فرمانده لشكر و نواري كه آن جا پر شده بود، خدمت برادر محسن داده شد و گفته شده، نه اينكه خداي نكرده ما آن حرفها را بشنويم، يك جوري ديگري بيايم بگوييم! آنچه كه در آن جلسه گذشت، با حفظ امانت يعني هر چي كه توي آن جلسه بود عين آن جملهها، عين آن گفتهها و شخصي كه گفته بود، آمد و يعني ما موظف هستيم كه خوب نتيجه آن مطالبي كه گفته شده بود، با حفظ امانت كه عينش گفته شد در جلسهاي كه با برادر محسن بود گفته شد، نه اينكه خداي نكرده تغييري درش به وجود آمده باشد.» [صلوات حضار] مصطفي ردانيپور فرمانده قرارگاه (لشكر) فتح سپاه ـ كه روحاني اصفهاني جوان و ريز نقشي است ـ سپس با سخناني جلسه را به سمت فضايي احساسي، عاطفي و اخلاقي با تأكيد بر توسل و توكل هدايت كرد. وي كه با احساسات شديدي صحبت ميكرد، مباحث جلسه را چنين ادامه داد: «در اين جا انشاءالله مورد رضايت امامزمان عليهالسلام فرمانده عزيزمان باشيم كه انشاءالله اگر لياقت پيدا نكنيم كه به شهادت برسيم، اين اميد را داشته باشيم كه حضرت ما را به سربازي قبول بكند، من فكرميكنم حالت جلسه حالت خوبي نباشد، لذا برادرها رو به قبله بنشينند تا تجديد عهدي با امامزمانمان كنيم. پس از تجديد عهد با امام زمان، از برادرمان محسن رضايي كه اين را بدون اغراق و بدون غلو بگويم نور چشم ما هستند و از دو جهت براي ما عزيزند: يكي از جهت اينكه منصوب اماماند و ديگر از جهت اينكه خودمان برخورد كرديم توي اين يك سال و تا اندازهاي شناختيم [از ايشان ميخواهيم ادامه بدهند جلسه را]. شب عاشورا كه امام حسين(ع) [گريه شديد حضار] احساس تنهايي كردند و به اصحابشان فرمودند: "شما ميتوانيد از تاريكي شبانه استفاده كنيد و من هم بيعتم را از شما برداشتم." و حالا برادر محسن، به ما اين حرفها را ميزنند؛ ميترسيم امام زمان هم چنين چيزي را به ما بگويند و خداي نكرده ما همهمان آمديم و ننگ است براي ما زنده برگرديم و بزرگترين زيان و خسران است برايمان كه زنده برگرديم از اين جا؛ خداي نكرده يك وقت مسائلي پيش بيايد ناآگاهانه كه نتيجهاش اين باشد. امام زمان، حجتابنالحسن، ما كه ميدانيم لياقت سربازي و نوكري شما را نداريم، اما اگر ما بديم و لايق نيستيم، شما خوبايد و خوب لايق هستيد بر ما فرماندهي كنيد. السلام عليك يا بقيهالله حجت ابن الحسن، مهدي فاطمه شما كه ميدانيد دلهاي ما پر از خون است، دلهايمان گرفته، اينقدر. درد توي دلهايمان هست، كسي را نداريم برايش بگوييم. آقا شما را قسمتان ميدهيم به جان مادرتان فاطمه، دستي به سر و گوش ما بكشيد، ما را از خواب غفلت بيدار كنيد، مبادا ما از نوكري شما محروم بشويم. اللهم اجعلني من اعوانه و انصاره و الذابين عنه و المسارعين اليه في قضاء حوائجه و … ما تجديد عهد ميكنيم با امام زمانمان، ما الآن ميگوييم امام زمان، حجت ابن الحسن، ما از آن اولي كه آمديم توي جبههها، شعارمان اين بود: "يا زيارت قبر حسين و تجديد عهد با حسين كنار ضريح مطهرش و يا ملاقات خود حسين كه با كشته شدن ما، با شهادتمان حاصل بشود." امام زمان، اگر حرفي ميزنيم، صحبتي ميكنيم شما اين صحبتها را از ما نگيريد، ما توجه نداريم. خدايا، تو كه ميداني ما توي اين بيابانها به جايي دسترسي نداريم، ما مسائل اسلام را نميدانيم، نميفهميم، وقت نكرديم بفهميم، خدايا، خودت فرمودي: "الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا." خدايا، ما مجاهد در راه تو نيستيم، اما دوست داريم باشيم خدا، خدايا، خودت راه را نشانمان بده، خودت هدايتمان كن، خودت قلبهايمان را نرم كن. اين امتحانها براي ما سخت است خدا، خدايا، ما طاقت نداريم زير بار اين امتحانات برويم. خدايا، به محمد (ص) و آل محمد (ص) قسمات ميدهيم، به تنهايي حجت ابن الحسن قسمات ميدهيم، به اشكان چشم امام زمان قسمات ميدهيم، خدايا، ما را از در خانهات رد نكن؛ [الهي آمين] خدايا، ما را از سربازان امام زمان قرار بده؛ [الهي آمين] خدايا، در اثر عدم لياقت و كفايت ما، نعمت و رحمتت را از ما بر مگير؛ [الهي آمين] خدايا، ما را هدايتمان كن، اللهم اهدنا من عندك؛ [الهي آمين] واقف علينا من فضلك؛ [الهي آمين] خدايا، ما را از طرف خودت هدايت كن، [الهي آمين] خدايا، ما را از طرف پيغمبرت، قرآنات هدايت بفرما. [الهي آمين] برادرها همين طور كه نشستهاند به اين دو تا حديث كوچك از پيغمبر عنايت كنند، بعد انشاءالله از اين حالت دربياييم با يك كمي توجه به خدا، با توبه از گناهانمان انشاءالله خودمان را تزكيه كنيم و آماده فرمانبرداري از امام زمان باشيم. من فكر ميكنم همه اين مسائل توي دو تا چيز نهفته است كه توي اين دو تا حديث پيغمبر اكرم ميفرمايد: "جهلالمرء بعيونه مناكبرالذنوبه، و جهل الانسان بالفضايل من اقبح الرذائل". جهل انسان به عيب خودش، از بزرگترين گناهانش است ـ و گناه، نعمت را از آدم ميگيرد ـ و جهل انسان به خوبيها، از بدترين زشتيها است. ما دو تا عيب داريم: يكي اينكه جهل داريم به عيوب خودمان و به عيوب خودمان نگاه نميكنيم و ديگري اينكه خوبيها را نميشناسيم، اما خدا نكند كه يك وقت همديگر را آن تيپ، آن تيپ را اين لشكر، آن لشكر را محكوم بكند و مسائلي كه هست به گردن يكديگر بگذارند. ما يا اين است كه اعتقاد داريم، همهمان براي خدا آمدهايم و به پاكي و صداقت يكديگر مطمئن هستيم، اين هيچ جاي سخني ندارد كه ما بنشينيم همديگر را محكوم بكنيم، يا اعتقاد به صداقت و پاكي خودمان نداريم. اگر ميبينيد كه در بين ما كسي هست واقعاً نيامده براي خدا بجنگد و به پاكي و صداقتش اعتقاد نداريم، موظفايم و اين خون شهدا اين مسئوليت را به گردن ما مياندازد كه به آن برادر بگوييد كه اين طور اصلاً نيست، هيچ دليلي ندارد اين طور باشد. اين بچهها برادر محسن، ما همهمان آمدهايم اينجا، اينهايي كه شبانهروز اين طرف و آن طرف ميدوند، اينها هرگز ناپاكي و پليدي دروني ندارند و نخواهند داشت، فقط چيزي كه هست ما همان جملهاي كه امام ميفرمايند، ميفرمايد: "واي به روزي كه ما خودمان را نساخته باشيم و اجتماع به ما رو بياورد." آن وقت خراب ميشويم … ما مطيع هستيم، اگر كسي بحثي ميكند، حرفي ميزند، اين نيست كه بخواهد اعراض بكند از امر شما كه اعراض از امر شما اعراض از امر امام است. و ما الآن اين را ميگوييم ما اگر كه حرفي را زديم و خدمت شما گفتيم، بعدش تصميم گيرنده شما را ميدانيم، هر تصميمي شما بگيريد، ما طبق عقيدهاي كه داريم به اسلام و تسليم هستيم در برابر اسلام، چون اعتماد داريم، اعتقاد داريم به شما، اين تصميم را اجرا ميكنيم و انشاءالله اگر مسئله هم پيش بيايد، آن را همان قرآن ميفرمايد: "اگر مصيبتي به شما برسد، از نفس خودتان هست و اگر حسنهاي به شما وارد بشود، از طرف خداست." آن را از طرف خودمان ميبينيم و از طرف هيچ كس ديگر. و من يك خواهش از برادرها دارم: ما كه معتقد هستيم ايمان داريم به يكديگر، همديگر را ميشناسيم، اين وحدتي كه امام امر ميكنند ـ و متأسفانه تمام دشمنان اسلام اين را عمل كردند و ميبينند نتيجههايش را كه چه مصيبتهايي براي ما ايجاد مي كنند ـ اين وحدت را يك مقداري بهش توجه بكنيم. ما كه مؤمن هستيم، اين "واعتصموا بحبلالله" را توجه بكنيد و من الآن از طرف همه اين برادرها خدمت شما عرض ميكنم انشاءالله با توجه بيشتر با تذكراتي كه شما به ما ميدهيد. انشاءالله ما مطيعايم، ما حرفي نداريم. ما نميخواهيم خداي نكرده وقفهاي در جنگ ايجاد بشود، خيانت است به خون اين همه شهيد. ما مثل ياران امامحسين انشاءالله ايستادهايم و هرگز جبهه را ترك نميكنيم مگر اينكه لياقت نداشته باشيم و بيرونمان بكنند و تا آن روزي كه جنگ هست ـ كه معتقديم تا ظهور امام زمان جنگ است و وقتي حضرت هم ظهور ميكنند، با جنگ ظهورشان توأم است ـ ما ايستادهايم و انشاءالله مطيع خدا و امام زمان و آن كساني كه خدا و امام زمان بگويد ازشان اطاعت كنيد. والسلام عليكم و رحمتالله.» بعد از صلواتي كه حضار ختم كردند، مجدداً محسن رضايي شروع به صحبت كرد: «بعضي از وقتها يك سري مسائلي هست كه انسان عليرغم ساده بودن اين مسائل، [آنها] درك نميكند و در خود ما مسلمين ـ كه آيات قرآن اعتقاد ماست و به آن اعتقاد داريم ـ يك مسئله بسيار روشن و واضحي مطرح شده و آن هم اين است كه "نصرت هميشه از طرف خداست و پيروزي هميشه از طرف خداست و ثمره هر كار خوبي از طرف خداست." اما اين را ما نميفهميم تا حالا، يعني چه، يك كمي روي اين فكر كنيم برادرها. من عجيب توي اين سوره آلعمران كه ميخواندم توي 7، 8 تا از آيات توجه كردم ديدم كه خداوند ميگويد كه "ما وقتي كه كفار را عذاب داديم، اصلاً باهاش ملاقات هم نميكنيم." بعد ميرفتم توي فكر اينكه خداوند بنايي دارد بر ملاقات با انسانها و بيشتر دقت كردم كه آره اصلاً قضيه خلقت همين است، خداوند دارد ما را به سمت خودش ميكشاند، ما را در اين حوادث جولان ميدهد، محيطهاي مختلف براي ما درست ميكند، ما را آب ديده ميكند، ما را بازسازي ميكند و همه اين مسائل را براي ما به وجود ميآورد تا ما را خالص بكند، و با همين فكر هم هست كه ما ميتوانيم اين طور برخورد بكنيم كه هيچ حركتي صورت نميگيرد مگر به اذن خدا و اين را ما متأسفانه توجه نداريم. بعضي از وقتها فكر ميكنم كه هر كاري كه پيروز ميشود ما خودمان عامل و باعث پيروزياش هستيم، هر جا كه شكست بخوريم مياندازيم گردن يك كسي ديگر؛ حالا قبلاً ميانداختند گردن خدا، خداوند توي آيات قرآن ميگويد: "چطوري وقتي كه شما پيروز ميشويد، ميگوييد هان ما پيروز شديم، وقتي كه شكست ميخوريد ميگوييد پيامبر اين تقصير تو و خدايت بود ما را شكست دادي." اين عين آيات قرآن است، چرا اين طور فكر ميشود؟ اين به اين خاطر فكر ميشود كه بشر فكر ميكند آن جايي كه پيروز ميشود، خودش پيروز شد، آن وقت خداوند را فقط به عنوان يك كسي كه فقط آن بالا نشسته و دارد نگاه ميكند، اين طور بهش برخورد ميكند! اين معلوم است كه وقتي شكست بخورد، حاضر نيست كه بپذيرد كه ضعف از خودش بوده، دنبال اين ميگردد كه يك توجيهي پيدا بكند. و اين طور هم نيست كه ضعف نباشدها، در همه جا به هر حال ضعف هست؛ شما در هر عملي كه موفق نبوديد، توي آن اجتماعتان نگاه بكنيد صدها نفر ميتوانيد پيدا كنيد كه ضعفها آنها هم در عدم موفقيت مؤثر بوده اما من ميخواهم به برادران عرض بكنم كه برادرهاي عزيز، من نميگويم كه شما گفتيد كه "ما ميخواهيم برويم خانهمان و برويم پيش زن و بچههايمان" من كي گفتم كه شما اين حرف را ميزنيد؟! من روحيه برخورد شما را نگاه ميكنم …. برادرهاي عزيز؟ من نحوه برخورد را ميگويم، شما همين حرفتان را كه "آقا ما وقت ميخواهيم." اولاً ما كه نميخواستيم يك عمليات جديد بكنيم، ميخواستيم اين 60 يا 70 درصد زحمتي كه كشيده شد، خاكريز كه زده شد، ميادين مين برداشته شد، راه را رفتند، تا قبل از اينكه دشمن بيايد سنگر و موضع بگيرد، ما ميخواستيم اين 60 ، 70 درصد كار انجام شده را كه ول كرديم اين بار با يك قدرتي كه نيروهايمان را آورديم در اختيار خودمان و تلفات دشمن بهش وارد نكرد، همين نيروها را ببريم دوباره سرجايش بگذاريم، ما ميخواستيم اين كار را بكنيم، عمليات جديد نميخواستيم بكنيم. و بعد آمديم كه از نيروهايي كه عمل كردند، اصلاً استفاده نكرديم، گفتيم آقا هر اندازه از نيروهايتان كه خسته نيستند و ميتوانند، ما آمار گرفتيم، ما كي گفتيم نيروهاي جديد شما بياوريد؟! كي ما گفتيم نيروهاي جديد بياوريد؟! ما گفتيم آن برادراني كه آمادهاند و نيروهايشان دستشان است و آماده بودند، عاشورا و 25 كربلا و حضرت رسول و وليعصر و اين نيروهايي كه آماده بودند، ما كي گفتيم شما نيروي جديد بياوريد؟! حالا فرض هم بكنيد كه خيلي خوب حالا انتقاد داريد به اين مطلب، انتقاد داشتن و من نحوه برخورد را دارم بحث ميكنم، من ميگويم برادرها، اگر ميخواهيم با هم تعهد داشته باشيم به اميد خدا و آمديد هم به خاطر اينكه در راه خدا شهيد بشويد، تعهد، پنج نفر با هم تعهد بدهيم، اما برويم جلو، مسائل فرعي را نكنيم اصل. الآن كه خداوند ميخواهد ما را آزمايش بكند، صبرمان را از دست ندهيم، شكر خدا را به ناشكري تبديل نكنيم، بياييم خدا را شكر بكنيم. ما بيسابقه است در يك عمليات تكجبههاي كرديم و 35 كيلومتر پيشرفت كرديم؛ ما در كدام عملياتهاي تك جبههاي اينقدر موفقيت داشتيم؟ اين جاي شكرش نيست كه ما اينها را ول بكنيم، بچسبيم به اينكه خوب حالا تلفات داديم، بچسبيم به اينكه خوب چرا عقب آمديم، بچسبيم به اينكه آقا حالا … نرويم جلو؟! من ميگويم اين بهانهها، بهانههايي است كه شيطان ميگذارد در دهان ما. اشكال ندارد، اين حرف شما حرف منطقي است، اينكه به نيروهايتان برسيد كه خود ما داريم صبح تا شب بهتان ميدهيم، برادرها، ما صبح تا شب به شما نميگوييم كه به نيروهايتان برسيد؟ نميگوييم نيروهايتان را، ما كي به شما گفتيم نيروهاي تازه ببريد كه توي منطقه آشنا نباشند و آموزش نديده باشند؟ ما كه بچه نيستيم كه شما وقتي ميگوييد كه "ما نيروهايمان شناسايي ميخواهند." خوب ما اين را ميفهميم، خود ما هم اصرار داريم براي اينكه عمليات موفق باشد، شما حتماً بايد شناسايي بكنيد، اما ما بحثمان اين بود كه آقا، ما 60% كار را انجام داديم، خاكريزهايمان را زديم، دشمن منهدم شده، بياييم برويم اين 60% را بگيريم و اين رخنه را در خودمان از بين ببريم و آن هم نه از نيروهاي جديد از تيپ امام حسين و تيپ 8 نجف كه گفتيم: "چند تا داريد؟" گفتند: "يكي يك گردان." گفتيم: "خيلي خوب." هيچ هم بهشان فشار نياورديم، با اينكه ميدانستيم نيروي جديد هم آمده توي لشكر اما گفتيم آقا نميرسد، حتي يكي از برادرها پيشنهاد كرد كه اينها را بهشان بدهيم، گفتيم حالا اينها را بگذارند بعداً براي احتياط اگر لازم شد، رويشان كار ميكنيم. ما اينها را كه ميفهميم كه من هم حرفم اين نيست كه برادرها حالا شما ميخواهيد برويد مثلاً پيش زن و بچهتان! من حرفم اين است كه اگر واقعاً ما ميخواهيم دست توي دست هم بدهيم، ولو كم، بياييم دستهايمان را محكم توي دست هم بدهيم و برويم جلو، نكند خداي نكرده يك مشكلي پيش بيايد، يك مسئلهاي پيش بيايد، ارادههايمان ضعيف بشود، يك مقدار نسبت به هم بدبين بشويم، يك مقداري نسبت به همديگر حرف بزنيم يا اينكه نسبت به هم برويم بعضي از جاها انتقاد بكنيم، اينها را ما نبايد بكنيم. خدا شاهد است اين خصوصيات يك ارتش اسلام نيست، اين خصوصيات يك فرد مسلماني كه آمده ميخواهد خودش را در راه خدا شهيد بدهد، نيست. ببينيد اين اشكالات كجاست، رفع بكنيد و اميدوارم كه خداوند كمك بكند و ما را در اين امر ياري كند. من خدا شاهد است خودم را اصلاً لياقت اين سپاه را بارها هم خدمت امام اين حرف را زدم، خودم لياقت اين سپاه را با اين خون بچههايي كه شهيد ميشوند و من خودم عرضه حتي رفتن توي خطش را هم ندارم كه اين قدر ما بچه خوب و پاك و معصوم مردم را يعني اينهايي كه ميآيند توي جبهه ديگر اينها نخبههاي اين مردماند، اينها ميدانيد كي هستند؟ اينها همين اميدهاي آينده حضرت مهدي هستند؛ اينها را ما اين طوري ميآوريم توي جبههها و من خدا شاهد است كه خودم را شايسته اين كارها نميدانم، اما من به خاطر خودم نيست كه دارم به شما فشار ميآورم، من به خاطر اين تكليف شرعي است. روي اين اساس نامه جديد [سپاه] در شوراي نگهبان يك بحث عجيبي بود روي اينكه سپاه شورايي باشد يا فرماندهي. در شوراي نگهبان اكثر فقها گفتند كه "شورا بودن سپاه، مخالف صريح با احكام است و ضوابط شرعي در ولايتفقيه است." و همه فقها هم اين را گفتند. بعد كميسيون دفاع مجلس يك مقدار چون فكر آينده را ميكرد، ناراحت شده بود، رفتند خدمت امام كه امام گفت: "آقا سپاه شورايي نميخواهد باشد، بايد همان فرماندهي باشد." اين مسئله فرماندهي بودن و اينكه من متأسفانه مسئول اين كار شدم هر چند كه خودم را لياقت اين كار نميبينم، من مجبورم به شما چيزي را كه تشخيص ميدهم بگويم، چيزي را صلاح ميبينم، بگويم و از شما هم انتظار دارم كه تبعيت كنيد، نه از شخص من، من خودم را لياقت اين كار نميدانم، اما حكم خدا اين است كه برادرها اين كار اگر قرار باشد انجام بشود، بايد انجام بشود. همين الآن، به هر حال يك عده از برادرهايي هستند الآن مرتب دارند از بيرون و داخل و اينها همه فشاري ميآورند كه "خوب اين چي شد قضايا؟ چرا اين طور شد؟" خوب آن برادرها را ما شايد تا پايان عمليات هم نتوانيم اين ها را توجيه كنيم كه آقا قضايا چي [اين] است. اگر ما خودمان در داخل خودمان هم استحكام لازم را نداشته باشيم، نميتوانيم مسائل را پيش ببريم نميتوانيم قضايا را حل كنيم. اگر قرار باشد كه برادري به يك برداشتي ميرسد و همچنين برداشت را صاف برود و همه جا بگويد، خوب اين هيچي از تويش در نميآيد، اصلاً اعتبار خودمان را با دست خودمان از بين ميبريم. ما اگر يك برداشتي هم يك وقتهايي داريم، يك مسئلهاي هم داريم، اين مسائل را ما بايد حل بكنيم. و فرماندهان گردانهاي ما، فرماندهان گروهانهاي ما اينها وقتي به شما مراجعه بكنند، فكر كنند كه به نماينده امام مراجعه كردند و فكر كنند كه مشكلاتشان را ميخواهند با يكي حل بكنند، نه اينكه فرمانده تيپ ما هم خودش هم بگويد كه "آره تو كه اين سؤالاتي كه داري هيچ، من خودم دو تا سؤال هم رويش دارم." خوب برادرها، اين طوري اين ظلم نميشود به اين بچهها؟ واقعاً اگر بياعتمادي داريد به بعضي از فرماندهانتان، بگوييد آقا، بگوييد اين فرمانده لشكر، اين فرمانده سپاه، اين را سفت بگوييد، يكي از مسائل كه در اسلام هست، بين بودن قضايا است. بيّن بودن مسائل، برادرها، از مسائل اساسي اسلام است، گذاشتن مسائل در ابهام و … اينها از مسائل خطرناكي است كه از صفات الهي نيست و من خواهشم از برادرها اين است كه برادرها، شما نمايندههاي ما هستيد پيش اين بچهها، نمايندههاي ما هستيد پيش اين فرمانده گردانها، اگر يك وقت انتقادي دارند و اشكالي داريد، بياييد به ما بگوييد، جوابش را بشنويد، ولي وقتي كه رفتيد، بايد با تمام وجودت دفاع كني، بايد با تمام قدرت دفاع كنيد. درست است انسان آزاده است، اما اگر تعهد داد، مسئول ميشود و بايد جوابگو باشد. الآن اگر كسي تعهدي نداشته باشد، تعهدي ندهد، هيچ مسئلهاي برايش نيست، اما اگر يك كسي تعهد داد، تمام است، ديگر تمام است؛ از نظر حكم خدايي اين كس كه تعهد داد، اين را حتي تا زندان و اعدام و اينها تا آن جا هم حكم شرعي و قضاوت ميتواند رويش انجام بدهند، چرا؟ به خاطر اينكه اسلام مسئله را توي پرده نگه نميدارد ميگويد آقا يا ميآيي انجام ميدهي، يا نميآيي؟ انجام بدهي؛ اگر آمدي انجام دادي بايد تا آخرش بماني. اين بيّن بودن، روشن كردن، صريح بودن، صراحت، از مسائل اسلام است. شما نمايندههاي ما هستيد و بايد با تمام قدرت سعي كنيد كه اين بچههايتان را حفظ بكنيد، مسائل را بهشان منتقل كنيد، هر مسئلهاي هم كه داريد، بياييد به ما بگوييد. اين اولين نكته بود. من ميخواستم دوباره خدمت برادرها اين مسائل را مطرح كنم و توجهتان بدهم كه واقعاً كمك بكنيد به مسائل، خودتان را خارج از گود فرض نكنيد، فكر نكنيد حالا ما يك فرمانده لشكر درست كرديم، ديگر خودتان را خارج از گود حساب كنيد. يا بگوييم آره يك قرارگاه مركزي درست شده، خودمان را خارج از گود درست بكنيم. هر كاري اين طور نيست كه همهاش مثبت باشد، هر كاري معمولاً يك سري نقاط مثبت دارد و يك سري نقاط منفي. يك سري از نقاط ضعف تشكيلات چي است؟ جدايي بين افراد است. يكي از خصوصيات تشكيلاتها و سازمانها هميشه همين است، با اينكه ما مجبور و ناگزير هستيم كه تشكيلات و سازمان داشته باشيم، اما يكي از اينها اين است، چون وقتي همهمان با هم بوديم، همهمان احساس مي كنيم كه بايد كار بكنيم، اما وقتي كه تقسيم مسئوليت كرديم، كمكم آن شيطان ميآيد و آدم را سوك ميزند، ميگويد كه "ببين تو كه مسئول اين كار نيستي، آن مسئول اين كار است، بگذار اين كار را بكند تا پدرش در بيايد، بعد ثابت بكن بهش كه ببين من به تو گفتم و تو قبول نكردي من به تو گفتم و قبول نكردي." برادرها، اين شعار شيطان است، "من اين عقيده را داشتم و نشد"، اين شعار شيطان است و هست و اين را بايد به نحوي از بين ببريم. ما مجبوريم كه برادرها، تقسيم كار بكنيم و گرنه خدا شاهد است اگر مجبور نبوديم، تقسيم كار نميكرديم، اما مجبوريم، حالا كه ما مجبور شديم كه تقسيم كار بكنيم و تشكيلات و سازمان داشته باشيم، نياييم مسائل را به عهده هم بگذاريم، نياييم بگوييم خوب حالا به ما چه، بگذاريم تا بعد چطور بشود. تازه توي همان مسئوليتها هم ديده مي شود ما بعضاً ضعفهايي داريم. و اميدوارم به خداوند كه خداوند قدرت لازمه را براي ساختن سربازان حضرت مهدي به همه ما عطا بكند. [انشاءالله] مسئله دوممان در مورد عمليات است، ميخواهيم امروز جلسه هر اندازه كه طول بكشد يك مقدار در مورد عمليات صحبت كنيم: عملياتهاي آينده چطور باشد، يا ضعف عملياتهاي گذشته در چي بوده و چه كار بايد بكنيم؛ روي اين ميخواهيم با برادرها صحبت بكنيم و نظرات و پيشنهادات را بگيريم، و اينكه برادرها روي طرحها صحبت بكنند و مسائل را مطرح كنند ببينيم به چه صورت است، بفرماييد.» [صلوات حضار][۱] به اين ترتيب قسمت دوم جلسه به منظور بحث درباره چگونگي تداوم عمليات در منطقه عملياتي رمضان، شروع شد. ابتدا ابراهيم همت فرمانده تيپ 27 محمد رسولالله (ص)، با بيان مقدماتي، گفت: «شبيه همين مشكلاتي كه شما راجع به تيپها و لشكرها داريد، ما هم نسبت به گردانها داريم. ما سه بار در اين منطقه عمليات كرديم و سه بار برگشتيم؛ مثل اينكه در قاموس اينها اين است كه بروند و بگيرند و ديگر برگشتن توي كارشان نباشد. جلو تانك دشمن خاكريز را اين طوري چسبيده بودند و خدا شاهد است و برادر حسين هم آن جا بود كه بيخيال با آر.پي.جي. ميرفتند سراغ تانكها … اما با اين برنامه كه پيش آمده است، بايد يك تغييراتي در طرحهايمان بدهيم و در جايي عمل كنيم كه 90% تضمين بدهيم به ماندن برادرها … به دستور شما رفتيم براي گردانهايمان صحبت كردم … نشستيم با فرماندهان گردان صحبت كنيم، ميگويد: "شما از طرف كي رفتي گفتي كه ما 3 گردان نيرو آماده داريم؟ نه آمادگي نيرو داريم. همه پاسداران گردان من و خودم به عنوان شخص ساده وارد عمليات ميشويم، به عنوان مسئول، چون احساس ميكنيم كه اشتباه از بالا خيلي ميشود." نشستيم كلي برادران را توجيه كردهايم. متأسفانه مسئولان گردان و گروهان قادر به توجيه دستهها نيستند، وقتي خود فرمانده گردان به حدي بِبرد كه بگويد ميخواهم به عنوان فرد ساده وارد عمليات بشوم، تكليف بسيجي زير دست وي روشن است.» همت سپس پيشنهاد كرد كه عمليات در غرب مورد توجه قرار بگيرد و توضيح داد كه جنگ كنوني در شب چه مشكلاتي دارد و اشاره كرد به ماندن اجساد شهدا در منطقه نبرد و نيز تأكيد كرد كه راهي براي بازگشت وجود ندارد، اما بايد تدبيري انديشيد.[۲] در عين حال، همت براساس تحليل نظامي، راهحلي براي جنگيدن موفق در اين منطقه ارائه نداد، فقط پيشنهاد صريح وي، انجام دادن عمليات همزمان (بعد از يك هفته تا ده روز بعد) در غرب بود. در پاسخ وي، فرمانده سپاه گفت: «اين قابل بررسي است اما براي انجام يك كار به درد بخور، لااقل 3 تيپ لازم است كه اگر برود آنجا، استمرار عمليات در اين جا را چه كنيم.» در اين جا مصطفي ردانيپور وارد بحث شد. وي با اشاره به اينكه مقداري بيشتر فكر بكنيم، پيشنهاد استمرار عمليات را داد و افزود: «حتي مثل آن مورچه كه صد دفعه افتاد تا بارش را بالا برد، ما هم پايمردي نشان دهيم و لطف حق انشاءالله شامل اين بچهها [كه ميجنگند] خواهد شد … ما قطعاً بايد برويم به بصره و من يقين دارم كه رواياتي كه هست ما از اين جا ميرسيم؛ بايد محكم ايستاد ولي بايد ديد چه طوري بهتر ميشود كار كرد.» نفر بعدي كه نوبت صحبت گرفت و به ارائه نظر پرداخت، "بزرگزاده" مسئول جديد ستاد قرارگاه كربلا بود. وي پيشنهاد كرد براي اينكه هم زمان زيادي (حدود 20 روز) به دشمن ندهيم كه موانع ايجاد كند و هم براي آماده شدن زمان داشته باشيم، يك طرح سه مرحلهاي را كار كنيم كه مرحله اول آن قسمتي محدود باشد كه به زودي قابل عمل باشد. بزرگزاده سپس به توضيح طرح سه مرحلهاي پيشنهادي خويش پرداخت و ضرورت برنامهريزي براي جزئيات را همراه با توكل يادآور شد و ارزيابي حمله در غرب را نيز ضروري دانست. وي همچنين توصيه كرد كه به سراغ تكنولوژي و محافل دانشگاهي صنعتي برويم كه فيالمثل در برخورد با مين بتوانيم دستگاهي ابداع كنيم براي انهدام يا خنثي كردن و خلاص شدن از ميدانهاي مين دشمن. بعد از صحبت بزرگزاده، محسن رضايي سفارش كرد كه ابتدا فرماندهان تيپها صحبت كنند بعد نوبت به لشكرها (قرارگاههاي چهارگانه) و قرارگاه كربلا برسد. نفر بعد، مرتضي قرباني فرمانده تيپ 25 كربلا بود كه پيشنهاد كرد در مقابل جزيره مينو با عبور از اروند عملياتي انجام شود. آشكار بود كه وي نيز با ادامه عمل در منطقه عملياتي رمضان مخالف است. محسن رضايي از وي پرسيد: «چگونه از اروند عبور كنيم؟» قرباني پاسخ داد: «پل بزنيم.» سپس فرمانده سپاه اشاره كرد كه نميشود آن جا روي اروند پل نصب كرد. در ادامه، مباحثي درباره تلاشهاي دشمن در مسلح كردن زمين منطقه مطرح شد و نظر شخصي براي تداوم عمليات ارائه گرديد. سپس احمد كاظمي فرمانده تيپ 8 نجف اشرف، با توجه به اينكه دشمن مرتباً حتي در منطقه مينگذاري ميكند، تأكيد كرد كه زودتر بايد عمل كرد و افزود كه عمليات حتي اگر شبهاي گذشته انجام ميشد، بهتر بود. وي براي اجراي عمليات در همين شب نيز اعلام آمادگي كرد، اما با اشاره به ضرورت آمادگي دستگاههاي مهندسي و عبور از مثلثها و پدافند بعد از تصرف آنها و اينكه ضرورتاً 48 ساعت بعد هم بايد تداوم عمليات داشته باشيم، تلويحاً مشكلات كلي اجراي عمليات را برميشمرد. در آخر او آماده بودن 4 گردان نيرو را در تيپ نجف اعلام كرد اما باز هم بر ضرورت آمادگي براي عبور از منطقهاي كه در مثلثها تصرف خواهد شد و ضرورت رفتن بعد از 24 يا 48 ساعت به سوي كانال، تأكيد كرد. احمد كاظمي همچنين يادآوري كرد كه تيپ نجف 16 تا 17 گردان داشته و حالا به اين جا رسيده است ساير تيپها هم گردان شدهاند. نفر بعد قاسم سليماني فرمانده تيپ 41 ثارالله بود. وي انتقاد كرد كه چرا فقط به تعدادي از تيپهاي قوي توجه ميشود و به جاي فعال كردن هر چهار قرارگاه فقط دو قرارگاه (فتح و نصر) فعال است. در مورد تكرار عمليات مرحله پنجم وي گفت كه مثلثها چيزهاي وحشتناكي هستند و بايد آنها را با حركت از هور به پايين دور بزنيم. سليماني همچنين اجراي عمليات در غرب را توصيه كرد. بحث دور زدن مثلثها ضرورت حركت از شمال منطقه به جنوب را مطرح كرد و به همين مناسبت، عبور از هور مورد بررسي قرار گرفت. محسن رضايي از غلامپور ـ كه فرماندهي شماليترين بخش منطقه عملياتي رمضان و مناطق متصل به هور را بر عهده دارد ـ پرسيد كه آن قسمت را شناسايي كردهاند. غلامپور پاسخ داد: «يك تيم شناسايي يك هفته است عازم شده كه تا القرنه بروند و شايد فردا يا پس فردا برگردد. همراه آنان يك نيروي بومي محلي اهل القرنه هم رفته است.» احمد غلامپور مشكلات عبور و مرور در هور را نيز توضيح داد كه نه با قايق ميشود رفت و نه بدون آن. وي افزود: «دستههاي شناسايي بعضاً چندين كيلومتر مجبورند قايق خود را كول كنند و از خشكيهاي وسط هور عبور دهند تا مجدداً آن را به آب بيندازند.» "مهدي زينالدين" فرمانده جديد تيپ 17 قم ـ كه بهتازگي نام تيپ 17 عليبنابيطالب(ع) گرفته است ـ فرمانده بعدي بود كه به ارائه توضيحات خود پرداخت. وي ضمن مطالب متنوعي كه يادآور شد، درباره عمليات پيشنهادي گفت: «بهترين راهكار همين تصرف يك خط دفاعي جلو اين مثلثهاست كه ما اين كانال مثلثها را پشت سر بگذاريم، حالا بعد از اين كار، كدام طرف برويم را بايد فكر كرد.» وي توضيحاتي درباره مسئله و جوانب نظامي آن داد و اين عمليات را به عنوان يك امكان كه از آن شايد بتوان استفاده برد، مطرح كرد. زينالدين در پاسخ محسن رضايي كه پرسيد تيپ 17 كي براي عمليات آماده است، پاسخ داد: «والله مشكلاتمان خيلي زياد است.» وي همچنين به جديد بودن خود كه هنوز ارتباط لازم را با مسئولان ذيربط ندارد، اشاره كرد. نفر بعد، "نبي رودكي" فرمانده تيپ امام سجاد (ع) بود. وي با تأييد طرح مرتضي قرباني مبني بر عبور از اروند، افزود كه ميتواند با بسيج كردن مجاهدين عراقي و بچههاي عرب زبان خودمان، از داخل خاك عراق هم اقدام كنيم و يك سرپل بگيريم و بعد از انهدام نيرو در آن طرف، روي اروند پل بزنيم، در اين صورت نيروها ميتوانند با عبور از اين سر پل وارد جادههايي بشوند كه 50 كيلومتر تا بصره فاصله دارد و به سوي بصره برويم. وي تأكيد كرد بايد روي جزئيات اين طرح بيشتر فكر شود. "عبدالمحمد" رئوفي فرمانده تيپ 7 دزفول (وليعصر)، نفر بعدي بود كه به سختي كار احداث 14 كيلومتر خاكريز در شب اشاره كرد و يادآور شد: «اين در حالي است كه ما تازه به 2 كيلومتري قاعده مثلثها رسيدهايم و دشمن در مثلثها مانده است. اگر عمليات بخواهد انجام شود، بايد در آن هر 3 مثلث پاكسازي شود و رأس 3 مثلث به هم وصل شود … به جاي احداث 14 كيلومتر خاكريز بهتر است فقط روي مثلث اول عمل كنيم و توان احداث خاكريز را براي احداث 8 كيلومتر جناح راست منطقه عمليات اصلي به كار ببريم و با انهدام نيروي اين منطقه، به كانال ماهيگيري برسيم و از روي پلهاي آن به سمت هدف اصلي برويم.» وي توضيح داد: «بايد يك قرارگاه انهدام نيرو كند و قرارگاه ديگر از كانال عبور كند. مثلث اول هدف باشد كه خاكريز جناح راست از آن جا زده شود به سمت نوك كانال ماهي. هر چقدر ما به سمت شمال روي مثلثها برويم، از هدف اصلي دورتر ميشويم، و با خسارت بيشتري بايد خودمان را دوباره به هدف اصلي نزديك كنيم.» نفر بعدي "رضا چراغچي" فرمانده تيپ 21 امام رضا (ع) بود كه با اشاره به اشكال ناشي از ضعف نيروهاي عملياتي و ضرورت آموزش و آمادگي آنها، اظهار اميدواري كرد كه با نيروي آموزش ديده بتوان در تكرار عمليات گذشته موفق بود. وي همچنين به فضاي ابتداي جلسه ناشي از سخنان محسن رضايي اشاره كرد و در تأييد آن به نقل خوابي كه قبل از همين جلسه كسي ديده بود و نيز به تعبير آن پرداخت. "حسن درويش" فرمانده سابق تيپ 17 قم و فرمانده جديد تيپ بعثت، نفر بعدي بود كه به طرح نظرهايي درباره تداوم عمليات پرداخت و گفت: «در منطقه كنوني جاي مناسبي براي عمليات پيدا ميشود ولي آن را بايد پيدا كرد؛ جايي كه دشمن ضربهپذير باشد.» نفر بعدي "علي زاهدي" فرمانده تيپ 14 امام حسين (ع) بود كه با ارائه توضيحاتي، نهايتاً پيشنهاد عمل كردن در مثلثها به عنوان مرحله اول را تأييد كرد و نيز عمل در غرب را پيشنهاد داد كه فشار دشمن را از منطقه عملياتي رمضان كم كند. سپس در غياب "جعفر اسدي" فرمانده تيپ المهدي، معاون او درباره اقدامات مهندسي و چگونگي انهدام نيرو و نيز درباره لزوم پيدرپي بودن عمليات، توضيحاتي داد. نفر بعدي "مهدي باكري" فرمانده تيپ 31 عاشورا بود كه گفت: «ظاهراً راهكار بهتري از همان عمل در منطقه منتهي به مثلثها (تكرار عمليات مرحله پنج) نيست.» اما وي تأكيد كرد كه نبايد در دو كيلومتري قاعده مثلث بمانيم كه مشكلات متعددي ايجاد ميشود. باكري افزود: يا بايد به رأس مثلثها برسيم ـ كه بيمسئله نيست ـ و يا لااقل بايد به قاعده مثلثها برسيم و در آنجا پدافند كنيم و مرحله بعدي هم بايد در فاصله زماني كمي باشد. اما براي اين كار شرط اصلي، آمادگي نيروهاست كه بتوانند قبل از اينكه دشمن حركتهايي داشته باشد و خودش را در اين دشت باز جمع و جور بكند، وارد عمل بشوند.» باكري در پاسخ محسن رضايي كه پرسيد چند گردان نيرو دارد. گفت: «چهار گردان كه سه گردانش جديد است و دارد آموزش ميبيند و در همين فاصلهاي كه تأخير افتاده است در عمليات، براي آنها كلاس توجيهي و … گذاشتهاند.» وي در پاسخ به اينكه فقط 4 گردان داريد، گفت: «4 گردان هم نيست.» محسن رضايي پرسيد: «نيرو كم دارد يا كادر؟» وي پاسخ داد: «هم نيرو هم كادر.» "مرتضي صفار" معاون قرارگاه (لشكر) فجر سپاه، نفر بعدي بود. بخشي از سخنان وي معطوف به توجه دادن به كم و كيف نيروي لازم براي عمليات بود. وي از تعدادي از فرماندهان تيپها انتقاد كرد كه در جلسه از نيروهايشان به نحوي حرف ميزنند و به نحوي گزارش ميدهند در حالي كه قبلاً و در موقعي كه لشكر برآورد نيرو براي ادامه عمليات ميكرد، حرف ديگري ميزدند. صفار از تعجيل بيجا و بيتوجهي به كيفيت نيروها پرهيز داد و لزوم ارزشيابي نيروها را و اينكه بايد آنان را سنجيد، يادآور شد. وي افزود: «هر چيز به فرمانده گردان مربوط است وقتي زخمي يا شهيد ميشود همه گردان دچار فروپاشي ميشود يا گم ميشود يا ميآيد عقب و ….» صفار مضرات انتصاب فرمانده گردانهاي تعجيلي را برشمرد و اينكه وقتي فرمانده گروهانها را نميشناسد، آنها هم او را قبول ندارند چون نميشناسند، بنابراين چگونه ميتوان نيروها را فرماندهي كند. وي معتقد بود: «هم مشكل نيرو داريم هم مشكل كادر و اينها بايد حل شود و ما براساس توان نيروي خود برنامهريزي كنيم، مثل سابق كه تدبير براساس امكانات بود و آخرين تلاشها را ميكرديم و توكل هم ميكرديم.» وي افزود: «تيپ نجف شعار ميدهد كه ميگويد همين امشب آماده عمليات است، واقعيت اين است كه اگر عمليات كند، به هدف نخواهد رسيد.» صفار در بخش ديگر سخنان خود به بررسي عمليات پيشنهادي پرداخت و گفت: «اگر واقعاً بهدليل لباس و غيره عجله وجود دارد، قسمتي محدود عمل شود تا رأس مثلث و حتماً محكم بگيريم و چند روز بعد هم حتماً اين آمادگي را داشته باشند تيپها كه ادامه عمليات بدهند.» او در آخر براي بهبود كيفيت نيروهاي گردان پيشنهاد كرد كه در هر گردان يك دسته شناسايي تأسيس شود كه با شهادت و زخمي شدن نيروهاي شناسايي ـ كه در هر عمليات حتمي است ـ كار گردان مختل نشود. بعد از مرتضي صفار دو تن ديگر از كادرهاي لشكرها (قرارگاههاي چهارگانه) صحبت كردند كه هر دو به كيفيت و كميت ناچيز نيروهاي موجود در تيپ اشاره كردند و هر دو نيز عمليات پدافند روي قاعده مثلثها و سپس حركت به سوي كانال ماهي را تأييد و جزئياتي راجع به آن را تشريح كردند.[۳] سپس حسن باقري فرمانده لشكر (قرارگاه) نصر، به صحبت پرداخت. وي ابتدا به نكاتي درباره عمليات گذشته و نحوه حضور دشمن اشاره كرد و از جمله گفت: «عقبنشيني، اول زياد تأثير روحي نداشت براي نيروها، اما حركتهاي بعدي تأثيرش را عميقتر كرد، به خصوص مسئله اسرا و ماندن جنازههاي برادران شهيدمان. عراق اوايل ميآمد تانكش را ميآورد [جلو] بعد ديد تانك آسيب پذير است، برد عقب، نفر آورد جلو؛ حالا يك مقدار تانك ميآورد ميگذارد جلو بعد هم آمده از خندق و از خاكريز و از ميدان مين، از تشكيلات و از سنگرهايي كه كف زمين ميكند، استفاده ميكند و واقعاً آدم تعجب ميكند كه اين چه جوري تدارك ميكند اينها را! شما از مرزمان كه ميگذريد در فاصلهاي از مرز خود عراق ـ هزار و پانصد متر، هزار و ششصد متر ـ ميرسيد به سنگرهايي كه عراق تو زمين دارد، نيممتر، يك متر هم بيشتر نيست، هيچ تونل تداركاتي هم ندارد، حالا اين چه جوري ماشينش را ميآورد تا همان نزديك؟! عراق ديگر نيامده پياده بچيند جلو ما، اينها هم كه پراكنده هستند تو همان وهله اول فرار ميكنند يا ولو اينكه كشته بشوند، ششصد تا كشته چيزي نيست. بعد هم دشمن دارد تانك را پشت تانك ميآورد [پي درپي تانك ميآورد]، هيچ هم براش مسئله نيست، ما هم نميتوانيم ديگر روي زده شدن تانك دشمن حساب بكنيم، هر چه هم ما تانك بزنيم، دارند بهش ميدهند و ما ميبينيم كه خودمان داريم بيشتر منهدم ميشويم، يعني بحث انهدام دشمن زماني صحيح بود كه دشمن انتهايش مشخص باشد، الآن براي دشمن تانك مورد توجه است كه آسيب پذيريش هم كمتر است، تيربارش هم كار ميكند، از تير مستقيمش هم استفاده ميكند، خوب هم دارد ازش كار ميكشد! دشمن تانكهايش را الآن بدون واهمه ميآورد ميگذارد تو خط! ما در اينجا ميدانهاي مين عمود به هم ديديم، ما خندقهاي عمود به هم ديديم؛ براي ما جداً مسئله مشكلي است كه بتوانيم باز از روبهرو برويم. نميدانم برادرها چرا توجه نميكنند كه ما چرا مثلثها را نتوانستيم نگه داريم؟! همان موقعي كه برادرمان كاظمي ميگفت كه "اينجا خاك است"، هيچ نميشود رفت توش." همان موقع عكس هوايي گرفت ديديم كه هفتاد تا تانك اينجاست، شصت تا اينجاست، پنجاه تا اينجاست؛ اگر تو مثلثها نميشود رفت، [براي دشمن قابل استفاده نيست] دشمن اين را براي چي درست كرده؟! بيخودي اين همه كار مهندسي كرده؟! هر مثلثي را كرده 3 تا مثلث! يك گوشه مثلث را كه ميگيرد، با تيربار سمت راست را ميزند و چپ را هم ميزند. خاكريزهاي وسط هم خاكريزهاي نيممتري است، يعني اين خاكريزهاي وسط، خاكريزهايي نيست كه بشود پشتش پدافند كرد، يعني تيربار و تير مستقيم تانك كاملاً تأثير دارد. همين جوري هم بود كه توانست خود را از كناري به خاكريز ما برساند؛ ما صبح منطقه را گرفته بوديم، دشمن شب آمد خودش را رساند به خاكريز ما! ما كه داشتيم قاعده را تقويت ميكرديم، به اينجا كه رسيديم، عراقيها ريختند سر بولدوزرها، ما دويست متر بيشتر فاصله نداشتيم و برادرمان جعفري ميگويد تا دويستمتري، دشمن تانكش را آورده بود و ما نفهميده بوديم. حالا يا روز آورده بود، سر و صدا نميكرد يا شب آورده بود. به هر حال اين مثلثها را من يك مثلثهاي شومي ميدانم.» حسن باقري بعد از مرور مشكلات عمليات پيشنهادي، اجراي آن را مشروط به رعايت اين نكات كرد: «ما حركت اولمان بايد با يك قوتي باشد كه اين حركت اول ما تثبيت بشود [در] شب اول و با اين تثبيت شدن يك روحيهاي در بچههامان به وجود بيايد كه جبران اين گذشته بشود. ما اگر ميخواهيم اينجا عمل بكنيم، بحثي نيست، عمل هم نكنيم، بحثي نيست، نكتهاي كه مهم است [اين است كه] حركت اول قوي باشد و از آن حركتهاي دوراني كه استفاده ميكرديم، منتهي قوي، يعني ديگر از روبهرو هر تيپي بخواهد بيايد به مثلث خودش برسد، اين قدر تلفات در بين راه ميدهد كه ديگرنيرو نميرسد. اينجا. اين يقين بايد بشود كه ارتباط دشمن توي اين محوطه با خارج قطع ميشود و ما تا زماني كه به هدف ميرسيم به مقياس زياد تلفات ندهيم. اگر اين نكات را در طرحمان انشاءالله بتوانيم رعايت بكنيم، خوب، ميتوانيم عمل كنيم.» وي در پاسخ به پرسش محسن رضايي كه درباره نيرويي كه بايد عمل كند و استعداد آن، پيشنهادش چيست، گفت: «قرارگاه نصر از پايين و قرارگاه فتح از بالا بيايند و اين رأس مثلثها را بچسبانند به همديگر و قرارگاه فجر از روبهروي ما از ساعت 2 شب به بعد انهدام نيروي وسط را به عهده بگيرد.» حسن باقري در عين حال باز هم به نوع خاص پدافند جديد عراق توجه داد: «آن قدر دشمن مواضع مين چپ اندر قيچي درست كرده اينجا كه خودش ديروز سه تا تانكش رفته روي مين، اما باز قبول كرده تلفات تانك خودش را، به دليل اينكه ميبيند از موانع مين دارد بالاترين تلفات را از ما ميگيرد، احتياج به بازسازي هم ندارد. يعني ما عمده كشتههامان را دشمن نكشته بلكه عمده تلفاتمان، نواقص طرحمان بوده و موانعي كه دشمن ايجاد كرده.» وي سپس مثالي درباره جديت، پشتكار و سرعت عمل دشمن در احداث موانع زد: «قرارگاه نصر وقتي اينجا عمل كرد، به مين خورد ديگر؛ لودرها و بولدوزرهاي ما اينجا به مين خوردند نتوانستند بروند. فاصله عمليات ما با عمليات قبلي چقدر بود؟ 3 روز 4 روز بود، بعد در عمليات بعدي كه دوباره فتح آمد اينجا عمل بكند، ما باز ديديم كه سيمخاردار اضافه شده بود، مين اضافه شده بود!» در اين جا فرمانده كل سپاه به مسئله احداث خاكريز پرداخت و از حسن باقري پرسيد: «خوب، چند كيلومتر خاكريز بزنند.» باقري: «فاصله رأس مثلثها 10 كيلومتر بيشتر نيست كه از مثلث چهارمي بيايد بچسباند به اين مثلث اول، 4 كيلومتر هم اينجا [جناح چپ] منطقه عملياتي] داريم، ميشود 14 كيلومتر. اگر اين ضلع [خاكريز دو جداره شمالي كه در مرحله پنج عمليات رمضان احداث شده] پاك شده باشد، ـ ما كه تا حالا خبري براي پاك شدنش نداريم ـ 14 كيلومتر اين هم 14 كيلومتر، ميشود 28 كيلومتر.» در عمل، احداث خاكريزي با اين طول در دشتي بدون حفاظ و زير آتش دشمن، خالي از ابهام و اشكال نميتواند باشد، بنابراين به منظور يافتن چارهاي براي كاستن از طول خاكريز، محسن رضايي با توجه به مواضع آماده دشمن در قاعده مثلث، از باقري پرسيد: «شما چرا ميگوييد قاعده مثلثها را نميشود حفظ كرد؟ دليلت چيست؟» باقري: «اين مثلثها پيچيده است، ما در قاعده، ديد روي مثلث نداريم، دشمن مياندازد [ميآيد] در گوشههاي مثلث خرد خرد ميآيد جلو، ميآيد بيست متري ما ميايستد، ما كه نميتوانيم با تيربار بزنيمش.» در اينجا درباره نحوه عمل خودي و دشمن در مثلثها، بحثي طولاني شد و افرادي كه خود در مثلثها بودهاند ـ از جمله احمد كاظمي ـ توضيحاتي دادند و در آخر باز هم حسن باقري تأكيد كرد: «دشمن يك گوشه مثلث را كه ميگيرد، مثلث سقوط كرده است؛ يعني اگر يك گوشه مثلث را دشمن ميآيد ميگيرد، ديگر مثلث را نميشود نگهش داشت.» وي همچنين درباره مشخصات خاكريزهاي پيچيده داخل مثلثها توضيح داد و افزود: «[دشمن] با اتكاي به اين خاكريزها ميآيد جلو، به اتكاي اين جناحين ميآيد جلو. خوب ما نفرمان اين قدر پيچيدگي را نميتواند حل بكند؛ ما نفرمان ساده است؛ تو جبهه بهش ميگويي "به چپ بپيچ، به راست بپيچ" نميتواند بپيچد! بهش ميگويي مستقيم برو، هفتاد كيلومتر مستقيم ميرود.!» در اين جا ابراهيم همت (فرمانده تيپ حضرت رسول) وارد بحث شد و ضمن سخناني گفت: «ما اين امكان برايمان نخواهد بود كه شب اول عمليات بتوانيم اين رأسها را به هم وصل كنيم، يعني دو مرتبه دنبال يك چيزي ميدويم كه سر به هوا نيرو را ميآوريمش تو مثلث گم و گورش ميكنيم و به اين اميدوارش ميكنيم كه يك بولدوزر عبور ميكند، اما اين قادر نخواهدبود، بايد اين بولدوزر تأمين داشته باشد، ولي نيرويي كه از اينجا حركت ميكند، 11 كيلومتر راه برود، ديگر نخواهد توانست اين پشت هم پاك سازي كند كه لودر و بولدوزر تأمين داشته باشد؛ لودر و بولدوزر اگر حركت هم بكنند و منطقه پاكسازي بشود، به زور اگر بتوانند از ساعت 2 الي 2:30 وارد عمل بشوند؛ از 2 و حتي همين 2:30 هم نميتوانيم اين مثلث را به هم وصل كنيم. اينها را هم يادمان نرود، يعني فكر نكنيم كه تيپهايمان 5 روز ديگر همهشان امامزاده ميشوند.» باز هم درباره "چگونگي چيره شدن بر مثلثها" بحث شد و نيز درباره اينكه خط پدافندي بهتر است در قاعده مثلثها باشد يا در جلوي آن. هر كس نظر كارشناسي خود را گفت، از جمله احمد كاظمي كه تأكيد كرد: «به اينكه بشود رأس مثلث را خاكريز زد، اصلاً فكر نكنيد.» پس از بحثهايي ، حسن باقري گفت: «حالا بگذاريد در بحثها مرحلهاي برويم جلو. آيا برادرها قبول دارند كه در قاعده مثلثها نميشود پدافند كرد يا نه؟ يعني هدف چيه؟ اگر هدف را انتهاي مثلث قبول دارند، تا بعد ببينيم خاكريز زدنش چطوري باشد. من هدف را انتهاي مثلثها ميدانم، اگر نميشود، حالا آن يك بحث ديگري است، ولي اين هدف كجاست، هدف انتهاي مثلثهاست.» مجيد بقايي فرمانده قرارگاه (لشكر) فجر سپاه، بحث را تغيير جهت داد: «موقعي كه ميخواهيم برويم آنجا خاكريز بزنيم، هدفمان چي است؟ ميخواهيم برويم آنجا كه بعدش برويم كجا؟ بايد حركتمان را مشخص كنيم. واقعاً اگر ما ميخواهيم بعدش حركت بعديمان را شروع كنيم فكر ميكنم نظر برادرها و برادر حسن اين است ـ خوب چرا برويم 4 تا مثلث را بگيريم؛ ما بياييم 2 تا مثلث را بگيريم، 2 تا مثلث را بگيريم ولي خاكريز را مايل بزنيم و ثانياً ما جداً از اين حركتهاي ظريف كه يك نيرو از اين طرف برود، يك نيرو از آن طرف برود، به شدت پرهيز كنيم. ما از اين كارهاي ظريف كه بگوييم يك گردان يا يك تيپ از اين طرف برود دور بزند، پرهيز كنيم. توي رقابيه و ميشداغ و عينخوش نيست، آنجاها نيست، يك كفي است [منطقه همواره و در ديد دشمن است] روز كه شد، هر چي هم نيروي ما اينجا متصل باشد، دشمن راحت اين را با تانك ميشكافد و ميرود، به خصوص اگر سيستم فرماندهياش به هم نخورده باشد. نظر من اين است كه 2 تا مثلث را بگيريم و خاكريز هم به اين شكل مايل بزنيم؛ از اين خاكريز تا پايين، انهدام نيرو كنيم، انعطاف هم داشته باشيم. اگر توانستيم نوك 2 تا مثلث را به هم وصل كنيم و اگر نتوانستيم، قاعده را پدافند كنيم. با 2 جداره كردن خاكريز در دو مثلث، ما ميتوانيم توي قاعده پدافند بكنيم. موقعي كه مطمئن شديم كه ميتوانيم اين را نگه داريم، بعد از يك هفته كه تيپها آماده شدند، كاملاً جهت حركت را عوض بكنيم، و به طرف كانال سرازير بشويم. با تمريني كه در عبور از كانال ميكنيم و با داشتن اين پلها، مسئله عبور از كانال و گرفتن سرپل را ميتوانيم دنبال كنيم.» حدود ساعت 13، جلسه براي اقامت نماز تعطيل شد، اما وقتي براي صرف ناهار نيست، از اين رو بلافاصله بعد از نماز جلسه ادامه يافت. ابتدا فتحالله جعفري (فرمانده لشكر 30 زرهي سپاه) به بحث و بيان نظر خويش پرداخت. وي تأكيد كرد كه اگر سرعت كافي در كار نباشد، دشمن منطقه را آب خواهد انداخت: «حتي اگر منطقه را بگيريم ولي حركت را به سرعت ادامه ندهيم، با امكانات زيادي كه دشمن در رها كردن آب دارد، راهكار حركت بعدي ما را خواهد بست و اگر در انجام همين حركت هم تأخير داشته باشيم، كل منطقه را با آب مسدود خواهد كرد.» وي سپس درباره چگونگي عمل در مثلثها گفت: «اگر قرار باشد بمانيم، بايد جلو مثلثها پدافند كنيم، پشت آنها امكان ماندن براي ما وجود نخواهد داشت.» "عزيز جعفري" معاون قرارگاه (لشكر) نصر نيز گفت: «يك مقدار از صحبتهاي ما را برادر مرتضي صفار تقريباً گفتند، ولي من باز ميخواهم تأكيد كنم روي اينكه بياييم عملياتها را و مراحلي را كه انجام داديم، بررسي بكنيم و ببينيم اشكالات كار چي بوده. يك سري اشكالات در مورد نيرو داشتيم، يعني اشكال در كيفيت نيرو بود و يا كمبود نيرو. اين واقعيتي است كه هميشه بعد از يكي دو ماه بازسازي، تيپهاي ما در اولين عملياتي كه انجام ميدهند، بالاترين كيفيت را دارند و بعد از عمليات، يك مرحله كه انجام شد، ديگر كيفيتهايشان مرتب ميآيد پايين و اضافه نميشود كيفيت مگر اينكه يك فاصله بينش باشد. علت اينكه در عمليات آخر، جناح راست كامل شده جناح چپ كامل بوده ولي علت اينكه وسط الحاق نكرد، چي بود؟ واقعيتها خيلي هست، اما يكي استعداد نيرو است، يكي هم كيفيت نيرو است. ما به كميت و كيفيت نيرو در طرح مانورهايمان كم بها [اهميت] ميدهيم و كم بررسي ميكنيم.» بعد از بررسي اشكالات عمليات سابق، عزيز جعفري افزود: «باز ميبينيم كه برادرها پيشنهاد ميكنند كه ما همين مرحله را انجام بدهيم، ما حتي يك نقطه هم پا فراتر ميخواهيم بگذاريم؛ نوك مثلثها را با آن همه مشكلاتش به هم وصل ميخواهيم بكنيم! من ميگويم كه اگر اينها را واقعيتاً نگاه بكنيد، با توجه به اينكه يك هفته هم فوقش بخواهيم بدهيم به بازسازي تيپها، آن كيفيت اوليه را ندارند [نخواهند داشت] و نميتوانيم آن استعدادي را به دست بياوريم كه اين عمليات را يعني اين مانور به اين بزرگي را انجام بدهيم، با توجه به اينكه يك دفعه اين حركت را ما انجام دادهايم و دشمن كاملاً به نقاط ضعف خودش پي برده. من پيشنهاد ميكنم كه چون بايد به استعداد نيرو در رابطه با گرفتن يك هدفي اهميت بدهيم، باز اين هدف را كوچكتر از اين كنيم، ولي يك هدفي را بگيريم، سهلتر هم هست، يعني آسانتر هست.» وي روي نقشه شرق بصره، پيشنهاد عمل در منطقهاي ديگر را ميدهد كه دورتر از منطقه فعلي است. بعد از مباحث طولاني ـ كه بعضاً به شكل چند نفري درآمد ـ و بعد از سخنان عزيز جعفري، احمد غلامپور فرمانده قرارگاه (لشكر) قدس سپاه، درباره نظرهاي مطرح شده به اظهارنظر پرداخت: «هر چه به طرف شمال برويم، از هدف اصليمان دور ميشويم. من پيشنهاد ميكنم كه ذهنمان هر چه بيشتر به طرف جنوب آمدن باشد. با توجه به 5 عملياتي كه در گذشته انجام داديم كه 3 تايش در اين منطقه بود [اشاره به محدودهاي ميكند ميان دژ عراق، آبگرفتگي، پاسگاه زيد و كانال ماهي] ميدانيم كه هر 3 عمليات ما در اين منطقه تقريباً موفقيتآميز بود، به جز اشكالي كه در خاكريز زدن داشتيم، تقريباً هم از نظر انهدام نيرو و هم از نظر رسيدن به هدف، موفقيتآميز بود و بچهها خوب كار كردند. اين است كه من پيشنهاد ميكنم كه آن نقص عمليات قبل را ـ كه ضعفها در زدن خاكريز بود ـ بررسي بكنيم و اينكه ميتوانيم روي زدن خاكريز حساب بكنيم. بنابراين بياييم اول روي همين منطقهاي ـ همان طوري كه برادر بقايي هم گفت ـ روي 2 مثلث حساب بكنيم. ما بياييم روي دو تا قرارگاه سرمايهگذاري بكنيم: يك مرحله يك قرارگاه اينجا عمل بكند و بيايد اين 2 مثلث را تصرف بكند و اين منطقه به عنوان يك جا باشد براي عمليات بعدي، بلافاصله شب بعدش، يعني 24 ساعت بعد يك قرارگاه بيايد از اين نوك مثلثي كه دستمان است، از هم اينجا عمل بكند و برود و در حالي كه اين تكه هم كه دستمان است، دستگاهها و همه چيز را آماده بكنيم و اينجا را [به جناح راست منطقه، بين زيد، آبگرفتگي و كانال ماهي اشاره ميكند.] خاكريز بزنيم،ـ چرا كه كه اگر توجه بكنيم در راهكار ـ كه قبلاً پيشنهاد شد ـ حدود 24، 25 كيلومتر بايد خاكريز بزنيم، حداقل 16، 17 كيلومتر بايد خاكريز بزنيم، اما با انجام مرحله اول كه ايران و عراق اين 2 مثلث را بگيريم و تثبيت بكنيم، شب دوم با استقرار دستگاهها، اينجاها ميتوانيم انشاءالله اين هفت هشت كيلومتر را هم خاكريز بزنيم و اينجا يك سرپلي داشته باشيم با توجه به اينكه 2 جناحمان هم به آب برسد و فشار دشمن عمدتاً ميتواند فقط از يك جناح باشد.» با سخنان احمد غلامپور، اظهار نظر فرماندهان تيپها و لشكرها پايان يافت، پس مسئولان قرارگاه مركزي فرماندهي و هدايت عمليات (قرارگاه كربلا) به بيان نظر خود پرداختند. از اين قرارگاه ابتدا غلامعلي رشيد (معاون قرارگاه كربلا) سخن گفت كه چند موضوع را مورد توجه قرار دارد. وي نخست درباره بسيج مردم گفت: «الآن بسيج كل مملكت به عهده سپاه گذاشته شده و اين يك هشداري است برادرها كه اگر ما بخواهيم اين جوري با نيرو رفتار كنيم و از الآن ضعف نشان بدهيم و توقفهاي اين جوري در كار ما باشد، ما قادر نخواهيم بود مملكت را بسيج كنيم. ما بايد بتوانيم نيم ميليون سرباز را وارد عمليات كنيم و الآن با كل تلاشي كه ما توي 2 ماه انجام دادهايم، توانستيم فقط 50 هزار نفر نيروهاي بسيج مردمي وارد عمليات كنيم! اگر توقفهاي اين جوري ايجاد بشود كه بيش از اين ديگر تيپ نتوانيم تشكيل بدهيم و بيش از اين نتوانيم لشكر تشكيل بدهيم، خوف آن ميرود كه حتي مجلس ما، حتي مسئولين مملكتي ما، حتي ارتش، نگاه ديگري به مسئله بكنند. خوب نيروهاي مردم را ما ميخواهيم بسيج كنيم و من جداً احساس هراس ميكنم كه اگر فرماندهي سپاه نباشد، نيروهاي بسيج مردم را ما دست كي بدهيم! الآن تشكيلات ما در رده تشكيلات گروهان يك ارتش كلاسيك عمل ميكنند، يعني فرمانده تيپ ما در خط زندگي ميكند، جايي كه فرمانده گروهان ارتش هم نميآيد آنجا …»[۴] غلامعلي رشيد سپس به تحليل و بررسي عمليات گذشته و عوامل توقف و عدم موفقيت نيروهاي خودي در منطقه عملياتي رمضان، پرداخت. وي در اين باره به 3 مورد اشاره كرد: «1- وضع زمين كه عارضه طبيعي ندارد (نه كوه و تپه دارد مثل فتحالمبين و نه جاده بلند دارد مثل جاده اهواز ـ خرمشهر در عمليات بيتالمقدس اجازه نميدهد كه ما مثل گذشته عمل كنيم و موفق شويم. 2- مسئله دوم يك جبهه بودن عراق در اين جاست. در فتحالمبين خيال خودي راحت بود كه لشكر 5 و 6 دشمن از پشت كرخهكور و غرب اهواز تكان نخواهد خورد و درگير با آنها نبوديم، اما اينجا عملاً با هر 12 لشكر عراق درگيريم، حتي از غرب عمده لشكرهايش را آورده است و يك جبهه هم بيشتر نداريم. ما اين فكر را نكرده بوديم. 3- فرصت دادن به دشمن، عامل بعد است. دشمن بعد از بيتالمقدس بازسازي يگانهايش را شروع كرد و در زمين شروع به ايجاد استحكامات كرده است، الآن هم اگر بيشتر صبر كنيم، همين لشكرهاي منهدم شدهاش را بازسازي ميكند و بر استحكامات اضافه ميكند.» موضوع بعدي سخنان رشيد، تداوم عمليات و نحوه آن بود. وي ابتدا اشاره كرد: «اگر بخواهيم هدف بصره را در يك سير كلي تعريف كنيم، بايد آن را در مرحله سوم عمليات بيتالمقدس تعريف كنيم؛ مرحله دوم تا مرز بود و مرحله سوم تا بصره تعيين شده بود. اما در اينجا (در عمليات رمضان) به خاطر زدن عقبه لشكر 6، وسوسه شديم و در شروع كار همه قدرتمان را روي محور اصلي (عبور از نوك كانال ماهي و نهر كتيبان) نگذاشتيم، شايد اگر محور اصلي را با همه قدرت وارد ميشديم موفق بوديم. غلامعلي رشيد سپس به بررسي عمليات آتي پرداخت و پيشنهاد جديد مطرح كرد: «اساساً از فكر مثلثها بيرون بياييم و عمليات در منطقه عملياتي مرحله پنجم را صرفنظر كنيم و به سراغ محور اصلي عمليات بياييم.» البته وي راهكاري به جز آنچه تا كنون رفتهايم، پيشنهاد كرد: «دشمن الآن ميداند هدف ما گذشتن از دو سركانال است كه مرتباً اين كار را تكرار كرديم اما هيچوقت از كانال عبور نكرديم، از پلها عبور نكرديم، يعني دشمن غافل است از عبور ما از كانال. پيشنهاد ميكنم خيال خود را از مثلثها راحت كنيم و به جاي آن، 11، 12 كيلومتر خاكريز جناح را بزنيم.» وي افزود: «بايد 20 روز فرصت بدهيم براي بازسازي كه با قوت با 3 قرارگاه كار كنيم: فجر بگيرد سرپلي را روي كانال ماهي، فتح و نصر عبور كنند. حدود 50 تا 60 گردان وارد عمل كنيم و از پلها روي كانال عبور كنيم و به هدفمان ـ كه رسيدن به تنومه و بصره است ـ نزديك شويم.» رشيد سپس به دفاع از نظر خويش پرداخت و برخي جزئيات را در پاسخ به سؤالات تشريح كرد. از قرارگاه كربلا سپس رحيم صفوي (معاون اول اين قرارگاه) سخنان خود را در دو قسمت جداگانه، ايراد كرد. وي در قسمت نخست گفت: «چند بشارت بدهم: يكي بشارت سرنگوني اسرائيل است. در سوره اسراء آيه 3 تا 7 خداوند نقل ميكند كه اسرائيل دو مرتبه سركوب ميشود: يك مرتبه در زمان "بُختُ نَصر" و دفعه دوم مشخص نميشود زمانش. از حضرت صادق سؤال ميكنند كه دفعه دوم كه اسرائيل سركوب ميشود و مسجدالاقصي رها ميشود و گرفته ميشود توسط كيست. سند اين صحبتها: بحارالآنوار جلد 6، ص 216، حديث 40. راوي از حضرت پرسيد راجع به اين آيات كه آن قوم چه كساني هستند كه اسرائيل را سركوب ميكنند. حضرت 3 مرتبه قسم خوردند كه والله آنها اهل قم هستند. و در تفسير "نورالثقلين" ذيل اين آيه دارد كه معصوم فرمودند اين قوم قبل از قيام حضرت وليعصر به اين كار دست ميزنند. راجع به بصره چند حديث هست: در كتاب "يومالخلاص" ـ كه اين جا خدمت شماست ـ يك نقل قول از حضرت علي (ع) است در صفحه 461 كه لشكر ايراني از طريق بصره وارد عراق خواهد شد. دوم از حضرت رسول در صفحه 464 نقل قول است كه "اهلبيت من گرفتار ميشوند، مصيبت به آنها وارد ميشود تا قيام قائدي از شرق زمين كه با پرچمهاي سياه قيام ميكنند و اينها ميآيند و پيروز ميشوند بر دشمنانشان و سپس به عراق وارد ميشوند و از عراق به سوريه ميروند و از سوريه به فلسطين. "عين روايت هست، الآن كتابش هم موجود است: كتاب يومالخلاص كه يك كتاب قديمي است، مترجمش "كامل سليمان" است كه يك سني است ولي نقل قولهايش از ائمه اطهار ـ عليهالسلام ـ است. راجع به صدام هم در همين كتاب، صفحه 453 ميگويد يك آدم فاجر فاسد از اهل تكريت يا كريت يا كويت ـ كه نقل قول ميكند آنها كه كويت را بلد بودند، مينويسند كويت؛ آنها كه كريت را بلد بودند، مينويسند كريت. ولي به احتمال زياد تكريت است ـ ميآيد و رئيس ميشود و خيلي فساد ميكند و بعضي از ملوك عرب مسلمان هم بهش كمك ميكنند و بالاخره اين آدم فاسد در دمشق به قتل ميرسد. عين روايت است. همه اينها علائم ظهور حضرت ولي عصر است كه در اين كتاب آمده است و انشاءالله تعالي خداوند به همه ما اين لياقت را بدهد كه از سربازان حضرت باشيم و مسئوليتها ما را از اخلاص اولي كه آمديم سپاه يا كميته يا … نلغزاند و همان اخلاص را محفوظ نگه دارد تا به شهادت و نخواهد كه ما در رختخواب يا تصادف ـ و حالت بدي بميريم و روز قيامت اين بچههاي بسيجي را ببينيم همه در صف شهيدها با چهرههاي درخشان و ماها ـ يعني مسئولان ـ در صف ديگري قرار گرفته باشيم. مطمئناً اگر خداوند را ياري كنيم، خداوند ما را ياري ميكند.» رحيم صفوي در قسمت دوم سخنان خويش درباره عمليات به اظهار نظر پرداخت. وي ابتدا بحث غرب را مطرح كرد كه كوهستاني است و پياده بهتر ميتواند عمل كند، اما در ادامه گفت: «ولي هميشه اين حركت در غرب هم دغدغههايي دارد، از جمله اينكه حداقل 3 ماه براي انتقال به غرب وقت لازم داريم. امكانات ما و ارتش تكافو نميدهد كه هم در غرب باشيم هم جنوب. كوهستان نيروي زيادي ميبرد و تداركات خيلي بيشتر لازم داريم و مشكلات زيادي در تدارك داريم. و همچنين در مورد فرماندهي مشكل داريم؛ از نظر فرماندهي هم نميتوانيم هم غرب باشيم و هم جنوب؛ ما كسي را نداريم، همين جمع حاضر همه سرمايه جنگ است.» معاون قرارگاه كربلا سپس نتيجهگيري كرد: «پس اگر بخواهيم كار جدي بكنيم، يك قرارگاه كربلا بايد ببريم غرب و هم امكانات را ببريم، پس ما هيچ راه عقب گرد نداريم و فقط يك راه داريم، اين راهي است كه به طرف بصره است و ائمه ما و امام ما بر اين توجه دارند و كاري هم كه امام [خميني] به ما بگويد و بر اساس يك حركت خدايي باشد، ممكن است با مشكل و مصيبت زياد برخورد كنيم، ولي شكست و اين كه ما ناكام شويم در اينجا، اين جور نيست. "من يتق الله يجعل له مخرجا": هر كس تقواي الهي پيشه كند، خدا راه نجات و راه خروج را بهش نشان ميدهد. اگر ما گناهكاريم، اين بچههايي كه ميآيند بچههاي خوب و پاك و معصوم هستند و خدا دلش به حال اينها رحم ميآيد.» وي تأكيد كرد: «به هر جهت براي خود من، نظرم با اطمينان اين است كه بايد اينجا را تمام كنيم؛ مردم ما اصلاً به هيچ وجه توقف در اين جا را نميپذيرند و از نظر سياست خارجي هم هر گونه توقف در اينجا، يعني شكست عمليات رمضان، يعني شكست ايران.» راجع به عمليات مورد بحث نيز رحيم صفوي نظر موافق مشروط داشت: «اگر نيرو داشته باشيم، طرح مانورهاي خوبي ميشود داد، اما با اين نيروي موجود و امكانات موجود، تمركز بدهيم، حداكثر در 2 مثلث عمل كنيم و جلو آنها خط پدافندي تشكيل دهيم و با قدرت عمل بكنيم و بعد جهت حركت را كاملاً عوض كنيم و اين غافلگيري و با قدرت عمل كردن باعث شود بتوانيم پيشروي كنيم و تلاش اصلي را بگذاريم با 2 قرارگاه از كانال عبور كنيم به سمت تنومه برويم.» وي پس از توضيحاتي در اين باره، گفت: «اين كار در يك فرصت مناسبي و با كار و تلاش شديد در يگانها و مناطق سپاه، عملي است و بايد به سختي كار كنيم.» در ادامه جلسه، در مورد جزئيات و مشكلات و جاده عنبر مباحثي مطرح شد، از جمله حسين خرازي پيشنهادي در تكميل طرح رحيم داد و اصغر كاظمي (مسئول طرح و عمليات قرارگاه كربلا) با تأييد طرح رشيد براي صرفهجويي در تعداد نيروهايي كه در خط پدافندي به كار گرفته ميشوند و نيز درباره آموزش و افزايش كيفيت گردانها توصيههايي كرد. بزرگزاده (از ستاد قرارگاه كربلا) نيز گفت: «اگر 20 روز زمان كه رشيد گفت ـ و لازم هم هست ـ را در نظر بگيريم، دشمن در منطقه آب مياندازد و همه راهكارها بسته ميشود؛ كاري بايد كرد كه هم تأمين بشود اين موضوع آمادگي نيرو و هم مشكل آباندازي حل شود.» وي پيشنهاد كرد كه عملياتي محدود انجام شود تا اين 20 روز آمادگي ميگذرد، دشمن در منطقه درگير شود و نتواند زمين را در آب فرو ببرد و طرح رشيد امكانپذير باشد. بعد از اينكه حضار نظر خود را گفتند و نظر هم ديگر را نيز نقد كردند، مجدداً فرمانده كل سپاه به صحبت پرداخت: «يكي از هدفهاي ما از اين جلسه اين بود كه خود برادران مشكلات را بررسي كنند و صحبت كنند كه وقتي عملياتگير كرد هر كسي نگويد اگر اين طور بود، بهتر بود. امروز طرحهاي مختلفي داده شد و رد شد و بررسي شد؛ مسئله اين است كه اولاً بايد توجه بكنيد هدف عمليات، ما را هدايت ميكند مانور چه باشد. نكته ديگر اينكه اكتفا به يك راه كار، خوب نيست، زيرا هر چقدر محكم هم برويم ـ مثل اينكه در تداوم عمليات رمضان، قرارگاه تهاجمي درست كرديم ـ ولي امكان دارد كار پيش نرود و گير كند؛ بايد راهكارهاي ديگري هم آماده باشد كه سه چهار ماه معطل طراحي مجدد نشويم. مسئله ديگر اينكه ما نميتوانيم در دو جا عمليات كنيم؛ اگر اين دو جايي باشد كه بتوانيم به هم وصل كنيم آنها را، خوب است، اما نميتوانيم تجزيه بشويم و قدرتمان را پخش كنيم، چون هدفمان در عمق است، نيرو و قدرت ميخواهيم، اينجا هم اشتباه كرديم كه دو تلاش ما دو تيكه شد. پس نميتوانيم الآن در غرب عمل كنيم، البته ميفرستيم بررسي كنند. نكته ديگر مسئله زمان است. اينكه گفته ميشود 20 روز، يك ماه، 2ماه حرف خوبي است كه قوي شويم ولي دشمن هم بيشتر ميفهمد و نبايد به دشمن زمان بدهيم. پس عامل بازسازي و فرصت ندادن به دشمن را بايد با هم جمع كنيم، پس راهش اين است: جمع شويم تا 3 روز ديگر عمل كنيم مسئله ديگر اينكه عقبه ما اگر 10 كيلومتر باشد، خطرناك است. اينكه ما [فقط در محدوده آبگرفتگي وزيد] نازك شويم برويم در عمق خطرناك است، ولي اگر اينجا [مثلثها] را بگيريم، اگر به عمق رفتيم در عمل اصلي، عقبهمان كم عرض نميماند. تأثير ديگر عمل اول در مثلثها اين است كه دشمن ميآيد عليه آن عمليات، اقدام ميكند و نميرود سراغ استحكامات اساسي زدن. به هر حال تا چند روز ديگر يك تكه زمين بايد بگيريم و يك هفته بعد عمل اصلي را شروع كنيم.» محسن رضايي سپس به بررسي اين موضوع پرداخت كه تا 2 روز ديگر يگانها چقدر نيرو و آمادگي خواهند داشت. مشخص شد كه آمادگي چنداني وجود ندارد، هر چند با كمي اما و اگر ميتوان نيروهايي براي عمليات گردآوري كرد؛ مثلاً: تيپ حضرت رسول 4 گردان، تيپ عاشورا 4 گردان، تيپ ولي عصر 4 گردان، و … درادامه رشيد اشكالاتي مطرح كرد، از جمله: «حدود 15 كيلومتر بايد خاكريز بزنيم؛ توان ما در مثلثها خرج ميشود؛ خاكريزهاي منطقه و مثلثها ارتباط بين ما و دشمن است و نيروهاي دشمن ميتوانند از روي آن بيايند و عمليات ايذايي انجام دهند؛ و …» رشيد سپس همان طرح خود را تكرار كرد ولي به جاي 20 روز زمان براي كسب آمادگي، گفت: «برادران قول آمادگي در 10 روز، ميدهند.» محسن رضايي مجدداً گفت: «اولاً بايد امكاني از دشمن بگيريم كه استحكامات جديد نزند و آب نيندازد؛ ثانياً عقبه را افزايش بدهيم، با اين عقبه كم، عبور چند قرارگاه شدني نيست.» حسن باقري نيز وارد بحث شد و تلويحاً روي عمل در مثلثها نظر منفي داد. رشيد باز هم روي غافلگيري دشمن تأكيد كرد: «سه بار رفتيم سراغ كانال، اما روي كانال نرفتيم براي عبور از پل، بلكه رفتهايم نوك كانال؛ دشمن تصورش اين است.» رشيد همچنين اميدوارانه گفت: «تا 10 روز ديگر فتح با 30 گردان و نصر با 30 گردان ميتوانند آماده بشوند.» محسن: «اين نيروها كه ميآيند، مگر آموزش نميخواهند؟!» رشيد: «براي عمل اصلي بعد از عمل در مثلث نيز مگر نيروي جديد لازم نميآيد؟!» بحث طولاني شد و محسن بر 3 مورد تأكيد كرد: «1- جلوگيري از استحكامات جديد دشمن؛ اگر ظرف دو روز آينده عمل نكنيم، در اين صورت تلاش اصلي دشمن ميآيد به اينكه جلو عمل را بگيرد و زمين را پس بگيرد. 2- افزايش عقبهها. 3- افزايش امكانات و افزايش راهكارها؛ اگر توقفي در راهكار اصلي مورد نظر پيش آمد، مثلاً يك قرارگاه از نوك همين مثلثها ميتواند جناحي را از دشمن بگيرد.» بعضي از حاضران اشكال گرفتند. كه در آن منطقه كه از 3 طرف به آن پاتك ميشود، چگونه ميتوان حدود ده روز آنجا ماند. مباحث همچنان ادامه داشت، در مجموع يك نكته روشن است و آن اينكه به نظر فرماندهي سپاه (تكرار عمليات در محدوده دژ مرزي و مثلثها (شبيه عمليات مرحله پنج)، تنها راه تداوم عمليات در اين منطقه است، ولي ديگران غالباً آن را در وضع موجود عملي نميدانند. آخرين نفري كه در ميان بحث جمعي اجازه گرفت و نكتهاي را مطرح كرد، عزيز جعفري بود. وي به محسن رضايي يادآوري كرد: «در آخرين عمليات ـ يعني بار قبل ـ تيپ حضرت رسول 6 الي 7 گردان، تيپ امام حسين 6 گردان و تيپ كربلا 3 گردان وارد عمل كرد. من خودم ساعت 7 صبح رفتم توي خط، افراد ما در مثلث بالا بودند اما بقيه خط خالي بود، يعني همه اين نيروها كه گفتم، فقط صرف جناح راست شده بود [در اينجا رحيم صفوي اشاره كرد كه نيروهاي المهدي هم آنجا بودند. سپس عزيز گفت: اين هم كه اضافه شده بود.]، حالا ميخواهيم همان عمليات را انجام بدهيم با تيپ رسولالله 3 گردانه و كربلاي 4 گردانه، آن هم براي كل منطقه!» عزيز با تأكيد و قاطعيت افزود: «ما از نظر استعداد نيرو نميتوانيم اين عمليات را انجام بدهيم.» سكوت جمع نوعي موافقت با اين نظر بود. كمتر از يك دقيقه بعد، محسن رضايي تصميم نهايي خود را به اين ترتيب به حضار اعلام كرد: «پس به هر حال فعلاً حضرت رسول و كربلا بروند امشب شناسايي و آر.پي.جي.زنهاشان را توي محورها بفرستند، كيلومتر بشمارند و . . . . ما تا شب به شما اعلام ميكنيم عمليات كي است، اما بيكار هم نباشيد. نجف و عاشورا به كارشان ادامه بدهند؛ در پايين ولي عصر هم جاي خودش ادامه بدهد؛ رسولالله و كربلا هم ادامه بدهند؛ فعلاً شناسايي را ادامه بدهيد؛ امام حسين هم برود بازسازي و آماده شود براي عمليات اصلي.» برخي مباحث نظير چگونگي تحويل خط يگانها و قرارگاهها باز هم گفتوگو را جمعي كرد و مجدداً يك بار ديگر محسن رضايي به كليه تيپها تأكيد كرد: «برويد شناسايي را ادامه بدهيد تا خبرتان كنيم.» شوخي رحيم صفوي با صداي بلند كه "عجّلوا بالطعام قبل الموت" به ياد همه آورد كه نهار خيلي دير شده است: حدود سه ساعت و همه سخت گرسنهاند.[۵]
گزارش- 539
امروز، بعد از جلسه مهم فرماندهان سپاه كه در آن از سويي هدف توجيه و مديريت و از سويي نيز طراحي چگونگي اجراي مرحله بعدي عمليات رمضان دنبال ميشد، بحث چگونگي ادامه عمليات در جمع معدود بالاترين رده فرماندهان جنگ يعني محسن رضايي، علي صيادشيرازي، رحيم صفوي و غلامعلي رشيد دنبال شد و حسن باقري هم به اين جمع پيوست تا تكليف قطعي و نهايي طرح مانور مرحله بعدي عمليات روشن گردد. راوي قرارگاه كربلا در ادامه اين گزارش افزوده است: «اين گفتوگوها ـ كه از ساعت 15:30 تا 16:45 ادامه داشت ـ با طرح مسئله توسط محسن رضايي شروع شد كه عمل كردن در همان منطقه مرحله پنجم را مطرح كرد، لكن براي رعايت مشكلات كمبود نيرو، به تصرف دو مثلث به جاي چهار مثلث اشاره كرد. سپس صيادشيرازي گفت: "اين كار در صورتي مفيد و عملي خواهد بود كه بلافاصله ظرف يكي دو روز بتوانيم ادامه عمليات بدهيم و دشمن نتواند ما را تحت فشار قرار بدهد. در غير اين صورت در منطقهاي به عرض حدود 5 تا 6 كيلومتر و به عمق 8 الي 9 كيلومتر زير آتش متقاطع دشمن قرار خواهيم داشت و نميتوانيم بمانيم." به اين ترتيب، باب بحثي در جمع فرماندهان اصلي جنگ گشوده شد كه علاوه بر موضوع عمليات آتي، به بررسي و نقد عمليات در مراحل گذشته نيز پرداخته شد.» بخشي از اين گفتوگو و مباحثه چنين است: محسن رضايي: "بسيار خوب اينهايي كه ميگوييد قبول، اما بفرماييد طرح بدهيد، ميخواهيم عمل كنيم، هدفمان هم اينجاست: بصره". صيادشيرازي: "من به هدف بصره هم معتقد نيستم." محسن رضايي: "پس چي؟ بغداد؟" صياد: "اگر زمان طولاني شود، خواهيد ديد چه خواهد شد. همان طور كه با آبگرفتگي ما را به اينجا كشاند. ما بهتر ميتوانستيم كار بكنيم، اما اين آبگرفتگي باعث شد با سرعت و زودتر از موقع عمل بكنم و خواستيم قبل از اينكه راهمان بسته شود، عمل بكنيم." محسن: "پس ميگوييد فقط انهدام نيرو بكنيم؟" صياد: "نه، زمان را بايد حساب كرد. من ديشب هم گفتم كه من تا پيش امام نروم، دلم آرام نميگيرد و اگر هم بتوانيم هر دو با هم برويم، قبل از رفتن، كمي به حالت هماهنگي برسيم كه خيلي هم عاليتر خواهد بود." محسن: "اول خودمان عقلمان را به كار بيندازيم. بعد برويم به امام بگوييم اين دلايلمان." صياد: "عقل! آخر اين "عقله" است كه دارد ما را اذيت ميكند. آقاي بنيصدر و طراحان نظامي هم وقتي مينشستند صحبت ميكردند، كجا به بنبست رسيدند؟ همان جا كه تانك كم داشتند، مهمات كم داشتند و آن موقع نيروي انساني بود." … رشيد: "آن موقع علم بدون توكل بود، چيزي كه نبود خدا و توكل بود و نيروهاي انساني مردم." صياد: "ميدانم، شما هم كه در نهايت به توكل نرسيديد. قبول داشته باشيد كه ماها هنوز در نهايت به توكلمان نرسيديم كه بگوييم ماكزيمم (نهايت) توكلمان را پيدا كردهايم." رشيد: "با همين توكل كه تا الآن عمل كرديم، عمل ميكنيم خوب." صياد: "مشكلات خدا زياد شده براي ما، آزمايشاتش شديدتر شده و به يك حالتي رسيديم كه بايد يك آزمايش درست پس بدهيم." رشيد: "نه، هنوز بايد ما عقلمان را به كار بيندازيم." صياد: "بايد مراجعه كنيم به ولايتفقيه و بپرسيم، مشكلات را قشنگ بگوييم." محسن: "مشكلي نيست در مقابل ما، ما بايد به ابهام برسيم بعد اين ابهام را ببريم پيش ايشان. وقتي ما ميتوانيم با هم استدلال بكنيم، چه ابهامي؟ شما هنوز استدلالي نكردهايد." صياد: "ما داريم با دشمني كه در راه باطل دارد كار ميكند، مبارزه ميكنيم، آن قدر داريم مقاومت ميكنيم كه … مقاومت ما كم شده." محسن: "خب اينجا كه ما ميگوييم اين را عمل بكنيم، شما ميگوييد نميشود توكل كرد. اينجا از دو طرف به ما حمله ميكنند و نميتوانيم بمانيم. اگر بخواهيم اين طور صحبت كنيم، اين طوري ميشود كه پس شما هم توكل نميكنيد." صياد: "شما ميگوييد اينجا را بگيريم برويم 10 روز ديگر بياييم ادامه عمليات." محسن: "عجب بدبختي داريمها! [با خوشرويي] من ميگويم بياييم توكل بكنيم، آقا، اينجا استدلال نكنيم، بياييم دو شب ديگر اينجا انهدام نيرو بكنيم هم اين دو مثلث را ميگيريم هم اين دشمني كه ميخواهد خاكريز و ميادين مين درست كند وضعش عوض ميشود، دوباره دشمن به تلاش ميافتد و … ما اگر بخواهيم برويم انهدام نيرو بكنيم و برگرديم، هيچ ثمري ندارد. الآن فقط منطقه 2 ما هزار تا گمشده دارد، 6 هزار نفر فقط قرارگاه فتح مجروح دارد، آيا نبايد دشمن از ما بيشتر منهدم بشود؟" صياد: "عقل اين را ميگويد كه ما در عملياتي كه بيشتر از 15 تا 20 روز طول ميكشد، بايد اين برآورد را داشته باشيم كه مثلاً هزار گمشده خواهيم داشت، شهيد خواهيم داشت و … اين تبعات سياسي را خواهيم داشت، اين اثر نظامي را خواهيم داشت و …" در ادامه، بحث پراكنده ميشود، محسن به تلفنهاي ضروري جواب ميدهد، كسي زير لب ميگويد اين طوري مسئله جمع نميشود و … رشيد: "ما ميگوييم آيا ميشود اينجا تدابيري به خرج داد؟ شما بفرماييد با اين منطقه تدبير و تكليف چيست؟ شما طرح بدهيد." صياد: "شما هدف بصره را مطرح ميكنيد، در حالي كه فعلاً آمادگي براي بصره وجود ندارد." رشيد: "باشد بصره هم نه، در اين منطقه براي ادامه عمليات چه كنيم؟ اين سئوال است." صياد: "بايد برويم دنبال رفع نارساييهايمان." رشيد: "چي است اين نارساييها؟" جلسه با بررسي نارساييها و راهحلها ادامه مييابد و بعد از گفتوگوي نسبتاً طولاني در آخر باز هم محسن حرف قبلي خود را تكرار كرد و افزود: من معتقدم طي چند روز اخير، اين جا را عمل كنيم [منطقه شمال پاسگاه زيد به عرض دو مثلث را روي نقشه نشان ميدهد]، با اين كار اولاً استحكامات درست نخواهد كرد، دوم اينكه انهدامي ازش ميكنيم كه تا يك هفته توانش را از بين ببرد، سوم اينكه براي ادامه عملياتمان خيلي مفيد و مؤثر است." صياد هم مجدداً اشكالات خودش را تكرار كرد و به آن افزود: "علاوه بر مشكلات تاكتيكي، جهت گيري تداوم عمليات ما را هم حدس ميزند." ديگر اينكه زير آتش نميتوانيم بمانيم و براي مقابله با پاتكهاي دشمن به اندازه كافي مهمات نداريم، البته اگر دو روز بعد بتوانيم مرحله بعد را عمل كنيم، اين طرح امكان بررسي دارد." در نهايت، در ساعت 16:45 ادامه بحث و تصميمگيري قطعي، به تشكيل جلسه همين جمع، در ساعت 21:30 موكول شد. صياد اين زمان را براي تبادل نظر و مشورت با برخي فرماندهان نيروي زميني ارتش و بعضي از اعضاي ستاد آن لازم داشت. به اين ترتيب هر كدام از اعضاي جلسه جداگانه به كارهايي پرداختند و موضوعات مختلفي از جمله جنبههاي گوناگون تبليغات (در ايران، خطوط جبهه و عراق) به وسيله فرمانده سپاه پيگيري شد.[۶] هم زمان، در قسمتي ديگر از قرارگاه كربلا، جلسهاي چند ساعته ديگري نيز با حضور مسئولان واحدهاي ستاد قرارگاه كربلا (سپاه) براي بررسي ميزان آمادگي واحدهاي ستادي برگزار شد كه عموماً گزارش مسئولان واحدهاي مختلف بهداري، مهندسي رزمي، پرسنلي، آموزش و … از عدم آمادگي براي اجراي عمليات در 48 ساعت آينده، حكايت ميكرد. در ادامه، تدابيري براي كسب آمادگي انديشيده شد كه قرار شد پيگيري شود. [۷] اما جلسه اصلي تصميمگيري كه قرار بود حدود 21:30 مجدداً برگزار شود، تشكيل نشد و عملاً به روز بعد موكول گرديد.
گزارش- 540
آتش سنگين عراق در شهر آبادان 5 تن را شهيد و 15 تن را مجروح كرد. براثر اين گلولهباران، 5 ساختمان مسكوني و يك مسجد نيز ويران يا دچار آتشسوزي شد.[۸]
گزارش- 541
افراد گروهكهاي غيرقانوني كومله و دمكرات با شليك خمپاره، سه تن از مردم بيگناه سقز را شهيد و چهار خانه مسكوني اين شهر را ويران كردند. در ادامه اين حمله، براثر آتش متقابل رزمندگان اسلام، افراد گروهكها از منطقه گريختند.[۹]
گزارش- 542
در عمليات مشترك ارتش، سپاه پاسداران و پيشمرگان مسلمان كرد، روستاي "ساوان " از توابع بانه از لوث وجود اشرار مسلح ضدانقلاب پاكسازي و 14تن از آنها دستگير شدند.[۱۰] به گزارش ستاد عمليات شمال غرب كشور در اروميه، رزمندگان اسلام در يك عمليات مشترك اكثر روستاهاي بخش "انزل" از توابع شهرستان اروميه را از عناصر مسلح غيرقانوني پاكسازي كردند. در اين عمليات هيچگونه آسيبي به رزمندگان اسلام وارد نيامد.[۱۱]
گزارش- 543
امروز جسد يك مرد 28 ساله كه بسيار فجيع كشته شده بود، اطراف قريه "ناران" لواسان كشف شد. پزشكي قانوني پس از معاينه جسد، در گزارشي علت مرگ را چنين اعلام كرد: «در معاينه، علائم فشار افقي بر روي پوست ظاهر شدهاست و قسمتي از پوست كنده شده. تورم و كبودي در اطراف چشمها و سائيدگي در زانوها و پشت پاها ملاحظه شد. در سمت پشت، زخمهاي سطحي متعددي ديده ميشود كه ميتواند ناشي از كشيده شدن جنازه بر روي زميني شني باشد. پوست سر باز شده كبودي وسيعي در ناحيه سر ملاحظه ميشود. در ناحيه گردن طناب فرو رفته و در زير آن كبودي ايجاد شدهاست. با توجه به شرح فوق، علت مرگ ضربه وارده به سر با جسمي سخت و فشار طناب بر روي عناصر تشريحي گردن تعيين و پروانه دفن صادر شد.» [۱۲] در عمليات مشترك نيروهاي سپاه پاسداران، كميته انقلاب اسلامي، شهرباني و پايگاههاي بسيج، بيش از 20 خانه تيمي سازمان مجاهدين خلق در تهران كشف شد و در حين پاكسازي اين خانهها، 75 تن از مسئولان و اعضاي فعال اين سازمان كشته و يا دستگير شدند. در اين عمليات كه با نام شهيد محراب "آيت الله صدوقي" و با رمز "يا مهدي ادركني" انجام شد، بسياري از اسناد مهم درونگروهي، سلاحهاي مختلف و مقادير فراواني مهمات و مواد منفجره به دست آمد.[۱۳] روابط عمومي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي پس از اين عمليات در اطلاعيهاي اسامي تعدادي از كادرهاي فعال منافقين كه دستگير شدهاند و ميزان غنايم و اسناد به دست آمده از مراكز فعاليت آنان را اعلام كرد: «الف ـ اسامي تعدادي از كادرهاي دستگير شده در اين عمليات: ـ "سياوش سيفي" عضو كادر مركزي سازمان و مسئول سابق دفتر سازمان در استان آذربايجان. ـ "مهدي زائريان" مسئول بخش روابط سازمان. ـ "عذرا علوي طالقاني" از اعضاي مهم و فعال و كانديداي سازمان در تهران. ـ "ناصر رحماني" مسئول اكيپ ويژه سازمان. ب ـ تجهيزات و امكانات به دست آمده از خانههاي تيمي عناصر سازمان: ـ تيربار و سلاح انفرادي خودكار: 100 قبضه. ـ انواع كلت: 50 قبضه. ـ انواع مختلف بيسيم: 84 دستگاه. ـ دستگاه زيراكس بزرگ براي انتشار و تكثير اطلاعيههاي سازمان: 2 دستگاه. ـ مقادير زيادي اسناد، مهر، و . . . براي جعل اسناد مراكز و نهادهاي انقلابي.»[۱۴] 40 تن از اعضاي سازمان مجاهدين خلق و سازمان فدائيان خلق در بندرعباس دستگير شدند. روابط عمومي ستاد مركزي كميته انقلاب اسلامي در اينباره در اطلاعيهاي اعلام كرد كه براساس اطلاعات واصله از امت حزبالله، در يك عمليات ضربتي خانههاي تيمي اين گروهكها ـ كه به اقدامات توطئهآميز مشغول بودند ـ شناسايي و مورد بازرسي پاسداران كميته انقلاب اسلامي قرارگرفتند و 20 تن از عناصر آنها دستگير و تحويل مقامات قضائي گرديدند. همچنين مقادير متنابهي اسناد درونگروهي، سلاحهاي مختلف، مهمات و مقاديري مواد منفجره از اين خانههاي تيمي به دست آمد.[۱۵] ( ضميمه دارد) در پي مقابله جدي نيروهاي نظامي و انتظامي كشور با اقدامات سازمان مجاهدين خلق و وارد آمدن ضربههايي سنگين بر تشكيلات و اعضاي آن در ماههاي اخير، رهبران اين سازمان براي جلوگيري از نابودي كادرهاي اصلي و فروپاشي سازمان، با ايجاد تغييراتي در ساختار تشكيلاتي، طرح جديدي به نام "هستههاي مخفي مقاومت" براي اجرا به ردههاي مختلف سازمان ابلاغ كردهاند. در اين طرح بنا، بر اين است كه نيروهاي كيفي سازمان از خطر مصون بمانند و مسئول اصلي اجراي عمليات شهري بر عهده هستهها ـ كه از هواداران شناسايي نشده سازمان تشكيل شدهاست ـ باشد. رئوس طرح تشكيلاتي جديد سازمان مجاهدين براي تشكيل هستههاي مخفي مقاومت چنين است: ـ بدنه اصلي اين تشكيلات را هواداران سازمان كه زندگي مخفي نداشته و مورد تعقيب نيز نباشند، تشكيل خواهند داد. ـ هستهها به صورت خودكفا عمل خواهند كرد و روش كار آنها از ساده به پيچيده تكامل مييابد. ـ هستهها به صورت پل ارتباط سازمان با مردم عمل خواهند كرد. وظائف اين هستهها بدين شرح است: ـ جلب اعتماد مردم (برقراري رابطه عاطفي و تشكيلاتي با مردم حوزه زندگي خود با رعايت مخفيكاري). ـ انجام دادن امور تبليغاتي شامل تكثير و پخش اعلاميههاي سازمان. ـ تأمين و تدارك امكانات براي سازمان. ـ نفوذ در ارگانها و سازمانها و جمعآوري اطلاعات براي سازمان. ـ عضوگيري از ادارات، مدارس، كارخانهها و راهاندازي اعتصابات و حركتهاي اعتراضآميز. ـ انجام دادن عمليات نظامي و تخريبي در حد امكانات و قدرت هستههاي مقاومت. ـ جمعبندي و گزارش آخرين اقدامات به سازمان. [۱۶]
گزارش- 544
گروههاي كثيري از نيروهاي بسيجي، سپاهي، ارتشي و ساير نيروهاي مردمي و اكيپهاي پزشكي و فني از سراسر كشور عازم جبهههاي نبرد شدند. گزارشهاي رسيده از شهرها و بخشهاي كشورمان حاكي است كه در ميان داوطلبان اعزامي، از جوانان 14 ساله تا پيرمردان 60 ساله حضور داشتهاند. به دليل كثرت شهرها و بخشهايي كه نيروهاي تازه نفس به جبهههاي نبرد روانه كردهاند، از ذكر اسامي آنها خودداري ميشود.[۱۷]
گزارش- 545
اكبرتركان استاندار ايلام، با اشاره به اينكه توپخانه عراق شهرهاي اين استان از جمله شهر ويران شده مهران را پيوسته گلولهباران ميكند، اعلام كرد كه در صورت ادامه اين حملات، نيروهاي ايران وارد خاك عراق خواهند شد و ارتش اين كشور را به عقب خواهند راند تا شهرها و روستاهاي مرزي ايران از تيررس آن خارج گردد و امكان بازسازي اين مناطق فراهم آيد: «چنانچه دشمن به گلولهباران اين شهرها ادامه دهد و امكان بازسازي اين شهرهاي ويران شده را از ما سلب كند، ما ناچار خواهيم شد كه نيروهاي عراقي را تا آنجا عقب برانيم كه امكان بازسازي شهرهاي فوق و مراجعت ساكنان قبلي اين شهرها وجود داشته باشد.» وي كه در مصاحبهاي كوتاه با روزنامه كيهان سخن ميگفت، افزود: «نيروهاي اسلام بر شهرهاي متعدد عراق تسلط كامل دارند ولي از گلولهباران آنها خودداري ميكنند ولي عراق ناجوانمردانه شهرهاي مرزي ما را هدف قرار ميدهد و صدام بايد بداند كه در صورت ادامه اين روند، رزمندگان اسلام مجبور خواهند شد در تمامي محورها مانند محور بصره دشمن را تا جايي عقب برانند كه مردم شهرها و روستاهاي مرزي ما از آتش توپخانه دشمن در امان باشند.» استاندار ايلام سپس گفت: «در حال حاضر ارتفاعات "343" و "قلاويزان" كه بر شهر مهران تسلط ديد و تير دارند، در اشغال عراق است و دشمن از اين ارتفاعات مرتباً مهران را زير آتش توپخانه خود قرار ميدهد.» وي در مورد وضعيت فعلي شهر ايلام گفت كه تعدادي از مردم كه براثر بمباران وحشيانه مناطق مسكوني در حملات هواپيماهاي عراق، به خارج از شهر رفته بودند، اكنون با تأمين سلاحهاي پدافندي پيشرفته براي پوشش هوايي شهر، به تدريج به شهر بازگشتهاند و با اين سلاحهاي جديد هرگونه تلاش مجدد عراق براي بمباران اين شهر بهشدت سركوب خواهد شد.[۱۸] آقاي هاشمي رفسنجاني در مصاحبهاي اختصاصي با خبرنگار روزنامه جمهوري اسلامي به تشريح اين موارد پرداخت: نحوه اخذ غرامت از عراق، واكنش ملت عراق در برابر عمليات رمضان؛ پيآمد خروج فلسطينيها از لبنان و اظهارات اخير "بگين" در مورد آزادسازي قدس به دست رزمندگان اسلام. آقاي رفسنجاني درباره نحوه اخذ غرامت از متجاوزين بعثي گفت: «مبلغ خسارت وارده هنوز مشخص نشدهاست و مبلغ آن بايد توسط كارشناسها ارزيابي شود كه رقم بسيار بزرگي خواهد بود. به هرحال عراقيها بايد خسارات را بپردازند، اگر توانستند به صورت نقدي و اگر نتوانستند، مقداري را نقدي و بقيه را به اقساط به كشور ما بايد بپردازند.» نماينده امام در شوراي عالي دفاع در مورد واكنش مردم عراق در برابر عمليات رمضان گفت: «هرچند اطلاعات خيلي روشني از داخل عراق نداريم ليكن، با مخالفت روشني از سوي هيچ قشري از مردم عراق روبهرو نيستيم، چون آنها به علت تجاوز اوليه عراق به خاك ما، دفاع ملت ايران را منطقي و به حق ميدانند.» رئيس مجلس شوراي اسلامي در مورد پيآمد خروج فلسطينيها از بيروت نيز گفت: «ما طبعاً خروج فلسطينيها را از لبنان به ضرر آنها ميدانيم، چون آنها در صورت رفتن به كشورهاي عربي ديگر، تحت نظر دول عربي بوده و قادر به انجام هيچگونه فعاليت نظامي نخواهند بود و متلاشي خواهند شد و كشورهاي عربي نيز از آنان حمايت نخواهند كرد. به هرحال هرچند الآن، نيز كشورهاي عربي و اسلامي از مبارزان فلسطيني حمايت نميكنند و آنان خيلي مظلوم واقع شدهاند، با اينحال فلسطين حق مردم فلسطين است و بايد مبارزان فلسطين براي احقاق اين حق تلاش كنند و سختيها را تحمل كنند و بهترين راه براي آنان، تحمل سختيها و مبارزات آنان با اسرائيل و ماندنشان در بيروت است و فلسطينيها هرجاي ديگر هم كه بروند با مشكلات زيادي مواجه هستند، پس بهتر است كه در همين لبنان با تحمل سختيها در مقابل اسرائيل مقاومت كنند.» آقاي هاشمي رفسنجاني سپس سخنان اخير "بگين" نخستوزير اسرائيل را كه گفتهاست، "در صورتي كه رزمندگان اسلام قصد آزادسازي قدس را داشته باشند آنها را در وسط راه نابود خواهيم كرد"، ناشي از وحشت اسرائيل از رزمندگان اسلام دانست: «وقتي كه اسرائيل از آمدن رزمندگان اسلام به طرف قدس به وحشت ميافتد، طبيعي است كه بگين چنين حرفهايي را بزند. به هرحال اين يك حرف معمولي است.»[۱۹] نشريه "ساندي تايمز" در مقالهاي كه به تشريح اوضاع و تحولات داخلي در جمهوري اسلامي ايران پرداخته، نوشتهاست: «مقامات دست راستي ايران به رهبري هاشمي رفسنجاني يك گروه قدرتمند تشكيل دادهاند و در صدد هستند تا با استفاده از مواضع خود در قبال غرب و كشورهاي عربي، آنها را به بيتفاوتي نسبت به سرنوشت رژيم عراق وادار سازند.» در اين مقاله سپس آمدهاست: «مقامات ايراني با اتخاذ سياستهاي جديدي از جمله اعلام پرداخت خسارت به شركتهاي بيمه و به بانكهايي كه اموال آنان در ايران ملي شدهاست و اعزام چندين هيئت سياسي در هفتههاي اخير به كشورهاي مختلف جهان از جمله كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس، در صدد هستند تا تصوير بهتري از جمهوري اسلامي ايران در جهان غرب و بين اعراب ارائه دهند و آنان را نسبت به هرگونه تغيير رژيم در عراق بيتفاوت سازند.» ساندي تايمز افزودهاست: «اطلاعيههاي اخير ايران مبني بر عدم قصد ايران براي توسعهطلبي در منطقه خليج فارس، از اين قبيل سياستها است كه ايران اخيراً در پيش گرفتهاست.»[۲۰]
گزارش- 546
سفير جمهوري دمكراتيك خلق كره در تهران، با وزير صنايع سنگين كشورمان ديدار و درباره سفر آتي هيئت ايراني به كره با وي به گفتوگو و تبادل نظر پرداخت. در پايان اين ديدار دو طرف علاقه خود را به گسترش روابط دو كشور ابراز كردند و سفير كره استقبال دولت خود از سفر آتي هيئت ايراني به كره را اعلام كرد.[۲۱]
گزارش- 547
در حاليكه دولت عراق به تلاشهاي خود براي برپايي كنفرانس سران عدمتعهد در بغداد، ادامه ميدهد، امروز انفجار يك بمب قوي در بغداد، بار ديگر ناامني اين شهر را براي برگزاري كنفرانس اعلام كرد. بر اساس گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي، راديو صوت الجماهير عراق امروز با قطع برنامههاي عادي خود به نقل از سخنگوي وزارت كشور عراق اعلام كرد كه يك خودرو بمب گذاري شده در مقابل بخش اطلاعات وزارت برنامه منفجر شد كه براثر آن شمار بسياري از اهالي بغداد و كارمندان دولتي كشته و شماري نيز مجروح شدند.[۲۲]
گزارش- 548
در واكنش به درخواست دولت بنگلادش مبني بر تغيير محل كنفرانس سران عدمتعهد از بغداد به محل ديگر، سفير عراق در هند در مصاحبهاي مطبوعاتي اعلام كرد كه دولت عراق به هيچوجه با تغيير محل كنفرانس موافقت نخواهد كرد. وي با تأكيد بر برگزاري حتمي كنفرانس سران عدمتعهد در بغداد، گفت كه تلاشهاي ايران براي تغيير محل كنفرانس با شكست مواجه شده و تاكنون بيش از 90 درصد از اعضاي نهضت عدمتعهد آمادگي خود را براي شركت در كنفرانس بغداد اعلام كردهاند و تنها كشورهاي ايران، سوريه و ليبي با شركت در كنفرانس بغداد موافق نيستند. سفير عراق در هند در مورد پيشنهاد دولت بنگلادش مبني بر تغيير محل كنفرانس از بغداد به جايي ديگر، گفت كه در اين مورد دولت عراق نامهاي را تسليم دولت بنگلادش كردهاست. وي همچنين تأكيد كرد كه كشورش مطلقاً با تغيير محل برگزاري كنفرانس و يا به تعويق انداختن آن موافقت نخواهد كرد.[۲۳] سفير عراق در پاسخ به پرسشي در مورد ناامن بودن عراق براي برگزاري كنفرانس، گفت كه كشورش امنيت لازم را فراهم خواهد آورد. وي مدعي شد كه در حين برگزاري كنفرانس، 300 جنگنده عراقي پوشش هوايي بغداد را تامين خواهند كرد و با هرگونه تلاش ايران براي برهم زدن اين اجلاس، به مقابله برخواهند خاست. [۲۴] گفتني است كه خلبانان نيروي هوايي ايران هفته پيش در عملياتي فرودگاه نظامي بغداد و پالايشگاه "الدوره" عراق را بمباران كردند. از سوي ديگر، خبرگزاريها گزارش دادهاند كه در واكنش به پيشنهاد سه روز قبل بنگلادش مبني بر تغيير محل كنفرانس سران عدمتعهد از بغداد به محل ديگر، دولت عراق «حامد علوان» وزير مشاور در امورخارجه خود را با پيامي از صدام به داكا فرستادهاست تا از دولت بنگلادش بخواهد كه نظر خود را در اينباره تغيير دهد.[۲۵] هرچند مقامهاي دولت عراق و ديپلماتهاي عراقي مقيم خارج از اين كشور بر برگزاري كنفرانس سران عدمتعهد در بغداد تاكيد ميورزند، محافل ديپلماتيك برخلاف آنها بر ناامن بودن عراق براي برگزاري اين اجلاس تأكيد ميكنند. در اين خصوص به نظر چند تن از سفيران كشورهاي مختلف مقيم بنگلادش كه در مراسم جشن روز ملي سوئد در بنگلادش اظهار شدهاست، اشاره ميشود. سفير كره شمالي معتقد است كه بغداد براي برگزاري كنفرانس سران كشورهاي غيرمتعهد امنيت لازم را ندارد و جان سران در معرض خطر است. سفير اندونزي با ناامن خواندن عراق گفت: «بهتر است كشورهاي غيرمتعهد براي برگزاري اجلاس سران غيرمتعهدها در يك محل امن، بينديشند.» رئيس نمايندگي چكسلواكي در داكا نيز وضع داخلي عراق براي برگزاري اين كنفرانس را نامطلوب خواند. وي سپس گفت: «ادامه جنگ عراق، منطقه را به نابودي خواهدكشيد.»[۲۶]
گزارش- 549*
به گزارش راديو ليبي، دولت مصر خلبانان منقضي خدمت ارتش و ساير نيروهاي نظامي خود و نيز مصريهاي مقيم عراق را به پيوستن به ارتش عراق براي جنگ با ايران ترغيب ميكند.[۲۷] دولت مصر با لغو قانوني كه به بازنشستههاي ارتش و مصريهاي مقيم خارج اجازه ورود به نيروهاي مسلح كشورهاي ديگر را نميداد، تسهيلات قانوني لازم براي پيوستن نيروهاي نظامي بازنشسته مصري خصوصاً خلبانان بازنشسته و مصريهاي مقيم عراق به ارتش اين كشور (عراق) را فراهم آوردهاست.[۲۸] به نوشته "نيويورك تايمز"، در حال حاضر 60 خلبان مصري مشغول خدمت در ارتش عراق هستند.[۲۹] اين اقدام علاوه بر اعزام نيروهاي كادر و فعال ارتش مصر به عراق در طي جنگ تحميلي، است.
گزارش- 550
مبادلات تجاري عراق و تركيه در سال جاري افزايش يافتهاست. به گزارش وزارت بازرگاني تركيه، كالاهاي صادراتي اين كشور به عراق در چهار ماهه اول سال 1982 (دي ماه 1360 تا ارديبهشت 1361) نسبت به چهار ماهه اول سال 1981 (دي ماه 1359 تا ارديبهشت 1360) به ميزان 2/95 درصد افزايش يافته كه ارزش آن بالغ بر 300 ميليون دلار بودهاست.[۳۰]
گزارش- 551
دولت تركيه ورود و توزيع آثار امام خميني و تعدادي از نشريات ايراني به تركيه را ممنوع كرد. به گزارش روزنامه رسمي دولت تركيه، اين تصميم وزارت كشور تركيه است و براساس آن ورود و توزيع آثار امام خميني، مجله پيام انقلاب، كتابهاي مربوط به ايدئولوژي و فرهنگ انقلاب اسلامي و زندگينامه شهيد رجايي به تركيه و توزيع آن ممنوع اعلام شده است.[۳۱]
گزارش- 552
امروز در شهر "نجف اشرف" تظاهراتي عليه حكومت عراق انجام شد. در اين تظاهرات كه در اعتراض به تعداد كشتهشدگان ارتش عراق در عمليات رمضان، برگزار شده بود، مردم نجف اشرف خواستار روشن شدن وضعيت فرزندان خود شدند. اين تظاهرات با دخالت نيروهاي انتظامي عراق و با تيراندازي و شليك گاز اشكآور به سوي مردم، خاتمه يافت.[۳۲]
گزارش- 553
نشريه "النهار العربي و الدولي" چاپ پاريس، در مقالهاي، به قلم "ژان بولوك" به بررسي وضعيت نيروي نظامي ايران و عراق در جنگ و تبعات سقوط حكومت عراق پرداخت. در اين مقاله آمدهاست: «برخلاف تصور افسران ارتش عراق ـ كه به نبرد كلاسيك عادت دارند ـ ايران با وارد نمودن امواج نيروي انساني به جبهههاي جنگ، نه تنها تعجب عراقيان بلكه تعجب همه جهانيان را برانگيخت و شكستهاي متعددي را به نيروهاي عراقي وارد ساخت و صدام چون تاب مقاومت در مقابل نيروهاي ايراني را نداشت، ناچار وادار به عقبنشيني شد و ايران نيز به حملات خود به نيروهاي عراقي ادامه داد.»[۳۳] اين مقاله سپس به تبعات تغيير احتمالي حكومت بغداد اشاره كردهاست: «بدون ترديد نشانههاي اوليه تغيير رژيم عراق، در پايتخت بسياري از كشورهاي خاورميانه و غرب ايجاد وحشت نمودهاست. نشانههاي تشكيل يك رژيم اسلامي در بغداد واقعاً نگرانكنندهاست زيرا نه تنها [آيتاللّه] خميني، بلكه ديگر آيتاللّههاي ايراني همچنان از ضرورت صدور انقلاب اسلامي سخن ميگويند. در غرب نيز بدون اينكه به مردمي نبودن حكومت كاري داشته باشند، صرفاً به تبعات سقوط صدام ميانديشند.»[۳۴] نشريه "النهارالعربي و الدولي" همچنين در مقاله ديگري به قلم "عبدالوهاب بدرخان" به بررسي وجوه مشترك برخورد ملتهاي ايران و عراق به هنگام ورود ارتش دو كشور به خاك يكديگر، پرداخته و در نهايت، نقش جنگ تحميلي عراق عليه ايران را در مواضع سياسي ايران در مقابل ابرقدرتها، مورد تجزيه و تحليل قرار دادهاست. اين مقاله با مقايسه تهاجم ارتش عراق به خاك ايران در سال 1980 (1359) با حمله ايران به خاك عراق، به وجوه مشترك برخورد ملتهاي دو كشور پرداختهاست: «هردو كشور در محاسبات خود اشتباه ميكردند؛ نه اعراب خوزستان ايران از ارتش عراق استقبال كردند و نه شيعيان نجف از ارتش ايران حمايت نمودند، زيرا ملتها معمولاً از ارتشهاي خارجي خوششان نميآيد. و معمولاً ورود يك ارتش خارجي را با فقدان هويت ملي، هرج و مرج و به خطر افتادن جان افراد، مصادف ميدانند.» اين مقاله در مورد نقش جنگ در موضع ايران در برابر ابرقدرتها، نوشتهاست: «چنانچه ايران در جنگ پيروز شود، ميتواند به صورت مستقل با دو ابرقدرت بزرگ جهان وارد معامله شود، در حاليكه در صورت شكست، ابرقدرتها آن را بين خود تقسيم خواهند نمود؛ يا ايران مجبور به گرايش به يكي از دو قدرت خواهد شد.» در اين مقاله سپس در مورد وضعيت نفوذ ابرقدرتها در ايران، آمدهاست: «واشنگتن با ناخشنودي از سقوط رژيم شاه در ايران و به خطر افتادن منافع منطقهاي امريكا دراثر وقوع انقلاب اسلامي، با گذاشتن دندان روي جگر، همچنان اوضاع ايران را زير نظر دارد، در حاليكه مسكو با مناسب شدن شرايط، به تثبيت موضع خود در ايران پرداختهاست.»[۳۵] "نيويورك تايمز" نيز امروز در مقالهاي به قلم "مارين زويس" يكي از كارشناسان مسائل خاورميانه در دانشگاه شيكاگو، به بررسي ترس دولتهاي منطقه از صدور انقلاب اسلامي ايران به كشورهاي خود و ارزيابي نقش عراق در جلوگيري از گسترش موج اسلامگرايي به كشورهاي عرب خاورميانه، پرداخت كه در آن آمدهاست: «توانايي عراق در مهار تهاجم نيروهاي ايران، از هراس حاكم بركشورهاي منطقه كه ناشي از ترس از صدور انقلاب اسلامي بود، كاسته است.» اين مقاله با اشاره به نهضتهاي منطقه خاورميانه كه به نوعي داراي خميرمايه اسلامي بودهاند، معتقد است: «هيچكدام از اين نهضتها توانايي بسيج نيروهاي اجتماعي همچون بسيج نيرومند اين نيروها در انقلاب اسلامي ايران را نداشتهاند.» نيويورك تايمز سپس در بررسي تبعات مختلف صدور انقلاب اسلامي به كشورهاي خاورميانه، نوشتهاست: «هركدام از كشورهاي منطقه براي مقابله با اين موج، به ابزار خاصي متوسل شدند كه اين اقدامات از برنامههاي اصلاحات ـ مانند اقدام رژيم عربستان در مورد شيعههاي اين كشور ـ شروع و به سركوبي ظالمانه همچون اقدامات سركوبگرانه رژيم مصر ختم ميشود.» اين مقاله چنين پايان يافتهاست: «هرچند هراس جدي در كشورهاي منطقه از امواج انقلاب اسلامي ايران وجود دارد، با اينحال مادامي كه نيروهاي مسلح عراق به پايداري خود در مقابل حملات ايران ادامه ميدهند، توانايي ايران براي صدور انقلابش اندك خواهد بود.»[۳۶]
ضميمه گزارش شماره 543 مهران اصدقي ازاعضاي تيم مهندسي(شكنجه) سازمان مجاهدين خلق درشرح به قتل رساندن حبيب روستا ميگويد: بعد از داده شدن خط شكنجه به ما، قرار بود به اصطلاح كار اطلاعاتي انجام دهيم، اين بود كه ما به هر فردي كه مشكوك ميشديم اقدام به دزديدن او مينموديم. اين مسئله به قدري گسترده بود و به قدري ضربه 12 ارديبهشت وسيع بود كه حتي سازمان مجبور شده بود به تشكيلاتش كه دائماً از انسجام و يك دست بودن آن دم ميزد نيز مشكوك شود و مسئله دزديدن و شكنجه افراد نه تنها در سطح مردم بلكه بايد در داخل تشكيلات نيز صورت ميگرفت، به همين خاطر شناسائي فردي به نام "حبيب روستا" را كه از هواداران تشكيلاتي بود به ما دادند و گفتند وي به سازمان خيانت كرده و در لودادن خانههاي تيمي شركت داشته و ما نيز اقدام به ربودن او نموديم. بعد از دزديدن حبيب، ميخواستيم او را شكنجه كنيم، به همين خاطر جواد را به اتاق ديگر آورديم و به او گفتيم كه ما سه نفر وارد اتاق ميشويم و با جواد از روبهرو به طرفش حملهور ميشويم و سپس دهانش را ميبنديم و بعد دستها و پاهايش را طناب پيچ ميكنيم. سپس جواد به اتاق برگشت و با ورود ما به اتاق به طرف حبيب حمله برد و ما نيز دهان او را با چسب گرفتيم و دستها و پاهايش را طنابپيچ كرديم و او را روي زمين كشيده و به حمام كه از قبل آماده شده بود انتقال داديم و چون ميخواستيم ابتدا برايش ايجاد ترس كنيم، او را بدون اينكه سؤالي كنيم حدود نيم ساعت با كابل شكنجه ميكرديم و با كابل به كف پا و ساير نقاط بدنش ميزديم و حبيب فقط ناله ميكرد كه دهانش را با چسب بسته بوديم. بعد از نيم ساعت به او گفتيم دهانت را باز ميكنيم ولي اگر كوچكترين صدائي بكني ترا ميكشيم كه او هيچ چيزي نگفت و دهانش را باز كرديم سپس به او خودكار و كاغذ داديم و گفتيم شروع به نوشتن كن. او ميخواست حرف بزند ولي به او گفتيم كه حق حرف زدن ندارد فقط بايد بنويسيد. سپس نوشت: "چه چيزي را بايد بنويسم". ما مجدداً با كابل زديم و خواستيم شروع كند او دوباره نوشت: "من نميدانم شما چه چيزي از من ميخواهيد." ما ميزي را كه در اطاق بود داخل حمام برديم و حبيب را روي ميز با طناب بستيم و با كابل به كف پا و پشت كمرش ميزديم و دهانش را محكم گرفته بوديم تا نالههايش بيرون نرود. مجدداً كه از او ميخواستيم شروع كند، ميگفت: "نميدانم چه مطلبي را بايد براي شما بگويم حتما اشتباهي شده." من و مسعود قرباني و مصطفي معدن پيشه و محمدرضا به شكنجه حبيب ادامه داديم و ابتدا از او خواستيم مشخصاتش را بنويسد كه نوشت نامش حبيب روستا، شغلش مهندس، عضو هيئت مديره شركت پرسيگاز، داراي زن و دو فرزند و آدرس خانهاش را نيز خيابان دماوند، خيابان شارق ذكر كرده بود. همچنين گفته بود در رژيم گذشته زندان بودهاست. اما در مورد سؤالي كه از نظر ما اصلي بود و اصلاً حبيب را به خاطر آن دزديده بوديم جوابي نميداد و اصلاً اطلاعي نداشت تا جواب بدهد. بالاخره مسعود قرباني با توجه به اين كه جواد محمدي، حبيب را به اين خانه آورده و حبيب ميداند ما چه كساني هستيم، به او گفت ما از افراد سازمانيم و تو بايستي كليه خيانتهايت را بگويي.حبيب قسم ميخورد كه "شما اشتباه ميكنيد." ولي ما اعتنايي نميكرديم و او را شكنجه ميكرديم. ما وقتي حبيب را دزديديم، روز اول او را با كابل شكنجه ميكرديم؛ شيوه شكنجه اين طور بود كه او را روي ميز كه به طول 70/1 متر و به عرض 70 سانت بود به پشت دراز ميكرديم و سپس دستهاي او را با طناب به دو پايه ميبستيم و پاهاي او را جفت كرده و سپس به دو پايه ديگر ميز ميبستيم و سرتاسر بدن او از سينه تا رانها با طناب به ميز ميبستيم و از پايين محكم گره ميزديم و سپس دهان او را با چسب و در مواقعي با كهنه محكم ميگرفتيم و با كابل به كف پاهاي او ميزديم طوريكه پاهايش كبود ومتورم شده بود و در آنها خونمردگي ايجاد شده بود و در مواقعي كه ميخواستيم چيزي بنويسد، تنها دست راستش را باز ميكرديم و جلويش ميز كوچكي ميگذاشتيم تا بنويسد. از وسايل ديگري كه براي شكنجه او استفاده كرديم، هويه برقي بود كه آن را به خاطر صدايي كه داشت ابتدا براي ترساندن حبيب استفاده ميكرديم و بعداً توضيح ميدهم كه چگونه حبيب را با هويه برقي ميسوزانديم. شكنجه ديگري كه به روي حبيب اعمال كرده بوديم، بيخوابي بود و روز اول كه او را دزديده بوديم تا صبح اجازه نداديم بخوابد و او به شدت خوابش ميآمد ولي ما اجازه نميداديم او بخوابد. در مواقعي هم كه با حبيب كاري نداشتيم او را از روي ميز باز ميكرديم و با زنجير به لوله شير حمام ميبستيم و زنجيرها را قفل ميكرديم و دو روز اول به قدري حبيب را مورد شكنجه قرار داده بوديم كه او نميتوانست توالت برود و با دست خود را روي زمين ميكشيد و به توالت ميرفت. ما دنبال اين مسئله بوديم كه از حبيب اطلاعات كسب كنيم و چون اطلاعاتي بودن وي را مسئولين بالاي تشكيلات تشخيص داده بودند، ما در شكنجه جديت ميكرديم تا مطلبي را كه ميخواهيم، از حبيب در بياوريم، يعني ميخواستيم واقعيت را با تحليل خودمان تطبيق دهيم ولي اين كار بيفايده بود و چون كاري از پيش نبرديم و اطلاعاتي كسب نكرديم به اين نتيجه رسيديم كه وي اطلاعاتي نيست و قرار شد كه مسعود قرباني اين مسئله را به بچههاي بالا بگويد. اما بعد از چند روز مسعود قرباني به ما گفت حفاظت خانه را بالا ببريد چون يكي از مسئولين بالا با نام "عبدالله" ميخواهد به اينجا بيايد عقيده دارند ما نتوانستهايم كارمان را درست انجام دهيم اين است كه خودشان ميخواهند از نزديك جريان را پيگيري كنند. عبدالله (عزتاله اشتري) با ورودش به خانه، ما را در اتاق پشت جمع كرد و محمدرضا را فرستاد تا از حبيب مراقبت كند سپس براي ما صحبت كرد و گفت: "كاري كه شما ميكنيد كار بسيار پيچيدهاي است بنابراين بايستي در عمل نيز شما خيلي پيچيده برخورد كنيد و ساده نباشيد و زود گول نخوريد. فردي كه شما گرفتهايد كسي است كه ما ميدانيم در لودادن خانههاي تيمي دست داشته." روز بعد نيز شروع به شكنجه حبيب كرديم ولي نتيجهاي نگرفتيم و عبدالله گفت اين طوري فايده ندارد و به ما گفت هويه برقي را بياوريم و خودش هويه را به دستها و كمر حبيب ميچسباند و بدن او را ميسوزاند كه حبيب ناله ميكرد و فرياد ميزد كه ما دهانش را ميگرفتيم. به او ميگفت: "تو به سازمان كمك مالي ميكردهاي و كوپن نفت و بنزين دادهاي." و حبيب تأييد ميكرد، ولي عبدالله ميگفت: "تو از اين طريق اعتماد ما را ميخواستي جلب كني و از طرف ديگر افرادي كه با تو تماس داشتند را لو ميدادي و باعث ميشدي كه خانه آنها لو برود". ولي حبيب قسم ميخورد كه چنين كاري نكردهاست. تا عصر ما عليرغم شكنجههايي كه با كابل و هويه برقي كرده بوديم، هيچ نتيجهاي نگرفتيم و عصر كه عبدالله (اشتري) ميخواست از خانه برود ما را جمع كرد و گفت: "حبيب ميداند اگر اعتراف كند كه خانههاي ما را لو داده، او را ميكشيم به همين خاطر زير بار اين مسئله نميرود و لو دادن خانههاي تيمي را انكار ميكند ولي ما ميدانيم او اين كار را كردهاست بنابراين فردا او را بكشيد". ما شروع كرديم مجدداً حبيب را با كابل شكنجه كنيم تا بلكه بتوانيم براي آخرين بار از او مطلبي را كه هرگز وجود نداشت در بياوريم، حين اينكه من و مسعود قرباني او را با كابل شكنجه ميكرديم، مصطفي دهان او را گرفته بود كه حبيب ناگهان خود را تكان داد و از ناحيه گلو خرخر ميكرد و ما فكر ميكرديم بازي درآورده و اهميتي نميداديم ولي ناگهان مصطفي متوجه ميشود كه حبيب دستهايش شل شده كه ما فوراً او را باز كرديم ولي مرده بود و بدنش به تدريج سرد شد.مهران اصدقي دريازدهم بهمن 1361دستگيرشد.عضو سازمان مجاهدين خلق وفرمانده نظامي شهرتهران بود، وي در چندين عمليات ترور شركت داشت. شرح بازجوييها، اعتراف وي درباره نحوه دستگيري ،شكنجه و به قتل رساندن از پاسداران كميته در روزشمار22/5/61 از ص 552 تا 559 درج شده است .[۳۷]
منابع و مآخذ روزشمار 1361/05/10
- ↑ جلسه فرماندهان سپاه در قرارگاه كربلا، 10/5/13، نوار شماره 6800 ، راوي هادي نخعي .
- ↑ منبع پيشين.
- ↑ جلسه قرارگاه كربلا 10/5/1361، نوار شماره 6801 ، راوي هادي نخعي.
- ↑ جلسه فرماندهي قرارگاه كربلا ، 10/5/1361 ، نوار شماره 6803 ، راوي هادي نخعي.
- ↑ جلسه فرماندهان سپاه ، قرارگاه كربلا ، 10/5/1361، نوار شماره 6802 ، راوي هادي نخعي.
- ↑ جلسه فرماندهان سپاه ، قرارگاه كربلا، 10/5/1361، نوار شماره 6804 ، راوي هادي نخعي.
- ↑ جلسه ستاد قرارگاه كربلا، 10/5/1361 ، نوار 6805 و 6806
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 10/5/1361، ص2.
- ↑ خبرگزاري جمهوري اسلامي،"گزارشهاي ويژه"، نشريه شماره 136، 12/5/1361، ص8 ، سنندج ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 11/5/1361.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي، 12/5/1361، ص2؛ و : روزنامه كيهان، 13/5/1361،ص2.
- ↑ پيشين، بخش نخست.
- ↑ دادستاني انقلاب اسلامي، جزئيات شكنجه 2، تهران ـ دادسراي انقلاب اسلامي، چاپ اول، مرداد ماه 1365، صص97 تا 103.
- ↑ روزنامه كيهان، 11/5/1361، ص15، به نقل از روابط عمومي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ و: خبرگزاري جمهوري اسلامي، "گزارشهاي ويژه"، نشريه شماره 135، 11/5/1361، تهران ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، ص 15؛ و: دفتر سياسي سپاه، "رويدادها و تحليل"، نشريه شماره43، 4/6/1361، ص21.
- ↑ پيشين، بخش سوم، ص21؛ و: روزنامه كيهان، 16/5/1361، ص19، به نقل از روابط عمومي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي.
- ↑ روزنامه كيهان، 10/5/1361، ص14، به نقل از روابط عمومي ستاد مركزي كميته انقلاب اسلامي.
- ↑ دفتر سياسي سپاه، "رويدادها و تحليل"، نشريه شماره 41، 21/4/1361، صص 30 ـ 26.
- ↑ پيشين، ص12.11ـ مأخذ 13، بخش نخست، ص13، باختران ـ به نقل از خبرنگار كيهان.
- ↑ روزنامه كيهان، 11/5/1361، ص13.
- ↑ مأخذ 8، ص12، سرويس سياسي جمهوري اسلامي، به نقل از رئيس مجلس شوراي اسلامي.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم ، صص 25و26، راديو ايران، 10/5/1361، به نقل از نشريه ساندي تايمز.
- ↑ روزنامه كيهان، 11/5/1361، ص15، به نقل از روابط عمومي ستاد مركزي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي؛ و: خبرگزاري جمهوري اسلامي، "گزارشهاي ويژه"، نشريه شماره 135، 11/5/1361، تهران ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، ص 15؛ و: دفتر سياسي سپاه، "رويدادها و تحليل"، نشريه شماره43، 4/6/1361، ص21.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم، ص2، تهران ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، به نقل از راديو صوتالجماهير؛ و: واحد مركزي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، بولتن "راديوهاي بيگانه"، 10/5/1361، ص1، راديو صوت الجماهير، 10/5/1361.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم ، ص 16، دهلينو ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، به نقل از سفير عراق در هند.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم، ص4، تهران ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، به نقل از خبرگزاري آلمان از دهلينو.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم، ص15، تهران ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 10/5/1361، به نقل از خبرگزاري كويت از بغداد.
- ↑ دفتر سياسي سپاه، "رويدادها و تحليل"، نشريه شماره 41، 21/4/1361، صص 30 ـ 26.
- ↑ مأخذ 13، بخش دوم، ص27، راديو ليبي، 10/5/ 1361، به نقل از منابع وزارت دفاع مصر.
- ↑ مأخذ 25، بخش دوم، صص16و17، راديو اسرائيل، 10/5/1361، به نقل از دولت مصر.
- ↑ مأخذ 13، بخش سوم، ص45، به نقل از رويتر، 10/5/1361، به نقل از نيويورك تايمز.
- ↑ سند شماره 016834 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: گزارش نوبهاي شماره 165/149، ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامي ايران ـ اداره دوم ـ فرماندهي اطلاعات، 10/6/ 1361، ص5، به نقل از وزارت بازرگاني تركيه.
- ↑ مأخذ 9، ص9، آنكارا ـ خبرگزاري جمهوري اسلامي، 11/5/1361.
- ↑ سند شماره 016742 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ: بولتن اطلاعات هفتگي شماره 32، از واحد طرح و برنامه عمليات ستاد مركزي، 1/6/1361، ص2.
- ↑ اداره كل مطبوعات و رسانههاي خارجي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، "بررسي مطبوعات جهان"، نشريه شماره 229، 7/6/1361، ص27، از نشريه "النهار العربي و الدولي"، چاپ پاريس، 10/5/1361، به قلم ژان بولوك.
- ↑ پيشين.
- ↑ مأخذ 33، نشريه شماره 231، 11/6/1361، صص13 و14، از مجله "النهارالعربي و الدولي" چاپ پاريس، 10/5/1361، به قلم عبدالوهاب بدرخان.
- ↑ مأخذ9، صص 17 تا 19، راديو امريكا، 11/5/1361.
- ↑ مأخذ12- صص107تا127