1361.11.09: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
<div style="text-align:justify"> | <div style="text-align:justify"> | ||
==گزارش - | ==گزارش - 419== | ||
==گزارش - | |||
==گزارش - | صبح امروز تعدادي از فرماندهان سپاه پاسداران كه براي شناسايي ارتفاعات فوقي، به خط مقدم اين منطقه رفته بودند، بر اثر اصابت تركشهاي يك گلولهي خمپاره 120 ميليمتري كه در ميان سنگر آنان به زمين خورد، به شهادت رسيدند. | ||
==گزارش - | در اين حادثه، حسن باقري (مسئول اطلاعات ـ عمليات سپاه و جانشين فرماندهي نيروي زميني سپاه)*، مجيد بقايي (فرمانده قرارگاه كربلا)، مؤمنيان (مسئول طرح و عمليات قرارگاه خاتم(ص))، تقي رضواني (راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ در قرارگاه خاتم(ص)) قلاوند از مسئولين واحد اطلاعات قرارگاه كربلا به شهادت رسيده و مرتضي صفار (مسئول طرح و عمليات قرارگاه كربلا) و پالاش (مسئول اطلاعات و عمليات قرارگاه نجف) نيز مجروح شدند. | ||
==گزارش - | در بخشهايي از گزارش راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه در قرارگاه خاتمالانبيا(ص)** در مورد چگونگي اين حادثه آمده است: | ||
==گزارش - | «صبح روز شنبه 9 بهمن 61 برادران: غلامحسين افشردي (حسن باقري)، مجيد بقايي، تقي رضواني (راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ)، قلاوند، مؤمنيان، مرتضي صفار، پالاش و محمد باقري (مسئول اطلاعات قرارگاه كربلا) براي شناسايي ارتفاعات فوقي رفته بودند. در منطقه (حوالي سمت چپ نهر شاخه در نزديكي رودخانهي دويرج روي تپهيي) و در سنگري شروع ميكنند به ديدباني و توجيه نقشه با منطقه، لحظهيي محمد باقري براي آوردن نقشه از درون خودرو، از سنگر بيرون ميآيد كه ناگهان يك گلولهي 120 ميليمتري خمپاره داخل سنگر فرود ميآيد. برادر مؤمنيان سرش از بدن جدا ميشود و در دم شهيد ميشود. صورت برادر قلاوند نيز تقريباً متلاشي ميشود و در دم به شهادت ميرسند. برادر تقي رضواني كه تركشهاي زيادي به پاها و شكمش خورده بود نيز در همان معركه شهيد ميشود. برادر مجيد بقايي كه تركشهاي زيادي خورده بود (به نقل از برادر صفار) در فاصلهي حمل ايشان از سنگر تا ماشين زنده بودند و مرتب شهادتين را تكرار ميكردند. برادر حسن باقري (طبق اظهار دكتر جراح) علاوه بر تركشهاي زيادي كه به بدن و سر و صورتشان اصابت كرده بود، ريههايش پاره و خونريزي زيادي كرده بود. | ||
==گزارش - | محمد باقري ـ كه بيرون از سنگر و سالم مانده بود، وي را به همراه چند نفر ديگر در ماشين ميگذارند ـ نقل كرد كه "حسن" دائماً ذكر ميخواند و آيات قرآن را تلاوت ميكرد، ايشان را با هليكوپتر به بهداري قرارگاه نجف در انديمشك منتقل كردند، ولي پس از وارد شدن به اورژانس بيشتر از دو سه نفس نكشيد و دكترها هر چه تلاش كردند كه با تنفس مصنوعي وي را نگهدارند، ثمري نداشت و ايشان نيز شهيد شد. | ||
==گزارش - | برادر پالاش كه در صحنهي حادثه زير يك پليت نشسته بود تركشهايي خورد، به همراه شهيد باقري با هليكوپتر به بهداري منتقل شد و بلافاصله به اتاق عمل برده شد. پاهاي وي خيلي آسيب ديده بود، به صورتي كه پنجهي پاي راست او را قطع كردند و دكترها احتمال ميدهند به علت خورد شدن زانو، پاي وي از بالاي زانو قطع شود. | ||
==گزارش - | برادر مرتضي صفار نيز كه در ابتداي كانال منتهي به سنگر حضور داشت از ناحيهي زير قلب مورد اصابت تركش قرار گرفت، تا غروب امروز تحت درمان قرار گرفت.*»(1) | ||
==گزارش - | محسن رفيقدوست وزير سپاه پاسداران نيز در مصاحبهيي دربارهي چگونگي شهادت اين افراد گفت: «فرماندهان سپاه اسلام اكثر اوقات براي سركشي و بازديد از برادران رزمنده به خط مقدم جبهه ميروند و اين كار هميشه به طور مداوم انجام ميشود. برادران بزرگوارمان حسن باقري و مجيد بقايي كه دو تن از افسران بزرگ سپاه اسلام بودند، براي شناسايي به منطقهي مشخصي از جبهه رفته بودند و به هنگام ديدباني بر اثر برخورد گلولهي توپي كه در ميان آنها فرود آمد به اتفاق 3 تن ديگر از برادران به شهادت رسيدند. | ||
==گزارش - | 2 تن ديگر نيز كه به همراه آنان بودند مجروح شدند و يكي دو نفر سالم برگشتند كه براي ما واقعه را تشريح كردند. اين مسئله نشاندهندهي حضور دائمي فرماندهان سپاه در خطوط مقدم جبهههاي ما ميباشد.»(2) | ||
==گزارش - 420== | |||
امروز در شهر آبادان آرامش نسبي برقرار بود، اما در خرمشهر محوطهي شهرباني و تعدادي از منازل و مغازهها هدف گلولههاي دشمن قرار گرفته و خساراتي به آنها وارد شد. در اين اقدام كسي آسيب نديد.(3) | |||
==گزارش - 421== | |||
در دو درگيري در سردشت و حوالي كامياران 2 نفر از افراد مسلح گروههاي غير قانوني كشته شدند و يك بسيجي هم به شهادت رسيد. تعدادي از افراد گروههاي مسلح غير قانوني نيز دستگير شدند. | |||
در سردشت نيروهاي مسلح ضد انقلاب قصد حمله به پايگاه ربط را داشتند كه با هوشياري و اقدام به موقع پيشمرگان كرد مسلمان يكي از مهاجمان كشته شد و بقيه نيز گريختند. در اين حادثه يك قبضه اسلحه به دست نيروهاي خودي افتاد.(4) | |||
در شمال باختري كامياران 40 نفر از افراد حزب دمكرات به روستاي تيلكوه رفته بودند كه با همكاري افراد بومي، نيروهاي سپاه از اين امر مطلع شدند. با ورود پاسداران به روستا و شروع درگيري يكي از افراد حزب كشته شد و بقيه نيز فرار كردند. در اين درگيري يكي از افراد بسيج به شهادت رسيد.(5) | |||
نيروهاي خودي در روستاي سردوش در غرب مريوان، 4 تن از افراد گروههاي مسلح غير قانوني را دستگير كردند كه يكي از آنها فرار كرد. | |||
در نزديكي روستاي حماملار در شمال اروميه نيز 3 تن از افراد وابسته به سازمان مجاهدين خلق دستگير شدند، اين افراد يك ميليون ريال وجه نقد به همراه داشتند.(6) | |||
يكي از افراد گروه كومهله خود را به نيروهاي يكي از پايگاههاي سپاه كردستان تسليم و درخواست اماننامه كرد.(7) | |||
==گزارش - 422== | |||
آقاي خوئينگ مشاور عالي وزير امور خارجهي چين كه در رأس يك هيئت سياسي به تهران سفر كرده است، امروز در دو ديدار جداگانه با وزير امور خارجه و نيز معاون سياسي وزارت امور خارجهي كشورمان گفت و گو كرد. | |||
وي در ديدار با دكتر ولايتي وزير امور خارجه ضمن اعلام مخالفت كشورش با اقدامات تجاوزكارانهي ابرقدرتها، و تجليل از مبارزات ايران در عرصهي جهاني، خاطرنشان كرد كه چين به خوبي ميداند آغازگر جنگ كدام كشور است. | |||
در اين ديدار آقاي ولايتي نيز از حمايت قدرتهاي جهاني از تجاوز عراق به خاك ايران و سياست ايران در نفي سلطه در عرصهي جهاني و خوشبيني دربارهي آيندهي روابط دو كشور ايران و چين مطالبي بيان كرد. گزارش روزنامهي اطلاعات از اين ديدار چنين است: | |||
«آقاي خوئينگ مشاور عالي وزير امور خارجهي چين كه در تهران به سر ميبرد، با دكتر علياكبر ولايتي وزير امور خارجهي كشورمان ديدار و گفت و گو كرد. در اين ملاقات آقاي خوئينگ گفت: "ما با هر دو ابرقدرت به خاطر انگيزههاي تجاوزكارانهي آنها مخالف هستيم. همچنين با حضور نيروهاي شوروي در افغانستان و عملكرد امريكا در لبنان در قبال مسئلهي فلسطين مخالفيم و معتقديم نيروهاي جهان سوم كه در حال رشد هستند، تنها نيرويي هستند كه ميتوانند در برابر نفوذ ابرقدرتها ايستادگي كنند و در حقيقت اين رشد مانند خورشيدي در حال طلوع است." | |||
وي در مورد جنگ ايران و عراق گفت: "ما ميدانيم كدام كشور جنگ را آغاز كرده و خواهان راهحل عادلانهيي براي پايان آن بر اساس منافع هر دو طرف هستيم." وي ضمن خشنودي از اينكه در ماه بهمن، ماه پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمده است، گفت: "از مبارزات ضد استكباري جمهوري اسلامي ايران عليه سلطههاي جهاني تجليل كرده و ميكنيم." | |||
آقاي ولايتي در پاسخ اظهار داشت: "در مورد مسئلهي جنگ، تعيين متجاوز كار مشكلي نيست. كافي است بررسي كنيم كه چه كسي خاك ديگري را اشغال كرده است؟ رژيم عراق با آنهمه سلاحها و تجهيزات و با اينكه از حمايت قدرتهاي شرق و غرب و دوستان آنان برخوردار است، در برابر ايران اسلامي با تمام كمبودها به لحاظ اينكه سرباز ايراني هم ايمان و هم هدف دارد، شكست خورد." | |||
وزير امور خارجه افزود: "سياست خارجي ما سلطهگري و سلطهپذيري را نفي ميكند و اين درست منتج از اصول اسلام است." وي در پايان گفت: "هم ايران و هم چين از تواناييها و قابليتهاي مختلفي برخوردارند و اين مسئله زمينهي مناسبي جهت تعاون و همكاري و توسعهي روابط بين دو كشور است." | |||
در اين ديدار آقاي خوئينگ از وزير امور خارجهي كشورمان براي بازديد از چين دعوت به عمل آورد كه آقاي ولايتي ضمن تشكر اعلام كرد كه در وقت مساعد از چين ديدن خواهد كرد.»(8) | |||
هيئت سياسي جمهوري خلق چين با حسين شيخالاسلام معاون سياسي وزارت امور خارجهي كشورمان نيز ملاقات كرد. | |||
در اين ملاقات شيخالاسلام با اشاره به گسترش روابط دو كشور در زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و فني، مشكلاتي را كه ابرقدرتها بر سر راه انقلاب اسلامي ايران ايجاد كردهاند، تشريح كرد و مواضع ايران را دربارهي جنگ تحميلي عراق برشمرد. سپس مشاور عالي وزيرخارجهي چين ضمن اعلام پشتيباني كشورش از انقلاب اسلامي ايران، گفت جمهوري اسلامي ايران با ثبات، غير متعهد و در حال پيشرفت و ترقي در منطقهي خليجفارس بوده، براي ملت چين بسيار حائز اهميت است و در جهت منافع جهان سوم گام برميدارد.(9) | |||
==گزارش - 423== | |||
با نزديكتر شدن زمان برگزاري نشست سران جنبش عدم تعهد در دهلينو، ايران نيز فعاليتهاي سياسي خود را آغاز كرد. به همين منظور احمد عزيزي قائممقام وزارت امور خارجهي جمهوري اسلامي ايران، براي گفت و گو با مقامات كوبائي دربارهي شركت فعال ايران در كنفرانس سران كشورهاي غير متعهد، عازم هاوانا پايتخت كوبا شد. | |||
عزيزي كه در اين سفر علاوه بر كوبا به كشورهاي ليبي و الجزاير نيز سفر خواهد كرد پيش از ترك تهران اعلام كرد كه حامل پيامي از آيتالله خامنهاي رئيسجمهور براي رهبران كوبا، ليبي و الجزاير است.(10) | |||
==گزارش - 424== | |||
امروز سرهنگ صميمي رئيس شهرباني كل كشور به همراه حجتالاسلام موحدي كرماني نمايندهي امام در شهرباني و رؤساي شهرباني سراسر كشور با آيات عظام گلپايگاني، مرعشي نجفي و منتظري ديدار كردند. | |||
گزارش روزنامهي اطلاعات از اين ديدار چنين است: | |||
«در ديدار با آيتالله العظمي گلپايگاني ايشان ضمن اظهار خوشبختي از ملاقات با كليهي برادران و پرسنل زحمتكش شهرباني، به نقش حساس پليس در رابطه با مسئلهي امنيت اشاره كرد و گفت: "مسئوليت شما بسيار سنگين و پست شما بسيار حساس و از اهميت زيادي برخوردار است. به پست خود اهميت بدهيد تا اين امنيتي كه به دستمان آمده از دست نرود و هميشه مواظب باشيد كه هيچ وقت مردم احساس ناامني نكنند و از اين ناامني مردم دشمن استفاده كند و بخواهد ضربهيي به جمهوري اسلامي بزند، همان اندازه كه شما مراقب اوضاع باشيد، خودِ آن عامل بزرگي است و مملكت را حفظ ميكند و اگر كساني هم باشند كه بخواهند از فرصت استفاده كنند و كار خلاف يا گناهي انجام دهند همان اندازه كه ديدند كسي مراقبت ميكند دست از كار خود برميدارند و از ترس مرتكب گناه و جرمي نميشوند و اين از هر نوع ضرب و شتم بدتر است و خلافكار خجالت كشيده و ديگر مرتكب گناه نميشود." | |||
ايشان افزودند: "شما نبايد از وظيفه و مسئوليت خود غفلت ورزيد و بايستي هميشه آگاه و هوشيار باشيد و در رفع حاجت ضعفا و محرومين مواظبت نماييد و تفاوتي بين افراد در جامعه نگذاريد و تا ميتوانيد با امر به معروف كارها را اصلاح نماييد و از روي حقيقت حكم كنيد و هميشه كارتان را براي رضاي خدا انجام دهيد كه اين خود جهاد در راه اوست و خداوند ثواب مجاهد را به شما عطا ميكند." | |||
در ديدار اين گروه با آيتالله العظمي مرعشي نجفي، ايشان ضمن دعاي خير و آرزوي توفيق براي تمامي مسئولين و دستاندركاران نظام جمهوري اسلامي به خصوص برادران شهرباني از آنان خواستند تا در مورد امنيت و رعايت حال طبقهي محروم جامعه كوشا باشند و از هيچ كار و كوششي در راه اين انقلاب دريغ نورزند. | |||
در ديدار اين گروه با آيتالله منتظري ابتدا حجتالاسلام موحدي گزارشي از عملكرد شهرباني را به نظر ايشان رساند. آنگاه آيتالله منتظري ضمن تقدير از خدمات پرسنل متعهد شهرباني جمهوري اسلامي با اشاره به اهميت مسئلهي امنيت و نقشي كه تا كنون پليس در اين رابطه از خود نشان داده، اظهار داشتند: "برادران پليس بايد در برابر مجرمين و متخلفين عادي كه در حقيقت مانند مريضهاي جامعه هستند نقش پزشك را داشته باشند و سعي كنند با اخلاق و رفتار اسلامي و مهرباني با افرادي كه خود را به شكلي آلوده نمودهاند رفتار نمايند و نبايستي با چنين افرادي خشن عمل كرد و برخورد پليس با آنها بايد آموزنده باشد." | |||
آيتالله منتظري همچنين در رابطه با لزوم همكاري مردم با پليس و حفظ مقررات دولتي گفتند: "مردم بايد امروز توجه كنند كه پليسِ امروز غير از گذشته است، امروز پليس همچون گذشته در خدمت يك خانواده نيست، بلكه در خدمت مردم و اسلام است. امروز مردم پليس را از خودشان ميدانند و واقعاً از آنها هستند، پليس امروز حافظ مقررات حكومتي است كه در رأس آن وليفقيه عادل بر جريانات اشراف دارد و به آنها مشروعيت ميبخشد، بنابراين بايد مقرراتي كه توسط پليس براي ادارهي جامعه و حفظ امنيت و آسايش و رفاه مردم ابلاغ ميشود، محترم شمرده شود و به آنها عمل گردد و هر گونه تخلف از آن شرعاً حرام است.»(11) | |||
==گزارش - 425== | |||
شركت ايرالكوي ايران در دادگاه لاهه در برابر درخواست 7 ميليون دلار غرامت شركت رينولوز امريكا، درخواست 107 ميليون دلار غرامت متقابل كرد. | |||
مهندس شهباز خمريانپور مديرعامل كارخانهي آلومينيومسازي اراك (ايرالكو) كه به منظور دفاع از حقوق اين كارخانه به دادگاه لاههي هلند رفته بود پس از بازگشت، در گفت و گويي مطبوعاتي نتايج اين سفر را بسيار موفقيتآميز خواند. وي ابتدا هدف از سفرش به هلند را جوابگويي به شكايات شركت رينولوز امريكا طبق بيانيهي الجزاير اعلام كرد و گفت: «در دادگاه مقدماتي لاهه كه 23 ديماه سال جاري تشكيل شده، شركت رينولوز امريكا بابت حق سهم و خسارات وارده، از كارخانهي آلومينيومسازي اراك درخواست 7 ميليون دلار غرامت كرد كه در جوابيهي آنها با ارائهي مدارك و اسناد مستند بابت خسارات مختلفي كه اين شركت امريكايي از ابتداي تأسيس تا كنون به شركت ايرالكو وارد آورده، 107 ميليون دلار درخواست غرامت متقابل نموديم.»(12) | |||
==گزارش - 426== | |||
انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در پاريس با برپايي تظاهراتي ضمن اعلام حمايت از انقلاب اسلامي، همكاري تسليحاتي فرانسه با دولت عراق را محكوم كردند. | |||
به گزارش روزنامهي كيهان، در آستانهي بزرگداشت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، شمار فراواني از خواهران و برادران ايراني عضو انجمن اسلامي دانشجويان شهر پاريس به همراه خواهران و برادران غير ايراني از كشورهاي عراق، لبنان، تونس، الجزاير، جزاير كومور، كامبوج و تني چند از مسلمانان فرانسوي با حمل پلاكاردها و تصاويري از رهبر انقلاب در حمايت از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني در پاريس به تظاهرات پرداختند. | |||
تظاهركنندگان ضمن دادن شعارهايي (به زبان فرانسه) چون "مرگ بر امريكا"، "مرگ بر شوروي"، "درود بر خميني"، "مرگ بر ميتران"، "مرگ بر صدام"، "ميتران، ميتران كمكهاي نظامي به عراق قطع بايد گردد"، "اين صدام جنايتكار اعدام بايد گردد"، "صدام تروريست ـ ميتران همكار"، هزاران اعلاميه به زبان فرانسه در مورد محكوم كردن كمكهاي تسليحاتي ميتران به صدام پخش كردند. | |||
پليس فرانسه كه از دادن شعارهاي ضد ميتران به خشم آمده بود در حالي كه با باتونهاي آماده، حالت حمله به خود گرفته بود مانع از ادامهي تظاهرات شد.(13) | |||
==گزارش - 427== | |||
راديو اسرائيل به نقل از وزارت خارجهي تركيه، از لغو تصميم احداث خط لولهي اتصال نفت ايران به اروپا از طريق خاك تركيه خبر داد. | |||
به گفتهي اين راديو، وزارت خارجهي تركيه اعلام كرده است كه ايران و تركيه از اجراي پروژهي احداث يك شاه لولهي نفت به منظور صدور نفت ايران از طريق خاك تركيه منصرف شدهاند، اين تصميم به دنبال ديدار اخير وزير انرژي تركيه از تهران اتخاد شده است. | |||
مقامات ايراني توضيح دادند كه در وضعيت كنوني بازار نفت جهان، احداث چنين خط لولهيي مقرون به صرفه نخواهد بود.(14) | |||
==گزارش - 428== | |||
نگرش دولت امريكا به ملت و دولت ايران قبل از انقلاب و نوع برخوردش با آنها، دليل گروگانگيري كاركنان سفارت امريكا در ايران از نكاتي بود كه بروس لينگن كاردار سفارت سابق امريكا در ايران و جان ليمبرت از كاركنان اين سفارت و استاد فعلي دانشگاه نيروي دريايي امريكا در نشستي در بروكلين، دربارهي آنها سخن گفتند. | |||
لينگن گفت: «من آيندهيي براي روابط امريكا با حكومت فعلي ايران نميبينم، زيرا ايرانيان ما را نميخواهند.». وي افزود: «پس از سقوط شاه، امريكا سفارت خود را در ايران باز نگاه داشت و كوشيد ايرانيان را متقاعد كند كه امريكا انقلاب ايران را پذيرفته است، ولي به اين علت كه رهبران مذهبي راديكال حاكم بر سياستهاي ملي ايران، امريكا را به خاطر داشتن مسئوليت در حوادث زمان شاه مقصر ميدانستند، اوضاع تغيير كرد و منجر به گروگانگيري شد." | |||
كاردار سفارت سابق امريكا ادامه داد: «دانشجوياني كه سفارت را اشغال كردند به اكثر هدفهاي خود رسيدند، زيرا توانستند توجه جهانيان را به انقلاب خود جلب كنند.» | |||
ليمبرت نيز گفت: «دولت امريكا، ايران قبل از انقلاب را با ديدهي يك محل خريد اسلحهي خود تلقي ميكرد نه يك اجتماع با خصوصيات پيچيده.» وي گفت: «ما هرگز از خود نپرسيديم كه در جامعهي ايران چه رخ ميدهد. سنتهاي ايراني ما را به اشتباه انداخت و امريكاييها فكر ميكردند كه رژيم شاه يك رژيم باثبات است.»(15) | |||
==گزارش - 429== | |||
نشريهي كانادايي كرسنت اينترنشنال در مقالهيي با عنوان "امريكا شاه ديگري در صدام ميجويد" به بررسي روابط امريكا و عراق پرداخته است. | |||
اين مقاله ابتدا به تحول اخير سياست خارجي عراق و تغيير رفتار سياسي اين كشور دربارهي اسرائيل و سخنان صدام مبني بر شناسايي اسرائيل ميپردازد. | |||
در ادامه، تغيير نگرش امريكا به عراق و منافع مشترك دو كشور پس از انقلاب اسلامي، تمايل امريكا به همكاري با حزب بعث عراق و نقش عربستان در اين نگاه جديد امريكا مورد بررسي قرار ميگيرد. نويسندهي مقاله حملهي عراق به ايران را در جهت منافع مشترك دو كشور امريكا و عراق ارزيابي كرده و اين نكته را يادآور ميشود كه امريكا ايران را دشمن مشترك هر دو كشور عراق و اسرائيل خوانده و بدين ترتيب، نقش مهمي در بازداشتن عراق از پيگيري شكاياتش از اسرائيل به دليل حمله به نيروگاه هستهيي تموز ايفا كرده است. | |||
نويسنده سپس به نرمشهاي امريكا در روابط بين دو كشور پرداخته و حذف نام دولت عراق از ليست كشورهاي حامي تروريست و ارسال محمولههاي بزرگ بازرگاني و اقلام دوگانه و... را نمونههايي از نرمش امريكا در سياست جديد خود براي تقويت حكومت عراق دانسته است. | |||
و در پايان نتيجه ميگيرد كه امريكا به دنبال ساختن شاه جديدي در منطقه است هر چند كه اين شاه جديد، فرد نامتعادلي همچون صدام حسين باشد. | |||
بخشهايي از اين مقاله چنين است: | |||
«پرزيدنت صدام حسين اجازه داد تا نتايج ملاقاتش با استفان سولارز (يكي از اعضاي كنگرهي امريكا) كه در سال 1982 صورت گرفت منتشر شود. در يك بيانيهي روشن و صريح از قول او گزارش شده كه به آقاي سولارز گفته است، هيچ دولت عربي ديگر به اين فكر كهنه و قديمي يعني نابودي كشور صهيونيستي اسرائيل معتقد نيست. آنچه كه اعراب خواستار آن هستند، حق زندگي مسالمتآميز با اسرائيل در منطقه از صلح و امنيت ميباشد. اين بيانات عمده و اساسي بعد از پايان يك دورهي رو به تزايد از روابط گرم بين امريكا و حزب بعث صورت ميگيرد. بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، امريكا با تمام آرزوها و روياهايي كه براي شاه در نظر گرفته بود، ناگهان منافع و علائق مشترك فزايندهيي با بعثيهاي عراق پيدا كرد. | |||
امريكا خيلي سريع از اختيارات و عوامل خود در منطقه استفاده كرد و به عربستان سعودي اجازه داد تا با رژيم صدام حسين روابطش را عادي سازد. خيليها نزديكي صدام حسين و پادشاهي سعودي را در رياض با تعجب تلقي نمودند. البته با در نظر گرفتن همهي جوانب كار، به آساني ميتوان دريافت كه اين مسئله زماني صورت گرفت كه امريكا تصميم گرفت تا از صدام به عنوان عامل در حمله به ايران اسلامي استفاده نمايد. براي مدتي امريكا از كار با ارز سعوديها و استفاده از نيروي انساني بعثيها راضي و خشنود مينمود، اما وقتيكه براي اولينبار تهاجم صدام به ايران اسلامي متوقف و جنگ به نفع ايران تغيير كرد، امروز به طور روزافزوني پايش به اين جنگ كشيده شده بود. بمبباران نيروگاه هستهيي عراقي در سال 1981، حاكي از آن بود كه بعثيهاي عراق يكي از دشمنان بيعيب و نقص كشور صهيونيستي محسوب ميشود و چون ممكن بود عراق از يك تكنيك در جهت ساختن سلاحهاي هستهيي (اتمي) استفاده نمايد، پس نبايد به وي اجازهي استفاده از اين نيروگاه داده ميشد، امريكا به طور ماهرانهيي از قيل و قال كه متعاقب اين بمبباران به پا شد، استفاده كرد و اسرائيل و صدام را متقاعد نمود كه آنها داراي دشمن مشتركي در ميان مسلمين هستند و حتي [اختلاف] بين آن دو ممكن است موضعشان را در منطقه تضعيف نمايد. عراق در مورد اين عمل اسرائيل شكايتي را تسليم سازمان ملل كرد، ولي علاقه و اصراري بر تأكيد بر اين موضع ديگر نشان نداد. اسرائيل نيز به سهم خود به اين فكر دامن زد كه درگير تأمين قطعات يدكي براي جنگندهها و تانكهاي جنگي ايران ميباشد. با اين اقدام اسرائيل، امريكا نيز از فرصت استفاده كرد و الكساندر هيگ وزير دفاع اسبق امريكا، اسم دولت بعثي عراق را از ليست كشورهاي حمايتكننده از تروريسم بينالمللي حذف كرد. اين اقدام درهاي ورود سلاحها و كالاهاي امريكايي را به عراق باز نموده و شركتهاي امريكايي با حرص خاصي از موقعيت استفاده نموده و ميزان صادرات خود را در سال 1981 به عراق به مبلغي معادل 913 ميليون دلار رساندند. مبلغي كه براي صادرات نظامي پس رفتهي امريكا زياد بد نبود. اولين شركت تجاري، شركت جنرال الكتريك بود كه براي كشتيهاي جنگي ساخت ايتاليا توربين به عراق صادر كرد و بعد نيز به شركت هواپيمايي بوئينگ اجازه داده شد تا قطعات و لوازم چهار هواپيماي 727 بوئينگ متعلق به خطوط داخلي عراق را تأمين نمايد و در پي آن شركت لاكهيد يك سري هواپيماهاي حمل و نقل شبيه به هركولس سي130 به عراق فروخت و بالاخره در سال 1982 به شركت ليت لرحت اجازه داده شد تا 6 فروند جت به عراق تحويل نمايد. از اين جتها ميشود در عكسبرداريهاي هوايي نقشهبرداري، تخليهي افراد از مناطق با وضع اضطراري استفاده كرد. در سپتامبر سال 1982، به شركتهاي امريكايي اجازه داده شد تا براي اولين بار در نمايشگاه تجاري عراق در بغداد شركت نمايند، خيلي از قراردادهاي امضاشده در آن وقت هنوز به اجرا درنيامدهاند، چون تمام قراردادها مربوط به تأمين ضروريات و لوازم زندگي داخلي عراق ميشود، ديگر به موافقت كنگرهي امريكا احتياجي نيست و اين قراردادها ميتوانند بدون بازرسي و بررسي به عمل درآيند. يكي از اين قراردادها با شركت هليكوپترسازي ميوز ميباشد، شركت مزبور ميگويد كه تحويل اين هليكوپترها آغاز شده و اوايل سال جاري تكميل خواهد شد. حالا اين چنين احتمال ميرود كه با تغيير مدار سرنوشت جنگ در ميدان نبرد و ظهور علائم نااميدي دوستان خليجي صدام، اين امريكا است كه نفع برده است ممكن است. شناسايي رژيم صدام از سوي امريكا در برابر شناسايي اسرائيل از سوي عراق صورت گيرد. اولين علائم زماني ظاهر شد كه بانك رافدين عراق براي اقتصاد ورشكستهي اين كشور از بازار سورو تقاضاي وام كرد. علاوه بر بانكهاي كشورهاي عربي كه به صدام متعهد ميباشند، عراق از دو بانك امريكايي به نامهاي چيس مانهاتان و ايرونيگ تراست مبلغي معادل 500 ميليون دلار وام گرفته است. همچنين بخش اعتبارات كشاورزي امريكا با دادن 210 ميليون دلار اعتبار به عراق اين كشور را قادر ساخته است تا مقدار زيادي از غلهي امريكا را خريداري نمايد. بر اساس اين حساب اعتباري، عراق تا كنون 822000 تن غله از امريكا خريداري كرده است. براي اولين بار است كه امريكا به عراق اعتبار داده، عراق نيز با تأمينكنندگان غلهي اين كشور با امريكا وارد معامله ميشود. مقامات رسمي ميگويند خريد غلهي امريكايي از سوي عراق در سال 1983 بالغ بر 6 برابر سال 1982 خواهد شد. با رفتن عراق به سوي مصر، فقط زمان مطرح است كه امريكا كمي به طور واضح از عراق حمايت كرده و با كشور اسلامي ايران وارد جنگ ميشود. با ضمانت روشن و قاطع امريكا از عراق، شيوخ و سلاطين منطقه كه سرخوردهاند ممكن است دوباره به اين درگيري و نبرد بين ايران و عراق ملحق شوند. جست و جوي كوركورانهي امريكا براي اتخاذ يك سياست زنده خاورميانه در حال گزينش يك شاه جديد در منطقه ميباشد. از ماجراي ويتنام به بعد، امريكا هنوز نشان نداده است كه مايل است تا با به خطر انداختن زندگي امريكاييان، از زندگي شاهان منطقه حراست نمايد، چراكه در اين صورت بايد خودش را براي يك طبس ديگر آماده نمايد و باز در چنين صورتي از نظر عقلي، با بيماران رواني، نظير صدام در هماهنگي كاملي قرار خواهد گرفت.»(16) | |||
ضميمهي گزارش 419 (بيان برخي ويژگيهاي نظامي و شخصيتي شهيد حسن باقري به نقل از همكاران و همرزمان وي) | |||
غلامعلي رشيد*: | |||
«در اوايل جنگ يك روز همراه فرمانده عملياتش در اهواز به جلسهيي كه بافت ارتشي ـ سپاهي داشت وارد شد. معمولاً در ابتداي جلسات نظامي ركن دوم ارتش از آخرين وضعيت دشمن، اطلاعات ارائه ميدهد. طبق معمول، افسر ركن دوم ارتش مطالبي در مورد آخرين وضعيت دشمن بدون جمعبندي و تحليل بيان ميكند و بعد مسئولين قصد ادامهي جلسه را داشتند كه فرمانده عمليات سپاه گفت: "بگذاريد ركن دوم ما نيز از وضعيت دشمن برايتان مطلبي بگويد." | |||
حسن باقري بلند شد و با آن بيان رسا و منطق گيرا نهتنها آخرين اطلاعات خام را از دشمن ارائه داد، بلكه به جمعبندي و تحليل عملكرد عراق پرداخت و سپس حركات احتمالي دشمن را در آيندهي نزديك پيشبيني كرد كه مورد تعجب و تحسين مسئولان در جلسه، مخصوصاً نمايندهي امام در شوراي عالي دفاع (آيتالله خامنهاي) قرار گرفت.»**(17) | |||
فتحالله جعفري: | |||
«در جلسهيي بعد از ارائهي اطلاعات در مورد عمليات در غرب دزفول توسط چند تن از فرماندهان، (حسن) باقري روي نقشه توضيحات كاملتري ارائه داد. همه از اطلاعات باقري تعجب كردند هميشه اين طور است، او مطلعترين است و بيشتر از همه از وضعيت منطقه خبر داد.» | |||
فتحالله جعفري: | |||
«صياد شيرازي فرماندهي متدين است. او خيلي به اطلاعات حسن باقري متكي است. البته همهي فرماندهان جنوب متكي به اطلاعات و دانش نظامي باقري هستند. وقتي در جلسه صحبت ميكند، كسي حرف نميزند، همه مبهوتاند، همه جذباند، به حدي اطلاعات از عراقيها، منطقه و خودي دارد، حتي [بيشتر] از محليها. فرماندهي توانا و باكفايت است. [سرهنگ] صياد [شيرازي] حسن [باقري] را خيلي دوست دارد و حرفش را حُجَّت ميداند.»(18) | |||
غلامعلي رشيد: | |||
«در همان برخوردهاي اوليه احساس كردم كه شخص هوشيار و زرنگي است و اصلاً مشخصهي اين عزيز هوشياري فوقالعاده و جنب و جوشَش بود. شايد در نگاههاي اول كه در جلساتي و يا در جمعي حضور مييافت تا لب به سخن نميگشود و مطالبي را بيان نميكرد با آن منطق رسا و گيرايش كسي باور نميكرد كه اين مؤمن خدا اين قدر فهم داشته باشد! [...] مخصوصاً در جمع برادران نظامي ارتشي كه در قيافهي آدم تازهوارد دنبال نمودهاي ديگري ميگردند و اتفاقاً در برادر حسن هيچ نشاني از آنها نبود، منظور نشانهاي ظاهري است سخن گفتن و آن هم بعضاً بيمورد و يا نمودي از احساسات و يا احياناً ظاهري شيك و...»(19) | |||
بين فرماندهان عالي جنگ، غلامحسين افشردي (حسن باقري) از نادر افرادي بود كه در مدت (5/2 سال) حضور خود در اين عرصه ـ آغاز جنگ تا شهادت ـ تأثير عميقي بر شيوههاي متداول و مرسوم جنگ گذارد و منشاء تحولات در سپاه پاسداران شد. | |||
بيترديد نظرات او دربارهي "شيوهي مقابله با دشمن" كه همچون يك فرمانده عاليرتبه و دورهديدهي نظامي مبتني بر شناخت دقيق از نقاط ضعف و قوت ارتش عراق بود، علاوه بر دستاوردهاي مهم نظامي، تأثير عميقي بر نوع نگاه فرماندهان ارشد سپاه و ارتش به مقولهي جنگ گذاشت و نتيجهي عملي خود را در انتخاب تاكتيكهاي مناسب در عملياتهاي موفق و گسترده در دورهي بازپسگيري سرزمينهاي اشغالشده؛ شكست محاصرهي آبادان؛ آزادسازي بستان و رسيدن به مرز بينالمللي؛ آزادسازي زمينهاي شمال خوزستان و آزادسازي خرمشهر نشان داد. | |||
اقدامات و تأثيرگذاري كه وي انجام داد و در مدت كوتاهي نتايج آن بروز كرد سبب شد حسن باقري به فردي شاخص، مؤثر و قابل اعتنا و اعتماد در بين فرماندهان ارتش و سپاه و حتي مسئولان سياسي كشور تبديل شود، چيزي كه اصلاً از ظاهر آرام او قابل درك نبود. | |||
دربارهي حسن باقري سخناني گفته و آثاري منتشر شده است، در اين اندك نيز به جنبههايي از شخصيت و قابليتهاي او اشاره شده است. اين مطالب برگرفته از دستنوشتههاي چند تن از فرماندهان جنگ به ويژه سردار سرلشكر غلامعلي رشيد و سردار سرتيپ فتحالله جعفري ميباشد.* | |||
مطالب در پنج محور شامل: سازمان رزم؛ تأسيس واحد اطلاعات ـ عمليات سازمان رزم؛ تربيت كادر؛ فرماندهي و جايگاه باقري در جنگ، تنظيم شده است. | |||
بنيانگذاري واحد اطلاعات ـ عمليات در تشكيلات سپاه پاسداران و دادن گزارشهاي دقيق، منسجم و به روز از فعاليتهاي يگانهاي رزمي دشمن همراه با پيشبيني اقدامات بعدي ارتش عراق كه يكي از نقاط قوت نيروهاي خودي به شمار ميرود، موجب وسعت ديد فرماندهان به عرصهي نبرد شد و بدين ترتيب ضعف اطلاعات از زمين و دشمن ـ كه تا قبل از آن به شدت خودنمايي ميكرد ـ برطرف شد. | |||
بازتعريف سازمان رزم در سپاه پاسداران با توجه به ويژگيهاي جنگ مردمي و طراحي سازماني كه نيروهاي مردمي در قالب آن با كارايي بالا و مؤثر به مقابله با ارتش عراق بپردازند نيز از اقدامات شهيد باقري است كه بعدها در ابعاد وسيعتري در سازمان رزم سپاه در قالب تيپها، لشكرها و قرارگاهها نمود پيدا كرد. | |||
اعتقاد به تربيت كادر و تلاش عملي و مؤثر حسن باقري و واگذاري مسئوليت به افراد شايسته، سبب تربيت نيروهاي مستعد شد و در مدت كوتاهي بسياري از كادرهاي جنوب به ويژه مسئولان اطلاعات ـ عمليات و بعدها طرح و عمليات و بعضي از فرماندهان جنگ كساني بودند كه در حقيقت شاگرد او به شمار ميآمدند. | |||
برجستهترين توانمندي حسن باقري در قالب فرماندهي ظهور و بروز كرد، عمليات "فرمانده كل قوا" آغاز علني شدن قدرت فرماندهي او بود كه در مدت كوتاهي از باقري فرماندهي بيبديل ساخت. | |||
در ادامه، نقشِ باقري در چهار موضوع بنيانگذاري واحد اطلاعات ـ عمليات، سازمان رزم، تربيت كارد و فرماندهي به طور جداگانه مورد بررسي قرار گرفته است. او تفكر دفاعي و لياقت و شايستگي خود را در دورهي عقب راندن دشمن از سرزمينهاي اشغالي در 4 عمليات بزرگ اين دوره (ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، بيتالمقدس و فتحالمبين) به منصهي ظهور رساند.(20) | |||
تأسيس واحد اطلاعات ـ عمليات | |||
غلامعلي رشيد اقدام حسن باقري براي تأسيس اين واحد مهم را اينگونه روايت كرده است: | |||
«پس از تشكيل ستاد عمليات جنوب، وي در مقام معاونت اطلاعات ستاد در يكي از اطاقهاي پادگان با دو پاسدار تشكيلات كوچكي درست كرد و در اطاق كوچكي كه با ديوار فيبري آن را نصف كرده و قسمتي اتاق كار و پشت آن محل استراحت بود، مشغول به كار شد. هميشه در دو قسمت اتاق، خود و نيروهايش سخت مشغول كار و فعاليت بودند. حسن باقري اكثراً از محورهاي عملياتي با سر و روي خاكي و اطلاعاتي ذيقيمت برميگشت. اطلاعاتي كه براي فرماندهان نظامي و طراحان عمليات بسيار ارزشمند بودند. | |||
مبتكر عنوان اطلاعات ـ عمليات براي اين تشكيلات نوپا فقط خود او بود كه مترادف اطلاعات نظامي يا ركن 2 در ارتش بود. پس شخصاً سراغ محورهاي عملياتي مختلف جنوب رفت و در هر محور بعد از مطالعه و بررسي كامل با تشخيص خودش، مسئولي تعيين كرد و با ارائهي توضيحات كافي و رسا فرمانده عمليات محور را نسبت به داشتن اين واحد (اطلاعات ـ عمليات ) توجيه ميكرد و آگاهيهاي فرمانده را دربارهي ضرورت و اهميت داشتن اطلاعات نظامي از دشمن افزايش ميداد و در عين حال ارتباط اين واحد با فرمانده محور و با ستاد عمليات آن روز جنوب را روي اصولي مشخص ـ كه مورد توافق طرفين صورت ميگرفت ـ مشخص ميكرد. با اين تدبير و تلاش وي پس از مدت كوتاهي تقريباً تمامي محورهاي جنگي جنوب (دزفول، شوش، الله اكبر، شمال رودخانهي كرخه، سوسنگرد، حميديه، دارخوين، آبادان و خرمشهر) صاحب اين واحد ضروري و حياتي شدند.» | |||
بدين ترتيب حسن باقري ارتباط بسيار فعال روزانهيي بين ستاد عمليات جنوب (در گلف) و محورهاي عملياتي ايجاد كرد و از طريق اخذ همه اطلاعات دشمن ـ كه با زحمات و از خود گذشتگي نيروهاي سپاه و بسيج از راههاي گوناگون و گاه بديع و بينظير كسب ميشد ـ و جمعبندي اين اطلاعات زنده و به روز، تحليلي مبتني بر واقعيات به فرمانده ارائه ميداد كه در طرحريزيهاي عملياتي و ارائهي بهترين راهكارهاي حمله، نقش بسيار مهمي داشت. در پايان تحليلهاي اطلاعاتي، اغلب حركات احتمالي آيندهي دشمن را نيز توضيح ميداد و به زمان و مكان اين حركت از طرف دشمن اشاره ميكرد. | |||
تحليل و پيشبيني اقدامات بعدي دشمن، از مهمترين نتايج اطلاعات منسجم جمعآوريشدهي او بود. يكي از مهمترين تحليلهاي باقري از حركتهاي بعدي عراق، پيشبيني حركت دشمن در غرب سوسنگرد است. غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: | |||
«[واحدهاي ارتش] عراق تا ديماه 1359 [چهارماه پس از آغاز جنگ] در محورهاي عملياتي با هم الحاق نداشتند و چون الحاق بين نيروهاي مهاجم در محورهاي مختلف و نزديك به هم به منظور جلوگيري از رخنهي طرف مقابل و احياناً قطع كردن عقبهي نيروها و... مهم و حياتي بود، حسن باقري بعد از حملهي نيروهاي ايراني در 15 ديماه 1359 (عمليات نصر)، بر اساس اطلاعاتي كه از نوع آرايش يگانهاي دشمن و هوش ذاتي خود، [كسب كرده بود] فكر دشمن را خواند و با جرئت مطرح كرد كه "در آيندهي نزديك نيروهاي دشمن با نصب پلهاي نظامي روي رودخانهي كرخهكور، نيسان و سابله بين جفير و بستان ارتباط برقرار ميكند تا هم جناحين اين نيروها را از خطر حفظ كنند و هم از داخل خاك ما [شرق هورالهويزه] نيروهاي خود را از بستان به جفير و بالعكس پشتيباني نمايند. | |||
كمتر از يك هفته بعد پيشبيني او درست از آب درآمد. دشمن اين الحاق را انجام داد و پلهاي نظامي متعددي روي رودخانههاي كرخهكور، نيسان و سابله نصب كرد و بعد جادهيي بسيار عالي [موسوم به جادهي تعاون] كه يك سد خاكي در حاشيهي شرقي اين جاده به ارتفاع 2 متر نيز بود، احداث كرد و در عمليات طريقالقدس اين جادهي ارتباطي شمال ـ جنوب يكي از عمدهترين هدفها براي نيروهاي خودي شد.»(21) | |||
غلامعلي رشيد ميافزايد: | |||
«حسن باقري واحد اطلاعات ـ عمليات را نهتنها در قرارگاه جنوب به وجود آورد، بلكه به طور كلي بعدها در تمام سپاه اين واحد نظامي را زنده كرد و بناي اصلي اين واحد را خودش ايجاد كرد، آنهم در عمل و تجربه كه خود بالاتر از تئوري و علم درسي بود و از هيچ منبعي استفاده نكرد و چون اينگونه كتب و منابع در ابتداي جنگ با آن همه ناهماهنگي و بيتوجهي به نظريات برادران سپاهي در دسترس نبود، بدون راهنمايي كسي نسبت به اين امر همت گماشت. به ياد دارم كه براي تأسيس واحدي به نام طرح و عمليات خيلي از برادران مسئول نظامي و غير نظامي راهنماييهاي كردند و زحمتها كشيدند و كلاسهاي آموزشي تشكيل دادند تا چند نفر معدود را بعد از گذراندن دورهيي تئوري، آموزش دادند، ولي حسن باقري براي ايجاد اين واحد نظامي كه بسيار ضرورتش در جنگ احساس ميشد شخصاً و به تنهايي اقدام كرد و از استعداد خدايياش و ذهن باز خودش و همچنين تحرك زيادي كه داشت مايه گرفت. | |||
او با اين كارش خدمت بزرگي به جنگ كرد و چشم فرماندهان و مخصوصاً مسئول طرح و عمليات منطقه 8 آن زمان كه فرمانده عمليات جنوب نيز بود و چشم يوسف كلاهدوز قائممقام سپاه را در جنگ باز كرد و يك كلام او چشم فرماندهي سپاه در ميدان جنگ بود. | |||
تا قبل از ايجاد اين واحد كوچك نظامي در جنوب و در هر كدام از محورهاي عملياتي، اطلاعات دشمن جسته و گريخته جمعبندينشده به دست فرمانده ميرسيد و از اين رو به درستي روي اطلاعات پراكنده و بعضاً مرده نميشد حساب باز كرد يا تصميمي گرفت. در طرحريزيها نيز هميشه يك پاي جنگ ميلنگيد و فرماندهان اوايل جنگ نيز جداً نسبت به اطلاعات از دشمن ضعيف بودند و جمعبندي دقيقي از نيروهاي در خط دشمن، احتياط دشمن و حتي زمين خودي نداشتند و با ارائهي راهكارهاي شناختهشده روي محورهاي عملياتي مشخص (كه دشمن محتملترين راهكار ما را بررسي ميكرد) حمله ميكردند و در حملهي منظم بزرگ در جنوب بهرهيي نبرديم كه يك بخش عظيم از عيوب و نقايص آن طرحها را نيز در نداشتن اطلاعات درستي از زمين و دشمن بايد جست و جو كرد و باقري با اين كار بزرگ توانست ضعف اطلاعات از زمين و دشمن را حل كند و يكي از اركان مهم جنگ را (ركن دوم) در سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي پايهريزي كند كه مثل بازوي پرتواني در خدمت فرماندهي در جنگ به كار گرفته شد و باعث شد كه يكي از نقطهقوتهاي نيروهاي خودي و رزمندگان اسلام در امر شناسايي و به طور كلي جمعآوري اطلاعات به حساب بيايد و بارها دشمن روي اين مسئله انگشت گذاشت و در تحليل و بررسيِ عللِ شكست، مخصوصاً در نبردهاي بزرگ چهارگانه (ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس) به اين نقطهقوت ما اشاره كرد. | |||
خطي كه برادر باقري در امر شناسايي در واحدهاي اطلاعات ـ عمليات محورهاي عملياتي و يگانها ايجاد كرد، مشوق اين شد كه كه بچهها دنبال راهكارهاي ابتكاري و غير معمولي بگردند و شب و روز در جلو و جناحين خطوط دشمن و گاه به ياري خداوند و با ايثار و از جان گذشتگي در پشت خطوط دشمن، تلاش ميكردند و زحمت ميكشيدند و رنجهاي طاقتفرسايي را به خاطر پيدا كردن بهترين راهكار عملي در زمين و به دست آوردن نقطهي ضعيف آرايشي دشمن متحمل ميشدند. | |||
در اثر اين تلاشهاي مخلصانه بود كه نور اميد و فرج دميده ميشد و در طرح عملياتي گشايش خداوندي نازل ميگشت و راه براي حملهي نيروهاي اسلام پيدا ميشد و به حق پيدا شدن راهكارهاي عملي در [عملياتهاي] ثامنالائمه(ع) و طريقالقدس و فتحالمبين و بيتالمقدس را بايد ابتدا مديون زحمتهاي برادر حسن باشيم كه مبتكر اين راه بود (شناسايي...) و سپس مديون بچههايي باشيم كه رنج چندين روزه را در كمال سختي و اضطراب، گرسنگي و تشنگي به جان ميخريدند و با ارائهي اطلاعات به فرمانده اين امكان را ميدادند كه انعطاف به خرج داده و يك دگرگوني اساسي در طرح عملياتي ايجاد كند و بهترين راهكار عملي را در دستور كار نيروهاي عملكننده بگنجاند.» (22) | |||
سازمان رزم | |||
از مهمترين كارهايي كه حسن باقري در شكلگيري و توسعهي آن نقش بسيار مؤثري داشت، سازماندهي "سازمان رزم در سپاه بود. يكي از اقدامات اوليهي او در ستاد عمليات جنوب در كنار تأسيس واحد "اطلاعات ـ عمليات"، ساماندهي جبهههاي نبرد بود كه به طبع، موضوع "سازمان رزم" نيز در پي آن مطرح شد. | |||
در نخستين ماههاي جنگ، نيروهاي مردمي كه در قالب گروههاي كوچك و عموماً از طريق مساجد به جبههها اعزام ميشدند، با تلاش سپاه پاسداران به صورت ابتدايي و با كمترين امكانات، سازماندهي اوليه شده و در محورهاي مختلف عملياتي به كار گرفته ميشدند، اما پس از مدت كوتاهي به ويژه پس از عزل بنيصدر از فرماندهي كل قوا، سپاه پاسداران در عرصهي جنگ مجال بيشتري يافت و به مرور و به خصوص بعد از هر عمليات موفق، اعزام نيروهاي مردمي در قالب بسيج با اقبال بيشتري مواجه ميشد، لذا موضوع "سازمان رزم مستقل سپاه" به موضوع جديتري تبديل شد. | |||
غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: «حسن باقري در سازماندهي و تركيب گردانهاي رزمي و به تبع آن تيپ و لشكر و قرارگاههاي تاكتيكي نقش بسيار فعالي داشت و مدام به دنبال تغيير و دگرگوني در جهت تكامل سازماندهي رزمي نيروها كه در عمل به نتيجه ميرسيد، بود و بيشتر از سايرين در اين امر كوشا بود و مرتباً با قسمت برنامهريزي و سازماندهي نيروها در قرارگاه بحث و مشورت ميكرد و نظريات خودش را از مجموع برخوردهاي عملي با فرماندهان ردههاي پايين گرفته بود، مطرح ميكرد. او را ميتوان يكي از پايهگذاران گردانهاي رزمي پيادهي سپاه دانست كه در جزئيات و ريز سازمان و تركيب گدها* از جمله تعداد سلاح انفرادي و تعداد قبضههاي موشكانداز ضد تانك، در تعداد دستهها و گروهانها و نوع دستهها (دستههاي رزمي، پشتيباني و...) تعداد قبضههاي خمپارهانداز و... نقش داشت و تماماً نيز به دنبال اين بود كه در جنگ با دشمن چه سازماني و چه تركيبي و با چه كميت و كيفيتي ميتواند عاليتر بجنگند و مأموريت را بهتر اجرا كنند. با توجه به تمام خصلتها و كيفيت نيروهاي بسيج مردمي به عامل تحرك و سرعت عمل كاملاً توجه داشت و اين دو عامل بايد مشخصهي گدهاي رزمي سپاه باشد. البته در امر آموزش در بالا بردن سطح رزمي و كيفيت رزمي گدها يكي از صاحبنظران بود و هر موقع در هر شرايطي مسئولين آموزش نظامي از او درخواست ميكردند تا تجربيات و نظريات خودش را در اختيار واحدهاي آموزشي قرار دهد، دريغ نميكرد و با كمال ميل و حوصلهيي كه مخصوص خودش بود ساعتها به بحث مينشست و تجربيات خود را در اختيار آنان قرار ميداد و از اين راه خدمت زيادي به سپاه پاسداران كرد.»(23) | |||
حسن باقري از افرادي بود كه همواره به توسعهي سازمان رزم در همهي ابعاد آن از تربيت كادر و نيرو در همهي قسمتها از گردانهاي پياده گرفته تا زرهي، توپخانه و... توجه داشت. | |||
سخنان او در زماني كه سپاه هنوز سازمان رزمي در قالب تيپ و توپخانه و زرهي و... نداشت،** نشاندهندهي عمق نگاه او به اين امر مهم است. در يادداشتهاي فتحالله جعفري در اين باره آمده است: | |||
«بايد مكان مناسب براي نيروها پيشبيني كنيم. با توجه به حضور نيروهاي مردمي كه در تجربهي [شكست] حصر آبادان و قبل از آن نتيجهي مثبت داشت، سعي كنيم سازمان مستقل سپاه را در جنگ فعالتر كنيم، مهندسي رزمي بايد فعال شود، ما نياز به سلاح سنگينتر داريم، توپخانه و زرهي سپاه بايد فعال شود، تشكيلات يگانهاي رزمي را بايد فعال كنيم، اما فعلاً در قالب تيپ مستقل باشند و نيروهاي مردمي در آن سازماندهي شوند.»(24) | |||
تربيت كادر | |||
يكي از خصوصيات بارز حسن باقري توجه به تربيت نيرو و كادرسازي بود. غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: «برادر حسن در اين گونه امور نيز از ديگران سبقت ميگرفت و نسبت به كادرسازي توجه زيادي داشت و مثل يك مدير كاردان خصوصيت آموزشدهي بالايي داشت. افراد دور و بر را خيلي سريع در برخوردهاي اوليه و كوتاهمدت شناسايي ميكرد و استعدادها را سبك و سنگين ميكرد و اهليتهاي بچهها را پيدا ميكرد و در نتيجه متناسب با اهليت آنها، مسئوليت ميداد واگر فردي نسبت به مسئوليتي و كاري علاقهمند بود، ولي استعداد نداشت و در عمل مشخص ميشد كه بازدهي ندارد و اهل چنين كاري نيست بدون ملاحظه با او در ميان ميگذاشت كه فلاني اين كار از شما برنميآيد و با حوصله مطرح ميكرد كه با توجه به استعداد شما بهتر است در فلان امر فعاليت كني، علاقهي تنها كافي نيست. | |||
وقتي بنا بود كسي با او كار كند و كاري براي وي در نظر ميگرفت و بخشي از مسئوليتها را در جنگ به وي محول ميكرد، تا زماني كه از نزديك با وي در تماس بود و بر كارش نظارت داشت و تشويقش ميكرد و راهنمايي ميكرد خطِ كاري براي وي مشخص ميكرد و با حوصله مأموريتهاي محولهي نظامياش را گوش ميداد و نكات منفي را متذكر و نكات مثبت را تقويت ميكرد و فرد را به موقع تشويق ميكرد. افرادي كه با او كار ميكردند ساخته ميشدند و پس از گذشت زمان كوتاهي كه دور از انتظار بود، اين فرد به اصطلاح كادر ميشد و ميتوانستند مسئوليت قبول كنند و بر اين اساس در تقسيم كار قرارگاهي و مأموريتهاي نظامي روي اين افراد به عنوان كادر حساب ميشد كه از بركت تلاش و تدبير فرماندهي باقري بود.(25) | |||
او هميشه متذكر ميشد كار را بايد به ديگران سپرد و خودش از همه پيشقدمتر بود. با حوصله و دقت زياد به نيروهاي تازهوارد كار محول ميكرد و نظارت و پيگيري ميكرد و نتيجهي كار بعد از گذشت هر ماه و ميزان رشد و كارايي فرد تازهوارد را در جمع بالاتري به بحث ميگذاشت و مدام مثل يك كلاس درس تجربي و عملي نوع كار و حجم كار را افزايش ميداد و فردي كه زير دست او كار ميكرد از پيشرفت كار خودش لذت ميبرم و رشد ميكرد. چون تيزبين بود و محاسن فرد تازهوارد را بهتر از ديگران ميفهميد، خيلي سريع با شناختي كه از فرد پيدا كرده بود، بخشي از كارها را به او محول ميكرد و افراد نيز در كنار ايشان در متن عمل خيلي چيزها ياد ميگرفتند؛ از نحوهي برخوردش با افراد، اخلاق را و از نحوهي برخوردش با حركات دشمن، علم شناسايي و اطلاعات را، از نحوهي برخوردش با فرمانده بالاتر اطاعت را، از طرز بيان و ايراد سخن در جلسات ياد ميگرفتند كه چگونه سخن بگويند و جمعبندي كنند و تحليل ارائه دهند و از محول كردن كار و مسئوليت به افراد زيردست، ياد ميگرفتند و اعتماد به نفس پيدا ميكردند كه چه ميزان استعداد ناشناخته دارند و چه ميزان ميتوانند رشد كنند و اراده پيدا ميكردند.(26) | |||
خود نيز در امر آموزش خصوصاً آموزش عملي علاقهمندي زيادي نشان ميدهد. با تلاشهاي پيگيري كه انجام داد باعث شد چندين دوره از برادران مناطق دهگانه با دعوت به جنوب كلاس آموزش طرح و عمليات (ركن سوم) داير نمايد كه با جديت و پشتكار در كنار حجم زياد كار عملياتي، خودش به اين امر رسيدگي ميكرد و تمام اندوختهها و تجربيات عملي خودش و ديگران برادران را در اختيار قرار ميداد و با آموزشهاي فشردهيي در اين زمينه [در] بيش از 3 دوره، 30 نفر الي 40 نفر را آموزش داد كه بسيار مفيد شد و از وجود اين برادران در جنگ و در قسمتهاي طرح و عمليات تيپها استفاده گرديد و بركت زيادي در زمينهي بالا بردن كيفيت رزمي تيپها و كادرسازي ايجاد گرديد.(27) | |||
خيلي از كادرهاي جنوب و مخصوصاً مسئولين اطلاعات ـ عمليات و بعدها طرح عمليات و بعضاً فرماندهان، شاگردان او بودند. | |||
حسن باقري نهتنها يك فرمانده و استاد كه يك رجُلِ كهنهكار جنگ بود كه در تمام ابعاد نظامي با تجربه و ماهرشده بود.»(28) | |||
فرماندهي | |||
توانمندي حسن باقري تنها مختص به درك او از مسائل اطلاعاتي يا علاقهاش به چنين موضوعاتي نبود، بلكه در هر موردي كه مقدمات و زمينهي آن فراهم ميشد استعداد ذاتياش امكان رشد و ظهور مييافت؛ از جمله مواردي كه وي توانمندي خود را در انجام آن به خوبي اثبات كرد، مهمترين مسئوليت جنگ يعني "فرماندهي" بود. | |||
غلامعلي رشيد دربارهي اين ويژگي حسن باقري مينويسد: «هر كس او را در ماههاي اول جنگ (3 الي 6 ماه اول سال 1359) ميديد باور نميكرد كه در آيندهيي كمتر از يكسال، يكي از لايقترين و با تدبيرترين فرماندهان نظامي در جنگ بشود.(29) پس از گذشت چند ماه از حضور در جبههها، قدرت فرماندهي او در عمليات (فرمانده كل قوا، خميني روح خدا) نمايان شد. در اين عمليات پس از 5/3 كيلومتر پيشروي و احداث خاكريز به علت زخمي شدن رحيم صفوي فرمانده عمليات، وي هدايت عمليات را بر عهده گرفت و به رغم تلاش دشمن و پاتكهاي متعدد تا روز هشتم خط را محكم نگه داشت و مانع سقوط آن شد. بعد از اين عمليات بود كه حسن باقري به اصطلاح درخشيد و نشان داد كه فرماندهي لايق و كاردان است. اين لياقت را در تدابير و اجراي عملياتهاي چهارگانهي دورهي عقب راندن دشمن از جنوب (عملياتهاي ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس) در حد اعلي نشان داد.»(30) | |||
عمليات ثامنالائمه(ع) | |||
در اولين عمليات گسترده، فرماندهي نيروهاي سپاه در سه محور اصلي دارخوين، فياضيه و ايستگاه 7 به ترتيب به عهدهي حسن باقري، رحيم صفوي و غلامعلي رشيد بود و در مقر فرماندهي اصلي سرتيپ ظهيرنژاد و يوسف كلاهدوز حضور داشتند. | |||
غلامعلي رشيد دربارهي نقش حسن در طراحي و فرماندهي عمليات ثامنالائمه(ع) در محور دارخوين كه موجب موفقيت در كل عمليات ثامنالائمه(ع) شد، مينويسد: | |||
«مهمترين و فعالترين محور اين عمليات، محور دارخوين بود. و اين راهكار حمله با راهنماييهاي حسن باقري پيدا شد. وي مأموريتش را با كمال ميل پذيرفت و يك هفته قبل از شروع عمليات به آنجا رفت و همه چيز را از جزء تا كل بررسي كرد؛ براي گردانها سخنراني كرد، براي تمام فرمانده گردانها و گروهانها شخصاً كالك عملياتي تهيه كرده بود و با تحرك فراواني كه داشت با جنب و جوش تمام به همه جا و همهي قسمتها سركشي كرد و عمليات را به نحو احسن آمادهي اجرا كرد و چون به امر شناسايي اهميت ميداد، چندين بار تا چند قدمي خطوط مقدم دشمن به همراه گروههاي شناسايي پيش رفت و از نزديك شخصاً نظارت كرد تا مطمئن گرديد كه نيروها قادرند از محورهاي مطمئني براي حمله به دشمن عبور كنند، به حق كار صحيحي بود. وي با اين كارش باعث شد كه هدايت عمليات را در نبرد ثامنالائمه(ع) از محور دارخوين به نحو احسن انجام دهد. چون جزئيات مانور و جزئيات راهكارهاي گردانها و حتي گروهانها را نيز ميدانست و با تسلط در شب عمليات به فرمانده گردانها و حتي گروهانها فرمان ميداد و هر كجا و در هر محوري مشكلاتي به وجود ميآمد و عمليات لحظهيي متوقف ميشد با تسلطي كه بر زمين منطقه و آرايش يگانهاي دشمن و احتياطهاي دشمن داشت نيروها را راهنمايي ميكرد، تذكر ميداد و ترغيب و تشويق ميكرد و لحظهيي از هدايت باز نميماند. تا صبح عمليات نيروهاي اين محور، قواي دشمن در شمال منطقهي عمليات را دور زده و از پشت ردهي سوم نيروهاي عراقي سر درآورده و با بستن عقبهي نيروهاي عراق در پل قصبه و كمك به دو محور ديگر براي بستن پل دوم دشمن روي كارون (حفار) باعث فروپاشي نيروهاي دشمن در شرق كارون شد. | |||
فرداي روز عمليات با كمكي كه نيروهاي تحت امر حسن باقري به محورهاي جنوب منطقهي عمليات كردند، پل حفار خيلي سريعتر به كمك نيروهاي دارخوين (تيپ14 امام حسين(ع) و تيپ3 لشكر77) سقوط كرد و دشمن به طور كامل نابود شد و ساعت 10:5 صبح بود كه همديگر را در كنار كارون ديديم. برادر باقري فانسقهيي به كمر بسته و با تجهيزات كه به همراه داشت سر و وضعي كاملاً جنگي پيدا كرده بود. به اتفاق رحيم صفوي در 500 متري حاشيهي كارون حاضر شديم.»(31) | |||
در واقع، موفقيت در محور دارخوين عامل موفقيت نظامي در دو محور ديگر و در نهايت در كل عمليات ثامنالائمه(ع) بود و همان طور كه پيشتر گفته شد طرح، فرمانده و مجري عمليات در اين محور حسن باقري بود. | |||
عمليات طريقالقدس | |||
كارشناسان نظامي ارتش در براوردهاي توان دشمن و بررسي منطقهي عملياتي طريقالقدس، اميد كمي به موفقيت نيروهاي خودي داشتند و فرماندهان سپاه نيز جنگ سختي را پيشبيني ميكردند. در دورهي كسب آمادگي و انجام شناسايي، حسن باقري راهكاري را پيشنهاد كرد كه به نظر غير ممكن ميآمد، اما سرانجام اصرار، هدايت و اقدامات عملي وي براي شناسايي مسير به پيدا شدن راهي براي احداث جاده در مناطق رملي و غير قابل عبور غرب تپههاي اللهاكبر انجاميد. اين اقدامي بود كه دشمن نيز آن را باور نداشت.* | |||
در نتيجهي اين اقدامات، نيروهاي خودي 3 ساعت پس از آغاز عمليات با تصرف ردههاي اول تا سوم دشمن در شمال كرخه، مقر توپخانهي عراق را به طور كامل تصرف كرده و يك گردان كامل توپخانه شامل 19 قبضه توپ 152 ميليمتري را به غنيمت گرفتند و با استفاده از همين موفقيت فرداي آن روز بستان را تصرف كردند و باقي ماندهي ارتش عراق ناگزير به فرار از منطقه تا پشت رودخانهي سابله شد. | |||
روايت غلامعلي رشيد از نقش حسن باقري در عمليات طريقالقدس اين گونه است: | |||
«راهكاري كه نيروهاي رزمنده از آن بر عليه دشمن استفاده كردند و در شمال رودخانهي كرخه دشمن را محاصره و منهدم كردند، صرفاً از فكر حسن باقري سرچشمه ميگرفت و او بود كه ابتدا به گروههاي شناسايي لشكر14 امام حسين(ع) و گروههاي شناسايي منطقه 4 (خراسان) اين راهكار ناشناخته را گوشزد كرد و خودش نيز چندين بار مسير را با پاي پياده طي كرد و مرتباً نيز در طول مدت شناسايي پيشرفت كار را شخصاً بررسي ميكرد و راهنماييهاي لازم را انجام ميداد تا بعد از گذشت مدتي، كار به نحو احسن نتيجه داد و راه نمايان گشت و او پيدا كردن اين راهكارها را فرج خداوند ميدانست. بعد از آن در اولين جلسهي بحث [دربارهي] مانور، باقري راهكار پيدا شده را كه در نگاه اول به دليل مشكلات زياد و غير معمولي بودن پذيرفتنش سخت بود، مطرح كرد. پيشنهاد داد و به منظور استفاده كردن از آن راهكار اصرار ورزيد. تني چند از فرماندهان ارتش نميپذيرفتند يا به سختي ميپذيرفتند، از جمله فرمانده يكي از تيپهاي زرهي در آن محور بود و سخت بود كه بپذيرد و با نااميدي به راهكار پيشنهادي در جلسه گوش ميداد و در پايان جلسه نيز برادر باقري در جمعي كوچكتر، مدت زمان زيادي طول كشيد تا مطلب را به ايشان تفهيم كرد و تا حدي افكارش را از نااميدي خارج كرد.(32) | |||
مشكل مهم اين فرمانده تيپ آن بود كه دنبال گره مواصلاتي(!) دشمن ميگشت. سؤال ميكرد از برادر باقري ما بايد ببينيم گره مواصلاتي دشمن كجاست تا بتوانيم راهكارمان را بهتر انتخاب كنيم. برادر باقري گفت: گره مواصلاتي شيب است و چزابه است و شما با استفاده از اين راهكار اين گره را فلج خواهي كرد.(33) | |||
فرمانده تيپ سوم از لشكر زرهي اعتقادي به اين نوع مانور (تك احاطهيي يك طرفه) نداشت و لذا بحث در قرارگاه به مناقشهيي در فضاي بحثهاي تخصصي عملياتي كشيده شد. باقري پيشنهاد داد كه نياكي [شهيد] فرمانده لشكر92 زرهي به همراه اينجانب و خودش از منطقهي رملي و ديدگاههاي مسلط بر دشمن شناسايي به عمل آورند و اگر در اين شناسايي نياكي به اطمينان رسيد، طرح عملياتي به تصويب برسد. | |||
من [رشيد] به همراه باقري شب به قرارگاه تاكتيكي لشكري كه نياكي عهدهدار فرماندهي آن بود در شمال كرخه، رفتيم و شب را در آنجا خوابيديم كه صبح زود به منطقهي مورد نظر حركت كنيم. صبح كه براي نماز بلند شديم، نياكي را آماده در حالي كه پوتين و لباس نظامي بر تن داشت جلو قرارگاه مشاهده كرديم كه قدم ميزد. | |||
بعد از نماز صبح، با يك دستگاه جيپ ميول حركت كرديم. گاهي كه جيپ در رملها از حركت ميايستاد ـ باقري راننده بود ـ نياكي 58 ساله، بلافاصله به پايين ميپريد و خودرو را هل ميداد. در طول مسير هم برادر باقري مرتباً با لحني كه بر واقعيات و توكل بر خدا آميخته و مبتني بود و با روحيهيي اميدواركننده، تشويق ميكرد و بر راهكار پيشنهادياش كه نتيجهي زحمات شبانهروزي برادران پاسدار بود، اصرار ورزيد. بالاخره به ديدگاهها رسيديم. سيدعلي حسيني [شهيد] از روي زمين و باقري از روي نقشه و زمين دقيق توضيح ميدادند و نياكي با قرار گرفتن در ديدگاه با دوربين تجهيزات و نوع آرايش دشمن را نگاه ميكرد، وقتي به ديدگاه سوم كه در عمق و مسلط بر منطقهي عمومي تنگهي چزابه بود رسيديم، نياكي به زمين منطقه نگاهي كرد، روي رملها غلتي زد و در حالي كه پشت به رملها به حالت نيمه نشسته قرار داشت گفت: "برادر رشيد، من پذيرفتم!..." | |||
برگشتيم و شب به قرارگاه فرماندهي در اهواز رسيديم. نتيجهي شناساييها گزارش شد و اين جملهيي بود كه نياكي خطاب به صياد بر زبان جاري كرد: "قربان من قبول كردم ـ مانور عمليات به اين شكل كه سپاه پيشنهاد ميدهد موفق خواهد بود."(34) | |||
بايد اين مطلب را در تاريخ جنگ نوشت كه راهكاري كه در عمليات طريقالقدس از آن نيروها استفاده كرده و دشمن را به طور كامل محاصره كردند و حتي نيروها از 10 كيلومتري غرب قرارگاه فرماندهي تيپ دشمن سر درآوردند و از نيروهاي دشمن تنها فرمانده تيپ توانست فرار كند و دشمن به طور كامل نابود گشت و يك گردان كامل توپخانهي 152 ميليمتري شامل 19 قبضهي سالم دست رزمندگان افتاد؛ راهكار ابتكاري حسن باقري بود و طراح، فرمانده و مجري عمليات در اين محور كه موجب موفقيت در كل عمليات و آزادي بستان شد، شخص حسن باقري بود. | |||
بعدها كه مدارك به دست آمده در عمليات طريقالقدس از دشمن ترجمه شد، معلوم گرديد كه دشمن تمام راهكارهاي احتمالي را بررسي كرده بود و مقاصد تعرضي ما را خوانده بود و نحوهي نبرد خودش را به كليهي تهديدهاي احتمالي ما طرحريزي كرده بود و براي هر قسمت از يگانهايش دستور عملياتي صادر كرده بود و تنها همان راهكار كه مورد استفادهي نيروهاي خودي قرار گرفت را بررسي نكرده بود، كه همان راهكار نيز دشمن را نابود كرد. "الذين جاهدوا فينا و لنهدينهم سبلنا".»(35) | |||
عمليات فتحالمبين | |||
روايت رشيد از نقش و جايگاه حسن باقري در عمليات فتحالمبين كه به آزادسازي زمينهاي شمال خوزستان انجاميد و نيز عمليات بيتالمقدس (آزادسازي خرمشهر) چنين است: | |||
«در فتحالمبين حسن باقري فرماندهي قرارگاه نصر را به عهده داشت كه نيروهاي تحت فرمانش دو تيپ پيادهي سپاهي بودند و هدفهايي را كه بايستي تأمين كنند ارتفاعات علي گره زد بود و گشودن محور اصلي يعني جادهي آسفالته، جسر نادري دهلران و سقوط تپههاي كوت كاپون. در طرحريزي مانور، تصرف ارتفاعات ابوصليبي خات (رادار) از طرف رودخانهي كرخه مشكل به نظر ميرسيد و از طرفي پيشبيني ميشد كه از نيروهاي تحت فرمان قرارگاه نصر بهترين بهرهگيري را براي استفاده از موفقيت ميتوان نمود و حتي در سقوط ارتفاعات ابوصليبي خات از سمت قرارگاه نصر (سمت شمال) ميتوان تسهيلاتي ايجاد كرد و در نتيجه به دليل اهميت محور عملياتي قرارگاه نصر و به خاطر فعالتر برخورد كردن اين محور در مقايسه با ساير محورهاي عملياتي و تداوم عمليات از اين محور، فردي كه صلاحيت و لياقت اين امر را داشت به تدبير فرماندهي كل سپاه، حسن باقري انتخاب گرديد و در اثناي عمليات نيز همانگونه كه انتظار ميرفت چنين شد و حساسترين و مهمترين و عاليترين محور عملياتي، پيشروي از سمت قرارگاه نصر بود و چه خوب فرماندهي در رأس اين قرارگاه فرمان ميراند و دستور ميداد و هدايت ميكرد. مرحلهي يكم عمليات كاملاً به هدفهايش دست يافت. در مرحلهي دوم به دستور فرماندهي كل و با شناسايي سريعي كه از جناح لشكر يك مكانيزه به كمك بهترين عناصر طرح و عمليات و اطلاعات ـ عمليات قرارگاه خودش و تيپهاي عملكننده به عمل آورد و نتيجهيي كه اين شناسايي داد، نور اميد و فرج در دل همهي فرماندهان ايجاد شد و فرماندهي كل با انعطاف سريعي كه در طرح عمليات ايجاد كرد، دستور ادامهي عمليات از سمت قرارگاه نصر داده شد و ارتفاعات رادار سقوط كرد. شب عمليات پيش او بودم، صبح ساعت 8 همراه نيروهاي عملكننده به ارتفاعات رادار رفتيم و او سوار بر خودرو به همراه عناصر قرارگاهش را به صورت سيار هدايت ميكرد و بدينگونه بود كه او يك بار ديگر براي اسلام و لشكريان اسلام عزت آورد و با تصرف تنگهي رقابيه و سقوط ارتفاعات ابوصليبي خات (رادار) باعث انهدام و به اسارت درآوردن نيروهاي لشكر يك مكانيزه و 4 تيپ تحت امر آن شد.» | |||
عمليات بيتالمقدس | |||
«[در اين عمليات] حسن باقري همچنان فرماندهي قرارگاه نصر را برعهده داشت، با اين تفاوت كه يك تيپ به نيروهاي تحت فرمانش اضافه شده بود و هدف قرارگاه نصر تصرف و تأمين خرمشهر بود كه مرحلهي يكم را با موفقيت هدايت كرد و در مرحلهي دوم، سختترين لحظات عمرش را گذراند و به قول برادر باقري اگر زمين دهن باز ميكرد، در آن فروميرفت. | |||
يگاني از نيروهاي تحت فرماندهياش كه عمليات را از جادهي آسفالتهي اهواز ـ خرمشهر به سمت مرز ادامه ميدادند در پيشروي، جناح نيروهاي عملكننده در خطر تهاجم دو تيپ زرهي و يك تيپ مكانيزه افتاد و طوري صحنهي عمل سخت شد و نيروهاي پياده با انبوهي از تانك و نفربر درگير شدند كه همهي عناصر حملهور مجبور به دفع اين خطر شدند و فرماندهان گردانها و تيپها شخصاً آر.پي.جي. برداشتند و به جنگ تانكها رفتند. فرماندهان گدها و تيپها تماس ميگرفتند و فشار را كه لحظه به لحظه زيادتر ميشد به فرمانده لشكرشان [گزارش ميدادند] و بعد نيز مستقيماً با حسن باقري تماس گرفتند و كسب تكليف كردند. وي با صلابت تمام دستور مقاومت داد و به فرماندهان گدها تكليف كرد كه شخصاً بجنگند و در پايان نصر و پيروزي نصيب شد. 2 تن از فرماندهان گدها تحت فرمانش و يك فرمانده تيپ (برادر وزوايي) به افتخار عظيم شهادت نائل شدند، ولي در جبههي اسلام هيچ گونه سستي ايجاد نشد و 2 تيپ زرهي دشمن و يك تيپ مكانيزهي دشمن نيز چنان در فشار فرمانده ردهي بالاتر بودند كه فرماندهان تيپها اقدام به جنگ سختي كردند، به طوري كه فرمانده يكي از تيپها كشته شد و معاونت تيپ240 مكانيزهي دشمن زخمي شد و اسير گشت. در آن روز برادر حسن باقري با توكلي بينظير و با روحيهيي عالي فرماندهي كرد. در مرحلهي سوم اين عمليات نيز نيروهاي قرارگاه نصر دشمن را از ناحيهي شلمچه محاصره كردند و با اين تدبير بيسابقه خرمشهر فتح گرديد.*»(36) | |||
نگاه استراتژيكي نظامي حسن باقري به جنوب | |||
فتحالله جعفري در اين باره نوشته است: | |||
«گفت و گوي برادر محمد بروجردي (فرمانده سپاه كرمانشاه) با حسن باقري دربارهي عمليات در غرب [چنين است]: | |||
[محمد] بروجردي: "ما ميتوانيم در ارتفاعات دوپازا در سردشت و همچنين در منطقهي پيرانشهر عمل كنيم." | |||
[حسن] باقري: برادر بروجردي، جنگ ما با صدام فقط در جنوب است بايد روي "بصره"، "فاو"، "العماره"، "نشوه"، "تنومه"، "حلفائيه" و حتي "امالقصر" برنامهريزي كنيم. جنگ در غرب و گرفتن شهرهاي غرب به درد نميخورد و در سرنوشت جنگ تعيينكننده نيست. از اين پيشنهادها به برادر محسن رضايي، [فرمانده كل سپاه] نده، زيرا جنگ ما در جنوب است. ما از مهران بالاتر اصلاً نبايد برويم. | |||
راه مواصلاتي عراق به خليج فارس، هممرز شدن با كشورهاي عربستان و كويت اين يك استراتژي دفاعي نظام[ي] است." حسن باقري در جلسهي پادگان گلف بعد از عمليات ثامنالائمه(ع) گفت: "بايد زمينهيي فراهم شود كه فرمانده كل سپاه و ستاد مركزي در جنوب حضور داشته باشند. جنگ را از تهران نميشود هدايت كرد."»(37) | |||
شخصيت اخلاقي حسن باقري | |||
حسن باقري علاوه بر برخورداري از توانمنديها و قابليتهاي يك فرد نظامي، تحت تأثير حال و هواي معنوي انقلاب اسلامي، ويژگيهاي اخلاقي خاصي داشت. | |||
غلامعلي رشيد در مورد اين جنبه از شخصيت شهيد حسن باقري مينويسد: | |||
«بعضي از برادران اسلامي و ايماني هستند كه آن قدر محاسنشان زياد است و خيردار هستند كه در يادها و خاطرهها مثل بهاري ميمانند كه آدم از ديدن و بودن در كنار اين برادران لذت ميبرد و وجودشان همه خير و خوبي و نورالهي است. آدمي از بودن در كنار اين برادران رنگ ميگيرد، رنگ ايمان و تقوا را... و بازهم بعضي از برادران خصوصيات اخلاقيشان بارز و انسانساز است و در محيطي كه زندگي ميكنند بذر نيكي ميپاشند و وجودشان يك پارچه نور است و نمونهي مؤمنان خدا هستند و برادر شهيدمان اينگونه بود. برادر حسن خصوصيات زيادي از مؤمنان و متقيان در راه خدا را داشت و در محيط كار خصوصاً با برادراني كه مسئولشان بود، آدمها را ميساخت، از برخوردهاي روزانه گرفته تا نحوهي مسئوليت دادن و مسئوليت خواستن و هدايت عمليات و سخنرانيها و دعاها و... و بايد گفت كه برادر حسن مجموعهي خصوصيات زير را داشت و براي هر كدام بايد شرحي جداگانه نوشت كه چه ميزان در عمل با داشتن اين همه محاسن، در راه خدا خدمت كرد. | |||
• متشرع بود و نهتنها از غيبت پرهيز ميكرد، بلكه مستمع جريانات بدي كه اتفاق افتاده بود و به عينه خيليها در سطح جامعه ديده بودند نيز نبود. | |||
• توكل بينظير داشت. | |||
• هوش و استعداد فوقالعادهيي داشت و بسيار هوشيار و زيرك و دانا بود. تدبير داشت و شخصي مبتكر بود. | |||
• عاقل و فهميده بود و روي اين اصل متعادل بود و تعادل داشت. | |||
• شجاع بود. | |||
• صبر و حوصلهي زيادي در عمل از خود نشان ميداد و تحمل بسياري از رنجها و مشكلات را در جنگ و در غربت و هجرت داشت. | |||
• آيندهنگري خوبي داشت و مخصوصاً در جنگ هميشه چند قدم جلوتر و شرايط سختتر را مد نظر داشت و از الآن به فكر چاره انديشي بود. | |||
• در جنگ مدام در سازمان نيرو و طرحهاي عملياتي و امور پشتيباني در فكر تحول و دگرگوني بود كه البته ريشه در تدبير و قوهي ابتكار برادر حسن داشت. | |||
• در نويسندگي و گزارشگري نيز دستي قوي داشت و در سخن گفتن رسا و شيوا حرف ميزد و مستمع را جذب ميكرد. | |||
بايد در شرح خصوصيات فوق با نمودهاي عيني و با كمكگيري از برادران همرزم، مطالب زيادي نوشت. | |||
مجموعه خصوصيات ذكر شده است كه يك فرد را در صحنهي جنگ لايق فرماندهي سربازان اسلام ميكند والاّ هر كدام به تنهايي اگر در فردي باشد، مثل "شجاعت" زياد، ولي تعادل و تدبير در كنارش نباشد نقص است و در مقاطع حساس جنگ كه نياز به تفكر و درايت و تدبير است مشكلات عظيمي حاصل ميشود و برادر حسن مجموعه خصوصياتي داشت كه ميتوانست فرماندهيِ نيروهاي رزمندهي اسلام را عهدهدار شود، توكل داشت تا هميشه در جريان رزم و جنگ با كفار و دشمنان خدا و اسلام همراه تدبيرش و همراه تلاش و فعاليتهاي بيدريغ و شبانهروزياش و مايهگذاشتن از جانشن يك لحظه از فكر خداوند قادر و متعادل غفلت نورزد و خداوند ربالعالمين چنين بندهي زحمتكش و فعالي را قطعاً ياري خواهد كرد و يك لحظه او را به خودش وا نميگذارد. | |||
• تدبير داشت و با اين قوهي الهي در صحنهي جنگ سعي داشت كه با زحمت فراوان با بحث و مشورت و تفكر و ديدن به بهترين راهكار برسد و در رزم تدبيري عالي به كار گرفته شود. | |||
• هوشيار و زرنگ و چالاك بود تا بتواند در هر جاي حساس و غير منتظره با حواسجمعي چارهيي بينديشد و در تدبير اتخاذشده از قبل انعطافي ايجاد كند و گره عمليات را باز كند و صحنه را به نفع نيروهاي اسلام از چنگال سربازان كافر تغيير دهد. | |||
• تعادل داشت براي ثبات روحيههاي باخته و احياناً اگر تزلزلي در گوشهيي از جبههيي به وجود آيد و به ياري صحنههاي سخت بشتابد و ترغيب و تشويق كند ـ در جنگ تعادل و داشتن روحيهي رزم، بياندازه نياز است.(38) | |||
شهدايي مانند برادر عزيزمان حسن چيزي نداشتند كه از خود به جاي بگذارند. از مال دنيا ماتركي مختصر از خود به جاي گذاشت و هر آنچه داشت تقوي بود و با اين توشه به ملاقات خداوند رفت. پس از شهادتش شب بعد به اتاقي كه در دزفول در آن زندگي ميكرد رفتم، اتاق كوچكي بود در منزل برادر رئوفي (پاسدار و فرمانده لشكر 7 وليعصر(عج)) كه منزل را او كرايه كرده بود و 3 اتاق كوچك داشت. وسايل زندگي برادر باقري در آن اتاق محدود ميشد به يك عدد زيلو و 2 پتو و چند لباس بچهگانه براي تنها فرزند پنج ماههاش، گريهام گرفت، وضو گرفتم و دعاي عديله را كه شايد نيازي به آن نداشت و ثوابش به خودم برميگشت، خواندم و به ياد عظمت و بزرگواري اين فرمانده عزيز سپاه اسلام افتادم كه در نهايت قناعت زندگي كرد و از دنيا رفت، در حالي كه با دستاني پر خداوند را ملاقات كرد و توشهيي كه از دنيا با خود به همراه برد تقوي بود، كه «انَّ خير الزّاد التقوي.» امام علي(ع) | |||
در اين زمينه خانوادهاش خوب ميتواند زندگي زاهدانهي برادر حسن را ترسيم كند. خداوند به ايشان صبر و تحمل زينبي دهد انشاءالله... | |||
برادر باقري يك سپاه بود!. در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بعضي از برادران فعال و متفكر و ايثارگر با سابقهي طولاني خدمت در سپاه و با اندوختهي بسيار زيادي از تجربه كه در عمل كسب شده و با فهم و مديريتي كه دارند چنان درجهيي از اهليت و شأنيت پيدا ميكنند كه واقعاً يك سپاه ميشوند براي سپاه و برادران شهيد بزرگواري همچون كلاهدوز، بروجردي و باقري از آن جملهاند. اينگونه برادران با روح متعالي و قلوبي صيقل داده شده در كوران حوادث و رنجها و دردها و عملياتها با شرح صدري فوقالعاده و با چهرهيي گشاده براي انقلاب ياوري بزرگ هستند و هر كدامشان عصارهي سپاه هستند. | |||
برادر حسن با 28 سال سن و 4 سال [حضور] در سپاه كه فقط 5/2 سال آن را در جنگ شركت داشت، فرماندهي لايق براي سپاه اسلام بود كه آيندهي بسيار درخشاني داشت. اين برادر جوان، 28 ساله بود ولي تدبير و خردمندي يك فرمانده پير را دارا بود كه با شجاعت و صلابتي كه داشت ميتوانست اسلام را در صحنههاي جنگ در سرزمينهاي ديگري عليه كفر و ظلم گسترش دهد و تعالي بخشد.(39) | |||
فرماندهي ميتواند در لحظات سخت درگيري روحيهي خود و يارانش را حفظ كند كه قلبي مطمئن و روحي متعادل داشته باشد تا با حرف زدنش و جنگيدنش حتي نگاههاي دور از هرگونه اضطراب و آرامشبخشش بتواند در دلهاي ياران و اطرافيان اميد ايجاد كند و برادر شهيدمان از اينگونه فرماندهان بود. | |||
و نيز برادر باقري شجاع بود و با شجاعت و جسارتي كه داشت در محلها و مناطق پرخطر صحنهي نبرد و در خطوط مقدم جبهه كه هر لحظه انسان به شهادت دعوت ميشود، حضور پيدا ميكرد و از نزديك مسائل جنگ را بررسي ميكرد و خصوصاً شجاعت فرمانده آنجا ميتواند مفيد واقع شود كه در لحظات حساس با حضور در كنار رزمندگانش بتواند راهنماييهاي لازم را ارائه دهد و مجموع اين خصوصيات در وجود برادر باقري بود كه توانست در مدت جنگ آن همه عزت براي اسلام عزيز ايجاد كند.(40) | |||
سخنرانيهاي برادر باقري بسيار شيرين و شنيدني بودند. لحن سخنش گيرا و رسا بود و مستمع را از هر قشري (مردمي، بسيج، پاسدار، فرماندهان زيردست و حتي فرماندهان بالادست و وزير و نماينده و روحاني و...) جذب ميكرد و سخنانش بيشتر تجليلي بودند تا شعاري و خصوصاً براي بچههاي بسيج كه بسيار آنها را عزيز ميداشت و حرمت و عزت آنها را هميشه در كلامش و رفتارش حفظ ميكرد و رعايت ميكرد، طوري حرف ميزد كه مطالبش براي همه قابل فهم بود و به اصطلاح شيرفهم ميكرد. ... و ياد دارم هميشه سفارش ميكرد كه جهت توجيه مسائل جنگ و مشكلات و گرفتاريها و آگاهي برادران شجاع بسيج كه بسيار آن را دوست ميداشت سخنراني كنيم و خودش در فرصتهاي مناسب به اين كار اقدام ميكرد و علاوه بر آن جالب اينجا بود كه ميگفت: "ميخواهم بروم براي بسيجيها صحبت كنم تا خودم روحيه بگيرم." بسيار خاضع بود و فروتني ميكرد نسبت به برادران بسيج و از جنگيدن برادران بسيجي با عظمت تمام ياد ميكرد و هم خوشحال ميشد لذت ميبرم و هم گريه ميكرد و گريان بود.(41) | |||
نسخهٔ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۳۶
روزشمار جنگ سال 1361 1361.11.09 | |
---|---|
نامهای دیگر | نه بهمن |
تاریخ شمسی | 1361.11.09 |
تاریخ میلادی | 29 ژانویه 1983 |
تاریخ قمری | 14 ربيعالثاني 1403 |
گزارش - 419
صبح امروز تعدادي از فرماندهان سپاه پاسداران كه براي شناسايي ارتفاعات فوقي، به خط مقدم اين منطقه رفته بودند، بر اثر اصابت تركشهاي يك گلولهي خمپاره 120 ميليمتري كه در ميان سنگر آنان به زمين خورد، به شهادت رسيدند. در اين حادثه، حسن باقري (مسئول اطلاعات ـ عمليات سپاه و جانشين فرماندهي نيروي زميني سپاه)*، مجيد بقايي (فرمانده قرارگاه كربلا)، مؤمنيان (مسئول طرح و عمليات قرارگاه خاتم(ص))، تقي رضواني (راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ در قرارگاه خاتم(ص)) قلاوند از مسئولين واحد اطلاعات قرارگاه كربلا به شهادت رسيده و مرتضي صفار (مسئول طرح و عمليات قرارگاه كربلا) و پالاش (مسئول اطلاعات و عمليات قرارگاه نجف) نيز مجروح شدند. در بخشهايي از گزارش راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه در قرارگاه خاتمالانبيا(ص)** در مورد چگونگي اين حادثه آمده است: «صبح روز شنبه 9 بهمن 61 برادران: غلامحسين افشردي (حسن باقري)، مجيد بقايي، تقي رضواني (راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ)، قلاوند، مؤمنيان، مرتضي صفار، پالاش و محمد باقري (مسئول اطلاعات قرارگاه كربلا) براي شناسايي ارتفاعات فوقي رفته بودند. در منطقه (حوالي سمت چپ نهر شاخه در نزديكي رودخانهي دويرج روي تپهيي) و در سنگري شروع ميكنند به ديدباني و توجيه نقشه با منطقه، لحظهيي محمد باقري براي آوردن نقشه از درون خودرو، از سنگر بيرون ميآيد كه ناگهان يك گلولهي 120 ميليمتري خمپاره داخل سنگر فرود ميآيد. برادر مؤمنيان سرش از بدن جدا ميشود و در دم شهيد ميشود. صورت برادر قلاوند نيز تقريباً متلاشي ميشود و در دم به شهادت ميرسند. برادر تقي رضواني كه تركشهاي زيادي به پاها و شكمش خورده بود نيز در همان معركه شهيد ميشود. برادر مجيد بقايي كه تركشهاي زيادي خورده بود (به نقل از برادر صفار) در فاصلهي حمل ايشان از سنگر تا ماشين زنده بودند و مرتب شهادتين را تكرار ميكردند. برادر حسن باقري (طبق اظهار دكتر جراح) علاوه بر تركشهاي زيادي كه به بدن و سر و صورتشان اصابت كرده بود، ريههايش پاره و خونريزي زيادي كرده بود. محمد باقري ـ كه بيرون از سنگر و سالم مانده بود، وي را به همراه چند نفر ديگر در ماشين ميگذارند ـ نقل كرد كه "حسن" دائماً ذكر ميخواند و آيات قرآن را تلاوت ميكرد، ايشان را با هليكوپتر به بهداري قرارگاه نجف در انديمشك منتقل كردند، ولي پس از وارد شدن به اورژانس بيشتر از دو سه نفس نكشيد و دكترها هر چه تلاش كردند كه با تنفس مصنوعي وي را نگهدارند، ثمري نداشت و ايشان نيز شهيد شد. برادر پالاش كه در صحنهي حادثه زير يك پليت نشسته بود تركشهايي خورد، به همراه شهيد باقري با هليكوپتر به بهداري منتقل شد و بلافاصله به اتاق عمل برده شد. پاهاي وي خيلي آسيب ديده بود، به صورتي كه پنجهي پاي راست او را قطع كردند و دكترها احتمال ميدهند به علت خورد شدن زانو، پاي وي از بالاي زانو قطع شود. برادر مرتضي صفار نيز كه در ابتداي كانال منتهي به سنگر حضور داشت از ناحيهي زير قلب مورد اصابت تركش قرار گرفت، تا غروب امروز تحت درمان قرار گرفت.*»(1) محسن رفيقدوست وزير سپاه پاسداران نيز در مصاحبهيي دربارهي چگونگي شهادت اين افراد گفت: «فرماندهان سپاه اسلام اكثر اوقات براي سركشي و بازديد از برادران رزمنده به خط مقدم جبهه ميروند و اين كار هميشه به طور مداوم انجام ميشود. برادران بزرگوارمان حسن باقري و مجيد بقايي كه دو تن از افسران بزرگ سپاه اسلام بودند، براي شناسايي به منطقهي مشخصي از جبهه رفته بودند و به هنگام ديدباني بر اثر برخورد گلولهي توپي كه در ميان آنها فرود آمد به اتفاق 3 تن ديگر از برادران به شهادت رسيدند. 2 تن ديگر نيز كه به همراه آنان بودند مجروح شدند و يكي دو نفر سالم برگشتند كه براي ما واقعه را تشريح كردند. اين مسئله نشاندهندهي حضور دائمي فرماندهان سپاه در خطوط مقدم جبهههاي ما ميباشد.»(2)
گزارش - 420
امروز در شهر آبادان آرامش نسبي برقرار بود، اما در خرمشهر محوطهي شهرباني و تعدادي از منازل و مغازهها هدف گلولههاي دشمن قرار گرفته و خساراتي به آنها وارد شد. در اين اقدام كسي آسيب نديد.(3)
گزارش - 421
در دو درگيري در سردشت و حوالي كامياران 2 نفر از افراد مسلح گروههاي غير قانوني كشته شدند و يك بسيجي هم به شهادت رسيد. تعدادي از افراد گروههاي مسلح غير قانوني نيز دستگير شدند. در سردشت نيروهاي مسلح ضد انقلاب قصد حمله به پايگاه ربط را داشتند كه با هوشياري و اقدام به موقع پيشمرگان كرد مسلمان يكي از مهاجمان كشته شد و بقيه نيز گريختند. در اين حادثه يك قبضه اسلحه به دست نيروهاي خودي افتاد.(4) در شمال باختري كامياران 40 نفر از افراد حزب دمكرات به روستاي تيلكوه رفته بودند كه با همكاري افراد بومي، نيروهاي سپاه از اين امر مطلع شدند. با ورود پاسداران به روستا و شروع درگيري يكي از افراد حزب كشته شد و بقيه نيز فرار كردند. در اين درگيري يكي از افراد بسيج به شهادت رسيد.(5) نيروهاي خودي در روستاي سردوش در غرب مريوان، 4 تن از افراد گروههاي مسلح غير قانوني را دستگير كردند كه يكي از آنها فرار كرد. در نزديكي روستاي حماملار در شمال اروميه نيز 3 تن از افراد وابسته به سازمان مجاهدين خلق دستگير شدند، اين افراد يك ميليون ريال وجه نقد به همراه داشتند.(6) يكي از افراد گروه كومهله خود را به نيروهاي يكي از پايگاههاي سپاه كردستان تسليم و درخواست اماننامه كرد.(7)
گزارش - 422
آقاي خوئينگ مشاور عالي وزير امور خارجهي چين كه در رأس يك هيئت سياسي به تهران سفر كرده است، امروز در دو ديدار جداگانه با وزير امور خارجه و نيز معاون سياسي وزارت امور خارجهي كشورمان گفت و گو كرد. وي در ديدار با دكتر ولايتي وزير امور خارجه ضمن اعلام مخالفت كشورش با اقدامات تجاوزكارانهي ابرقدرتها، و تجليل از مبارزات ايران در عرصهي جهاني، خاطرنشان كرد كه چين به خوبي ميداند آغازگر جنگ كدام كشور است. در اين ديدار آقاي ولايتي نيز از حمايت قدرتهاي جهاني از تجاوز عراق به خاك ايران و سياست ايران در نفي سلطه در عرصهي جهاني و خوشبيني دربارهي آيندهي روابط دو كشور ايران و چين مطالبي بيان كرد. گزارش روزنامهي اطلاعات از اين ديدار چنين است: «آقاي خوئينگ مشاور عالي وزير امور خارجهي چين كه در تهران به سر ميبرد، با دكتر علياكبر ولايتي وزير امور خارجهي كشورمان ديدار و گفت و گو كرد. در اين ملاقات آقاي خوئينگ گفت: "ما با هر دو ابرقدرت به خاطر انگيزههاي تجاوزكارانهي آنها مخالف هستيم. همچنين با حضور نيروهاي شوروي در افغانستان و عملكرد امريكا در لبنان در قبال مسئلهي فلسطين مخالفيم و معتقديم نيروهاي جهان سوم كه در حال رشد هستند، تنها نيرويي هستند كه ميتوانند در برابر نفوذ ابرقدرتها ايستادگي كنند و در حقيقت اين رشد مانند خورشيدي در حال طلوع است." وي در مورد جنگ ايران و عراق گفت: "ما ميدانيم كدام كشور جنگ را آغاز كرده و خواهان راهحل عادلانهيي براي پايان آن بر اساس منافع هر دو طرف هستيم." وي ضمن خشنودي از اينكه در ماه بهمن، ماه پيروزي انقلاب اسلامي به ايران آمده است، گفت: "از مبارزات ضد استكباري جمهوري اسلامي ايران عليه سلطههاي جهاني تجليل كرده و ميكنيم." آقاي ولايتي در پاسخ اظهار داشت: "در مورد مسئلهي جنگ، تعيين متجاوز كار مشكلي نيست. كافي است بررسي كنيم كه چه كسي خاك ديگري را اشغال كرده است؟ رژيم عراق با آنهمه سلاحها و تجهيزات و با اينكه از حمايت قدرتهاي شرق و غرب و دوستان آنان برخوردار است، در برابر ايران اسلامي با تمام كمبودها به لحاظ اينكه سرباز ايراني هم ايمان و هم هدف دارد، شكست خورد." وزير امور خارجه افزود: "سياست خارجي ما سلطهگري و سلطهپذيري را نفي ميكند و اين درست منتج از اصول اسلام است." وي در پايان گفت: "هم ايران و هم چين از تواناييها و قابليتهاي مختلفي برخوردارند و اين مسئله زمينهي مناسبي جهت تعاون و همكاري و توسعهي روابط بين دو كشور است." در اين ديدار آقاي خوئينگ از وزير امور خارجهي كشورمان براي بازديد از چين دعوت به عمل آورد كه آقاي ولايتي ضمن تشكر اعلام كرد كه در وقت مساعد از چين ديدن خواهد كرد.»(8) هيئت سياسي جمهوري خلق چين با حسين شيخالاسلام معاون سياسي وزارت امور خارجهي كشورمان نيز ملاقات كرد. در اين ملاقات شيخالاسلام با اشاره به گسترش روابط دو كشور در زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و فني، مشكلاتي را كه ابرقدرتها بر سر راه انقلاب اسلامي ايران ايجاد كردهاند، تشريح كرد و مواضع ايران را دربارهي جنگ تحميلي عراق برشمرد. سپس مشاور عالي وزيرخارجهي چين ضمن اعلام پشتيباني كشورش از انقلاب اسلامي ايران، گفت جمهوري اسلامي ايران با ثبات، غير متعهد و در حال پيشرفت و ترقي در منطقهي خليجفارس بوده، براي ملت چين بسيار حائز اهميت است و در جهت منافع جهان سوم گام برميدارد.(9)
گزارش - 423
با نزديكتر شدن زمان برگزاري نشست سران جنبش عدم تعهد در دهلينو، ايران نيز فعاليتهاي سياسي خود را آغاز كرد. به همين منظور احمد عزيزي قائممقام وزارت امور خارجهي جمهوري اسلامي ايران، براي گفت و گو با مقامات كوبائي دربارهي شركت فعال ايران در كنفرانس سران كشورهاي غير متعهد، عازم هاوانا پايتخت كوبا شد. عزيزي كه در اين سفر علاوه بر كوبا به كشورهاي ليبي و الجزاير نيز سفر خواهد كرد پيش از ترك تهران اعلام كرد كه حامل پيامي از آيتالله خامنهاي رئيسجمهور براي رهبران كوبا، ليبي و الجزاير است.(10)
گزارش - 424
امروز سرهنگ صميمي رئيس شهرباني كل كشور به همراه حجتالاسلام موحدي كرماني نمايندهي امام در شهرباني و رؤساي شهرباني سراسر كشور با آيات عظام گلپايگاني، مرعشي نجفي و منتظري ديدار كردند. گزارش روزنامهي اطلاعات از اين ديدار چنين است: «در ديدار با آيتالله العظمي گلپايگاني ايشان ضمن اظهار خوشبختي از ملاقات با كليهي برادران و پرسنل زحمتكش شهرباني، به نقش حساس پليس در رابطه با مسئلهي امنيت اشاره كرد و گفت: "مسئوليت شما بسيار سنگين و پست شما بسيار حساس و از اهميت زيادي برخوردار است. به پست خود اهميت بدهيد تا اين امنيتي كه به دستمان آمده از دست نرود و هميشه مواظب باشيد كه هيچ وقت مردم احساس ناامني نكنند و از اين ناامني مردم دشمن استفاده كند و بخواهد ضربهيي به جمهوري اسلامي بزند، همان اندازه كه شما مراقب اوضاع باشيد، خودِ آن عامل بزرگي است و مملكت را حفظ ميكند و اگر كساني هم باشند كه بخواهند از فرصت استفاده كنند و كار خلاف يا گناهي انجام دهند همان اندازه كه ديدند كسي مراقبت ميكند دست از كار خود برميدارند و از ترس مرتكب گناه و جرمي نميشوند و اين از هر نوع ضرب و شتم بدتر است و خلافكار خجالت كشيده و ديگر مرتكب گناه نميشود." ايشان افزودند: "شما نبايد از وظيفه و مسئوليت خود غفلت ورزيد و بايستي هميشه آگاه و هوشيار باشيد و در رفع حاجت ضعفا و محرومين مواظبت نماييد و تفاوتي بين افراد در جامعه نگذاريد و تا ميتوانيد با امر به معروف كارها را اصلاح نماييد و از روي حقيقت حكم كنيد و هميشه كارتان را براي رضاي خدا انجام دهيد كه اين خود جهاد در راه اوست و خداوند ثواب مجاهد را به شما عطا ميكند." در ديدار اين گروه با آيتالله العظمي مرعشي نجفي، ايشان ضمن دعاي خير و آرزوي توفيق براي تمامي مسئولين و دستاندركاران نظام جمهوري اسلامي به خصوص برادران شهرباني از آنان خواستند تا در مورد امنيت و رعايت حال طبقهي محروم جامعه كوشا باشند و از هيچ كار و كوششي در راه اين انقلاب دريغ نورزند. در ديدار اين گروه با آيتالله منتظري ابتدا حجتالاسلام موحدي گزارشي از عملكرد شهرباني را به نظر ايشان رساند. آنگاه آيتالله منتظري ضمن تقدير از خدمات پرسنل متعهد شهرباني جمهوري اسلامي با اشاره به اهميت مسئلهي امنيت و نقشي كه تا كنون پليس در اين رابطه از خود نشان داده، اظهار داشتند: "برادران پليس بايد در برابر مجرمين و متخلفين عادي كه در حقيقت مانند مريضهاي جامعه هستند نقش پزشك را داشته باشند و سعي كنند با اخلاق و رفتار اسلامي و مهرباني با افرادي كه خود را به شكلي آلوده نمودهاند رفتار نمايند و نبايستي با چنين افرادي خشن عمل كرد و برخورد پليس با آنها بايد آموزنده باشد." آيتالله منتظري همچنين در رابطه با لزوم همكاري مردم با پليس و حفظ مقررات دولتي گفتند: "مردم بايد امروز توجه كنند كه پليسِ امروز غير از گذشته است، امروز پليس همچون گذشته در خدمت يك خانواده نيست، بلكه در خدمت مردم و اسلام است. امروز مردم پليس را از خودشان ميدانند و واقعاً از آنها هستند، پليس امروز حافظ مقررات حكومتي است كه در رأس آن وليفقيه عادل بر جريانات اشراف دارد و به آنها مشروعيت ميبخشد، بنابراين بايد مقرراتي كه توسط پليس براي ادارهي جامعه و حفظ امنيت و آسايش و رفاه مردم ابلاغ ميشود، محترم شمرده شود و به آنها عمل گردد و هر گونه تخلف از آن شرعاً حرام است.»(11)
گزارش - 425
شركت ايرالكوي ايران در دادگاه لاهه در برابر درخواست 7 ميليون دلار غرامت شركت رينولوز امريكا، درخواست 107 ميليون دلار غرامت متقابل كرد. مهندس شهباز خمريانپور مديرعامل كارخانهي آلومينيومسازي اراك (ايرالكو) كه به منظور دفاع از حقوق اين كارخانه به دادگاه لاههي هلند رفته بود پس از بازگشت، در گفت و گويي مطبوعاتي نتايج اين سفر را بسيار موفقيتآميز خواند. وي ابتدا هدف از سفرش به هلند را جوابگويي به شكايات شركت رينولوز امريكا طبق بيانيهي الجزاير اعلام كرد و گفت: «در دادگاه مقدماتي لاهه كه 23 ديماه سال جاري تشكيل شده، شركت رينولوز امريكا بابت حق سهم و خسارات وارده، از كارخانهي آلومينيومسازي اراك درخواست 7 ميليون دلار غرامت كرد كه در جوابيهي آنها با ارائهي مدارك و اسناد مستند بابت خسارات مختلفي كه اين شركت امريكايي از ابتداي تأسيس تا كنون به شركت ايرالكو وارد آورده، 107 ميليون دلار درخواست غرامت متقابل نموديم.»(12)
گزارش - 426
انجمن اسلامي دانشجويان ايراني در پاريس با برپايي تظاهراتي ضمن اعلام حمايت از انقلاب اسلامي، همكاري تسليحاتي فرانسه با دولت عراق را محكوم كردند. به گزارش روزنامهي كيهان، در آستانهي بزرگداشت چهارمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، شمار فراواني از خواهران و برادران ايراني عضو انجمن اسلامي دانشجويان شهر پاريس به همراه خواهران و برادران غير ايراني از كشورهاي عراق، لبنان، تونس، الجزاير، جزاير كومور، كامبوج و تني چند از مسلمانان فرانسوي با حمل پلاكاردها و تصاويري از رهبر انقلاب در حمايت از انقلاب اسلامي و رهبري امام خميني در پاريس به تظاهرات پرداختند. تظاهركنندگان ضمن دادن شعارهايي (به زبان فرانسه) چون "مرگ بر امريكا"، "مرگ بر شوروي"، "درود بر خميني"، "مرگ بر ميتران"، "مرگ بر صدام"، "ميتران، ميتران كمكهاي نظامي به عراق قطع بايد گردد"، "اين صدام جنايتكار اعدام بايد گردد"، "صدام تروريست ـ ميتران همكار"، هزاران اعلاميه به زبان فرانسه در مورد محكوم كردن كمكهاي تسليحاتي ميتران به صدام پخش كردند. پليس فرانسه كه از دادن شعارهاي ضد ميتران به خشم آمده بود در حالي كه با باتونهاي آماده، حالت حمله به خود گرفته بود مانع از ادامهي تظاهرات شد.(13)
گزارش - 427
راديو اسرائيل به نقل از وزارت خارجهي تركيه، از لغو تصميم احداث خط لولهي اتصال نفت ايران به اروپا از طريق خاك تركيه خبر داد. به گفتهي اين راديو، وزارت خارجهي تركيه اعلام كرده است كه ايران و تركيه از اجراي پروژهي احداث يك شاه لولهي نفت به منظور صدور نفت ايران از طريق خاك تركيه منصرف شدهاند، اين تصميم به دنبال ديدار اخير وزير انرژي تركيه از تهران اتخاد شده است. مقامات ايراني توضيح دادند كه در وضعيت كنوني بازار نفت جهان، احداث چنين خط لولهيي مقرون به صرفه نخواهد بود.(14)
گزارش - 428
نگرش دولت امريكا به ملت و دولت ايران قبل از انقلاب و نوع برخوردش با آنها، دليل گروگانگيري كاركنان سفارت امريكا در ايران از نكاتي بود كه بروس لينگن كاردار سفارت سابق امريكا در ايران و جان ليمبرت از كاركنان اين سفارت و استاد فعلي دانشگاه نيروي دريايي امريكا در نشستي در بروكلين، دربارهي آنها سخن گفتند. لينگن گفت: «من آيندهيي براي روابط امريكا با حكومت فعلي ايران نميبينم، زيرا ايرانيان ما را نميخواهند.». وي افزود: «پس از سقوط شاه، امريكا سفارت خود را در ايران باز نگاه داشت و كوشيد ايرانيان را متقاعد كند كه امريكا انقلاب ايران را پذيرفته است، ولي به اين علت كه رهبران مذهبي راديكال حاكم بر سياستهاي ملي ايران، امريكا را به خاطر داشتن مسئوليت در حوادث زمان شاه مقصر ميدانستند، اوضاع تغيير كرد و منجر به گروگانگيري شد." كاردار سفارت سابق امريكا ادامه داد: «دانشجوياني كه سفارت را اشغال كردند به اكثر هدفهاي خود رسيدند، زيرا توانستند توجه جهانيان را به انقلاب خود جلب كنند.» ليمبرت نيز گفت: «دولت امريكا، ايران قبل از انقلاب را با ديدهي يك محل خريد اسلحهي خود تلقي ميكرد نه يك اجتماع با خصوصيات پيچيده.» وي گفت: «ما هرگز از خود نپرسيديم كه در جامعهي ايران چه رخ ميدهد. سنتهاي ايراني ما را به اشتباه انداخت و امريكاييها فكر ميكردند كه رژيم شاه يك رژيم باثبات است.»(15)
گزارش - 429
نشريهي كانادايي كرسنت اينترنشنال در مقالهيي با عنوان "امريكا شاه ديگري در صدام ميجويد" به بررسي روابط امريكا و عراق پرداخته است. اين مقاله ابتدا به تحول اخير سياست خارجي عراق و تغيير رفتار سياسي اين كشور دربارهي اسرائيل و سخنان صدام مبني بر شناسايي اسرائيل ميپردازد. در ادامه، تغيير نگرش امريكا به عراق و منافع مشترك دو كشور پس از انقلاب اسلامي، تمايل امريكا به همكاري با حزب بعث عراق و نقش عربستان در اين نگاه جديد امريكا مورد بررسي قرار ميگيرد. نويسندهي مقاله حملهي عراق به ايران را در جهت منافع مشترك دو كشور امريكا و عراق ارزيابي كرده و اين نكته را يادآور ميشود كه امريكا ايران را دشمن مشترك هر دو كشور عراق و اسرائيل خوانده و بدين ترتيب، نقش مهمي در بازداشتن عراق از پيگيري شكاياتش از اسرائيل به دليل حمله به نيروگاه هستهيي تموز ايفا كرده است. نويسنده سپس به نرمشهاي امريكا در روابط بين دو كشور پرداخته و حذف نام دولت عراق از ليست كشورهاي حامي تروريست و ارسال محمولههاي بزرگ بازرگاني و اقلام دوگانه و... را نمونههايي از نرمش امريكا در سياست جديد خود براي تقويت حكومت عراق دانسته است. و در پايان نتيجه ميگيرد كه امريكا به دنبال ساختن شاه جديدي در منطقه است هر چند كه اين شاه جديد، فرد نامتعادلي همچون صدام حسين باشد. بخشهايي از اين مقاله چنين است: «پرزيدنت صدام حسين اجازه داد تا نتايج ملاقاتش با استفان سولارز (يكي از اعضاي كنگرهي امريكا) كه در سال 1982 صورت گرفت منتشر شود. در يك بيانيهي روشن و صريح از قول او گزارش شده كه به آقاي سولارز گفته است، هيچ دولت عربي ديگر به اين فكر كهنه و قديمي يعني نابودي كشور صهيونيستي اسرائيل معتقد نيست. آنچه كه اعراب خواستار آن هستند، حق زندگي مسالمتآميز با اسرائيل در منطقه از صلح و امنيت ميباشد. اين بيانات عمده و اساسي بعد از پايان يك دورهي رو به تزايد از روابط گرم بين امريكا و حزب بعث صورت ميگيرد. بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، امريكا با تمام آرزوها و روياهايي كه براي شاه در نظر گرفته بود، ناگهان منافع و علائق مشترك فزايندهيي با بعثيهاي عراق پيدا كرد. امريكا خيلي سريع از اختيارات و عوامل خود در منطقه استفاده كرد و به عربستان سعودي اجازه داد تا با رژيم صدام حسين روابطش را عادي سازد. خيليها نزديكي صدام حسين و پادشاهي سعودي را در رياض با تعجب تلقي نمودند. البته با در نظر گرفتن همهي جوانب كار، به آساني ميتوان دريافت كه اين مسئله زماني صورت گرفت كه امريكا تصميم گرفت تا از صدام به عنوان عامل در حمله به ايران اسلامي استفاده نمايد. براي مدتي امريكا از كار با ارز سعوديها و استفاده از نيروي انساني بعثيها راضي و خشنود مينمود، اما وقتيكه براي اولينبار تهاجم صدام به ايران اسلامي متوقف و جنگ به نفع ايران تغيير كرد، امروز به طور روزافزوني پايش به اين جنگ كشيده شده بود. بمبباران نيروگاه هستهيي عراقي در سال 1981، حاكي از آن بود كه بعثيهاي عراق يكي از دشمنان بيعيب و نقص كشور صهيونيستي محسوب ميشود و چون ممكن بود عراق از يك تكنيك در جهت ساختن سلاحهاي هستهيي (اتمي) استفاده نمايد، پس نبايد به وي اجازهي استفاده از اين نيروگاه داده ميشد، امريكا به طور ماهرانهيي از قيل و قال كه متعاقب اين بمبباران به پا شد، استفاده كرد و اسرائيل و صدام را متقاعد نمود كه آنها داراي دشمن مشتركي در ميان مسلمين هستند و حتي [اختلاف] بين آن دو ممكن است موضعشان را در منطقه تضعيف نمايد. عراق در مورد اين عمل اسرائيل شكايتي را تسليم سازمان ملل كرد، ولي علاقه و اصراري بر تأكيد بر اين موضع ديگر نشان نداد. اسرائيل نيز به سهم خود به اين فكر دامن زد كه درگير تأمين قطعات يدكي براي جنگندهها و تانكهاي جنگي ايران ميباشد. با اين اقدام اسرائيل، امريكا نيز از فرصت استفاده كرد و الكساندر هيگ وزير دفاع اسبق امريكا، اسم دولت بعثي عراق را از ليست كشورهاي حمايتكننده از تروريسم بينالمللي حذف كرد. اين اقدام درهاي ورود سلاحها و كالاهاي امريكايي را به عراق باز نموده و شركتهاي امريكايي با حرص خاصي از موقعيت استفاده نموده و ميزان صادرات خود را در سال 1981 به عراق به مبلغي معادل 913 ميليون دلار رساندند. مبلغي كه براي صادرات نظامي پس رفتهي امريكا زياد بد نبود. اولين شركت تجاري، شركت جنرال الكتريك بود كه براي كشتيهاي جنگي ساخت ايتاليا توربين به عراق صادر كرد و بعد نيز به شركت هواپيمايي بوئينگ اجازه داده شد تا قطعات و لوازم چهار هواپيماي 727 بوئينگ متعلق به خطوط داخلي عراق را تأمين نمايد و در پي آن شركت لاكهيد يك سري هواپيماهاي حمل و نقل شبيه به هركولس سي130 به عراق فروخت و بالاخره در سال 1982 به شركت ليت لرحت اجازه داده شد تا 6 فروند جت به عراق تحويل نمايد. از اين جتها ميشود در عكسبرداريهاي هوايي نقشهبرداري، تخليهي افراد از مناطق با وضع اضطراري استفاده كرد. در سپتامبر سال 1982، به شركتهاي امريكايي اجازه داده شد تا براي اولين بار در نمايشگاه تجاري عراق در بغداد شركت نمايند، خيلي از قراردادهاي امضاشده در آن وقت هنوز به اجرا درنيامدهاند، چون تمام قراردادها مربوط به تأمين ضروريات و لوازم زندگي داخلي عراق ميشود، ديگر به موافقت كنگرهي امريكا احتياجي نيست و اين قراردادها ميتوانند بدون بازرسي و بررسي به عمل درآيند. يكي از اين قراردادها با شركت هليكوپترسازي ميوز ميباشد، شركت مزبور ميگويد كه تحويل اين هليكوپترها آغاز شده و اوايل سال جاري تكميل خواهد شد. حالا اين چنين احتمال ميرود كه با تغيير مدار سرنوشت جنگ در ميدان نبرد و ظهور علائم نااميدي دوستان خليجي صدام، اين امريكا است كه نفع برده است ممكن است. شناسايي رژيم صدام از سوي امريكا در برابر شناسايي اسرائيل از سوي عراق صورت گيرد. اولين علائم زماني ظاهر شد كه بانك رافدين عراق براي اقتصاد ورشكستهي اين كشور از بازار سورو تقاضاي وام كرد. علاوه بر بانكهاي كشورهاي عربي كه به صدام متعهد ميباشند، عراق از دو بانك امريكايي به نامهاي چيس مانهاتان و ايرونيگ تراست مبلغي معادل 500 ميليون دلار وام گرفته است. همچنين بخش اعتبارات كشاورزي امريكا با دادن 210 ميليون دلار اعتبار به عراق اين كشور را قادر ساخته است تا مقدار زيادي از غلهي امريكا را خريداري نمايد. بر اساس اين حساب اعتباري، عراق تا كنون 822000 تن غله از امريكا خريداري كرده است. براي اولين بار است كه امريكا به عراق اعتبار داده، عراق نيز با تأمينكنندگان غلهي اين كشور با امريكا وارد معامله ميشود. مقامات رسمي ميگويند خريد غلهي امريكايي از سوي عراق در سال 1983 بالغ بر 6 برابر سال 1982 خواهد شد. با رفتن عراق به سوي مصر، فقط زمان مطرح است كه امريكا كمي به طور واضح از عراق حمايت كرده و با كشور اسلامي ايران وارد جنگ ميشود. با ضمانت روشن و قاطع امريكا از عراق، شيوخ و سلاطين منطقه كه سرخوردهاند ممكن است دوباره به اين درگيري و نبرد بين ايران و عراق ملحق شوند. جست و جوي كوركورانهي امريكا براي اتخاذ يك سياست زنده خاورميانه در حال گزينش يك شاه جديد در منطقه ميباشد. از ماجراي ويتنام به بعد، امريكا هنوز نشان نداده است كه مايل است تا با به خطر انداختن زندگي امريكاييان، از زندگي شاهان منطقه حراست نمايد، چراكه در اين صورت بايد خودش را براي يك طبس ديگر آماده نمايد و باز در چنين صورتي از نظر عقلي، با بيماران رواني، نظير صدام در هماهنگي كاملي قرار خواهد گرفت.»(16)
ضميمهي گزارش 419 (بيان برخي ويژگيهاي نظامي و شخصيتي شهيد حسن باقري به نقل از همكاران و همرزمان وي)
غلامعلي رشيد*: «در اوايل جنگ يك روز همراه فرمانده عملياتش در اهواز به جلسهيي كه بافت ارتشي ـ سپاهي داشت وارد شد. معمولاً در ابتداي جلسات نظامي ركن دوم ارتش از آخرين وضعيت دشمن، اطلاعات ارائه ميدهد. طبق معمول، افسر ركن دوم ارتش مطالبي در مورد آخرين وضعيت دشمن بدون جمعبندي و تحليل بيان ميكند و بعد مسئولين قصد ادامهي جلسه را داشتند كه فرمانده عمليات سپاه گفت: "بگذاريد ركن دوم ما نيز از وضعيت دشمن برايتان مطلبي بگويد." حسن باقري بلند شد و با آن بيان رسا و منطق گيرا نهتنها آخرين اطلاعات خام را از دشمن ارائه داد، بلكه به جمعبندي و تحليل عملكرد عراق پرداخت و سپس حركات احتمالي دشمن را در آيندهي نزديك پيشبيني كرد كه مورد تعجب و تحسين مسئولان در جلسه، مخصوصاً نمايندهي امام در شوراي عالي دفاع (آيتالله خامنهاي) قرار گرفت.»**(17) فتحالله جعفري: «در جلسهيي بعد از ارائهي اطلاعات در مورد عمليات در غرب دزفول توسط چند تن از فرماندهان، (حسن) باقري روي نقشه توضيحات كاملتري ارائه داد. همه از اطلاعات باقري تعجب كردند هميشه اين طور است، او مطلعترين است و بيشتر از همه از وضعيت منطقه خبر داد.» فتحالله جعفري: «صياد شيرازي فرماندهي متدين است. او خيلي به اطلاعات حسن باقري متكي است. البته همهي فرماندهان جنوب متكي به اطلاعات و دانش نظامي باقري هستند. وقتي در جلسه صحبت ميكند، كسي حرف نميزند، همه مبهوتاند، همه جذباند، به حدي اطلاعات از عراقيها، منطقه و خودي دارد، حتي [بيشتر] از محليها. فرماندهي توانا و باكفايت است. [سرهنگ] صياد [شيرازي] حسن [باقري] را خيلي دوست دارد و حرفش را حُجَّت ميداند.»(18) غلامعلي رشيد: «در همان برخوردهاي اوليه احساس كردم كه شخص هوشيار و زرنگي است و اصلاً مشخصهي اين عزيز هوشياري فوقالعاده و جنب و جوشَش بود. شايد در نگاههاي اول كه در جلساتي و يا در جمعي حضور مييافت تا لب به سخن نميگشود و مطالبي را بيان نميكرد با آن منطق رسا و گيرايش كسي باور نميكرد كه اين مؤمن خدا اين قدر فهم داشته باشد! [...] مخصوصاً در جمع برادران نظامي ارتشي كه در قيافهي آدم تازهوارد دنبال نمودهاي ديگري ميگردند و اتفاقاً در برادر حسن هيچ نشاني از آنها نبود، منظور نشانهاي ظاهري است سخن گفتن و آن هم بعضاً بيمورد و يا نمودي از احساسات و يا احياناً ظاهري شيك و...»(19) بين فرماندهان عالي جنگ، غلامحسين افشردي (حسن باقري) از نادر افرادي بود كه در مدت (5/2 سال) حضور خود در اين عرصه ـ آغاز جنگ تا شهادت ـ تأثير عميقي بر شيوههاي متداول و مرسوم جنگ گذارد و منشاء تحولات در سپاه پاسداران شد. بيترديد نظرات او دربارهي "شيوهي مقابله با دشمن" كه همچون يك فرمانده عاليرتبه و دورهديدهي نظامي مبتني بر شناخت دقيق از نقاط ضعف و قوت ارتش عراق بود، علاوه بر دستاوردهاي مهم نظامي، تأثير عميقي بر نوع نگاه فرماندهان ارشد سپاه و ارتش به مقولهي جنگ گذاشت و نتيجهي عملي خود را در انتخاب تاكتيكهاي مناسب در عملياتهاي موفق و گسترده در دورهي بازپسگيري سرزمينهاي اشغالشده؛ شكست محاصرهي آبادان؛ آزادسازي بستان و رسيدن به مرز بينالمللي؛ آزادسازي زمينهاي شمال خوزستان و آزادسازي خرمشهر نشان داد. اقدامات و تأثيرگذاري كه وي انجام داد و در مدت كوتاهي نتايج آن بروز كرد سبب شد حسن باقري به فردي شاخص، مؤثر و قابل اعتنا و اعتماد در بين فرماندهان ارتش و سپاه و حتي مسئولان سياسي كشور تبديل شود، چيزي كه اصلاً از ظاهر آرام او قابل درك نبود. دربارهي حسن باقري سخناني گفته و آثاري منتشر شده است، در اين اندك نيز به جنبههايي از شخصيت و قابليتهاي او اشاره شده است. اين مطالب برگرفته از دستنوشتههاي چند تن از فرماندهان جنگ به ويژه سردار سرلشكر غلامعلي رشيد و سردار سرتيپ فتحالله جعفري ميباشد.* مطالب در پنج محور شامل: سازمان رزم؛ تأسيس واحد اطلاعات ـ عمليات سازمان رزم؛ تربيت كادر؛ فرماندهي و جايگاه باقري در جنگ، تنظيم شده است. بنيانگذاري واحد اطلاعات ـ عمليات در تشكيلات سپاه پاسداران و دادن گزارشهاي دقيق، منسجم و به روز از فعاليتهاي يگانهاي رزمي دشمن همراه با پيشبيني اقدامات بعدي ارتش عراق كه يكي از نقاط قوت نيروهاي خودي به شمار ميرود، موجب وسعت ديد فرماندهان به عرصهي نبرد شد و بدين ترتيب ضعف اطلاعات از زمين و دشمن ـ كه تا قبل از آن به شدت خودنمايي ميكرد ـ برطرف شد. بازتعريف سازمان رزم در سپاه پاسداران با توجه به ويژگيهاي جنگ مردمي و طراحي سازماني كه نيروهاي مردمي در قالب آن با كارايي بالا و مؤثر به مقابله با ارتش عراق بپردازند نيز از اقدامات شهيد باقري است كه بعدها در ابعاد وسيعتري در سازمان رزم سپاه در قالب تيپها، لشكرها و قرارگاهها نمود پيدا كرد. اعتقاد به تربيت كادر و تلاش عملي و مؤثر حسن باقري و واگذاري مسئوليت به افراد شايسته، سبب تربيت نيروهاي مستعد شد و در مدت كوتاهي بسياري از كادرهاي جنوب به ويژه مسئولان اطلاعات ـ عمليات و بعدها طرح و عمليات و بعضي از فرماندهان جنگ كساني بودند كه در حقيقت شاگرد او به شمار ميآمدند. برجستهترين توانمندي حسن باقري در قالب فرماندهي ظهور و بروز كرد، عمليات "فرمانده كل قوا" آغاز علني شدن قدرت فرماندهي او بود كه در مدت كوتاهي از باقري فرماندهي بيبديل ساخت. در ادامه، نقشِ باقري در چهار موضوع بنيانگذاري واحد اطلاعات ـ عمليات، سازمان رزم، تربيت كارد و فرماندهي به طور جداگانه مورد بررسي قرار گرفته است. او تفكر دفاعي و لياقت و شايستگي خود را در دورهي عقب راندن دشمن از سرزمينهاي اشغالي در 4 عمليات بزرگ اين دوره (ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، بيتالمقدس و فتحالمبين) به منصهي ظهور رساند.(20)
تأسيس واحد اطلاعات ـ عمليات
غلامعلي رشيد اقدام حسن باقري براي تأسيس اين واحد مهم را اينگونه روايت كرده است: «پس از تشكيل ستاد عمليات جنوب، وي در مقام معاونت اطلاعات ستاد در يكي از اطاقهاي پادگان با دو پاسدار تشكيلات كوچكي درست كرد و در اطاق كوچكي كه با ديوار فيبري آن را نصف كرده و قسمتي اتاق كار و پشت آن محل استراحت بود، مشغول به كار شد. هميشه در دو قسمت اتاق، خود و نيروهايش سخت مشغول كار و فعاليت بودند. حسن باقري اكثراً از محورهاي عملياتي با سر و روي خاكي و اطلاعاتي ذيقيمت برميگشت. اطلاعاتي كه براي فرماندهان نظامي و طراحان عمليات بسيار ارزشمند بودند. مبتكر عنوان اطلاعات ـ عمليات براي اين تشكيلات نوپا فقط خود او بود كه مترادف اطلاعات نظامي يا ركن 2 در ارتش بود. پس شخصاً سراغ محورهاي عملياتي مختلف جنوب رفت و در هر محور بعد از مطالعه و بررسي كامل با تشخيص خودش، مسئولي تعيين كرد و با ارائهي توضيحات كافي و رسا فرمانده عمليات محور را نسبت به داشتن اين واحد (اطلاعات ـ عمليات ) توجيه ميكرد و آگاهيهاي فرمانده را دربارهي ضرورت و اهميت داشتن اطلاعات نظامي از دشمن افزايش ميداد و در عين حال ارتباط اين واحد با فرمانده محور و با ستاد عمليات آن روز جنوب را روي اصولي مشخص ـ كه مورد توافق طرفين صورت ميگرفت ـ مشخص ميكرد. با اين تدبير و تلاش وي پس از مدت كوتاهي تقريباً تمامي محورهاي جنگي جنوب (دزفول، شوش، الله اكبر، شمال رودخانهي كرخه، سوسنگرد، حميديه، دارخوين، آبادان و خرمشهر) صاحب اين واحد ضروري و حياتي شدند.» بدين ترتيب حسن باقري ارتباط بسيار فعال روزانهيي بين ستاد عمليات جنوب (در گلف) و محورهاي عملياتي ايجاد كرد و از طريق اخذ همه اطلاعات دشمن ـ كه با زحمات و از خود گذشتگي نيروهاي سپاه و بسيج از راههاي گوناگون و گاه بديع و بينظير كسب ميشد ـ و جمعبندي اين اطلاعات زنده و به روز، تحليلي مبتني بر واقعيات به فرمانده ارائه ميداد كه در طرحريزيهاي عملياتي و ارائهي بهترين راهكارهاي حمله، نقش بسيار مهمي داشت. در پايان تحليلهاي اطلاعاتي، اغلب حركات احتمالي آيندهي دشمن را نيز توضيح ميداد و به زمان و مكان اين حركت از طرف دشمن اشاره ميكرد. تحليل و پيشبيني اقدامات بعدي دشمن، از مهمترين نتايج اطلاعات منسجم جمعآوريشدهي او بود. يكي از مهمترين تحليلهاي باقري از حركتهاي بعدي عراق، پيشبيني حركت دشمن در غرب سوسنگرد است. غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: «[واحدهاي ارتش] عراق تا ديماه 1359 [چهارماه پس از آغاز جنگ] در محورهاي عملياتي با هم الحاق نداشتند و چون الحاق بين نيروهاي مهاجم در محورهاي مختلف و نزديك به هم به منظور جلوگيري از رخنهي طرف مقابل و احياناً قطع كردن عقبهي نيروها و... مهم و حياتي بود، حسن باقري بعد از حملهي نيروهاي ايراني در 15 ديماه 1359 (عمليات نصر)، بر اساس اطلاعاتي كه از نوع آرايش يگانهاي دشمن و هوش ذاتي خود، [كسب كرده بود] فكر دشمن را خواند و با جرئت مطرح كرد كه "در آيندهي نزديك نيروهاي دشمن با نصب پلهاي نظامي روي رودخانهي كرخهكور، نيسان و سابله بين جفير و بستان ارتباط برقرار ميكند تا هم جناحين اين نيروها را از خطر حفظ كنند و هم از داخل خاك ما [شرق هورالهويزه] نيروهاي خود را از بستان به جفير و بالعكس پشتيباني نمايند. كمتر از يك هفته بعد پيشبيني او درست از آب درآمد. دشمن اين الحاق را انجام داد و پلهاي نظامي متعددي روي رودخانههاي كرخهكور، نيسان و سابله نصب كرد و بعد جادهيي بسيار عالي [موسوم به جادهي تعاون] كه يك سد خاكي در حاشيهي شرقي اين جاده به ارتفاع 2 متر نيز بود، احداث كرد و در عمليات طريقالقدس اين جادهي ارتباطي شمال ـ جنوب يكي از عمدهترين هدفها براي نيروهاي خودي شد.»(21) غلامعلي رشيد ميافزايد: «حسن باقري واحد اطلاعات ـ عمليات را نهتنها در قرارگاه جنوب به وجود آورد، بلكه به طور كلي بعدها در تمام سپاه اين واحد نظامي را زنده كرد و بناي اصلي اين واحد را خودش ايجاد كرد، آنهم در عمل و تجربه كه خود بالاتر از تئوري و علم درسي بود و از هيچ منبعي استفاده نكرد و چون اينگونه كتب و منابع در ابتداي جنگ با آن همه ناهماهنگي و بيتوجهي به نظريات برادران سپاهي در دسترس نبود، بدون راهنمايي كسي نسبت به اين امر همت گماشت. به ياد دارم كه براي تأسيس واحدي به نام طرح و عمليات خيلي از برادران مسئول نظامي و غير نظامي راهنماييهاي كردند و زحمتها كشيدند و كلاسهاي آموزشي تشكيل دادند تا چند نفر معدود را بعد از گذراندن دورهيي تئوري، آموزش دادند، ولي حسن باقري براي ايجاد اين واحد نظامي كه بسيار ضرورتش در جنگ احساس ميشد شخصاً و به تنهايي اقدام كرد و از استعداد خدايياش و ذهن باز خودش و همچنين تحرك زيادي كه داشت مايه گرفت. او با اين كارش خدمت بزرگي به جنگ كرد و چشم فرماندهان و مخصوصاً مسئول طرح و عمليات منطقه 8 آن زمان كه فرمانده عمليات جنوب نيز بود و چشم يوسف كلاهدوز قائممقام سپاه را در جنگ باز كرد و يك كلام او چشم فرماندهي سپاه در ميدان جنگ بود. تا قبل از ايجاد اين واحد كوچك نظامي در جنوب و در هر كدام از محورهاي عملياتي، اطلاعات دشمن جسته و گريخته جمعبندينشده به دست فرمانده ميرسيد و از اين رو به درستي روي اطلاعات پراكنده و بعضاً مرده نميشد حساب باز كرد يا تصميمي گرفت. در طرحريزيها نيز هميشه يك پاي جنگ ميلنگيد و فرماندهان اوايل جنگ نيز جداً نسبت به اطلاعات از دشمن ضعيف بودند و جمعبندي دقيقي از نيروهاي در خط دشمن، احتياط دشمن و حتي زمين خودي نداشتند و با ارائهي راهكارهاي شناختهشده روي محورهاي عملياتي مشخص (كه دشمن محتملترين راهكار ما را بررسي ميكرد) حمله ميكردند و در حملهي منظم بزرگ در جنوب بهرهيي نبرديم كه يك بخش عظيم از عيوب و نقايص آن طرحها را نيز در نداشتن اطلاعات درستي از زمين و دشمن بايد جست و جو كرد و باقري با اين كار بزرگ توانست ضعف اطلاعات از زمين و دشمن را حل كند و يكي از اركان مهم جنگ را (ركن دوم) در سپاه پاسداران و نيروهاي بسيج مردمي پايهريزي كند كه مثل بازوي پرتواني در خدمت فرماندهي در جنگ به كار گرفته شد و باعث شد كه يكي از نقطهقوتهاي نيروهاي خودي و رزمندگان اسلام در امر شناسايي و به طور كلي جمعآوري اطلاعات به حساب بيايد و بارها دشمن روي اين مسئله انگشت گذاشت و در تحليل و بررسيِ عللِ شكست، مخصوصاً در نبردهاي بزرگ چهارگانه (ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس) به اين نقطهقوت ما اشاره كرد. خطي كه برادر باقري در امر شناسايي در واحدهاي اطلاعات ـ عمليات محورهاي عملياتي و يگانها ايجاد كرد، مشوق اين شد كه كه بچهها دنبال راهكارهاي ابتكاري و غير معمولي بگردند و شب و روز در جلو و جناحين خطوط دشمن و گاه به ياري خداوند و با ايثار و از جان گذشتگي در پشت خطوط دشمن، تلاش ميكردند و زحمت ميكشيدند و رنجهاي طاقتفرسايي را به خاطر پيدا كردن بهترين راهكار عملي در زمين و به دست آوردن نقطهي ضعيف آرايشي دشمن متحمل ميشدند. در اثر اين تلاشهاي مخلصانه بود كه نور اميد و فرج دميده ميشد و در طرح عملياتي گشايش خداوندي نازل ميگشت و راه براي حملهي نيروهاي اسلام پيدا ميشد و به حق پيدا شدن راهكارهاي عملي در [عملياتهاي] ثامنالائمه(ع) و طريقالقدس و فتحالمبين و بيتالمقدس را بايد ابتدا مديون زحمتهاي برادر حسن باشيم كه مبتكر اين راه بود (شناسايي...) و سپس مديون بچههايي باشيم كه رنج چندين روزه را در كمال سختي و اضطراب، گرسنگي و تشنگي به جان ميخريدند و با ارائهي اطلاعات به فرمانده اين امكان را ميدادند كه انعطاف به خرج داده و يك دگرگوني اساسي در طرح عملياتي ايجاد كند و بهترين راهكار عملي را در دستور كار نيروهاي عملكننده بگنجاند.» (22) سازمان رزم از مهمترين كارهايي كه حسن باقري در شكلگيري و توسعهي آن نقش بسيار مؤثري داشت، سازماندهي "سازمان رزم در سپاه بود. يكي از اقدامات اوليهي او در ستاد عمليات جنوب در كنار تأسيس واحد "اطلاعات ـ عمليات"، ساماندهي جبهههاي نبرد بود كه به طبع، موضوع "سازمان رزم" نيز در پي آن مطرح شد. در نخستين ماههاي جنگ، نيروهاي مردمي كه در قالب گروههاي كوچك و عموماً از طريق مساجد به جبههها اعزام ميشدند، با تلاش سپاه پاسداران به صورت ابتدايي و با كمترين امكانات، سازماندهي اوليه شده و در محورهاي مختلف عملياتي به كار گرفته ميشدند، اما پس از مدت كوتاهي به ويژه پس از عزل بنيصدر از فرماندهي كل قوا، سپاه پاسداران در عرصهي جنگ مجال بيشتري يافت و به مرور و به خصوص بعد از هر عمليات موفق، اعزام نيروهاي مردمي در قالب بسيج با اقبال بيشتري مواجه ميشد، لذا موضوع "سازمان رزم مستقل سپاه" به موضوع جديتري تبديل شد. غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: «حسن باقري در سازماندهي و تركيب گردانهاي رزمي و به تبع آن تيپ و لشكر و قرارگاههاي تاكتيكي نقش بسيار فعالي داشت و مدام به دنبال تغيير و دگرگوني در جهت تكامل سازماندهي رزمي نيروها كه در عمل به نتيجه ميرسيد، بود و بيشتر از سايرين در اين امر كوشا بود و مرتباً با قسمت برنامهريزي و سازماندهي نيروها در قرارگاه بحث و مشورت ميكرد و نظريات خودش را از مجموع برخوردهاي عملي با فرماندهان ردههاي پايين گرفته بود، مطرح ميكرد. او را ميتوان يكي از پايهگذاران گردانهاي رزمي پيادهي سپاه دانست كه در جزئيات و ريز سازمان و تركيب گدها* از جمله تعداد سلاح انفرادي و تعداد قبضههاي موشكانداز ضد تانك، در تعداد دستهها و گروهانها و نوع دستهها (دستههاي رزمي، پشتيباني و...) تعداد قبضههاي خمپارهانداز و... نقش داشت و تماماً نيز به دنبال اين بود كه در جنگ با دشمن چه سازماني و چه تركيبي و با چه كميت و كيفيتي ميتواند عاليتر بجنگند و مأموريت را بهتر اجرا كنند. با توجه به تمام خصلتها و كيفيت نيروهاي بسيج مردمي به عامل تحرك و سرعت عمل كاملاً توجه داشت و اين دو عامل بايد مشخصهي گدهاي رزمي سپاه باشد. البته در امر آموزش در بالا بردن سطح رزمي و كيفيت رزمي گدها يكي از صاحبنظران بود و هر موقع در هر شرايطي مسئولين آموزش نظامي از او درخواست ميكردند تا تجربيات و نظريات خودش را در اختيار واحدهاي آموزشي قرار دهد، دريغ نميكرد و با كمال ميل و حوصلهيي كه مخصوص خودش بود ساعتها به بحث مينشست و تجربيات خود را در اختيار آنان قرار ميداد و از اين راه خدمت زيادي به سپاه پاسداران كرد.»(23) حسن باقري از افرادي بود كه همواره به توسعهي سازمان رزم در همهي ابعاد آن از تربيت كادر و نيرو در همهي قسمتها از گردانهاي پياده گرفته تا زرهي، توپخانه و... توجه داشت. سخنان او در زماني كه سپاه هنوز سازمان رزمي در قالب تيپ و توپخانه و زرهي و... نداشت،** نشاندهندهي عمق نگاه او به اين امر مهم است. در يادداشتهاي فتحالله جعفري در اين باره آمده است: «بايد مكان مناسب براي نيروها پيشبيني كنيم. با توجه به حضور نيروهاي مردمي كه در تجربهي [شكست] حصر آبادان و قبل از آن نتيجهي مثبت داشت، سعي كنيم سازمان مستقل سپاه را در جنگ فعالتر كنيم، مهندسي رزمي بايد فعال شود، ما نياز به سلاح سنگينتر داريم، توپخانه و زرهي سپاه بايد فعال شود، تشكيلات يگانهاي رزمي را بايد فعال كنيم، اما فعلاً در قالب تيپ مستقل باشند و نيروهاي مردمي در آن سازماندهي شوند.»(24)
تربيت كادر
يكي از خصوصيات بارز حسن باقري توجه به تربيت نيرو و كادرسازي بود. غلامعلي رشيد در اين باره نوشته است: «برادر حسن در اين گونه امور نيز از ديگران سبقت ميگرفت و نسبت به كادرسازي توجه زيادي داشت و مثل يك مدير كاردان خصوصيت آموزشدهي بالايي داشت. افراد دور و بر را خيلي سريع در برخوردهاي اوليه و كوتاهمدت شناسايي ميكرد و استعدادها را سبك و سنگين ميكرد و اهليتهاي بچهها را پيدا ميكرد و در نتيجه متناسب با اهليت آنها، مسئوليت ميداد واگر فردي نسبت به مسئوليتي و كاري علاقهمند بود، ولي استعداد نداشت و در عمل مشخص ميشد كه بازدهي ندارد و اهل چنين كاري نيست بدون ملاحظه با او در ميان ميگذاشت كه فلاني اين كار از شما برنميآيد و با حوصله مطرح ميكرد كه با توجه به استعداد شما بهتر است در فلان امر فعاليت كني، علاقهي تنها كافي نيست. وقتي بنا بود كسي با او كار كند و كاري براي وي در نظر ميگرفت و بخشي از مسئوليتها را در جنگ به وي محول ميكرد، تا زماني كه از نزديك با وي در تماس بود و بر كارش نظارت داشت و تشويقش ميكرد و راهنمايي ميكرد خطِ كاري براي وي مشخص ميكرد و با حوصله مأموريتهاي محولهي نظامياش را گوش ميداد و نكات منفي را متذكر و نكات مثبت را تقويت ميكرد و فرد را به موقع تشويق ميكرد. افرادي كه با او كار ميكردند ساخته ميشدند و پس از گذشت زمان كوتاهي كه دور از انتظار بود، اين فرد به اصطلاح كادر ميشد و ميتوانستند مسئوليت قبول كنند و بر اين اساس در تقسيم كار قرارگاهي و مأموريتهاي نظامي روي اين افراد به عنوان كادر حساب ميشد كه از بركت تلاش و تدبير فرماندهي باقري بود.(25) او هميشه متذكر ميشد كار را بايد به ديگران سپرد و خودش از همه پيشقدمتر بود. با حوصله و دقت زياد به نيروهاي تازهوارد كار محول ميكرد و نظارت و پيگيري ميكرد و نتيجهي كار بعد از گذشت هر ماه و ميزان رشد و كارايي فرد تازهوارد را در جمع بالاتري به بحث ميگذاشت و مدام مثل يك كلاس درس تجربي و عملي نوع كار و حجم كار را افزايش ميداد و فردي كه زير دست او كار ميكرد از پيشرفت كار خودش لذت ميبرم و رشد ميكرد. چون تيزبين بود و محاسن فرد تازهوارد را بهتر از ديگران ميفهميد، خيلي سريع با شناختي كه از فرد پيدا كرده بود، بخشي از كارها را به او محول ميكرد و افراد نيز در كنار ايشان در متن عمل خيلي چيزها ياد ميگرفتند؛ از نحوهي برخوردش با افراد، اخلاق را و از نحوهي برخوردش با حركات دشمن، علم شناسايي و اطلاعات را، از نحوهي برخوردش با فرمانده بالاتر اطاعت را، از طرز بيان و ايراد سخن در جلسات ياد ميگرفتند كه چگونه سخن بگويند و جمعبندي كنند و تحليل ارائه دهند و از محول كردن كار و مسئوليت به افراد زيردست، ياد ميگرفتند و اعتماد به نفس پيدا ميكردند كه چه ميزان استعداد ناشناخته دارند و چه ميزان ميتوانند رشد كنند و اراده پيدا ميكردند.(26) خود نيز در امر آموزش خصوصاً آموزش عملي علاقهمندي زيادي نشان ميدهد. با تلاشهاي پيگيري كه انجام داد باعث شد چندين دوره از برادران مناطق دهگانه با دعوت به جنوب كلاس آموزش طرح و عمليات (ركن سوم) داير نمايد كه با جديت و پشتكار در كنار حجم زياد كار عملياتي، خودش به اين امر رسيدگي ميكرد و تمام اندوختهها و تجربيات عملي خودش و ديگران برادران را در اختيار قرار ميداد و با آموزشهاي فشردهيي در اين زمينه [در] بيش از 3 دوره، 30 نفر الي 40 نفر را آموزش داد كه بسيار مفيد شد و از وجود اين برادران در جنگ و در قسمتهاي طرح و عمليات تيپها استفاده گرديد و بركت زيادي در زمينهي بالا بردن كيفيت رزمي تيپها و كادرسازي ايجاد گرديد.(27) خيلي از كادرهاي جنوب و مخصوصاً مسئولين اطلاعات ـ عمليات و بعدها طرح عمليات و بعضاً فرماندهان، شاگردان او بودند. حسن باقري نهتنها يك فرمانده و استاد كه يك رجُلِ كهنهكار جنگ بود كه در تمام ابعاد نظامي با تجربه و ماهرشده بود.»(28)
فرماندهي
توانمندي حسن باقري تنها مختص به درك او از مسائل اطلاعاتي يا علاقهاش به چنين موضوعاتي نبود، بلكه در هر موردي كه مقدمات و زمينهي آن فراهم ميشد استعداد ذاتياش امكان رشد و ظهور مييافت؛ از جمله مواردي كه وي توانمندي خود را در انجام آن به خوبي اثبات كرد، مهمترين مسئوليت جنگ يعني "فرماندهي" بود. غلامعلي رشيد دربارهي اين ويژگي حسن باقري مينويسد: «هر كس او را در ماههاي اول جنگ (3 الي 6 ماه اول سال 1359) ميديد باور نميكرد كه در آيندهيي كمتر از يكسال، يكي از لايقترين و با تدبيرترين فرماندهان نظامي در جنگ بشود.(29) پس از گذشت چند ماه از حضور در جبههها، قدرت فرماندهي او در عمليات (فرمانده كل قوا، خميني روح خدا) نمايان شد. در اين عمليات پس از 5/3 كيلومتر پيشروي و احداث خاكريز به علت زخمي شدن رحيم صفوي فرمانده عمليات، وي هدايت عمليات را بر عهده گرفت و به رغم تلاش دشمن و پاتكهاي متعدد تا روز هشتم خط را محكم نگه داشت و مانع سقوط آن شد. بعد از اين عمليات بود كه حسن باقري به اصطلاح درخشيد و نشان داد كه فرماندهي لايق و كاردان است. اين لياقت را در تدابير و اجراي عملياتهاي چهارگانهي دورهي عقب راندن دشمن از جنوب (عملياتهاي ثامنالائمه(ع)، طريقالقدس، فتحالمبين و بيتالمقدس) در حد اعلي نشان داد.»(30)
عمليات ثامنالائمه(ع)
در اولين عمليات گسترده، فرماندهي نيروهاي سپاه در سه محور اصلي دارخوين، فياضيه و ايستگاه 7 به ترتيب به عهدهي حسن باقري، رحيم صفوي و غلامعلي رشيد بود و در مقر فرماندهي اصلي سرتيپ ظهيرنژاد و يوسف كلاهدوز حضور داشتند. غلامعلي رشيد دربارهي نقش حسن در طراحي و فرماندهي عمليات ثامنالائمه(ع) در محور دارخوين كه موجب موفقيت در كل عمليات ثامنالائمه(ع) شد، مينويسد: «مهمترين و فعالترين محور اين عمليات، محور دارخوين بود. و اين راهكار حمله با راهنماييهاي حسن باقري پيدا شد. وي مأموريتش را با كمال ميل پذيرفت و يك هفته قبل از شروع عمليات به آنجا رفت و همه چيز را از جزء تا كل بررسي كرد؛ براي گردانها سخنراني كرد، براي تمام فرمانده گردانها و گروهانها شخصاً كالك عملياتي تهيه كرده بود و با تحرك فراواني كه داشت با جنب و جوش تمام به همه جا و همهي قسمتها سركشي كرد و عمليات را به نحو احسن آمادهي اجرا كرد و چون به امر شناسايي اهميت ميداد، چندين بار تا چند قدمي خطوط مقدم دشمن به همراه گروههاي شناسايي پيش رفت و از نزديك شخصاً نظارت كرد تا مطمئن گرديد كه نيروها قادرند از محورهاي مطمئني براي حمله به دشمن عبور كنند، به حق كار صحيحي بود. وي با اين كارش باعث شد كه هدايت عمليات را در نبرد ثامنالائمه(ع) از محور دارخوين به نحو احسن انجام دهد. چون جزئيات مانور و جزئيات راهكارهاي گردانها و حتي گروهانها را نيز ميدانست و با تسلط در شب عمليات به فرمانده گردانها و حتي گروهانها فرمان ميداد و هر كجا و در هر محوري مشكلاتي به وجود ميآمد و عمليات لحظهيي متوقف ميشد با تسلطي كه بر زمين منطقه و آرايش يگانهاي دشمن و احتياطهاي دشمن داشت نيروها را راهنمايي ميكرد، تذكر ميداد و ترغيب و تشويق ميكرد و لحظهيي از هدايت باز نميماند. تا صبح عمليات نيروهاي اين محور، قواي دشمن در شمال منطقهي عمليات را دور زده و از پشت ردهي سوم نيروهاي عراقي سر درآورده و با بستن عقبهي نيروهاي عراق در پل قصبه و كمك به دو محور ديگر براي بستن پل دوم دشمن روي كارون (حفار) باعث فروپاشي نيروهاي دشمن در شرق كارون شد.
فرداي روز عمليات با كمكي كه نيروهاي تحت امر حسن باقري به محورهاي جنوب منطقهي عمليات كردند، پل حفار خيلي سريعتر به كمك نيروهاي دارخوين (تيپ14 امام حسين(ع) و تيپ3 لشكر77) سقوط كرد و دشمن به طور كامل نابود شد و ساعت 10:5 صبح بود كه همديگر را در كنار كارون ديديم. برادر باقري فانسقهيي به كمر بسته و با تجهيزات كه به همراه داشت سر و وضعي كاملاً جنگي پيدا كرده بود. به اتفاق رحيم صفوي در 500 متري حاشيهي كارون حاضر شديم.»(31) در واقع، موفقيت در محور دارخوين عامل موفقيت نظامي در دو محور ديگر و در نهايت در كل عمليات ثامنالائمه(ع) بود و همان طور كه پيشتر گفته شد طرح، فرمانده و مجري عمليات در اين محور حسن باقري بود.
عمليات طريقالقدس
كارشناسان نظامي ارتش در براوردهاي توان دشمن و بررسي منطقهي عملياتي طريقالقدس، اميد كمي به موفقيت نيروهاي خودي داشتند و فرماندهان سپاه نيز جنگ سختي را پيشبيني ميكردند. در دورهي كسب آمادگي و انجام شناسايي، حسن باقري راهكاري را پيشنهاد كرد كه به نظر غير ممكن ميآمد، اما سرانجام اصرار، هدايت و اقدامات عملي وي براي شناسايي مسير به پيدا شدن راهي براي احداث جاده در مناطق رملي و غير قابل عبور غرب تپههاي اللهاكبر انجاميد. اين اقدامي بود كه دشمن نيز آن را باور نداشت.* در نتيجهي اين اقدامات، نيروهاي خودي 3 ساعت پس از آغاز عمليات با تصرف ردههاي اول تا سوم دشمن در شمال كرخه، مقر توپخانهي عراق را به طور كامل تصرف كرده و يك گردان كامل توپخانه شامل 19 قبضه توپ 152 ميليمتري را به غنيمت گرفتند و با استفاده از همين موفقيت فرداي آن روز بستان را تصرف كردند و باقي ماندهي ارتش عراق ناگزير به فرار از منطقه تا پشت رودخانهي سابله شد. روايت غلامعلي رشيد از نقش حسن باقري در عمليات طريقالقدس اين گونه است: «راهكاري كه نيروهاي رزمنده از آن بر عليه دشمن استفاده كردند و در شمال رودخانهي كرخه دشمن را محاصره و منهدم كردند، صرفاً از فكر حسن باقري سرچشمه ميگرفت و او بود كه ابتدا به گروههاي شناسايي لشكر14 امام حسين(ع) و گروههاي شناسايي منطقه 4 (خراسان) اين راهكار ناشناخته را گوشزد كرد و خودش نيز چندين بار مسير را با پاي پياده طي كرد و مرتباً نيز در طول مدت شناسايي پيشرفت كار را شخصاً بررسي ميكرد و راهنماييهاي لازم را انجام ميداد تا بعد از گذشت مدتي، كار به نحو احسن نتيجه داد و راه نمايان گشت و او پيدا كردن اين راهكارها را فرج خداوند ميدانست. بعد از آن در اولين جلسهي بحث [دربارهي] مانور، باقري راهكار پيدا شده را كه در نگاه اول به دليل مشكلات زياد و غير معمولي بودن پذيرفتنش سخت بود، مطرح كرد. پيشنهاد داد و به منظور استفاده كردن از آن راهكار اصرار ورزيد. تني چند از فرماندهان ارتش نميپذيرفتند يا به سختي ميپذيرفتند، از جمله فرمانده يكي از تيپهاي زرهي در آن محور بود و سخت بود كه بپذيرد و با نااميدي به راهكار پيشنهادي در جلسه گوش ميداد و در پايان جلسه نيز برادر باقري در جمعي كوچكتر، مدت زمان زيادي طول كشيد تا مطلب را به ايشان تفهيم كرد و تا حدي افكارش را از نااميدي خارج كرد.(32) مشكل مهم اين فرمانده تيپ آن بود كه دنبال گره مواصلاتي(!) دشمن ميگشت. سؤال ميكرد از برادر باقري ما بايد ببينيم گره مواصلاتي دشمن كجاست تا بتوانيم راهكارمان را بهتر انتخاب كنيم. برادر باقري گفت: گره مواصلاتي شيب است و چزابه است و شما با استفاده از اين راهكار اين گره را فلج خواهي كرد.(33) فرمانده تيپ سوم از لشكر زرهي اعتقادي به اين نوع مانور (تك احاطهيي يك طرفه) نداشت و لذا بحث در قرارگاه به مناقشهيي در فضاي بحثهاي تخصصي عملياتي كشيده شد. باقري پيشنهاد داد كه نياكي [شهيد] فرمانده لشكر92 زرهي به همراه اينجانب و خودش از منطقهي رملي و ديدگاههاي مسلط بر دشمن شناسايي به عمل آورند و اگر در اين شناسايي نياكي به اطمينان رسيد، طرح عملياتي به تصويب برسد. من [رشيد] به همراه باقري شب به قرارگاه تاكتيكي لشكري كه نياكي عهدهدار فرماندهي آن بود در شمال كرخه، رفتيم و شب را در آنجا خوابيديم كه صبح زود به منطقهي مورد نظر حركت كنيم. صبح كه براي نماز بلند شديم، نياكي را آماده در حالي كه پوتين و لباس نظامي بر تن داشت جلو قرارگاه مشاهده كرديم كه قدم ميزد. بعد از نماز صبح، با يك دستگاه جيپ ميول حركت كرديم. گاهي كه جيپ در رملها از حركت ميايستاد ـ باقري راننده بود ـ نياكي 58 ساله، بلافاصله به پايين ميپريد و خودرو را هل ميداد. در طول مسير هم برادر باقري مرتباً با لحني كه بر واقعيات و توكل بر خدا آميخته و مبتني بود و با روحيهيي اميدواركننده، تشويق ميكرد و بر راهكار پيشنهادياش كه نتيجهي زحمات شبانهروزي برادران پاسدار بود، اصرار ورزيد. بالاخره به ديدگاهها رسيديم. سيدعلي حسيني [شهيد] از روي زمين و باقري از روي نقشه و زمين دقيق توضيح ميدادند و نياكي با قرار گرفتن در ديدگاه با دوربين تجهيزات و نوع آرايش دشمن را نگاه ميكرد، وقتي به ديدگاه سوم كه در عمق و مسلط بر منطقهي عمومي تنگهي چزابه بود رسيديم، نياكي به زمين منطقه نگاهي كرد، روي رملها غلتي زد و در حالي كه پشت به رملها به حالت نيمه نشسته قرار داشت گفت: "برادر رشيد، من پذيرفتم!..." برگشتيم و شب به قرارگاه فرماندهي در اهواز رسيديم. نتيجهي شناساييها گزارش شد و اين جملهيي بود كه نياكي خطاب به صياد بر زبان جاري كرد: "قربان من قبول كردم ـ مانور عمليات به اين شكل كه سپاه پيشنهاد ميدهد موفق خواهد بود."(34) بايد اين مطلب را در تاريخ جنگ نوشت كه راهكاري كه در عمليات طريقالقدس از آن نيروها استفاده كرده و دشمن را به طور كامل محاصره كردند و حتي نيروها از 10 كيلومتري غرب قرارگاه فرماندهي تيپ دشمن سر درآوردند و از نيروهاي دشمن تنها فرمانده تيپ توانست فرار كند و دشمن به طور كامل نابود گشت و يك گردان كامل توپخانهي 152 ميليمتري شامل 19 قبضهي سالم دست رزمندگان افتاد؛ راهكار ابتكاري حسن باقري بود و طراح، فرمانده و مجري عمليات در اين محور كه موجب موفقيت در كل عمليات و آزادي بستان شد، شخص حسن باقري بود. بعدها كه مدارك به دست آمده در عمليات طريقالقدس از دشمن ترجمه شد، معلوم گرديد كه دشمن تمام راهكارهاي احتمالي را بررسي كرده بود و مقاصد تعرضي ما را خوانده بود و نحوهي نبرد خودش را به كليهي تهديدهاي احتمالي ما طرحريزي كرده بود و براي هر قسمت از يگانهايش دستور عملياتي صادر كرده بود و تنها همان راهكار كه مورد استفادهي نيروهاي خودي قرار گرفت را بررسي نكرده بود، كه همان راهكار نيز دشمن را نابود كرد. "الذين جاهدوا فينا و لنهدينهم سبلنا".»(35)
عمليات فتحالمبين
روايت رشيد از نقش و جايگاه حسن باقري در عمليات فتحالمبين كه به آزادسازي زمينهاي شمال خوزستان انجاميد و نيز عمليات بيتالمقدس (آزادسازي خرمشهر) چنين است: «در فتحالمبين حسن باقري فرماندهي قرارگاه نصر را به عهده داشت كه نيروهاي تحت فرمانش دو تيپ پيادهي سپاهي بودند و هدفهايي را كه بايستي تأمين كنند ارتفاعات علي گره زد بود و گشودن محور اصلي يعني جادهي آسفالته، جسر نادري دهلران و سقوط تپههاي كوت كاپون. در طرحريزي مانور، تصرف ارتفاعات ابوصليبي خات (رادار) از طرف رودخانهي كرخه مشكل به نظر ميرسيد و از طرفي پيشبيني ميشد كه از نيروهاي تحت فرمان قرارگاه نصر بهترين بهرهگيري را براي استفاده از موفقيت ميتوان نمود و حتي در سقوط ارتفاعات ابوصليبي خات از سمت قرارگاه نصر (سمت شمال) ميتوان تسهيلاتي ايجاد كرد و در نتيجه به دليل اهميت محور عملياتي قرارگاه نصر و به خاطر فعالتر برخورد كردن اين محور در مقايسه با ساير محورهاي عملياتي و تداوم عمليات از اين محور، فردي كه صلاحيت و لياقت اين امر را داشت به تدبير فرماندهي كل سپاه، حسن باقري انتخاب گرديد و در اثناي عمليات نيز همانگونه كه انتظار ميرفت چنين شد و حساسترين و مهمترين و عاليترين محور عملياتي، پيشروي از سمت قرارگاه نصر بود و چه خوب فرماندهي در رأس اين قرارگاه فرمان ميراند و دستور ميداد و هدايت ميكرد. مرحلهي يكم عمليات كاملاً به هدفهايش دست يافت. در مرحلهي دوم به دستور فرماندهي كل و با شناسايي سريعي كه از جناح لشكر يك مكانيزه به كمك بهترين عناصر طرح و عمليات و اطلاعات ـ عمليات قرارگاه خودش و تيپهاي عملكننده به عمل آورد و نتيجهيي كه اين شناسايي داد، نور اميد و فرج در دل همهي فرماندهان ايجاد شد و فرماندهي كل با انعطاف سريعي كه در طرح عمليات ايجاد كرد، دستور ادامهي عمليات از سمت قرارگاه نصر داده شد و ارتفاعات رادار سقوط كرد. شب عمليات پيش او بودم، صبح ساعت 8 همراه نيروهاي عملكننده به ارتفاعات رادار رفتيم و او سوار بر خودرو به همراه عناصر قرارگاهش را به صورت سيار هدايت ميكرد و بدينگونه بود كه او يك بار ديگر براي اسلام و لشكريان اسلام عزت آورد و با تصرف تنگهي رقابيه و سقوط ارتفاعات ابوصليبي خات (رادار) باعث انهدام و به اسارت درآوردن نيروهاي لشكر يك مكانيزه و 4 تيپ تحت امر آن شد.»
عمليات بيتالمقدس
«[در اين عمليات] حسن باقري همچنان فرماندهي قرارگاه نصر را برعهده داشت، با اين تفاوت كه يك تيپ به نيروهاي تحت فرمانش اضافه شده بود و هدف قرارگاه نصر تصرف و تأمين خرمشهر بود كه مرحلهي يكم را با موفقيت هدايت كرد و در مرحلهي دوم، سختترين لحظات عمرش را گذراند و به قول برادر باقري اگر زمين دهن باز ميكرد، در آن فروميرفت. يگاني از نيروهاي تحت فرماندهياش كه عمليات را از جادهي آسفالتهي اهواز ـ خرمشهر به سمت مرز ادامه ميدادند در پيشروي، جناح نيروهاي عملكننده در خطر تهاجم دو تيپ زرهي و يك تيپ مكانيزه افتاد و طوري صحنهي عمل سخت شد و نيروهاي پياده با انبوهي از تانك و نفربر درگير شدند كه همهي عناصر حملهور مجبور به دفع اين خطر شدند و فرماندهان گردانها و تيپها شخصاً آر.پي.جي. برداشتند و به جنگ تانكها رفتند. فرماندهان گدها و تيپها تماس ميگرفتند و فشار را كه لحظه به لحظه زيادتر ميشد به فرمانده لشكرشان [گزارش ميدادند] و بعد نيز مستقيماً با حسن باقري تماس گرفتند و كسب تكليف كردند. وي با صلابت تمام دستور مقاومت داد و به فرماندهان گدها تكليف كرد كه شخصاً بجنگند و در پايان نصر و پيروزي نصيب شد. 2 تن از فرماندهان گدها تحت فرمانش و يك فرمانده تيپ (برادر وزوايي) به افتخار عظيم شهادت نائل شدند، ولي در جبههي اسلام هيچ گونه سستي ايجاد نشد و 2 تيپ زرهي دشمن و يك تيپ مكانيزهي دشمن نيز چنان در فشار فرمانده ردهي بالاتر بودند كه فرماندهان تيپها اقدام به جنگ سختي كردند، به طوري كه فرمانده يكي از تيپها كشته شد و معاونت تيپ240 مكانيزهي دشمن زخمي شد و اسير گشت. در آن روز برادر حسن باقري با توكلي بينظير و با روحيهيي عالي فرماندهي كرد. در مرحلهي سوم اين عمليات نيز نيروهاي قرارگاه نصر دشمن را از ناحيهي شلمچه محاصره كردند و با اين تدبير بيسابقه خرمشهر فتح گرديد.*»(36)
نگاه استراتژيكي نظامي حسن باقري به جنوب
فتحالله جعفري در اين باره نوشته است: «گفت و گوي برادر محمد بروجردي (فرمانده سپاه كرمانشاه) با حسن باقري دربارهي عمليات در غرب [چنين است]: [محمد] بروجردي: "ما ميتوانيم در ارتفاعات دوپازا در سردشت و همچنين در منطقهي پيرانشهر عمل كنيم." [حسن] باقري: برادر بروجردي، جنگ ما با صدام فقط در جنوب است بايد روي "بصره"، "فاو"، "العماره"، "نشوه"، "تنومه"، "حلفائيه" و حتي "امالقصر" برنامهريزي كنيم. جنگ در غرب و گرفتن شهرهاي غرب به درد نميخورد و در سرنوشت جنگ تعيينكننده نيست. از اين پيشنهادها به برادر محسن رضايي، [فرمانده كل سپاه] نده، زيرا جنگ ما در جنوب است. ما از مهران بالاتر اصلاً نبايد برويم. راه مواصلاتي عراق به خليج فارس، هممرز شدن با كشورهاي عربستان و كويت اين يك استراتژي دفاعي نظام[ي] است." حسن باقري در جلسهي پادگان گلف بعد از عمليات ثامنالائمه(ع) گفت: "بايد زمينهيي فراهم شود كه فرمانده كل سپاه و ستاد مركزي در جنوب حضور داشته باشند. جنگ را از تهران نميشود هدايت كرد."»(37)
شخصيت اخلاقي حسن باقري
حسن باقري علاوه بر برخورداري از توانمنديها و قابليتهاي يك فرد نظامي، تحت تأثير حال و هواي معنوي انقلاب اسلامي، ويژگيهاي اخلاقي خاصي داشت. غلامعلي رشيد در مورد اين جنبه از شخصيت شهيد حسن باقري مينويسد: «بعضي از برادران اسلامي و ايماني هستند كه آن قدر محاسنشان زياد است و خيردار هستند كه در يادها و خاطرهها مثل بهاري ميمانند كه آدم از ديدن و بودن در كنار اين برادران لذت ميبرد و وجودشان همه خير و خوبي و نورالهي است. آدمي از بودن در كنار اين برادران رنگ ميگيرد، رنگ ايمان و تقوا را... و بازهم بعضي از برادران خصوصيات اخلاقيشان بارز و انسانساز است و در محيطي كه زندگي ميكنند بذر نيكي ميپاشند و وجودشان يك پارچه نور است و نمونهي مؤمنان خدا هستند و برادر شهيدمان اينگونه بود. برادر حسن خصوصيات زيادي از مؤمنان و متقيان در راه خدا را داشت و در محيط كار خصوصاً با برادراني كه مسئولشان بود، آدمها را ميساخت، از برخوردهاي روزانه گرفته تا نحوهي مسئوليت دادن و مسئوليت خواستن و هدايت عمليات و سخنرانيها و دعاها و... و بايد گفت كه برادر حسن مجموعهي خصوصيات زير را داشت و براي هر كدام بايد شرحي جداگانه نوشت كه چه ميزان در عمل با داشتن اين همه محاسن، در راه خدا خدمت كرد. • متشرع بود و نهتنها از غيبت پرهيز ميكرد، بلكه مستمع جريانات بدي كه اتفاق افتاده بود و به عينه خيليها در سطح جامعه ديده بودند نيز نبود. • توكل بينظير داشت. • هوش و استعداد فوقالعادهيي داشت و بسيار هوشيار و زيرك و دانا بود. تدبير داشت و شخصي مبتكر بود. • عاقل و فهميده بود و روي اين اصل متعادل بود و تعادل داشت. • شجاع بود. • صبر و حوصلهي زيادي در عمل از خود نشان ميداد و تحمل بسياري از رنجها و مشكلات را در جنگ و در غربت و هجرت داشت. • آيندهنگري خوبي داشت و مخصوصاً در جنگ هميشه چند قدم جلوتر و شرايط سختتر را مد نظر داشت و از الآن به فكر چاره انديشي بود. • در جنگ مدام در سازمان نيرو و طرحهاي عملياتي و امور پشتيباني در فكر تحول و دگرگوني بود كه البته ريشه در تدبير و قوهي ابتكار برادر حسن داشت. • در نويسندگي و گزارشگري نيز دستي قوي داشت و در سخن گفتن رسا و شيوا حرف ميزد و مستمع را جذب ميكرد. بايد در شرح خصوصيات فوق با نمودهاي عيني و با كمكگيري از برادران همرزم، مطالب زيادي نوشت. مجموعه خصوصيات ذكر شده است كه يك فرد را در صحنهي جنگ لايق فرماندهي سربازان اسلام ميكند والاّ هر كدام به تنهايي اگر در فردي باشد، مثل "شجاعت" زياد، ولي تعادل و تدبير در كنارش نباشد نقص است و در مقاطع حساس جنگ كه نياز به تفكر و درايت و تدبير است مشكلات عظيمي حاصل ميشود و برادر حسن مجموعه خصوصياتي داشت كه ميتوانست فرماندهيِ نيروهاي رزمندهي اسلام را عهدهدار شود، توكل داشت تا هميشه در جريان رزم و جنگ با كفار و دشمنان خدا و اسلام همراه تدبيرش و همراه تلاش و فعاليتهاي بيدريغ و شبانهروزياش و مايهگذاشتن از جانشن يك لحظه از فكر خداوند قادر و متعادل غفلت نورزد و خداوند ربالعالمين چنين بندهي زحمتكش و فعالي را قطعاً ياري خواهد كرد و يك لحظه او را به خودش وا نميگذارد. • تدبير داشت و با اين قوهي الهي در صحنهي جنگ سعي داشت كه با زحمت فراوان با بحث و مشورت و تفكر و ديدن به بهترين راهكار برسد و در رزم تدبيري عالي به كار گرفته شود. • هوشيار و زرنگ و چالاك بود تا بتواند در هر جاي حساس و غير منتظره با حواسجمعي چارهيي بينديشد و در تدبير اتخاذشده از قبل انعطافي ايجاد كند و گره عمليات را باز كند و صحنه را به نفع نيروهاي اسلام از چنگال سربازان كافر تغيير دهد. • تعادل داشت براي ثبات روحيههاي باخته و احياناً اگر تزلزلي در گوشهيي از جبههيي به وجود آيد و به ياري صحنههاي سخت بشتابد و ترغيب و تشويق كند ـ در جنگ تعادل و داشتن روحيهي رزم، بياندازه نياز است.(38) شهدايي مانند برادر عزيزمان حسن چيزي نداشتند كه از خود به جاي بگذارند. از مال دنيا ماتركي مختصر از خود به جاي گذاشت و هر آنچه داشت تقوي بود و با اين توشه به ملاقات خداوند رفت. پس از شهادتش شب بعد به اتاقي كه در دزفول در آن زندگي ميكرد رفتم، اتاق كوچكي بود در منزل برادر رئوفي (پاسدار و فرمانده لشكر 7 وليعصر(عج)) كه منزل را او كرايه كرده بود و 3 اتاق كوچك داشت. وسايل زندگي برادر باقري در آن اتاق محدود ميشد به يك عدد زيلو و 2 پتو و چند لباس بچهگانه براي تنها فرزند پنج ماههاش، گريهام گرفت، وضو گرفتم و دعاي عديله را كه شايد نيازي به آن نداشت و ثوابش به خودم برميگشت، خواندم و به ياد عظمت و بزرگواري اين فرمانده عزيز سپاه اسلام افتادم كه در نهايت قناعت زندگي كرد و از دنيا رفت، در حالي كه با دستاني پر خداوند را ملاقات كرد و توشهيي كه از دنيا با خود به همراه برد تقوي بود، كه «انَّ خير الزّاد التقوي.» امام علي(ع) در اين زمينه خانوادهاش خوب ميتواند زندگي زاهدانهي برادر حسن را ترسيم كند. خداوند به ايشان صبر و تحمل زينبي دهد انشاءالله... برادر باقري يك سپاه بود!. در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي بعضي از برادران فعال و متفكر و ايثارگر با سابقهي طولاني خدمت در سپاه و با اندوختهي بسيار زيادي از تجربه كه در عمل كسب شده و با فهم و مديريتي كه دارند چنان درجهيي از اهليت و شأنيت پيدا ميكنند كه واقعاً يك سپاه ميشوند براي سپاه و برادران شهيد بزرگواري همچون كلاهدوز، بروجردي و باقري از آن جملهاند. اينگونه برادران با روح متعالي و قلوبي صيقل داده شده در كوران حوادث و رنجها و دردها و عملياتها با شرح صدري فوقالعاده و با چهرهيي گشاده براي انقلاب ياوري بزرگ هستند و هر كدامشان عصارهي سپاه هستند. برادر حسن با 28 سال سن و 4 سال [حضور] در سپاه كه فقط 5/2 سال آن را در جنگ شركت داشت، فرماندهي لايق براي سپاه اسلام بود كه آيندهي بسيار درخشاني داشت. اين برادر جوان، 28 ساله بود ولي تدبير و خردمندي يك فرمانده پير را دارا بود كه با شجاعت و صلابتي كه داشت ميتوانست اسلام را در صحنههاي جنگ در سرزمينهاي ديگري عليه كفر و ظلم گسترش دهد و تعالي بخشد.(39) فرماندهي ميتواند در لحظات سخت درگيري روحيهي خود و يارانش را حفظ كند كه قلبي مطمئن و روحي متعادل داشته باشد تا با حرف زدنش و جنگيدنش حتي نگاههاي دور از هرگونه اضطراب و آرامشبخشش بتواند در دلهاي ياران و اطرافيان اميد ايجاد كند و برادر شهيدمان از اينگونه فرماندهان بود. و نيز برادر باقري شجاع بود و با شجاعت و جسارتي كه داشت در محلها و مناطق پرخطر صحنهي نبرد و در خطوط مقدم جبهه كه هر لحظه انسان به شهادت دعوت ميشود، حضور پيدا ميكرد و از نزديك مسائل جنگ را بررسي ميكرد و خصوصاً شجاعت فرمانده آنجا ميتواند مفيد واقع شود كه در لحظات حساس با حضور در كنار رزمندگانش بتواند راهنماييهاي لازم را ارائه دهد و مجموع اين خصوصيات در وجود برادر باقري بود كه توانست در مدت جنگ آن همه عزت براي اسلام عزيز ايجاد كند.(40) سخنرانيهاي برادر باقري بسيار شيرين و شنيدني بودند. لحن سخنش گيرا و رسا بود و مستمع را از هر قشري (مردمي، بسيج، پاسدار، فرماندهان زيردست و حتي فرماندهان بالادست و وزير و نماينده و روحاني و...) جذب ميكرد و سخنانش بيشتر تجليلي بودند تا شعاري و خصوصاً براي بچههاي بسيج كه بسيار آنها را عزيز ميداشت و حرمت و عزت آنها را هميشه در كلامش و رفتارش حفظ ميكرد و رعايت ميكرد، طوري حرف ميزد كه مطالبش براي همه قابل فهم بود و به اصطلاح شيرفهم ميكرد. ... و ياد دارم هميشه سفارش ميكرد كه جهت توجيه مسائل جنگ و مشكلات و گرفتاريها و آگاهي برادران شجاع بسيج كه بسيار آن را دوست ميداشت سخنراني كنيم و خودش در فرصتهاي مناسب به اين كار اقدام ميكرد و علاوه بر آن جالب اينجا بود كه ميگفت: "ميخواهم بروم براي بسيجيها صحبت كنم تا خودم روحيه بگيرم." بسيار خاضع بود و فروتني ميكرد نسبت به برادران بسيج و از جنگيدن برادران بسيجي با عظمت تمام ياد ميكرد و هم خوشحال ميشد لذت ميبرم و هم گريه ميكرد و گريان بود.(41)
منابع و مآخذ روزشمار 1361/11/09