1361.11.05
روزشمار جنگ سال 1361 1361.11.05 | |
---|---|
نامهای دیگر | پنج بهمن |
تاریخ شمسی | 1361.11.05 |
تاریخ میلادی | 25 ژانویه 1983 |
تاریخ قمری | 10 ربيعالثاني 1403 |
گزارش - 370
بر اثر شليك گلولههاي شيميايي از جانب نيروهاي عراقي در منطقهی بايوهی مريوان، 5 تن از افراد خودي دچار مسموميت شدند.(1)
گزارش - 371
ساعت 10 صبح امروز، نيروهاي خودي كه در حال حركت به سمت روستاي كلب رضاخان در محور مياندوآب ـ بوكان (واقع در 7 كيلومتري جنوب مياندوآب) بودند در نزديكي روستاي سبزی به كمين 200 تن از نيروهاي هيز پيشوای حزب دمکرات كردستان برخوردند و 26 تن از آنان در دقايق اوليه، به شهادت رسيدند و 6 تن نيز به اسارت نيروهاي حزب دمکرات درآمدند. پس از ساعاتي نيروهاي اين حزب اقدام به تيرباران اسیران کردندکه در نتیجه 5 تن از آنان به شهادت رسيدند و يك تن نيز به طور معجزهآسایی زنده ماند.* مهاجمان همزمان دست به اجرای عمليات ديگري براي تصرف پايگاه کلب رضاخان زدند که به نظر میرسید هدف آنها از این اقدام منحرف کردن و تقسیم نیروهای خودی بود. افراد حزب دمکرات با آن که چند ساعت اين پايگاه را محاصره کردند، اما به دلیل مقاومت نيروهاي مستقر در پايگاه، موفقيتي به دست نياوردند. در اين عمليات علاوه بر شهادت 32 تن از افراد خودي كه بیشتر از بسيجيان بومي بودند، 3 تن نيز زخمي شدند و 4 خودرو، 2 بيسيم، يك دوشكا و يك تفنگ106 میلیمتری به دست مهاجمان افتاد. علاوه بر این، يك مينيبوس و يك جيب نيز در آتش سوخت. گفتنی است كه طبق هماهنگيهاي انجام شده، قرار بود ساعت 10:30 امروز جلسهیی با شركت روحانيون اهل تسنن، اعضاي شوراهاي روستايي منطقه و مسئولان سپاه و بسيج در روستاي كلب رضاخان برگزار شود و نيروهايي كه هدف حمله قرار گرفتند مسئوليت حفظ امنيت روستاي كلب رضاخان و جلسهي مزبور را برعهده داشتند.(2)
گزارش - 372
بر اثر اقدامات افراد مسلح غیر قانونی در محور سنندج ـ مریوان، بوکان و شهر سنندج تلفات و خساراتی به بار آمد. همپنین حزب دمکرات کردستان با پخش اعلامیه و وعدهی پرداخت حقوق درصدد جذب نيرو برآمد. 1. در محور سنندج ـ مريوان در كيلومتر 50 سنندج، افراد مسلح گروه کومهله با بستن جاده به يك كاميون 20 تني سپاه كه حامل يك خودرو سيمرغ بود، حمله كرده و آن را آتش زدند و 3 تن از سرنشينان كاميون را نيز به گروگان بردند.(3) 2. در بوكان نيز افراد مسلح ناشناس به سمت نيروهاي خودي مستقر در اين شهر تيراندازي كردند كه در نتیجه 5 تن از آنان مجروح شدند.(4) 3. در شهر سنندج، نيروهاي ناشناس به سمت ساختمان استانداري تيراندازي كردند كه بر اثر آن يكي از نگهبانان اين ساختمان زخمی شد. استانداري كردستان تعدادی از افراد سازمان مجاهدين خلق را كه به تازگی وارد اين شهر شدهاند، عاملان احتمالي اين اقدام دانست.(5)
گزارش - 373
در سردشت و اطراف آن نیز حزب دمكرات كردستان با پخش اعلاميه از نيروهاي هوادار اين حزب دعوت كرده است تا در ازاي دريافت حقوق ماهيانه 20 هزار ريال به اين حزب بپيوندند. به گزارش قرارگاه حمزه، تا كنون50 نفر از افرادي كه در گذشته با اين حزب همكاري داشته و سپس از آن جدا شده بودند، برای دريافت وجه بار دیگر به اين حزب پيوستهاند.(6)
گزارش - 374
در آستانهی اولين سالگرد حملهی نيروهاي اتحاديهی كمونيستهاي ايران (سربداران) به شهر آمل كه موجب كشته شدن 40 تن از مردم، نيروهاي بسيج، سپاه و نيروي انتظامي شد، حكم اعدام 22 تن از وابستگان به اين سازمان پس از جلسات محاکمه که از 18 تا 22 دیماه 1361 در شعبهی اول دادسراي انقلاب اسلامي مركز برگزار شده بود، صادر و در حضور مردم آمل اجرا شد.*(7) در پی اجرای حکم اعدام این افراد، مردم اين شهر در مراسمي كه با حضور مسئولان استان و برخي مقامات كشوري برگزار شد شركت و در پاسداشت شهیدان اين حادثه و محكوم كردن اقدامات گروههاي مسلح غير قانوني از مسجدالرضا تا مدفن شهدا راهپيمايي كردند و در پایان فخرالدين حجازي نمايندهی مردم تهران در گلزار شهدا سخنراني كرد.(8) روزنامههای اطلاعات و جمهوري اسلامي نیز با انتشار مقالاتی به شرح وقايع حملهی اتحاديهی كمونيستها به آمل پرداختهاند، مطالب این دو روزنامه هر چند ناقص و در برخي موارد نارسا است، اما بازگوكنندهی بخشهايي از اين حادثه است. چگونگي تهيهی سلاح و انتقال آنها به جنگلهاي آمل؛ دلیل منتفي شدن اولين تصميم نیروهای اتحادیه در 18 آبان سال 1360 براي حمله به شهر؛ حملهی پيشگيرانهی نيروهاي نظامي سپاه در 22 آبان همان سال به مخفيگاه اين اتحاديه در جنگلهاي آمل؛ حملهی متقابل آنها در آذر سال 1360 به يكي از مقرهاي سپاه در محلي به نام رزکه؛ آماده شدن اتحاديه براي حملهی نهایي و ورود مخفيانه به شهر در اوايل بهمنماه؛ شروع درگيري در اولين ساعات 6 بهمن؛ مقابلهی نيروهاي نظامي و انتظامي با آنها؛ نحوهی همكاري خودجوش مردم و نقش آنها در شكست اتحاديه؛ فرار مهاجمان به منطقهی گزناسرا و دستگيري باقيماندهی نيروهاي اتحاديه در آن محل، محور موضوعاتي است كه اين دو روزنامه در شرح حملهی سربداران به آمل به آنها پرداختهاند.**(9)
گزارش - 375
به مناسبت نخستین سالگرد حملهي نیروهای اتحادیهي کمونیستها به شهر آمل ميرحسين موسوي نخستوزير پيامي دربارهی اين حادثه صادر كرد. در بخشهايي از اين پيام آمده است: «در واپسين دقايق شامگاه روز دوشنبه 5 بهمنماه، افراد مسلح و سازمانيافتهیي با استقرار در مواضع حساس شهر آمل به قصد تصرف قرارگاههاي نيروهاي انتظامي و [در] نهايت به دست گرفتن كنترل كامل شهر، تهاجم وحشيانهیي را آغاز نمودند. آنان قصد داشتند آمل را به عنوان گلوگاه مازندران تسخير و مقدمهی اعلان منطقهي آزادشدهی شمال كشور را فراهم سازند. در اولين ساعات آغاز درگيري، مردم مسلمان آمل از پير و جوان، زن و مرد، كارگر و كشاورز به ياري مدافعين شهر شتافته و بار ديگر حماسهیي از عشق و ايمان را به معرض نمايش گذاردند. عناصر فريبخورده كه استقبال مردم را در ذهن خود انگاشته بودند، ناگهان با امواج امت حزبالله كه با دست خالي جسورانه به سوي آنان هجوم ميبردند، مواجه شدند. چهرهی شهر دگرگون شد، وقايع روزهاي سرنوشتساز پيروزي انقلاب در تهران اين بار در آمل تكرار گرديد. حادثهی خونين آمل بدون ترديد در تاريخ انقلاب اسلامي به عنوان واقعهیي مهم و تعيينكننده از ديد دشمنان كينهتوز و دوستان و ياران انقلاب اسلامي به ثبت رسيده و خواهد رسيد، چراكه ضد انقلابيون و دشمنان خالق و خلق، بر اساس تحليل ذهنيتهاي مادي و كور اربابان جنايتكارشان تصور ميكردند اسلام و انقلاب در شمال از آنچنان قوام و دوام و نفوذي كه در ساير نقاط كشور وجود دارد، برخوردار نيست. لذا تمام اميد خود را به اين نقطه بسته بودند، غافل از اينكه امتي موحد و يكصدا در خيزشی عمومي و بيسابقه قيام كرد و امريكا و اذنابش را از كشور رسولالله(ص) به بيرون راند.»(10)
گزارش - 376
اعضاي كادر آموزشي واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس شوراي اسلامي، ملاقات كردند. در اين ديدار حجتالاسلام هاشمي رفسنجاني با تشريح ويژگيهاي سازمان اطلاعات اسلامي، وجود يك سازمان اطلاعاتي در حكومت اسلامي را ضروري خواند و گفت: «در صدر اسلام به عامل اطلاعات و كسب خبر اهميت زيادي داده ميشد، اما از آنجا كه نياز جمهوري اسلامي به سازمان اطلاعاتي تا اين اواخر احساس نشده بود، عملاً وارد جزئيات و سازماندهي اطلاعات نشديم. هرچند كه افرادي پيشقدم شدند و امروز داراي تجربيات خوبي هستند. ما ميخواهيم در همه چيز بر اساس موازين اسلامي حركت كنيم و حكومت و نظام را هم براي تربيت انسانهاي مطلوب آفرينش و متناسب با اهداف اديان، به خصوص اسلام ميخواهيم و بنا نداريم براي نجات اكثريت گروهي را فاسد كنيم و اينكه انسانهاي اين نظام سالم باشند، براي ما بسيار مهم است. و ما معتقديم اگر افراد سازمان اطلاعات فاسد باشند نخواهيم توانست از آنها براي عبور به دنياي سالم و صحيح پلي بسازيم و خوشبختانه كادر آموزشي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به اين مسائل توجه داشته است. اگر ما بتوانيم يك سازمان كوچك اما مؤمن، سريعالعمل و عادل درست كنيم، بازدهي قابل اعتمادي خواهد داشت و چنين سازماني ضمن استفاده از همكاري مؤثر مردم، ميتواند در همه جا حضور داشته باشد و اگر مردم بدانند كه تنها به اطلاعات صحيح رسيدگي ميشود، حاضرند احتمالات را هم در اختيار سازمان اطلاعات قرار دهند، زيرا ميدانند كه اطلاعات آنها به ظلم ختم نميشود و بايد اساس كار بر اين باشد كه افراد سازمان اطلاعات افرادي عادل و راستگو باشند و با شك و تهمت با مردم برخورد نكنند و مهربان و دوستدار مردم باشند، زيرا شغل انسان در آثارش اثر ميگذارد و اگر جاذبهی شغل انسان بر ايمان او غلبه كند و وي را تحت تأثير قرار دهد، بسيار بد است. اگر ما قدري ديرتر به مرحلهی تأسيس يك سازمان اطلاعاتي برسيم ولي نتيجهی خوبي داشته باشيم بهتر است. قضيهی فرقان تجربهی خوبي است، زيرا با برخورد خوبي كه با بسياري از آنها شد، مسئله ريشهكن شد و ما بايد در ساير جريانات هم با اصول برخورد كنيم. زيرا با اثر بيشتر در درازمدت موفق ميشويم و انشاءالله در دنيا هم نشان ميدهيم كه با لطف قرآن و راهنماييهاي اسلام و همت افراد مسلمان توانستيم سازمان اطلاعاتي رئوف، رحيم و سازنده كه در خدمت انسانيت باشد درست كنيم.»(11)
گزارش - 377
آقاي ميرحسين موسوي نخستوزير، صبح امروز با حضور در جلسهی علني مجلس شوراي اسلامي لايحهی بودجهی سال 1362 جمهوري اسلامي ايران و تبصرههاي آن را تقديم مجلس كرد. نخستوزير چارچوب كلي لایحهی بودجهی نقدي سال 1362 را این گونه تشريح كرد: «[در] بودجهی سال 1362جهت فعاليتهاي جاري و هزينههاي جنگ تحميلي دولت مبلغ 5/2342 ميليارد ريال و براي فعاليتهاي عمراني و بازسازي مناطق جنگي مبلغ 6/1262 ميليارد ريال منظور گرديده است. به اين ترتيب، جمع هزينههاي دولت در سال 1362 معادل 1/3606 ميليارد ريال يعني حدود 1/419 ميليارد ريال بيش از عملكرد سال 1361 براورد ميشود. درآمدهاي دولت در سال 1362 از محل صادرات نفت به ميزان 1833 ميليارد ريال و از محل مالياتها مبلغ 712 ميليارد ريال و از محل ساير درآمدها حدود (5/385) ميليارد ريال پيشبيني شده است. به اين ترتيب، جمع درآمدهاي دولت در سال 1362 معادل 5/2930 ميليارد ريال يعني در حدود 9/383 ميليارد ريال بيش از درآمدهاي سال 1361 پيشبيني ميشود. همچنين در سال 1362، درآمدهاي شركت دولتي 183,2 ميليارد ريال و هزينههاي آنها 4/2051 ميليارد ريال پيشبيني شده است. انجام هزينهها نسبت به كل درآمدهاي مورد انتظار، بالغ بر 4/676 ميليارد ريال كسري خواهد داشت كه پيشبيني ميشود مبلغ 160 ميليارد ريال آن از محل برگشتي سنوات قبل و مبلغ 250 ميليارد ريال نيز از محل صرفهجويي ضمن اجراي بودجهي سال 1362 تأمين ميشود. به اين ترتيب، كسري بودجهي سال 1362 جمعاً 4/266 ميليارد ريال پيشبيني ميشود كه نسبت به براورد سال 1361 (كه 567 ميليارد ريال بوده است) 4/302 ميليارد ريال كاهش يافته است.»... وي همچنين تصوير مالي دولت در انتهاي سال 1361 را به صورت زير پيشبيني كرد: «پيشبيني ميشود كه در سال 1361، درآمدهاي دولت به رقم (4/2296) ميليارد ريال و پرداختهاي دولت به رقم (0/3295) ميليارد ريال بالغ گردد. در نتيجه اختلاف بين درآمدها و پرداختهاي دولت در اين سال معادل (6/998) ميليارد ريال خواهد بود كه 4/566 ميليارد ريال از محل استقراض از سيستم بانكي تأمين ميشود. بر اساس براوردهاي موجود درآمدهاي دولت از محل صادرات نفت تا پايان سال 1361 با 5/1464 ميليارد ريال و درآمدهاي مالياتي با 7/605 ميليارد ريال و ساير درآمدها با 2/226 ميليارد ريال تركيب دريافتهاي دولت را تشكيل ميدهد. پرداختهاي جاري دولت بالغ بر 1900 ميليارد ريال و سرمايهگذاري ثابت، رقمي نزديك به 850 ميليارد ريال و هزينههاي ناشي از جنگ تحميلي حدود 545 ميليارد ريال پيشبيني ميشود.»(12)
گزارش - 378
امروز ناتورا سينگ معاون وزير امور خارجهي هند و دبيركل كنفرانس سران جنبش عدم تعهد، وارد تهران شد و با علياكبر ولايتي ديدار كرد. روزنامهي كيهان در اين باره گزارش داد: در ديدار ناتورا سينگ با دكتر ولايتي مسائل مهم كنفرانس سران عدم تعهد كه در دهلينو برگزار ميشود و مسائل دوجانبه مورد بحث و گفت و گو قرار گرفت. دكتر ولايتي بر شركت فعال جمهوري اسلامي ايران در هفتمين كنفرانس سران جنبش عدم تعهد تأكيد و آمادگي ايران را جهت هرگونه همكاري اعلام كرد. ناتورا سينگ نيز اظهار اميدواري كرد كه روابط سياسي، اقتصادي و فرهنگي دو كشور روز به روز گسترش و توسعهي بيشتري يابد. از سوي ديگر، اولين دور مذاكرات ناتورا سينگ و شيخالاسلام معاون سياسي وزارت خارجهي ايران عصر ديروز آغاز شد. ناتورا سينگ در اين ديدار گفت: با اينكه فرصت جهت تدارك برگزاري اين كنفرانس مهم كوتاه بود، اما هند براي حفظ اين نهضت و جلوگيري از وارد آمدن هرگونه ضربهيي به آن، ميزباني كنفرانس را پذيرفت. شيخالاسلام نيز تغيير محل كنفرانس را حركتي اصولي در جهت حفظ ارزشهاي جنبش عدم تعهد و جلوگيري از انحراف آن توصيف كرد.»(13)
گزارش - 379
محمد فروزنده استاندار خوزستان در ديدار با معاون استاندار فارس كه براي بازديد از عمليات بازسازي خوزستان به اين استان سفر كرده بود، دربارهي پيشرفت عمليات نوسازي شهر و روستاهاي آبادان كه با همت مردم اين استان اجرا ميشود و همچنين طرح صدام براي هجوم به ايران و اهداف آن گفت: «كساني كه قبلاً به اين استان آمده بودند و امروز هم به اين منطقه ميآيند تحول و دگرگوني شگرفي را با چشم خود ميبينند. حضور برادران حزبالله در جبههها و مشاركت آنان در امر بازسازي و نوسازي خود پيروزي عظيمي است، همين برادران اهل استان فارس كه در خوزستان هستند دارند خدائي كار ميكنند و در زير آتش توپ دشمن مشغول خانهسازي هستند. آنان با اعتقاد و ايمان به جلو ميروند و با هر آجري كه روي هم ميگذارند، احساس ميكنند كه ضربهيي كاري به امريكا و امپرياليسم جهاني وارد ميآورند.» وي سپس با بيان اينكه تا كنون روزانه 1200 متر از راهآهن ويرانشدهي خرمشهر بازسازي شده است، گفت: «يك چنين كاري نهفقط در ايران، بلكه در دنيا بينظير است و اميدوارم كه اين روش الگويي باشد براي همهي كارها تا ما بتوانيم با هزينهي كم، بهترين كار را ارائه دهيم و مسئولين نيز سيستم كاغذبازي را رها كنند و به اينچنين شيوههاي اسلامي و انقلابي متوسل شوند.» استاندار خوزستان همچنين افزود: «در اين جنگ شكست سياسي صدام مسئلهي قابل بحثي است. او اسم حملهي تجاوزگرانهاش را "قادسيه" گذاشته بود و براي خوزستان خوابهايي ديده بود. البته طرح اشغال خوزستان در امريكا تهيه شده بود. اين طرح كه "تيرانا" نامگذاري شده بود، سالها در دانشكدههاي نظامي امريكا تدريس ميشد و كليهي جوانب آن به دقت مورد بررسي قرار گرفته بود.» وي اضافه كرد: «صدام يك حساب سياسي ديگر هم براي خودش باز كرده بود. او تصور ميكرد كه به محض اينكه حمله را آغاز كند، اعراب منطقه به پيشواز او خواهند آمد، ولي ديديم كه با چه شكست فاحشي در اين زمينه مواجه شد و تز عربيت او چه اندازه دور از واقع بود. براي نمونه وقتي بستان كه داراي 40 هزار نفر عرب است توسط نيروهاي صدام صهيونيست اشغال شد، عربهاي ساكن اين منطقه با پاي برهنه فرار كردند و به نيروهاي اسلام پناه آوردند، زيرا به خوبي ميدانستند كه راه نجات آنها در اسلام است.»(14)
گزارش - 380
در پي اعلام موضع عراق در خصوص بيانيهي مشترك ايران، سوريه ـ ليبي ـ امروز راديو بغداد جزئيات بيشتري را در اين باره منتشر كرد. راديو بغداد در اين باره گزارش داد: «دبيرخانهي عمومي جبههي ترقيخواه ملي و قومي افزايش و ادامهي توطئهچيني دو رژيم سوريه و ليبي با حكام تهران را محكوم ساخته [است]. و در جلسهيي كه دوشنبه به رياست رفيق نعيم حداد عضو رهبري قومي حزب بعث سوسياليست عرب و دبيركل جبههي ترقيخواه ملي و قومي، تشكيل شد، رفيق نعيم حداد قسمتهايي از بيانيهي مزدوران را كه در دمشق منتشر شده و همچنين تجاوز آشكاري كه در اين بيانيه به مباني همبستگي عربي و منشور دفاع مشترك عربي شده را تشريح كرد و تأكيد نمود كه عراق عليرغم تمامي توطئهها و پيمانهاي مزدوران همواره سربلند و نيرومند باقي خواهد ماند.»(15) همچنين به گزارش آسوشيتدپرس، روزنامههاي كويتي در شمارههاي امروز خود، سوريه و ليبي را به دليل حمايت از ايران مورد اعتراض و حمله قرار دادند. آسوشيتدپرس با مستقل خواندن روزنامهي الانباء دربارهي مطالب مطرحشده در اين روزنامه گفت: «روزنامهي مستقل الانباء در سرمقالهي خود در اظهار نظر پيرامون بيانيهي اخير سوريه، ليبي و ايران كه به عراق عنوان يك متجاوز داده است، نوشت كه قلب اعراب جريحهدار شده است، اين روزنامه نوشت اين بيانيه براي عراق راهي جز تلاش جهت پايان دادن به اين جنگ از طريق اقدام نظامي باقي نميگذارد. از آنجاييكه تلاشهاي صلح با شكست مواجه شده است، جنگ فقط از طريق جنگيدن [اقدام نظامي] پايان مييابد. اين روزنامه بيانيهي فوق را به خاطر ترسيم چهرهي عراق به عنوان يك متجاوز مورد تقبيح قرار داد و نوشت: به نظر ميرسيد كه سه كشور اين حقيقت را ناديده گرفتهاند كه سرزمين عرب در اهواز براي بيش از 55 سال تحت اشغال ايرانيها بوده است. اهواز در منطقهي خوزستان قرار دارد و اعراب آن را عربستان ميخوانند.»(16) اين خبرگزاري در ادامه افزود: «بيانيهي سه كشور در مورد آيندهي توافقي كه در فاس به عمل آمده و آيندهي جبههي پايداري سؤالاتي مطرح كرده است. الجزاير و جمهوري دمكراتيك يمن در جلسات اين جبهه شركت نداشتند. اين موضوع بر كسي پوشيده نيست كه از زمان جنگ در بيروت و عزيمت سازمان آزاديبخش فلسطين اختلافاتي در ميان جنبش مقاومت فلسطين يا بين رژيمهاي عربي وجود داشته است. به دنبال توزيع نيروي نظامي فلسطين در ميان شش كشور، حل اين اختلافات منطقي به نظر ميرسد. در عوض بيانيهها و اعلاميههاي پيدرپي كه اختلافات را افزايش بدهد ما را دچار حيرت كرده است. تمام اينها ما را به كجا هدايت ميكند؟ پس از رسوايي و تفرقه چه چيزي براي ما به جاي ميماند؟»(17) القبس ديگر روزنامهي كويتي نيز با اتخاذ مواضعي كاملاً طرفدارانه از عراق نوشته است: «اتحاد سهجانبهي جديد، رونوشت بيانيهي سهجانبهيي كه هفتهي گذشته در دمشق از سوي سوريه، ليبي و ايران امضا شد دنياي عرب را متحير ساخته است. چگونه ميتوان در مورد اين بيانيه (كه حاوي قول حمايت از ايران عليه عراق است) توضيح داد؟ و آيا واقعاً اين بيانيه عليه اسرائيل است. اين اتحاد جديد نهفقط عليه عراق، بلكه عليه كشورهاي خليج [فارس] و از آن مهمتر عليه منافع ملي اعراب است. برخي از كشورهاي عرب، ديگر نبايد تحت تأثير اين عقيده كه دول خليج [فارس] چيزي بيش از صندوقهاي حمايتي مالي نيستند كه فقط ميتوانند چك امضا كنند، باقي بمانند و ادامهي روند اينان [در تشكيل] اتحادهايي بيرون از چارچوب ملي اعراب، براي سرنوشت ملت عرب اضمحلال مخربتري را در برخواهد داشت. پادشاهي سعودي هفتهي گذشته، مساعي جميلهي خود را در رابطه با سوريه و عراق به كار برد تا به سازش بين اين دو كشور كمك كند، ولي تقريباً ناموفق بود. اگر پادشاهي سعودي و بقيهي كشورهاي خليج [فارس] نتوانستند اختلافات بين برادران را برطرف كنند چه كس ديگري خواهد توانست؟ با توجه به احساس عجز و نااميدي و نياز به اقدام سريع، فقط اتحاديهي عرب ميتواند به منظور مقابله با اوضاع نامطلوبي كه از بيانيهي دمشق ناشي شده اقدامي انجام دهد.»(18) از سوي ديگر راديو دمشق كه با توجه به ساختار سياسي كشور سوريه ميتوان گفتههاي آن را مواضع رسمي دولت اين كشور به شمار آورد، بر مفاد بيانيهي سهجانبهي دمشق پافشاري كرد؛ روزنامهي كيهان در اين باره آورده است: «مفسر راديو دمشق ديروز از كشورهاي ساحلي خليج فارس دعوت كرد تا هرگونه كمك به رژيم عراق را متوقف كنند. مفسر راديو دمشق رژيم عراق را متهم كرده است به اينكه كشور عراق را به يك جنگ تجاوزكارانه و غير عادلانه عليه انقلاب اسلامي ايران كشانده است. مفسر راديو دمشق رژيم عراق را متهم به اين كرده كه ميكوشد كشورهاي عربي خليج فارس را در يك جنگ با ايران گرفتار كند و براي به دست آوردن كمك مالي از اين كشورها دست به شانتاژ و باجگيري بزند. راديو دمشق اظهار نظر كرده است كه رژيم عراق بايد مسئوليت كامل اوضاع كشور خود را به عهده بگيرد و عواقب جناياتي را كه مرتكب شده است، تحمل كند. راديو دمشق آنگاه اظهار نظر كرده است كه هر اقدامي در جهت كمك به رژيم عراق يا سكوت در برابر جنايات اين رژيم و دوري جستن از نبرد ملي "جنگ اعراب عليه اسرائيل" بر خلاف مسئوليتهاي ملي كشورهاي عربي و تعهدات آنها نسبت به اولويتهاي ملي است. راديو دمشق ضمن تأكيد بر اين مطلب كه ايران هيچ خطري براي كشورهاي عرب به شمار نميآيد، اظهار نظر كرد كه خطر عمده همانا خطركيان صهيونيستي است.»(19)
گزارش - 381
در پي انتصاب طارق ميخائيل يوحنا عزيز به جاي سعدون حمادي در وزارت امور خارجهي عراق، راديو بيبيسي در برنامهيي به بررسي اين جا به جايي با توجه به خصوصيات فردي آن دو و كارآمدي آنان در حكومت عراق پرداخت و گفت: «بنابر گزارشهاي جاري، دكتر حمادي در مدت دو ماه گذشته به منظور معالجه در خارج از عراق به سر ميبرده است. چنانكه از كيفيت پيچيدهي سياست در عراق برميآيد، اغلب دلايل بيماري را كه براي تغييرات سياسي مهم ارائه ميشود، بايد با احتياط تلقي كرد. اما اين واقعيت كه دكتر حمادي همچنان عهدهدار منصب وزارت خواهد بود ممكن است حاكي از اين باشد كه در طول دورهي خدمتش حُسننظر پرزيدنت صدام حسين را از دست نداده است، حقيقت امر اين است كه دكتر حمادي بايستي از عراق در جلب كشورهاي ميانهرو عرب به حمايت از عراق در جنگ بين ايران و آن كشور همچنين در مبارزهي سياسي بينالمللي كه عراق براي معرفي خود به عنوان صلحطلب دنبال كرده است و با وجود موفقيت كم، خالي از اهميت نبود نقش بسيار مؤثري ايفا كرده است. مطمئناً دولت عراق كه همچنان مبارزهي سياسي را به عنوان بخشي از تلاشهايش در وادار كردن ايران براي نشستن در پشت ميز مذاكره ادامه ميدهد، احتياج به يك وزير خارجهي كاملاً مناسب و فعال دارد. آقاي طارق عزيز كه به جاي دكتر حمادي به وزارت خارجه منصوب شده است، هماكنون مقامهاي مهم معاونت نخستوزير و عضويت در شوراي فرماندهي انقلاب عراق را برعهده دارد. وي در امور مربوط به روابط خارجي و ديپلماسي از تجربهي لازم برخوردار است. در همين اواخر، ديداري از پاريس را با موفقيت به انجام رسانيد كه در نتيجهي آن حمايت بيشتر دولت فرانسه را براي حفظ وضع موجود در بغداد در مقابل دعوتهاي ايران براي سرنگوني حكومت عراق تأمين كرد كه در يك توافق مبادلهي اسلحه و نفت همراه بود.»(20) راديو اسرائيل نيز با توجه به سياست جديد عراق در اعلام به رسميت شناختن امنيت اسرائيل، نرمش بيشتر طارق عزيز دربارهي اسرائيل را دليل اصلي اين اقدام صدام حسين ذكر كرد. اين راديو گفت: «به گفته صداي اسرائيل از علل اصلي بركناري آقاي سعدون حمادي از وزارت خارجهي عراق اين است كه وي با اظهارات پرزيدنت صدام حسين در مورد حق موجوديت اسرائيل مخالف بوده است، در حالي كه طارق عزيز كه به جاي وي به وزارت خارجه برگزيده شده و قبلاً معاونت نخستوزيري آن كشور را به عهده داشته، هفتهي گذشته در پاريس از موضع رئيسجمهوري خود جانبداري نموده. در عين حال گفته ميشود كه طارق عزيز يكي از مخالفان سرسخت رژيم آيتالله خميني در ايران ميباشد. وي هفتهي گذشته در پاريس طي يك ملاقات طولاني با مسعود رجوي رهبر مجاهدين خلق، از اقدامات مجاهدين در براندازي رژيم اسلامي ايران طرفداري كرد.»(21)
گزارش - 382
شاذلي قليبي دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي بدون اشاره به طرح مورد نظر خود، از ادامهي كوششهاي اين كنفرانس براي پايان دادن به جنگ ايران و عراق خبر داد و گفت: نرسيدن كميسيون به راهحلي جهت پايان دادن به جنگ عراق و ايران به علت كاهش فعاليت و ابتكار نبوده، بلكه به دليل دشواري، پيچيدگي و عمق مسئله بوده است. وي اضافه كرد اين كميسيون طرح صلحي را به دو كشور عراق و ايران پيشنهاد كرد كه هيچ يك از دو طرف به طور كامل آن را رد نكرده، ولي با احتياط عمل كردهاند. دبيركل سازمان كنفرانس اسلامي افزود: كميسيون سه بار در اين طرح تغييراتي داد و دو طرف موافقت خود را با بعضي از مواد آن اعلام كردند و مواد ديگري نيز باقي مانده كه كميسيون در حال حاضر ميكوشد تا راهحلي براي آنها پيدا كند.(22)
گزارش - 383
خبرگزاري فرانسه به نقل از يك بيانيهي سازمان مجاهدين خلق، اعلام كرد كه يك خلبان نيروي هوايي ايران روز گذشته با اعلام همبستگي با اين سازمان از مقامات كانادايي درخواست پناهندگي كرده است.(23)
ضميمهي گزارش 374
فشردهيي از جرايم 21 تن از متهمان عضو اتحاديهي كمونيستهاي ايران چنين است: (گفتني است يكي از متهمان به نام مينا تات در دادگاه انقلاب آمل محاكمه شد، به همين دليل جريان دادرسي و حكم دادگاه وي همراه اين 21 نفر منتشر نشد). محمدرضا سپرغمي: عضو فعال اتحاديهي كمونيستهاي ايران؛ مسئول سابق كميتهي تهران؛ عضو شوراي تصميمگيري سربداران در داخل جنگل؛ مسئول سياسي گروه مهاجم به شهر آمل؛ شركت فعال در درگيريهاي خونين 18 و 23 آبان 1360؛ تدارك امكانات در جنگل از طريق مصادرهي اموال روستاييان؛ آموزش نظامي به نيروها، ميزباني يكصد و ده نفر از افراد جنگل در خانهاش در شب پيش از حمله؛ حضور فعال در جريان كشته شدن فرمانده سربداران جنگل. فرامرز طلوعي سمناني: عضو مركزيت اتحاديهي كمونيستها؛ عضو كميتهي تهران و كميتهي دائمي و رهبري سازمان؛ منتقلكنندهي 8 ميليون ريال وجه سرقتشده از بانك كشاورزي خوزستان به تهران؛ عضو كميتهي دائم شوراي تصميمگيري جنگل؛ عضويت و دبيري كنفدراسيون احيا در امريكا؛ شركت در شوراهاي اتحاديه متشكله در خارج از كشور و ايران (كنگرههاي سري)؛ منتقلكنندهي اسلحه و مهمات مسروقه از جبههي جنگ جنوب؛ نمايندگي سازمان در كنفرانس وحدت جهت تشكيل حزب واحد كمونيست در ايران؛ تجهيزكنندهي سلاح و مهمات نيروي نظامي اتحاديه به ويژه گروه سربداران جنگل. حسين تاجمير رياحي: عضو مركزيت تشكيلات اتحاديهي كمونيستهاي ايران؛ مسئول تشكيلات سربداران جنگل؛ يكي از طراحان اصلي حمله به شهر شهيدپرور آمل؛ ارسالكنندهي اسلحه و مهمات جنگي به مناطق درگيري و اعزامكنندهي نيروهاي نظامي؛ مسئول يكي از كمپها و مقر نظامي داخل جنگل؛ نفر اول رهبري در حملهي مسلحانه به شهر آمل و مشاركت در كشتار 40 تن از مردم و افراد بسيج و سپاه پاسداران؛ مسئول كل تشكيلات اتحاديهي كمونيستها پس از انقلاب؛ اعتراف به ترك دين اسلام و گرايش به ماركسيسم. عبدالرحمن آزمايش: عضو كادر مركزي تشكيلات اتحاديه؛ مسئول سازماندهي كل تشكيلات كميتهي تهران؛ مسئول كل بخش كارگري سازمان؛ عضو كنفدراسيون امريكا؛ مسئول كارگري سازمان در كنگرهي سوم "شوراي اتحاديه"؛ تجهيزكنندهي مهمات و سلاح سازمان؛ عضو كادر رهبري تشكيلات اتحاديه. احمد تيموري گركاني: عضو تشكيلات سربداران جنگل؛ عضو گروه شناسايي مناطق جنگلي جهت استقرار كمپها و اردوگاههاي نظامي داخل جنگل؛ شركت در كشتار 18 و 22 آبان؛ به شهادت رساندن 11 تن از پاسداران و سوزاندن عدهيي نظامي و پاسدار در يك كاميون ارتشي؛ مباشرت در انتقال تداركات، مواد غذايي، مهمات و وسايل جنگي از جنگل به آمل و بالعكس؛ مشاركت در سرقت ناموفق 3 مينيبوس براي حمل نيرو؛ فعاليت در بخش تبليغات سازمان و توزيعكنندهي اعلاميهها و نشريهها. كامران صميمي: رابط تشكيلاتي اتحاديه با اعضاي مركزيت سازمان؛ مسئول تشكيلاتي چند پروژه و طرح مالي اتحاديه؛ مسئول جمعآوري كمكهاي مالي اعضا و هواداران و توزيعكنندهي نشريهي حقيقت در تهران؛ نگهدارندهي مقدار فراواني سلاح و مهمات در منزلش؛ عامل نفوذي در بنياد شهيد با سمت مترجم زبان انگليسي؛ شركت در كنگرهي مخفي سازمان و اطلاع از طرح قيام فوري؛ مسئوليت يك واحد توليدي بزرگ متعلق به يكي از سرمايهداران متحد اتحاديه. ايرج شيرعلي: عضو تشكيلاتي اتحاديهي كمونيستها؛ عضو كميتهي تهران؛ عضو كميتهي تبليغات؛ مسئول ارتباطات داخلي سازمان؛ مسئول تحويل گرفتن نشريات اتحاديه؛ مسئول ارتباط با پيك توزيع نشريات؛ مسئول بخش دانشآموزي شهرستان آغاجاري و شرق تهران؛ سرقت مهمات از جبهههاي جنگ و تحويل به سازمان؛ انبار كردن مقدار زيادي سلاح و مهمات در منزل مسكوني خود. محمد نوروزي: عضو تشكيلاتي اتحاديه و عضو سربداران جنگل؛ فعاليت در بخش انتشارات اتحاديه و پخش نشريهي سازمان در تشكيلات آغاجاري؛ مسئول تشكيلاتي 3 نفر از كارمندان شركت نفت در خوزستان؛ ارتباط تشكيلاتي با مسئولين بخشهاي تبليغات و كارگري آغاجاري؛ اختصاص بخشي از منزل شخصياش براي چاپ نشريهي حقيقت؛ مشاركت در همهي درگيريهاي مسلحانهي گروه جنگل؛ مشاركت در درگيري 18 آبان و بستن جادهي تهران ـ آمل و انفجار بمب و پرتاب كوكتل مولوتف و اقدام به پخش بيانيهي نظامي سربداران جنگل؛ شركت در درگيري 22 آبان و به شهادت رساندن چندين تن از پاسداران انقلاب؛ همكاري در اخفاي مهمات و سلاحها پس از واقعهي آمل و عقبنشيني به جنگل. ضياءالدين عبدمنافي: عضو اتحاديهي كمونيستها؛ مسئول بخش كارگري سازمان در شاخهي جنوب (آبادان)؛ مسئول تشكيلات اتحاديه در شهرستان آغاجاري؛ عضو فعال كنفدراسيون جهاني و كنفدراسيون احيا در امريكا؛ فرماندهي يك گروه نظامي 8 نفري؛ معاونت فرماندهي يك گروه 16 نفري؛ مسئول تداركات نيروهاي جنگل؛ سرقت سلاح و مهمات از جبهههاي جنوب و وجوه بيتالمال از بانكها؛ شركت مستقيم در اكثر درگيريهاي مسلحانهي جنگل؛ حفاظت از اردوگاههاي نظامي و كمپها؛ مسئول آرايش نظامي افراد جنگل در درگيري 22 آبان؛ مسئول 8 تن از اعضاي اتحاديه در درگيري مسلحانه 20 آذر و زخمي كردن سرهنگ روحي فرمانده ژاندارمري. محمود آزادي: عضو تشكيلاتي اتحاديهي كمونيستها؛ عضو سربداران جنگل؛ شركت در همهي درگيريهاي مسلحانهي گروه جنگل؛ به شهادت رساندن (شهيد) هدايتي در حمله به آمل؛ همكاري نكردن با دادگاه تا زمان دستگيري گروه جنگل و برملا شدن جنايات اين گروه. فروهر فرجاد: كانديداي عضويت تشكيلاتي اتحاديهي كمونيستها؛ عضو گروه سربداران جنگل؛ عضو گروه تداركات تهيهي آذوقه و غذا در جنگل؛ شركت در درگيريهاي مسلحانه؛ تقويت بنيهي مالي سازمان به جهت برخورداري از تمول و رفاه مالي؛ همكاري در چاپ قسمتي از نشريهي حقيقت؛ عضو گروه 18 نفري طرح ناموفق مصادرهي مينيبوسها. محمدحسين عليآبادي: عضو مركزيت سازمان و تشكيلات اتحاديهي كمونيستهاي ايران تحت عنوان هيئت مسئولين؛ مسئول عضويت مركزي و كل هيئت تحريريه در دورهي جنگل؛ مسئول قسمت "جامعه" در انتشارات سازمان و تحقيق روي مسائل روستايي و براورد كردن مسائل آن؛ تقويت و تسهيل عمليات نيروي نظامي و سربداران جنگل؛ رهبري حملههاي مسلحانه با چاپ اعلاميههاي نظامي سربداران جنگل؛ مشاركت در ترسيم و طراحي خط و مشي سازمان در جهت مقابله با نظام جمهوري اسلامي و سرنگون كردن آن و اتخاذ روش محاربه. بيژن فتاحي: عضو فعال تشكيلات اتحاديهي كمونيستها؛ مسئول چاپ سازمان و يك گروه 9 نفري سازمان در بخش چاپ؛ مسئول يك گروه 4 نفري در حوزهي سياسي؛ فعاليت در كنفدراسيون احيا؛ همكاري در انتقال سلاح و مهمات به جنگل؛ تلاش براي جذب كارگران ايران ناسيونال به اتحاديه با خريد يك دكه در پيكانشهر به عنوان قهوهخانه. محمدرضا وثوقي: مسئول تشكيلات اتحاديهي كمونيستها در استان گيلان؛ عضو فعال اتحاديه و تحت مسئوليت مستقيم مركزيت سازمان؛ تنها رابط چاپ با مركزيت سازمان و بخش جعل كه مهمترين بخش سازمان بوده؛ ارتباط مداوم با تشكيلات مركزي؛ همكاري در چاپ و توزيع اعلاميههاي اتحاديه؛ همكاري با كنگرهي سري اتحاديه؛ مشاور مالي سازمان؛ مسئول يك مغازهي سازماني تحت پوشش تابلوسازي كه در واقع محل اخفاي سلاح و مهمات بوده است. عبدالرضا ابراهيمي عكاس: مسئول ستاد تبليغاتي سازمان در مدرسهي عالي تلويزيون و مدرسهي عالي كامپيوتر؛ عضو كنفدراسيون احيا در امريكا؛ عكاس مخصوص تشكيلات؛ سرقت دارو از بيمارستانها و ارسال آن به كردستان در جريان جنگ سنندج؛ مسئول يك اكيپ پزشكي براي مداواي مجروحان از عناصر محارب؛ سرقت سلاح و مهمات از جبهههاي جنوب و خرمشهر؛ همكاري در اخفاي سلاح و مهمات. جهانگير احمدي: عضو اتحاديهي كمونيستهاي ايران؛ شركت در درگيريهاي مسلحانه و درگيري 22 آبان؛ شركت مستقيم در حملهي مسلحانه به شهر آمل (تير خلاص زدن به يك پاسدار زخمي)؛ شركت مستقيم در درگيري مسلحانهي رزكه با مسئوليت ايجاد خط آتش پشتيباني براي افراد خط مقدم جبههي خود؛ شركت مستقيم در درگيري 20 بهمن آمل و درگيري گزناسرا؛ سرقت سلاح و مهمات از جبهههاي جنگ و خرمشهر؛ به رگبار بستن ماشين نيروهاي نظامي و بسيج و سپاه و يك وانت حامل مردم عادي شهر. فريد سريعالقلم: عضو مركزيت اتحاديهي كمونيستها؛ مسئول كميتهي انتشارات سازمان؛ مسئول تماس با گروهكهاي محارب ديگر از جمله سازمان منافقين و حزب توفان به نمايندگي از طرف اتحاديه؛ شركت در كنگرهي سوم اتحاديه و مشاركت در ترسيم و تنظيم خط و مشي سازمان عليه نظام جمهوري اسلامي؛ فعاليت به منظور قيام فوري در تهران؛ قلمفرسايي در نشريهي حقيقت و ترور افكار؛ كمك به افراد حاضر در جنگل در خصوص انجام دادن مأموريت و تجهيز نيروي نظامي؛ تماس با منافقين و گزارش عملكرد آنها در ترورهاي خياباني و بازگويي جزئيات عمليات تروريستها. رهام ضرغامي: عضو فعال تشكيلات اتحاديهي كمونيستها؛ عضو كميتههاي كارگري و عضو كميتهي شرق تهران؛ مسئول يگ گروه 5 نفري سازمان؛ مسئول كارخانههاي درخشان، فيلكو، هوخست و كارخانهي سيمان و گماشتن عوامل نفوذي در كارخانههاي مذكور؛ مسئول تداركات گروه سربداران؛ عضو كنفدراسيون احيا در امريكا؛ شركت در درگيري مسلحانهي 18 آبان و مشاركت در به شهادت رساندن دهها پاسدار در درگيري 22 آبان. فرجالله لساني: عضو فعال تشكيلات اتحاديه؛ عضو اصلي كميتهي انتشارات تحت مسئوليت مستقيم مركزيت؛ عضو فعال دانشجويان مبارز و مجمع گروهكهاي محارب خط3 (اتحاديه؛ رزمندگان، پيكار، پيشگام)؛ سخنگوي تشكيلات اتحاديهي كمونيستها؛ مسئول قسمت "تحقيق روي شوروي" از كميتهي تشكيلات و مسئول چند عضو و هوادار تشكيلاتي؛ شركت در كنگرهي مخفي سوم سازمان (وي 3 ماه پيش از درگيري در شهر آمل دستگير شده و در جريان تز "قيام فوري" قرار داشته، اما اين موضوع را تا دستگيري گروه جنگل كتمان نموده است)؛ فعاليت در كميتهي انتشارات تحت مسئوليت كادر مركزي؛ سخنراني در دانشگاههاي شهرهاي گوناگون و تشريح مواضع اتحاديه؛ از اعضاي تصميمگيرنده در كنگرهي سوم شوراي اتحاديه؛ عضو كنفدراسيون احيا و دبير فرهنگي كنفدراسيون در شمال كاليفرنيا و دبيركل تشكيلات اتحاديهي كاليفرنيا؛ انتشار نشريهي 16 آذر. علي عليزاده: عضو مسلح گروه جنگل؛ شركت در همهي درگيريهاي مسلحانهي جنگل؛ تدارك سنگرها در حملهي مسلحانه به شهر آمل؛ اولين فرد واردشونده به باغ رضوانيه پس از عقبنشيني نيروهاي محارب و قتل چندين تن در آنجا. عيديمحمد نوذري: عضو نظامي سربداران جنگل و عضو شوراي تصميمگيري جنگل؛ شركت در همهي درگيريهاي گروه سربداران جنگل؛ شركت در شكنجه و به شهادت رساندن 3 تن از برادران حزباللهي؛ مسئول انتقال زخميها به شهر در درگيري گزناسرا.(24)
ضميمهي 2 گزارش 374
روزنامهي اطلاعات دربارهي اقدامات اتحاديهي كمونيستهاي ايران كه به حمله به شهر آمل انجاميد، مقالهيي را به اين شرح به چاپ رسانده است: «حدود 100 نفر از اين گروهك محارب در دستههاي مختلف در اواخر شهريور60، روانهي جنگلهاي شمال شده در ناحيهيي در 15 كيلومتري جنوب آمل مستقر ميگردند. سلاحهايي كه اتحاديهي كمونيستهاي ايران از جبهههاي جنگ به غنيمت گرفته يا به عبارت صحيح به سرقت و يغما برده بود و به تعبيري ديگر سلاحهايي كه هر جوان مسلمان براي ستيز با كفار بعثي ميتوانسته در دست بگيرد و نيز مقداري سلاح كه در كردستان خريداري كرده بود با جاسازي در كاميون به جنگل منتقل كرده و به همين ترتيب ساير لوازم آتشافروزي خود را در سه نقطه در جنگل متمركز مينمايد: بيش از 75 قبضه انواع اسلحههاي سبك به همراه چندين قبضه آر.پي.جي. و مهمات لازم براي "قيام" به كار گرفته ميشود. اين تعداد از اعضا و هواداران براي مدتي به آموزش و شناسايي مناطق مختلف جنگلي پرداخته و در سه اردوگاه متشكل ميگردند. رهبران اين عده كه نام خود را "سربداران" ميگذارند با اين تصور واهي كه در عرض چند روز آماده شده و تا آخر مهرماه ميتوانند در شهر آمل جرقهي قيام خود را زده و "ارتش خلق" خود را براي قيام سراسري در ايران آماده گردانند به فعاليتهاي ضد انقلابي خود دست مييازند. ليكن عليرغم تمامي كوششهاي مذبوحانه از هر راهي كه به پيش ميروند با بنبست مواجه ميگردند. به هر حال، بعد از دو ماه اين گروه به اصطلاح آمادهي حمله به شهر آمل ميگردد. در تاريخ 18 آبان 1360، تمامي گروه به قصد عزيمت به شهر آماده ميگردند. براي پيشبردن اين عمل جنايتكارانه و ضد انقلابي تعدادي از اينان با سرقت تعدادي مينيبوس و وانت از مردم وسايل حمل و نقل خود را آماده ميسازند. رانندگان اين وسايل نقليه از طرف گروه بازداشتشده و در حواشي جنگل تحت مراقبت قرار ميگيرند. اكثريت اين گروه كه آمادهي هجوم به شهر بود ناگاه با برخورد به يك گروه گشت برادران بسيج كه به درگيري ميان آنها منجر ميگردد، برنامهاش را تغيير داده و به درون جنگل بازميگردد. در اين درگيري يكي از برادران بسيج به شهادت و يك تن از افراد گروه نيز به هلاكت ميرسد. در همين زمان عدهي معدودي از افراد جنگل با ايجاد راهبندان در جادهي هراز براي مدت كوتاهي در رفت و آمد اختلال ايجاد ميكنند و مسلحانه به پخش تعدادي از اوراق تبليغاتي حاوي مشتي اكاذيب و تهمتهاي ناروا به نظام جمهوري اسلامي [ميپردازند و] به اصطلاح از خلق ميخواهند كه به صفوف آنان بپيوندند، ليكن اين گروه با همين برخورد كوچك و با جانفشاني برادران بسيجي مجدداً به اعماق جنگل پناه برده و به خيال واهي اينكه جنگلهاي شمال از نفوذ انقلاب و امت حاضر در صحنه مصون است به اردوگاههاي خود باز ميگردند. در اوايل صبحگاه 22 آبان ماه 1360، تعدادي از برادران سپاهي و ارتشي براي خنثي ساختن اين توطئهي شوم به جنگل وارد شده و اين اردوگاهها را به محاصره درميآورند. طي يك درگيري چند ساعته، 11 نفر از برادران ارتشي و سپاهي به شهادت ميرسند و تعدادي نيز مجروح ميگردند. ضد انقلابيون براي حفظ خود و با استفاده از سلاحهاي خود مانند آر.پي.جي. و غيره موقتاً نيروهاي خود را جمع كرده و از محل درگيري فرار مينمايند. با شكسته شدن اسطورهي به اصطلاح مصونيت جنگل، گروهك اتحاديهي كمونيستهاي ايران مستأصل شده و برنامهي به اصطلاح "جرقه زدن قيام" به تعويق ميافتد. حال كه نيروهاي اسلام ضرب شست محكمي را به ضد انقلاب نشان دادهاند مجدداً تحليلهاي خودساخته به فوريت تغيير يافته و تصميم گرفته ميشود كه به مراكز سپاه مستقر در حواشي جنگل حمله بكنند. ضربات ناشي از حملات قهرمانانهي برادران سپاه و ارتشي به حدي بود كه عدهيي از افراد ضد انقلاب را مستأصل كرده و حدود دو هفته بعد از اين تاريخ جنگل را ترك مينمايند. در آذرماه سال60، تعدادي از اين ضد انقلابيون به يكي از مقرهاي برادران حزبالله در رزكه هجوم برده و با به شهادت رسانيدن تعدادي از برادران حزبالله سعي مينمايند تا مقر را تسخير نمايند، ليكن اين بار هم با شكست مفتضحانهيي رو به رو شده، مجدداً عقبنشيني مينمايند. اين تئوري جديد، كه به جاي ايجاد جرقه در آمل، هدف را ضربه زدن به نيروهاي مسلح حزباللهي در حواشي جنگل قرار ميداد، مجدداً تحت بررسي قرار گرفته، تغيير مييابد. يك بار ديگر حمله به آمل و ايجاد آشوب و طغيان در دستوركار قرار ميگيرد. در اواخر ديماه 1360، ضد انقلابيون مستقر در جنگلهاي آمل تصميم به حمله به شهر را گرفته و مقدمات آن را فراهم ميسازند. رهبران ضد انقلاب مستقر در جنگل با اين خيال واهي كه با ورود به آمل و تسخير يك يا دو محله از شهر، شعلههاي قيام خود ساختهشان سر بر خواهد كشيد، در اوايل بهمنماه 1360، مخفيانه وارد شهر آمل شده و با اختفا در يك خانهي كنار شهر خود را آماده مينمايند. در اولين ساعات بامداد 6 بهمن، گروه صد نفره كه در چهار گروه تقسيم شده بودند، در چند نقطه از شهر مستقر ميگردند. مراكز سپاه و روابط عمومي سپاه، بسيج مستضعفين و ساير مراكز دولتي در اوايل صبح غافلگيرانه مورد حملهي ناجوانمردانه قرار ميگيرد كه با عكسالعمل سريع و جانفشاني برادران سپاه و بسيج و مردم مواجه ميشود. مركز بسيج با آر.پي.جي. مورد حمله قرار ميگيرد كه منجر به شهادت ديدبان بسيج ميگردد. با آغاز تيراندازي و استقرار بخشي از نيروهاي ضد انقلابي در محلات شهر از جمله اسپيكلا و قاديمحله و رضوانيه به اصطلاح جرقه زده ميشود. آري جرقه زده ميشود و تودهي مردم نيز به پا ميخيزد، ليكن نه به طرفداراي از به اصطلاح قيام خيالي سربداران، بلكه در دفاع از انقلاب و اسلام. در طي چند ساعت، شهر مملو از جمعيت انبوه مردم آمل و روستاهاي اطراف آن ميگردد. مردم بدون سلاح و با عشق به انقلاب اسلامي و امام امت برابر اين عدهي معدود از ضد انقلابيون قرار گرفته و با يك ضربه، تمامي آنها را يا هلاك نموده يا از شهر بيرونشان مينمايند. البته، امت شهيدپرور و حزباللهي آمل كه با حركت خودجوش و هوشيارانهي خود مشت محكمي بر پوزهي ضد انقلاب زده و با حضور فعال خود درس پرارجي را در تاريخ مبارزات امت اسلامي به يادگار گذارد، در اين درگيري يك روزه كه تا پايان روز 6 بهمن به طول ميانجامد. نيز عزيزاني را از دست داد. حدود 40 تن از برادران بسيجي و سپاهي و مردم حزباللهي آمل براي حراست از كيان اسلام و انقلاب ايثارگرانه خون خود را در اين راه فدا نمودند. در اين ميان، نكتهي برجسته در اقدامات ضد انقلابي گروهك اتحاديهي كمونيستهاي ايران آنست كه با خلع سلاح تعدادي از برادران سپاهي آنان را به جرم دفاع از انقلاب اسلامي و خودداري از تمكين در برابر خواستههاي ضد انقلاب اعدام خياباني كرده و به شهادت ميرسانند. تعدادي از برادران حزباللهي دستگیر شده و به نقاط تحت تسلط افراد مسلح گروهك برده شده و به اصطلاح براي تعيين تكليف نگهداري ميشوند. ضد انقلابيون كه با حضور يكپارچهي امت اسلامي رو به رو گرديدند، در استيصال كامل و هراس از قصاص امت اسلام ميكوشند تا هر چه سريعتر شهر را تخليه كرده و پا به فرار گذارند. در اين بين تقريباً نيمي از افراد مسلح ضد انقلاب يا دستگیر شده يا به هلاكت ميرسند. جرقهي اتحاديهي كمونيستهاي ايران نهتنها قيام خياليشان را به دنبال نداشت، بلكه آتش به خرمن تحليلهاي ضد اسلامي و ضد انقلابي آنان افكند. در تمام شهر آمل و همچنين ساير شهرهاي ايران مردم به مدت چند روز با حضور در صحنهي انقلاب انزجار خود را نسبت به اين عمل جنايتكارانه ابراز داشته و مشت محكمي بر دهان ضد انقلاب ميكوبند. معدود باقيماندگان گروهك سربداران، با به جا گذاشتن آثار جنايات خود در آمل، مجدداً به اعماق جنگل پناه برده و براي اخذ تصميم ـ در حالي كه شكستي مفتضحانه را متحمل شده بودند ـ مجتمع ميگردند. از اين تاريخ به بعد تمامي فعاليتهاي اين گروهك به حفظ خود و فرار از عدالت اسلامي محدود ميگردد، ليكن در حين اينكه اين گروهك در نهايت استيصال و درماندگي و ازهمپاشيدگي قرار ميگيرد، در دو درگيري ديگر با نيروهاي اسلامي كه براي اجراي عدالت اسلامي به تعقيب و پيگرد آنان پرداخته بودند شركت مينمايد. پيرو تعقيب و پيگرد نيروهاي اسلام در جنگلهاي شمال، اين گروه در منطقهي گزناسرا در 18 بهمنماه60، در حين فرار با ايجاد درگيري با نيروهاي اسلام يك تن از برادران حزباللهي را شهيد مينمايند. اين گروه در درگيري ديگري در منطقهي جنگل در اواسط خرداد ماه نيز 3 تن از برادران حزباللهي را به شهادت ميرسانند. در اينجاست كه كارنامهي فعاليت جنايتكارانهي اين گروه ضد انقلابي به انتها ميرسد. گروهي كه مدعي خلق بودن را داشت، گروهي كه تحت عنوان ادامهي انقلاب بر عليه انقلاب به پاخاسته بود.»(25) روزنامهي جمهوری اسلامی نيز با ذكر مقدمهيي دربارهي اولين دقايق حملهي اتحاديهي كمونيستها به شهر آمل به درج وقايع از قول برخي شاهدان ماجرا پرداخته است: «حدود ساعت 23:30 دقيقه دوشنبه شب 5/11/1360 يك گلوله آر.پي.جي7 به طرف ستاد بسيج مستضعفين شهر آمل واقع در غرب پل معلق، به فاصلهي 50 متر از پل شليك ميشود و به دنبال آن صداي رگبار سطح شهر را ميپوشاند. از اين لحظه به بعد مسئولين اعم از مسئولين انتظامي و امنيت شهر و سايرين متوجه ميشوند كه در شهر اتفاقي افتاده است و اين در حالتي است كه مهاجمين در اطراف كليهي نقاط حساس شهر نظير پل معلق، شهرباني، بسيج، سپاه پاسداران دادگاه انقلاب، فرمانداري و بالاخص مدخلهاي ورود و خروج شهر و نقاطي كه به نظر آنها مهم بوده مانند سينما قدس كه در دست سپاه پاسداران انقلاب است و مهاجمين فكر ميكردند انبار مهمات سپاه باشد، مستقر ميشوند. البته، ناگفته نماند قبل از شروع تيراندازي چندين نفر توسط مهاجمين دستگیر ميشوند و از آن جمله يكي از برادران سپاه پاسداران آمل به نام محمود غازيان كه قبل از شروع تيراندازي توسط مهاجمين دستگیر شده و پس از چند ساعت توسط مردم ايثارگر آزاد ميشود، ماوقع را چنين تعريف كرد: "ساعت 11 شب دوشنبه 5 بهمنماه بود كه من و يكي ديگر از برادران پاسدار از روابط عمومي سپاه جهت نصب عكس شهداي جنگ تحميلي بر ديوارهاي شهر خارج شديم. هوا سرد بود، عدهيي جنب بانك رفاه ايستاده بودند، در آنجا ديدم نور چراغي كم و زياد ميشود. به اين موضوع مشكوك شدم. حدس زدم كه بايد در آنجا ضد انقلاب باشد جلو رفتم و من صدا زدم كي آنجاست؟ يكي در جواب گفت: دستها بالا، ما از بسيج تهران هستيم و بعد دور ما را گرفتند و من و برادري كه همراهم بود را خلع سلاح كردند. تعداد آنها 6 نفر بود ما را سريع بردند و گفتند: دراز بكشيد و شروع كردند به بازرسي و ما را حسابي گشتند. بعد گفتند شما كي هستيد؟ گفتم پاسدار و سؤالهاي ديگر از ما كردند و بعد ما را بردند كنار شنها، يك چالهيي هم در آنجا بود. اين عده هر كه را از منطقه ميگذشت ميگرفتند و آنها را ميگشتند. در ضمن آن برادري كه همراه من بود كارت شناسايي نداشت. ما را بردند نزديك سينما، آنها فكر ميكردند در سينما اسلحه است و آنها به زور در سينما را باز كردند و داخل سينما شدند و شيشههاي سينما و رستوران را شكستند، داخل رستوران شدند و غذاهاي رستوران را خوردند، بعد از ساعت يك و نيم شب بود كه مرا خواستند و بعد مقداري كتك زدند، گفتند اسلحهها كجاست؟ من گفتم: نميدانم براي اينكه روحيهي مرا خرد كنند عكس شهدايي را كه در سالن سينما بود كندند و بعد از مدتي شروع كردند به خبرهاي دروغ دادن از جمله اينكه ما بسيج را گرفتيم و... كه روحيهي ما را خراب كنند و از ما حرف بكشند كه فايدهيي نداشت. ساعت حدود 2 بود كه 20 نفر از بچههاي بسيج را گرفته بودند و آوردند آنجا و من از آنها براي نماز خواندن اجازه خواستم و آنها هم براي اينكه ما را گول بزنند شروع كردند به صحبت كه بله ما به تمام اديان احترام ميگذاريم و چه و چه... ما نماز خوانديم و يواشيواش ديديم ساعت 5:30 شده است در همان لحظه دكتر سپاه را گرفته بودند و پيش ما آوردند.
ماجراي فرار دكتر سپاه از چنگ ضد انقلابيون ساعت 6:30 صبح ما را به اسپيكلا حركت دادند. در آنجا يك پل است كه اسپيكلا را به محل نمازجمعه وصل ميكند. نزديك پل بود كه دكتر سپاه به طور زيبايي اقدام به فرار كرد و موفق شد كه از دست اين ضد انقلابها فرار كند. آنها ما را حركت دادند، در راه عدهيي براي نان در صف ايستاده بودند و اينها شروع كردند به تبليغ و ميگفتند كه ما سربداريم و اينها مزدوران رژيم جمهوري اسلامي هستند و ما اينها را ميخواهيم اعدام كنيم. تعداد آنهايي كه ما را دستگیر كرده بودند از 13 نفر گذشت. پس از طي مسافتي ما را به باغي بردند. لحظاتي بعد، پيرزني كه براي دادن دانه به مرغهايش در باغ را باز كرد با چندين مرد غريبه رو به رو شد كه ابتدا ترسيد و سپس با صداي بلند پرسيد شما كيستيد؟ مهاجمين به او گفتند ما فلان و بهمان و اينها پاسدار هستند كه ما گرفتيم. ساعت 9 صبح بود و من چون نماز صبح را در مكاني كه شايد صاحبش راضي نبوده خوانده بودم از اين مادر سؤال كردم كه ميتوانم در باغ تو نماز بخوانم و چون او اجازه داده بود نمازم را خواندم و پس از مدتي اين مادر براي ما صبحانه آورد كه به همين خاطر و به خاطر آنكه به ما اجازهي نماز خواندن داده بود با اعتراض عناصر ضد انقلاب مواجه شد، ولي او با كمال رشادت اظهار داشت اينها فرزندان من هستند و بايد از آنها پذيرايي كنم. ساعت حدود 2 بود كه درگيري از اسپيكلا به رضوانيه كشيده شد. در اين حين كمكم صداي اللهاكبر برادران رزمنده به گوش ميرسيد و ما فهميديم كه برادران ما نزديك باغ شدهاند. در اين ميان درگيري شروع شد و ما هم از فرصت استفاده كرديم و فرار كرديم و پيش برادرانمان رسيديم."
شرح حوادث آمل از زبان مردم پس از شروع تيراندازي در نيمه شب ششم بهمن از آنجايي كه روحيهي مردم آمل براي چنين واقعهيي آماده بود، بلافاصله به خيابانها ميريزند صداي تكبير سطح شهر را فراميگيرد. به طوري كه پس از لحظاتي مردم شهر و روستا با هر وسيلهيي كه در اختيار داشتند خود را به محلهاي درگيري ميرسانند. سيل دوچرخهسوار، موتورسوار وانتهايي كه زن و مرد محلات و روستاهاي اطراف آمل را به شهر ميآوردند به طرف آمل سرازير ميشود. لحظاتي نميگذرد كه سطح شهر و جادههاي اطراف توسط مردم ايثارگر حزباللهي سنگربندي ميشود. قلم و بيان ما براي ذكر ايثارگري مردم در دفاع از انقلاب خونبار خودشان عاجز است. لذا، ذكر سخنان شيرين خود مردم تا اندازهيي شايد بتواند ما را به آنچه اين مردم خداجو انجام دادند آگاه نمايد. بدين منظور در زير نمونههايي از زبان مردمي كه از شهرشان، شرفشان، انقلابشان، مذهبشان و حيثيتشان دفاع كردند نقل ميشود. يكي از اهالي آمل حوادث اين شهر را چنين بيان كرد: حدود ساعت 11 شب دوشنبه 5 بهمنماه، دهها تن مسلح در نقاط حساس شهر آمل مستقر ميشوند به طوري كه هر حركتي را زير نظر داشتند و هر كس كه عبور ميكرد از پشت دستگیر كرده و به محلهايي كه براي اين منظور در نظر گرفته شده بود، ميبردند از جمله محلهاي حساس كه اين افراد مسلح در آنجا مستقر شده بودند ميتوان از پل معلق، سينما قدس، اطراف سپاه، بسيج و دادگاه انقلاب نام برد. ساعت 12 شب يگ گلولهي آر.پي.جي. به طرف [ساختمان] بسيج مستضعفين شليك ميكنند و به دنبال آن با تيرباري كه بر روي پل معلق كار گذاشته بودند اين ساختمان را به رگبار ميبندند با صداي انفجار گلولهي آر.پي.جي7 و رگبار تيربار مردم شهر متوجه ميشوند كه به شهر حمله شده و بلافاصله به خيابانها ميريزند، صداي اللهاكبر از تمامي شهر به آسمان بلند ميشود، مردم نيمساعته شهر را سنگربندي ميكنند به طوري كه در هر بيست مترمربع، 4 سنگر بر پا ميشود مهاجمين كه تصور نميكردند با چنين برخوردي از سوي مردم مواجه شوند مردم را به رگبار ميبندند. يكي ديگر از اهالي بابل در اين رابطه ميگفت من نميدانم اين مردم را چه كسي به اين زودي مطلع كرد كه پس از يك ساعت، سطح شهر با اينكه نقاط حساسش در دست مهاجمين بود، در اختيار مردم قرار گرفت.
مشاهدات خبرنگار از فاجعهي خلقيها(!) در آمل متأسفانه در زمان شروع فاجعه در آمل حضور نداشتيم، ولي ظهر سهشنبه 6 بهمن وارد آمل شديم كه آنچه مشاهده شد در زير از نظرتان ميگذرد. پس از اينكه وارد شهر آمل شديم چهرهي شهر را كاملاً به ميدان جنگ ميتوان تشبيه كرد، خيابانها، چهارراهها، كوچه[ها] همه سنگربندي شده و مردم با وسايل مختلف نظير داس، بيل، چوب، تفنگ ساچمه و ژ3 در سنگرها حضور داشتند. از مهاجمين مسلح ديگر خبري نبود، تنها از باغ هاشمي كه در نزديكي جادهي هراز است صداي شليك به گوش ميرسيد. ما بلافاصله به سپاه رفتيم، در بدو ورود سيل جمعيت كه در خيابان مقابل سپاه ازدحام كرده بودند به حدي بود كه عبور و مرور ما به سختي انجام گرفت، اين مردم از نقاط مختلف آمده بودند تا با مزدوران امريكا بجنگند و از پاسداران انقلابشان محافظت نمايند. به هر ترتيبي كه بود وارد سپاه شديم. در ساختمان سپاه متوجه شديم كه مهاجمين در همان ساعات اوليه بر اثر فشار مردم مقاومتشان را از دست داده و به اسپيكلا و باغ هاشمي گريختهاند از جرئيات امر سؤال كرديم نظير آنچه در بالا كه مردم براي ما نقل كردند، گفته شد.»(26)
منابع و مآخذ روزشمار 1361/11/05