1360.07.05

از دانشنامه روز شمار دفاع مقدس
نسخهٔ تاریخ ‏۶ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۵۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه |عنوان =روزشمار جنگ سال 1360 |نام = 1360.07.05 |نام دیگر= پنج مهر |روز=05 مهر 1360 |تاریخ شمسی= 1360.07.05 |تاریخ میلادی=27 سپتامبر 1981 |تاریخ قمری= 28 ذیقعده 1401 |اسامی عملیات= |اسامی شهدا= |اسامی اسرا= }} <div class="bootstrap-btn">1359.07.05</div> <div class="bootstrap-btn">1361....» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
روزشمار جنگ سال 1360
1360.07.05
نام‌های دیگر پنج مهر
تاریخ شمسی 1360.07.05
تاریخ میلادی 27 سپتامبر 1981
تاریخ قمری 28 ذیقعده 1401




گزارش- 944

طبق طرح عملیات ثامن‌الائمه(ع)، حرکت گردان‌های خط‌شکن به‌سوی خاکریزهای اول نیروهای عراقی که از ساعت 21 شب گذشته آغاز شده بود، بدون حادثه‌ خاصی تا بامداد امروز ادامه یافت. باوجود همه‌ تلاش‌ها برای خودداری از درگیرشدن با دشمن پیش از ساعت 1 بامداد، در محور ماهشهر - آبادان، که محور فرعی عملیات محسوب می‌شد، دشمن یک ساعت قبل از آغاز عملیات، متوجه حضور نیروهای خط‌شکن شد. پس از آنکه نیروهای مستقر در سنگرهای تیربار عراق متوجه حضور ستون نیروهای خودی در محور ماهشهر - آبادان شدند، فرمانده گردان سپاه در این نقطه کوشید تا از اسحاق عساکره فرمانده محور، کسب تکلیف کند، اما موفق نشد و چون نیروها در معرض تهدید و خطر قرار داشتند، ناچار حدود ساعت 24؛ یعنی یک ساعت قبل از زمان مقرر، دستور حمله به خط دشمن را صادر کرد[۱] و نیروهای این گردان به‌سمت سنگرهای تیربار دشمن هجوم بردند. باتوجه‌به آمادگی کافی و سرعت عمل رزمندگان، خط اول عراق در این محور در اولین دقایق پس از نیمه‌شب به‌سرعت سقوط کرد.[۲] به‌دنبال آغاز درگیری در این محور، با تصمیم فرماندهان عملیات قرار شد از درگیری در دیگر محورها خودداری شود تا تصور اجرای یک تک گسترده از چند محور به ذهن دشمن متبادر نشود و عملیات اصلی لو نرود. به‌این‌منظور و برای عادی جلوه‌دادن اوضاع منطقه‌، برخی قبضه‌های آتش و تیربارها در نقاط مختلف منطقة عملیاتی، اقدام به تیراندازی‌های پراکنده کردند.   درگیری زودتر از موعد در جاده‌ آبادان - ماهشهر نگرانی‌هایی را در محورهای دیگر به وجود آورد، اما مشکل خاصی ایجاد نشد.[۳] پس از سپری‌شدن یک ساعت پر تشویش، با اعلام آمادگی نیروها در دیگر محورها، سرانجام رمز عملیات با نام "نصر من الله و فتح قریب" در ساعت 1 بامداد ازطریق بی‌سیم به همه‌ یگان‌های عملیاتی ابلاغ شد.[۴] با اعلام رمز، هم‌زمان عملیات در همه‌ محورها آغاز گردید. توپخانه‌های‌ خودی نیز به درخواست واحدهای حاضر در صحنه به‌مدت 10 دقیقه آتش تهیه‌ پرحجم و بی‌سابقه‌ای را روی مواضع تعیین‌شده‌ دشمن اجرا کردند. این اقدام، موجب ترس و وحشت نیروهای عراقی شد و فرماندهان تیپ‌های در خط، وضعیت منطقه را به فرمانده لشکر3 زرهی عراق گزارش کردند.*[۵] شرح عملیات در محورهای مختلف از نیمه‌شب تا ساعت6:30 صبح روز اول چنین است: محور آبادان - ماهشهر در این محور فرعی، نیروهای عمل‌کننده پس از تصرف سنگرهای تیربار، از چهار نقطه به خاکریز عراق که طول آن 5/1 کیلومتر بود و در جنوب جاده‌ آبادان - ماهشهر قرار داشت، حمله و با اجرای یک مانور احاطه‌ای پس از عبور از خاکریزِ کناره‌ این جاده، به‌سمت نیروهای دشمن پیشروی کردند و تا ساعت 2 صبح توانستند آنان را در محدوده‌ای موسوم به زائده‌ جنوب جاده آبادان - ماهشهر، محاصره کنند.[۶] در جنوب این جاده، عراق حدود یک گردان مکانیزه - که یک گروهان آن نیروی مخصوص بود - و تجهیزاتی شامل 20 تانک و نفربر، تعدادی خمپاره‌انداز 60 و 82 میلی‌متری، چندین تفنگ 106 میلی‌متری و موشک‌انداز تاو مستقر کرده بود. علاوه‌براین حدود 300 نیروی پیاده عراقی نیز در این منطقه حضور داشتند که رزمندگان عمل‌کننده در این محور آنها را محاصره کردند. البته قبل از تکمیل محاصره، تعدادی از نیروهای عراقی به‌سمت شمال جاده گریختند و نیروهای خودی آنان را تا 500 متری شمال جاده تعقیب کردند، اما بنا به دستور، به عقب برگشته و در کنار جاده‌ آبادان - ماهشهر، به‌سمت غرب مشغول پدافند شدند. پس از آن، رزمندگان به پاک‌سازی منطقه‌ محاصره‌‌شده در جنوب جاده پرداختند و همه‌ تجهیزات موجود در آنجا را نیز به غنیمت گرفتند و پس از تثبیت مواضع، تا روشنایی هوا در این منطقه ماندند.[۷]   جبهه‌ شمالی (دارخوین) پس از اعلام رمز عملیات و آغاز حمله، دشمن که از قبل احتمال می‌داد برای آزادسازی زمین‌های شرق کارون از محور بالا (جنوب روستای سلمانیه) حمله‌ اصلی انجام شود،*[۸] در حدفاصلِ رودخانه‌ کارون و جاده‌ اهواز - آبادان، به‌شدت مقاومت کرد. طوری‌که خط اول دشمن تا چند ساعت سقوط نکرد. بیشتر موفقیت نیروهای خودی در این منطقه مربوط به محور نهر شادگان بود؛ تلاش رزمندگان در این محور موجب درهم‌شکستن مقاومت نیروهای عراق در قسمت شمال منطقه‌ عملیاتی شد. در محور نهر شادگان، درحالی‌که نیروهای خودی به 200 تا 300 متری خاکریز دشمن رسیده بودند، افراد گروه مهندسی سپاه با تلاش فراوان توانستند 7 معبر در میدان مین جلوی خاکریز باز کرده و نیروهای گردان مقداد را از آنها عبور دهند. چون خط دشمن در محور نهر شادگان در مقایسه با محور شمالی در حوالی روستای محمدیه ضعیف‌تر بود و ازطرفی عراقی‌ها حمله از آن سمت را چندان محتمل نمی‌دانستند، لذا نیروهای خودی به‌سرعت وارد مواضع دشمن شدند. از ساعت 1:50 رزمندگان عمل‌کننده در این محور با هجوم به مواضع دشمن، گردان زرهی (صلاح‌الدین) عراق را منهدم کرده و تا ساعت 3:30 صبح، پس از 5 کیلومتر پیاده‌روی از کناره‌های نهر شادگان خود را به جاده‌ اهواز - آبادان رساندند[۹] و درحالی‌که نیروهای خط اول دشمن هنوز در حوالی روستای محمدیه در مقابل هجوم رزمندگان مقاومت می‌کردند، نیروهای خودی از پهلو (شرق) به عمق مواضع آنها نفوذ کردند.[۱۰] با حضور این نیروها در عمق جبهه‌ شمالی دشمن، فرمانده عراقی حاضر در این منطقه در تماس با رده‌ بالاتر (تیپ8 مکانیزه) اطلاع داد که نیروهای ایرانی خاکریز سوم را دور زده و آنها را محاصره کرده‌اند. این درحالی بود که خط اول عراق در محور شمالی (جنوب روستای محمدیه) هنوز مقاومت می‌کرد. از آنجا که همچنان تردد در حدفاصل جاده آبادان - اهواز و رودخانه‌ کارون برای عراقی‌ها امکان‌پذیر بود، نیروهای خودی پیشروی به عمق منطقه به‌سمت غرب را برای رسیدن به ساحل رودخانه کارون ادامه دادند و ساعت 5 صبح و در آستانه‌ روشن‌شدن هوا با رسیدن به کناره‌ کارون، عقبه‌ جبهه‌ شمالی دشمن را به‌طور کامل مسدود کردند. در این مدت خط اول عراق در این محور نیز سقوط کرد، اما خط دوم دشمن همچنان مقاومت می‌کرد، به همین دلیل بخشی از نیروهایی که از نهر شادگان وارد عمق منطقه شده بودند، از پشت به‌سمت شمال حمله کرده و در مدت نیم‌ساعت، آخرین مقاومت عراقی‌ها را در خاکریز دومِ جبهه‌ شمالی عملیات درهم شکستند. بدین‌ترتیب، خاکریزهای عراق در این محدوده به‌طور کامل تصرف و پاک‌سازی شد و نیروهای محور شمالی با ادامه‌ پیشروی به‌سمت جنوب با نیروهای محور نهر شادگان که به عمق منطقه نفوذ کرده بودند، الحاق کردند.[۱۱] سرعت عمل نیروهای خودی موجب فروپاشی سازمان دفاعی تیپ8 مکانیزه‌ عراق در جبهه‌ شمالی عملیات شد* و به این ترتیب نیروهای جبهه‌ دارخوین تا ساعت 6 صبح، همه‌ زمین‌های شمال نهر شادگان را تصرف کردند و آماده‌ حرکت به جنوب و به‌سوی هدف اصلی این جبهه یعنی تصرف پل قصبه شدند. این درحالی بود که دود حاصل از آتش‌گرفتن نفت سیاه روی رودخانه‌ کارون محدودیت‌هایی را برای نیروهای خودی و عراقی‌ها در شمال منطقه‌ عملیات ایجاد کرده بود.** درحالی‌که فرماندهان این محور مشغول بحث و بررسی درباره‌ چگونگی پیشروی نیروها در عمق منطقه و رسیدن به پل قصبه بودند، نیروهای در خط باتوجه‌به موقعیت به‌دست‌آمده و درهم‌ریختگی سازمان دشمن، با هدایت فرماندهان حاضر در صحنة نبرد ازجمله حسین خرازی، به‌سمت هدف اصلی (پل قصبه) حرکت کردند. علی زاهدی فرمانده یکی از گردان‌های سپاه در توصیف اوضاع محور گفت: «درگیری شدید بود و بچه‌ها در دشت پخش شده بودند. ما جلوتر از همه و نزدیک به نیروهای زرهی دشمن بودیم، مانده بودیم که چه کار کنیم. در این شرایط که درگیری شدت داشت، حسین خرازی را دیدیم که آن جلو روی خاک‌ها نشسته و از روی نقشه محل خودی و دشمن را کنترل می‌کند. ما را توجیه کرد و حرکت نهایی ما به‌طرف عمق منطقه‌ دشمن [پل قصبه] شروع شد.»[۱۲] حسن باقری فرمانده محور شمالی عملیات هم درباره‌ تقدم اقدامات نیروها بر تصمیم فرماندهان و روان‌بودن حرکت رزمندگان به‌سمت عمق دشمن که نتیجه‌ فروپاشی سازمان تیپ8 مکانیزه‌ عراق در جبهه‌ شمالی عملیات و توانایی فرماندهی در خط، در هدایت نیروها بود، اظهار کرد: «علی‌رغم اینکه پشت بی‌سیم مواظب کل عملیات بودیم، ولی پیشروی عملیات دست ما نبود. اگر می‌گفتیم پیشروی نکنید و جلو نروید کسی نبود که به حرف ما گوش کند. حداکثر کاری که کردیم مهمات، آب و غیره رساندیم و به واحد جلو گفتیم واحد پشت سرت کجاست، مواظب دست چپ باش. مواظب دست راستت باش.»[۱۳] با شروع پیشروی نیروها به‌سمت پل قصبه، آنان فاصله‌ 5/2 کیلومتری نهر شادگان تا این پل را در کمتر از یک ساعت طی کردند و ساعت 6:30 صبح پل به تصرف درآمد.[۱۴]    محور فیاضیه محور فیاضیه یکی از دو منطقه‌ تلاش اصلی عملیات بود. یگان‌های عمل‌کننده در این محور باید ضمن حرکت در شرق کارون ازسمت جنوب به شمال، قوای ارتش عراق* را در این منطقه منهدم و با تخریب پل حفار، ارتباط آنها را با غرب کارون قطع می‌کردند. این جبهه‌ 7 کیلومتری، به سه محور تقسیم شده بود؛ محور وسط حدود 5 کیلومتر عرض داشت، اما عرض محور سمت راست (غرب جاده‌ آبادان - اهواز) و محور سمت چپ (ساحل شرقی رودخانه‌ کارون) محدودتر بود. نیروهای خودی که از مسیرهای ازپیش تعیین‌شده** به نزدیکی خطوط دشمن رسیده بودند، پس از دریافت رمز عملیات در ساعت 1 بامداد، حمله را آغاز کردند.[۱۵] نیروهای عمل‌کننده در حاشیه‌ کارون متشکل از یک گردان سپاه در سمت چپ و یک گروهان ارتش در سمت راست، هنگام پیشروی با مقاومت شدید دشمن مواجه شدند. گفتنی است وجود موانع طبیعی و مصنوعی حاشیه‌ رود کارون (نخلستان، ساختمان و استحکامات) موقعیت پدافندی مناسبی را برای دشمن فراهم کرده بود.[۱۶] عراقی‌ها با استفاده از تیربارها، تانک‌ها، توپخانه و حتی توپ‌های ضدهوایی، آتش شدید و پرحجمی را روی رزمندگان اجرا می‌کردند. یکی از دلایل واکنش شدید عراقی‌ها در این محور، فاصله‌ نسبتاً کوتاه (5 کیلومتری) رزمندگان تا هدف محور فیاضیه (پل حفار) بود، بنابراین دشمن می‌کوشید تا با همه‌ توان از پیشروی نیروهای خودی به عمق منطقه‌ و دسترسی آنها به عقبة خود که در معرض تهدید قرار داشت، جلوگیری کند.[۱۷] تلاش‌ نیروها و تدابیر مسئول محور (رحیم صفوی) و فرماندهان نیروهای در خط (احمد کاظمی و یدالله کلهر) برای دورزدن نیروهای عراقی در دو ساعت اول پس از آغاز عملیات، به‌دلیل مقاومت دشمن بی‌نتیجه ماند و نیروهای خودی متحمل تلفات بسیاری شدند. تا ساعت 3:30 صبح، در سمت چپ حاشیه‌ کارون، فقط خاکریز اول دشمن سقوط کرده و در محور وسط نیروها به خاکریز اول رسیده و به‌دلیل برخورد به میدان مین متوقف شده بودند.* گروه سمت راست هم ساعت 5 صبح، به خاکریز دوم رسیدند** و درخواست نیروی کمکی کردند. در همین ساعات نیروهای تازه‌نفس وارد عمل شدند و پس از عبور از خط اول به‌مرور خود را به خاکریز دوم رسانده و آن را تصرف کردند. اما تسلط قوای دشمن به‌خصوص در حاشیه‌ کارون مانع از پیشروی نیروها بود. درحالی‌که تلاش فرماندهان در به‌کارگیری تانک‌ها برای پشتیبانی از نیروهای پیاده نتیجه‌ای نداشت، ارتش عراق با اعزام واحدهای زرهی، پاتک‌ شدیدی را برای بازپس‌گیری خط اول و دوم خود در این جبهه شروع کرد. علاوه‌براین، سایر یگان‌های عراقی که از جبهه‌ ذوالفقاری عقب‌نشینی کرده بودند، برای حفظ سرپل حفار به جبهه‌ فیاضیه آمدند و این امر موجب افزایش میزان مقاومت دشمن شد.[۱۸] بنابراین، تا رسیدن نیروهای محور دارخوین (شمال منطقه‌ عملیات) به پل قصبه که باعث فروریختن سازمان دشمن در شرق رودخانه کارون شد، تغییری در وضعیت این جبهه به ‌وجود نیامد.[۱۹]     محور ذوالفقاری این جبهه شامل دو محور ایستگاه 7 در شرق و ایستگاه 12 در غرب بود. نیروها برای تصرف سه خاکریز عراقی* تا نیمه‌شب خود را به معابر تعیین‌شده رساندند. پس از اعلام رمز عملیات،** نیروهای خط‌شکن ایستگاه 7 از چهار معبر پاک‌سازی‌شده به خاکریزهای دشمن حمله کردند. نیروهای عراقی نیز با اجرای آتش شدید به مقابله پرداختند. به‌دلیل نبود عارضه‌ و جان‌پناه مناسب، نیروهای خودی متحمل تلفاتی شدند، اما با ادامه‌ فشار سرانجام خاکریز اول عراق سقوط کرد. درگیری رزمندگان با نیروهای رده‌ دوم دشمن در خاکریز دوم تا ساعت 5 صبح ادامه یافت، اما براثر مقاومت عراقی‌ها خاکریز سقوط نکرد. در ایستگاه 12، حرکت نیروهای خودی به‌دلیل تعلل افراد گردان122 ارتش کندتر بود. واحدهای زرهی خودی نیز اقدام مناسبی در پشتیبانی از نیروهای عمل‌کننده انجام ندادند. سرانجام با اصرار نیروهای پیاده و پیگیری فرماندهان بالاتر برای حرکت‌دادن واحد زرهی، این واحد ساعت 3 صبح به محل خاکریز اول عراق آمد و پس از هماهنگی با نیروهای پیاده از ساعت 5 صبح روانه‌ خاکریز دوم شد. در خاکریز دوم مقاومت عراقی‌ها مانند ایستگاه 7 سرسختانه بود.[۲۰]

گزارش- 945

در نخستین ساعات پس از روشنایی هوا، غیر از جبهه‌ جنوبی (فیاضیه)، سازمان ارتش عراق در بیشتر قسمت‌های شرق کارون آسیب دیده بود. شنود مکالمات بی‌سیمی نیروهای عراقی با رده‌های مافوق خود، نشان می‌داد که فرماندهان رده‌های بالاتر ارتش عراق، تلاش خود را نخست

بر "حفظ منطقه" و درصورت محقق نشدن آن بر، "عقب‌نشینی سازمان‌یافته" متمرکز کرده‌اند. قسمتی از این مکالمات چنین است: «در ساعت 06:40، یگان 81 دشمن به‌ فرمانده خود اظهار نموده اگر در شیخ دیر راه فرعی دارد، بگویید تا عقب بیاییم. در ساعت 06:40، نیروهای دشمن از فرمانده عملیات خود درخواست کمک می‌کنند و اظهار می‌دارد که ما همه‌ از بین می‌رویم، به ‌فریاد ما برسید. ساعت 07:00، دشمن اظهار می‌دارد که ما از سه طرف مورد حمله‌ دشمن [ایران] قرار گرفته‌ایم و هیچ‌گونه مقاومتی امکان ندارد زیرا نیروهای ایرانی به‌ ما نزدیک می‌شوند. فرمانده عملیات می‌گوید مقاومت کنید. در ساعت 07:45، واحد عراقی به‌ معرف 14 تقاضای کمک نموده و از فرمانده خود تقاضای یگان پیاده و تانک کرده است. ساعت 08:40، دشمن اظهار داشته 6 دستگاه تانک به اضافه‌ تعدادی اسلحه پرسنل توسط نیروهای ایرانی از ما گرفته‌اند. ساعت 08:50، به واحد 74 دشمن اطلاع داده شد به‌طرف شیخ دیر عقب‌نشینی نمایند. دشمن به نیروهای 14، 24، 81 ابلاغ نموده که عقب‌نشینی و بر خاکریز دوم بروید. ... برابر اعلام تیم شنود، در ساعت 09:45 فرمانده عملیات دشمن به ‌کلیه‌ فرماندهان یگان‌ها دستور داده است که کلیه‌ سربازان و تجهیزات خود را حفظ کنید و مقاومت خود را از دست ندهید. ساعت 11:45 دشمن به واحد 14 و 24 دستور داد که هرچه زودتر عقب‌نشینی نمایند و در نزدیکی پل موضع بگیرند.»[۲۱] در روز اول عملیات ثامن‌الائمه(ع) و با روشن‌شدن هوا، در جبهه‌ شمالی (دارخوین)، همه‌ اهداف تصرف شد. ورود بالگردهای هوانیروز برای پشتیبانی از نیروهای پیاده در سرعت پیشروی نیروها مؤثر بود.[۲۲] نیروهای این جبهه با هدف جلوگیری از استفاده‌ عراق از پل قصبه، ساعت 10 صبح، بخشی از این پل را منفجر کردند،* واحد مهندسی نیز خاکریز حاشیه‌ کارون را تقویت کرد. در محورهای جاده‌ آبادان - ماهشهر و جبهه‌ ذوالفقاری نیز موفقیت نسبی حاصل شده بود. حضور و آتش مؤثر دو دستگاه تانک سپاه نیز در حمایت از پیشروی نیروها نقش بسزایی داشت. از آنجا که نیروهای باقیمانده دشمن در سنگرها پنهان شده بودند و مزاحمت‌هایی را ایجاد می‌کردند، نیروهای خودی علاوه‌بر تقویت خطوط پدافندی، به پاک‌سازی مناطق تصرف‌شده پرداختند.[۲۳] در همین ‌حال بالگردهای هوانیروز نیز با شلیک موشک تعدادی از تانک‌های عراقی را هدف قرار دادند. تا ساعت 11 صبح، حدود 700 نفر از افراد دشمن اسیر شدند و بجز درگیری در محور فیاضیه، وضعیت عمومی سایر جبهه‌ها خوب گزارش شد.[۲۴] در همین حال، درگیری در محدوده‌ پل حفار همچنان ادامه داشت و عراق می‌کوشید ضمن خارج‌کردن بخشی از نیروها و تجهیزات زرهی خود از منطقه، شرق رودخانه‌ کارون را به هر طریق ممکن حفظ کند و این سرپل را از دست ندهد. مقاومت عراقی‌ها برای حفظ این سرپل در نخستین ساعات روز، موجب واردآمدن فشارهایی به نیروهای خودی شد، اما با تلاش فراوان رزمندگان اوضاع تا حدی سامان یافت و از این پس، پل حفار کانون توجه و اقدامات نیروهای خودی و دشمن قرار گرفت. بدین‌ترتیب نیروهای محور شمالی عملیات تا ساعت 9 صبح در 800 متری جنوب این پل مستقر شدند و به‌سمت جنوب (پل حفار) آرایش پدافندی گرفتند. تصرف پل قصبه در تصمیم‌گیری فرماندهان عراقی اخلال جدی ایجاد کرد، زیرا آنان ناچار شدند تردد نیروهایشان را (برای فرار به غرب رودخانه کارون یا اجرای پاتک) در تنها پل باقیمانده در منطقه‌ حفار متمرکز کنند. پس از استقرار نیروهای خودی در جنوب پل قصبه، دیدبانان کارآمد جبهه‌ دارخوین، با نزدیک‌شدن به پل حفار و هدایت آتش مؤثر روی آن، دشمن را دچار سرگردانی و بحران بیشتری کردند. علی آستانه از نیروهای حاضر در این منطقه در تشریح این وضعیت می‌گوید: «پس از رسیدن به پل قصبه و توجیه نسبت به چگونگی وضعیت آن، چند نفر از دیدبان‌ها ازجمله حاج آقای احمدی مسئول دیدبانی منطقه به‌سمت پل حفار حرکت کردند. در یک کیلومتری پل حفار، وی از یک درخت بالا رفت و با دیدبانی دقیق جناح شرقی و غربی پل، آتش مؤثری را روی منطقه‌ دشمن روانه کرد. آتش سنگین توپخانه در پل حفار که محل آمدوشد نیروهای عراقی از غرب به‌سمت کارون بود، باعث گردید سازمان آنها در بدو ورود به شرق کارون از هم پاشیده شود.»[۲۵] این درحالی بود که نبرد در جبهه‌ جنوبی (فیاضیه) گره خورده بود. ارتش عراق که با ازدست‌دادن پل قصبه فقط به یک عقبه‌ نامطمئن؛ یعنی پل حفار متکی شده بود، درحدود یک گردان تانک و بخشی از نیروهای پیاده‌ خود را ازطریق این پل به غرب رودخانه منتقل کرد.[۲۶] شکسته‌شدن مقاومت دشمن در محور شمالی عملیات و تصرف پل قصبه در کاسته‌شدن از مقاومت در محور جنوبی مؤثر واقع شد.[۲۷] و به‌ درخواست فرماندهان محور جنوبی، نیروهای محور شمالی عملیات نیز از آن قسمت به دشمن فشار آوردند.[۲۸] علاوه‌براین، کمک نیروهای محور ایستگاه 7 و 12 هم در کاهش مقاومت عراقی‌ها در محور فیاضیه بی‌تأثیر نبود. محمدجعفر اسدی از فرماندهان در خط در محور ایستگاه 7 و 12 دراین‌باره می‌گوید: «صبح عملیات شکست حصر آبادان من از ایشان [مرتضی قربانی] خواهش کردم التماس کردم که جلو نرو. گفت اجازه بده من این طناب معبر را ببندم آن‌طرف که بچه‌ها روی مین نروند، برمی‌گردم. یک وقت دیدم پشت بی‌سیم گفت که جعفر جعفر مرتضی. گفتم بله گفت این احمد گیر کرده اجازه می‌دهی با 106 شلیک کنم تو پشت عراقی؟ گفتم خدا پدرت را بیامرزد. ایشان مقاومت عراقی‌ها را مقابل احمد [کاظمی] شکست؛ یعنی آنها [دشمن] محکم ایستاده بودند، ایشان از محور ایستگاه 7 رفت پشت سر آنها که روبه‌روی فیاضیه بودند. ساعت یازده، یازده‌ونیم بود که تانک‌ها آمده بودند. جلوی احمد را بسته بودند و مرتضی 106 را زد داخل آنها.» از این پس نوعی پراکندگی و آشفتگی بر وضعیت عمومی منطقه حاکم بود. توضیحات حسن باقری فرمانده سپاه در جبهه‌ دارخوین، به‌خوبی این وضعیت را ترسیم می‌کند. وی در جلسه‌ جمع‌بندی عملیات در آبادان گفت: «ساعت 10، 9 صبح نیروهای عراق فشار آوردند که از پل حفار فرار کنند و یک گردان تانک موفق شدند که از منطقه فرار کنند. برادران ما حدود 7 کیلومتر پیشروی کرده و از 9 رده خاکریز رد شدند و چون کسی جاده را بلد نبود و عراق جاده‌ آسفالته (آبادان - اهواز) را بریده بود و نیروهای تدارکاتی داخل این‌همه خاکریز گم می‌شدند، نمی‌توانستیم مهمات برسانیم. البته حداکثر تلاش می‌شد تدارک‌‌رسانی واقعاً مشکل بود از آنجایی‌که نیروهای دشمن در منطقه پخش [شده بودند] و کنترلی نسبت به آنها وجود نداشت و ما حداکثر توانسته‌ بودیم 4 کیلومتر زیر نهر شادگان و حدود 3 کیلومتر پدافند جنوب را برقرار کنیم، این تانک‌ها فشار می‌آوردند برای اینکه راه پل [قصبه] را باز کنند. بارها نیروی ما در بین دو پل حفار و قصبه محاصره می‌شدند، چند تانک حمله می‌کردند، برادران تانک‌ها را می‌زدند، باز تانک‌ها عقب می‌رفتند و تعداد دیگری می‌آمدند و بعد که دیدند اینجا نمی‌توانند کاری بکنند، 30 دستگاه تانک آمده که روی آنها نفرات زیادی سوار بودند که خود را تسلیم کنند. برادران تصور می‌کردند اینها نیروهای خود ما هستند که از پایین آمده‌اند و فرمانده گردانی که در منطقه بود آمد و خود را تسلیم کرد و برادران، رانندة‌ این تانک‌ها را سوار و پشت سر آنها اسلحه گرفته و به‌وسیله‌ خود آنها تانک‌ها را به عقب تخلیه کردند.»[۲۹] نیروهای جبهه‌ شمالی (دارخوین) هم پس از انهدام پل قصبه، در ساعت 12 خود را به 1000 متری شمال پل حفار رسانده و در آنجا پدافند کردند، بدین‌ترتیب پل کاملاً در تیررس آنها قرار داشت. در محور جنوبی (فیاضیه و ذوالفقاری) عراقی‌ها در خاکریز دوم خود سرسختانه مقاومت می‌کردند، به‌طوری‌که در دو نوبت (آغاز روشنایی هوا و بین ساعت 5 تا 6 صبح) با 15 تانک اقدام به پاتک کردند که با مقاومت نیروهای خودی این حملات دفع شد. چون ادامه‌ حرکت رزمندگان با تهدید نیروهای عراقی از جناح چپ توأم بود، بنا به دستور، پیشروی نیروهای محور ذوالفقاری با هماهنگی نیروهای محور فیاضیه و به‌صورت هم‌زمان انجام شد و آنان موفق شدند تا ساعت 10 صبح، خاکریز دوم را نیز به تصرف خود درآورده و 150 نفر از نیروهای عراقی را به اسارت بگیرند. نیروهای جبهه‌ جنوبی (فیاضیه) نیز حدود 3 کیلومتری جنوب پل حفار مستقر شدند.[۳۰]

گزارش- 946

با اجرای عملیات ایران در منطقه عمومی شرق کارون، عمده‌ترین مقاومت ارتش عراق در محور شمالی و محور جنوبی انجام شد که در محور شمالی قبل از روشنایی هوا این مقاومت درهم شکست، اما در محور جنوبی مقاومت عراقی‌ها پس از روشن‌شدن هوا هنوز ادامه داشت. پس از سقوط پل قصبه (در محور شمالی) و ادامه‌ پیشروی نیروهای محور دارخوین به‌سوی پل حفار، فرماندهی نظامی عراق که متوجه وضعیت بسیار بد نیروهایش در شرق کارون شده بود، دو تیپ10 و 16 زرهی را وارد منطقه کرد. تیپ10 زرهی که ساعت 2 صبح از نشوه (منطقه‌ عمومی شمال بصره) حرکت کرده بود، حدود ساعت 11 صبح از راه شلمچه به منطقه رسید و 3 گردان آن در غرب کارون موضع گرفتند، سپس به آنها دستور داده شد تا با عبور از پل حفار اقدام به اجرای پاتک کنند. «تیپ10 زرهی درحال حرکت به‌سمت پل حفار زیر آتش سنگین نیروهای خودی قرار گرفت و متحمل تلفات و ضایعات سنگین شد و پس از آنکه در ساعت 12، به پل حفار رسید، دو گردان مکانیزه‌ خود را برای پشتیبانی از نیروهای عقب‌نشسته‌ تیپ6 زرهی و تیپ44 پیاده از پل حفار عبور داد، اما این کار بی‌فایده بود، زیرا هنوز بیش از 100 متر پیشروی نکرده بودند که تقریباً محاصره شد. لذا فرماندهی نظامی عراق دستور زیر را صادر کرد: الف) عقب‌نشینی فوری باقیمانده‌ نیروهای شرق کارون به غرب کارون. ب) واگذاری مسئولیت پشتیبانی از نیروهای عقب‌نشینی‌کننده به تیپ10 زرهی. اما پس از گذشت فاصله زمانی کوتاهی به تمامی نیروها دستور داده شد تا فوراً از شرق کارون عقب‌نشینی کرده و خود را از مهلکه برهانند. همچنین تیپ16 زرهی از لشکر6 زرهی نیز به منطقه‌ غرب کارون آمد تا از احتمال عبور نیروهای ایرانی از رود کارون و پیشروی به‌سمت خرمشهر جلوگیری کند.»[۳۱]

گزارش- 947

پس از دستیابی نیروهای ایرانی به بخش قابل‌توجهی از اهداف عملیات ثامن‌الائمه(ع) و محدودشدن عقبه دشمن به پل حفار و به‌دنبال عقب‌نشینی گروهی از نیروهای عراقی از مقابل رزمندگان، ساعت 14:25 بخشی از نیروهای سپاه از محور شمالی (دارخوین) خود را به پل حفار رسانده و قصد منفجرکردن آن را داشتند، اما به‌دلیل گرمای شدید،* خستگی فراوان و حجم آتش دشمن، موفق به این کار نشده و ناگزیر 700 تا 800 متر از پل عقب‌تر آمدند و در آنجا ضمن الحاق با نیروهای ایستگاه 7 از محور ذوالفقاری و نیروهای محور فیاضیه که با استفاده از وضعیت موجود به عمق نفوذ کرده و خود را به نزدیکی پل رسانده بودند، به‌سمت کارون آرایش گرفته پدافند کردند.[۳۲] عراق نیز همه‌ توجه و توان خود را بر حفظ این سرپل و واردکردن یگان‌های تازه‌نفس برای تصرف مجدد مناطق ازدست‌رفته متمرکز کرد.[۳۳] در ساعات پایانی امروز، عراق با آوردن چند یگان تازه‌نفس و عبوردادن بخشی از آنها از پل،** اقدام به پاتک کرد، درنتیجه‌، درگیری شدیدی رخ داد که براثر آن تعدادی از نیروهای خودی به شهادت رسیدند. بااین‌حال، تعداد فراوانی از تانک‌های دشمن منهدم و تعدادی نیز به غنیمت گرفته شد. دراین‌میان حجم آتش توپخانه‌ خودی که با هدایت دقیق و مؤثر دیدبان‌ها، روی تجمع نیروها و امکانات زرهی دشمن در دو سوی پل (حفار شرقی و حفار غربی) اجرا شد، نقش مهمی در تثبیت منطقه داشت.[۳۴] البته برای بهره‌گیری مناسب‌تر از آتش ادوات، قبضه‌های ادوات هم‌زمان با پیشروی نیروها از حدود ظهر روز عملیات یک گام به جلو آورده شدند و با توجیه دیدبان‌های توپخانه در این عملیات به‌طور مؤثری از آتش توپخانه و ادوات استفاده شد.[۳۵] این وضعیت به شکل نسبتاً ثابتی تا پایان امروز ادامه یافت.

گزارش- 948

پس از کسب نتایج اولیه و موفقیت‌آمیز عملیات ثامن‌الائمه(ع) و تحت کنترل درآوردن عقبه‌های ارتش عراق و قطعی‌شدن شکست دشمن، سرتیپ فلاحی، سرتیپ ظهیرنژاد و محسن رضایی با ارسال تلگرامی مشترک، این پیروزی را به امام خمینی تبریک گفتند. متن پیام بدین شرح است: «بسم ‌الله الرحمن الرحیم محضر مبارک حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب و بنیان‌گذار جمهوری اسلامی ایران و فرمانده کل قوا، در اجرای فرمان آن امام امت دائر بر شکستن محاصره‌ آبادان، انهدام نیروهای متجاوز در شرق رود کارون و براساس طرح پیشنهادی نیروی زمینی [ارتش] و سپاه در شورای‌عالی دفاع که در حضور جناب‌عالی ارائه و مورد تصویب قرار گرفت، در سحرگاه روز پنجم ‌مهرماه با شرکت لشکر77 تقویت‌شده خراسان و سپاهیان پاسدار انقلاب و نیروی هوایی و هوانیروز و ژاندارمری و فداییان اسلام و سایر نیروهای مردمی اجرا و ظرف چند ساعت با اجرای یک مانور ماهرانه، نیرویی از دشمن متجاوز عراق به استعداد یک لشکر تقویت‌شده اسیر و مجروح و منهدم و متواری گردید و شمال آبادان و شرق رود کارون بازپس‌گرفته شد و به‌طورکلی محاصره‌ آبادان شکسته شد. ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این پیروزی را مرهون لطف خداوند و رهنمودهای امام امت می‌دانند و این پیروزی را به امام امت و ملت ایران تبریک عرض می‌کنند. جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران سرتیپ فلاحی، فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسن‌ رضایی.»[۳۶] امام خمینی نیز در پاسخ به فرماندهان ارتش و سپاه پاسداران پیامی صادر کردند که متن آن چنین است: «بسم ‌الله الرحمن الرحیم تیمسار سرتیپ فلاحی، تیمسار ظهیرنژاد و جناب آقای محسن رضایی ایدهم‌ الله تعالی تلگراف شما درخصوص فتح بزرگ که خداوند تعالی نصیب ارتش، نیروی هوایی و هوانیروز، سپاه پاسداران، بسیج، ژاندارمری، فداییان اسلام و سایر نیروهای مردمی فرموده و محاصره‌ آبادان به‌طور کامل شکسته شده است واصل گردید. اینجانب این پیروزی بزرگ را به فرماندهان تمامی نیروهای مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک می‌گویم و امید است این سرافرازی‌ها را که برای اسلام و میهن فراهم می‌کنند منظور نظر مبارک ولی‌الله الاعظم، بقیة‌‌الله - ارواحناله‌الفداء - باشد و آخرین پیروزمندی را که بیرون‌راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمین‌های میهنمان است، ملت شریف به‌زودی مشاهده کند. اینجانب به اسم ملت بزرگ ایران از رزمندگان دلیر ارتش و سپاه و دیگر قوای مسلح - ایدهم الله تعالی - تقدیر و تشکر می‌کنم. از خداوند متعال توفیق، نصرت و عظمت اسلام و مسلمین و به‌خصوص نیروهای مسلح اسلامی را خواستار است.»[۳۷]

گزارش- 949

امروز ارتش عراق، شهرهای شادگان و آبادان را هدف حملات توپخانه‌ای و هوایی قرار داد. از ساعت 5 تا 7 صبح امروز، 9 گلوله‌ توپ ارتش عراق به نقاط مختلف شهر شادگان اصابت کرد که براثر آن، 4 نفر از اهالی شهر مجروح شدند[۳۸] و به یک منزل مسکونی، تعدادی مغازه و یک خودرو نیز خسارت‌هایی وارد شد.[۳۹] شهر آبادان نیز هم‌زمان آماج گلوله‌های توپخانه و بمباران هواپیماهای دشمن قرار گرفت. بنا به اعلام ستاد امداد، در این حملات 24 تن شهید و 214 نفر هم مجروح شدند. همچنین 10 منزل مسکونی، کارخانه‌ کاشی‌سازی و 300 اصله نخل طعمه‌ حریق و 15 منزل مسکونی نیز تخریب شد.[۴۰] دلیل حجم بالای بمباران و گلوله‌‌باران آبادان و شادگان در روز جاری، اجرای عملیات ثامن‌الائمه(ع) و شکسته‌شدن محاصره‌ آبادان بود. از آنجا که شهر آبادان به‌نوعی عقبه‌ نزدیک نیروهای خودی در این عملیات به حساب می‌آید، بیشتر شهیدان و مجروحان حملات امروز عراق به این شهر از رزمندگان شرکت‌کننده در عملیات ثامن‌الائمه(ع) بودند که ازطریق ستاد امدادگران این شهر پس از آمارگیری و رسیدگی به وضعیتشان به شهرهای دیگر انتقال یافتند.

گزارش- 950

در عملیاتی هماهنگ با همکاری نیروهای سپاه پاسداران، پیشمرگان مسلمان کرد و مردم، 26 نفر از افراد گروه‌های مسلح ضدانقلاب که در چند عملیات ترور، بمب‌گذاری،‌ انفجار و پرتاب نارنجک در شهر بانه شرکت داشتند، دستگیر شدند. در این عملیات که از اولین دقایق بامداد امروز آغاز شد و تا روشن‌شدن هوا ادامه یافت، 15 نفر از کادرهای سیاسی - نظامی حزب دمکرات، 7 نفر از گروه مائوئیستی کو‌مه‌له و 4 نفر از چریک‌های فدایی خلق (گروه اشرف دهقان) دستگیر شدند.[۴۱]

گزارش- 951

ساعت 10:30 صبح امروز، تعدادی از اعضا و هواداران مسلح سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در چند نقطه واقع در‌ مرکز تهران؛ ازجمله پل حافظ (تقاطع طالقانی)، خیابان ولی‌عصر حدفاصل چهارراه طالقانی و میدان ولی‌عصر، چهارراه جمهوری - ولی‌عصر، خیابان انقلاب و خیابان ویلا (نجات‌الهی) تجمع کرده و پس از تیراندازی هوایی و آتش‌زدن چند اتوبوس شرکت واحد و لاستیک اتومبیل اقدام به راه‌پیمایی کردند.*[۴۲] این افراد مسلح که برخی از آنان سوار بر موتور و برخی پیاده بودند در گروه‌های مختلف با سردادن شعارهایی معین راه‌پیمایی کرده و در حین تظاهرات علاوه‌بر شلیک تیرهای هوایی، به عابران، ساختمان‌های دولتی، بانک‌ها، مغازه‌ها، پاساژها و اتومبیل‌هایی که افرادی با ظاهر مذهبی در آن نشسته بودند، تیراندازی ‌کردند.*[۴۳] دقایقی پس از آغاز راه‌پیمایی این افراد، مردم و نیروهای سپاه و کمیته سررسیده و با تظاهرکنندگان درگیر شدند. پاسداران سپاه و کمیته با محاصره‌ محل تجمع افراد سازمان و ساختمان‌های بلند اطراف منطقه به مهار تجمع پرداختند. به‌تدریج در بیشتر مناطق تا ساعت 12:30 با دستگیری اغلب تظاهرکنندگان، اوضاع تحت کنترل درآمد. گزارش خبرگزاری پارس درباره‌ برخی جزئیات این واقعه در ساعات مختلف امروز حاکی است: «در زیر پل حافظ در خیابان انقلاب، اتوبوس‌ درحال سوختن است و تیراندازی شدیدی در ساعت 10:40 جریان داشته است. به‌سمت هتل تهران پالاس و آن‌سوی پل در نزدیک خیابان ویلا تیراندازی بسیار شدید است. روی پل حافظ یک اتوبوس دوطبقه و یک اتوبوس یک‌طبقه متوقف هستند. برادران پاسدار در محل حاضرند. درگیری از خیابان ولی‌عصر تا حافظ جریان دارد، به چند اتومبیل شخصی تیراندازی شده و آنها همراه با یک اتوبوس دیگر در اطراف پل حافظ به‌صورت کج و معوج در خیابان رها شده‌اند. ... در همین حین برادران پاسدار با کمک مردم وارد صحنه شدند. تیراندازی که از قبل آغاز شده بود، شدت گرفت و 2 نفر به هلاکت رسیدند و یک زن مسلح به ژ3 و کلت کمری دستگیر شد. درساعت 11:05 دو نفر دیگر در تقاطع طالقانی - ولی‌عصر زخمی شدند که به‌علت درگیری تا ساعت 11:08 (ساعت مخابره‌ خبر) هنوز به بیمارستان انتقال نیافته‌اند. یک نفر دیگر در ساعت 11:08 دستگیر شد. برادران کمیته از دسترسی مردم خشمگین به منافقین دستگیرشده جلوگیری می‌کنند. مردم در دو طرف خیابان متوقف‌اند و با مأمورین انتظامی صحبت می‌کنند و عده‌ای از مردم همراه برادران پاسدار وارد عملیات شده‌اند. 12:15، پنج تن از منافقین در یکی از کوچه‌های منشعب به خیابان طالقانی مشغول تیراندازی به‌سوی برادران پاسدار هستند. در این ساعت در همین محل دو تن که به‌شدت زخمی شده بودند به بیمارستان برده شدند. ساعت 12:30، در تقاطع خیابان حافظ - رشت صدای تیراندازی شدید به‌ گوش می‌رسد. خبرنگار ما گزارش داد که در ساعت 10:30، عده‌ای از منافقین چند تن از برادران پاسدار در خیابان طالقانی را به رگبار می‌بندند و دو تن از برادران را پس از خلع سلاح به شهادت می‌رسانند. یکی از آن دو شهید نامش حسین حیدری است. منافقین پس از تیراندازی به‌سوی پاسداران ازطریق کوچه‌های اطراف شرکت نفت فرار می‌کنند. 12:35، سه تن از منافقینی که به برادران پاسدار حمله کرده و آنان را خلع سلاح نموده بودند، دستگیر شدند. آمبولانس در محوطه‌ دیده نمی‌شود. تیراندازی ادامه دارد. یک اتوبوس یک‌طبقه درحالی‌که به در و دیوار آن خون پاشیده [شده است]، دیده می‌شود. ساعت 10:55 از مقابل سینما رادیو سیتی در چهارراه طالقانی - ولی‌عصر، مهاجمین یک اتوبوس را در این منطقه آتش زده و منفجر کرده‌اند و چند درخت کنار خیابان درحال سوختن است. ساعت 10:35 در خیابان ویلا، امروز حدود 50 نفر دختر و پسر که تعدادی از آنان مسلح به کلت بودند در خیابان ویلا تقاطع انقلاب و نجات‌الهی اقدام به تظاهرات کردند. یک اتوبوس ارتشی و یک اتوبوس دوطبقه‌ واحد و یک ماشین شخصی توسط این گروه به آتش کشیده شده است. این عده بعد از مواجه‌شدن با نیروهای سپاه به‌طرف شمال ‍[خیابان] ویلا حرکت کردند. ابتدا 5 سرنشین مسلح یک ژیان زردرنگ در خیابان ولی‌عصر بالاتر از چهارراه طالقانی دربرابر سینما رادیو سیتی به کمک عده‌ دیگری دختر و پسر که از قبل در منطقه مستقر بودند یک اتوبوس [شرکت واحد] خط 1 تجریش را متوقف کرده و درحالی‌که سرنشینان اتوبوس کاملاً تخلیه نشده بودند، اتوبوس را در ساعت 10:15 به آتش کشیدند. در خیابان ولی‌عصر مقابل پارک دانشجو نیز یک اتوبوس و چند موتورسیکلت آتش زده شد که منجر به آتش‌گرفتن برگ‌های چند درخت حاشیه‌ خیابان شد.»*[۴۴] در ادامه گزارش خبرگزاری پارس از وقایع امروز آمده است: «[در ساعت] 12:53، چند تن از مهاجمین به خانه‌ای در جنب سینما رادیو سیتی پناهنده شدند که براثر تیراندازی پاسداران 3 تن از آنان به ‌هلاکت رسیدند و یک دختر و پسر از منافقین که در این خانه سنگر گرفته‌اند هنوز مقاومت می‌کنند و به‌طرف پاسداران تیراندازی می‌نمایند. 13:03، در مقابل کوچه‌ جنب رادیو ‌سیتی برادران پاسدار از یک فولکس واگن [که] از صبح پارک شده بود مقدار زیادی اسلحه و مهمات و اطلاعیه به‌ دست آوردند. دراثر درگیری دربرابر سینما رادیو ‌سیتی 7 تن از پاسداران به‌ شهادت رسیدند و 8 نفر از منافقین نیز کشته شدند. 13:15 درگیری در کوچه‌ جنب سینما رادیو ‌سیتی هنوز ادامه دارد. در نزدیکی میدان ولی‌عصر 4 تن از منافقین دستگیر شدند.»[۴۵] بدین‌ترتیب وضعیت پس از دو ساعت، کنترل شد و فقط در یک نقطه (بالاتر از تقاطع ولی‌عصر - طالقانی) درگیری‌ها تا حدود ساعت 13:30 ادامه یافت. در وقایع امروز، 30 نفر از مردم و پاسداران شهید شدند و 16 نفر از افراد سازمان کشته و بیش از 150 نفر از آنان دستگیر شدند.*[۴۶] خبرگزاری امریکایی رویتر اولین رسانه‌ خارجی بود که وقایع امروز تهران را منعکس کرد. این خبرگزاری در گزارش خود آورده است: «نیروهای امنیتی ایران و تظاهرکنندگان چپ‌گرا امروز در مرکز تهران دست به زدوخورد مسلحانه‌ شدیدی زدند که از زمان انقلاب تاکنون بی‌سابقه بوده است. با اظهار ساکنان تهران که ازطریق لندن با آن تماس گرفته شد، در این درگیری‌ها حداقل 10 نفر کشته و 50 تن زخمی شدند. رادیو تهران تعداد زخمی‌ها را 40 تن گزارش کرده است. هواداران مجاهدین خلق امروز به خیابان‌ها ریختند و با به‌آتش‌کشیدن اتوبوس‌ها علیه دولت شعار دادند. درپی زدوخوردهای مسلحانه، حدود 1000 پاسدار انقلابی ملبس به پیراهن‌های سیاه در مرکز ساختمان‌های دولتی را به محاصره‌ خویش درآوردند. جوانان در پناه اتوبوس‌های آتش‌گرفته به‌طرف نیروهای امنیتی شلیک می‌کردند و رگبار گلوله‌ها بدنه‌ اتومبیل‌ها، مغازه‌ها و آپارتمان‌ها را سوراخ سوراخ کرده بود. مغازه‌داران با آغاز درگیری در 5 خیابان عمده‌ تهران، در مغازه‌ها را بستند. در خیابان ولی‌عصر، که ادارات دولتی و فروشگاه‌های زیادی در آنجا وجود دارد، تیراندازی شدیدتر از سایر خیابان‌ها بود. درپی فروکش [کردن] تیراندازی‌ها، پاسداران انقلاب اقدام به دستگیری جمعی کردند. آنان همه را در خیابان‌ها بازرسی می‌کردند.»[۴۷]

گزارش- 952

براثر اقدامات تروریستی افراد گروه‌های مسلح ضدانقلاب در خرم‌آباد، کسما، همدان و صومعه‌سرا، 2 نفر شهید و عده‌ای مجروح شدند. در بندرعباس نیز یکی از افراد چریک‌های فدایی خلق در حین فرار کشته شد. حجت‌الاسلام عبدالحسین مبشر سرپرست بنیاد شهید لرستان، صبح امروز درحالی‌که با اتومبیل عازم محل کارش بود، در یکی از خیابان‌های خرم‌آباد به‌دست دو موتورسوار مسلح به مسلسل یوزی ترور شد و به شهادت رسید. ضاربان نیز گریختند.[۴۸] در کسما در استان گیلان، یکی از افراد بسیج هدف سوءقصد افراد وابسته به سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت و مجروح شد.[۴۹] از سوی دیگر، پاسداران دادستانی انقلاب اسلامی شهر همدان، 2 تن از افراد شاخه‌ نظامی سازمان مجاهدین خلق در این شهر را دستگیر کردند. پس از انتقال این دو نفر به داخل اتومبیل، یکی از آنان با منفجرکردن نارنجکی که همراه داشت، کشته شد. در این حادثه یکی از پاسداران به نام احمد مسگریان شهید و 2 پاسدار دیگر به‌شدت مجروح شدند.[۵۰] در صومعه‌سرا هم هنگامی‌که مردم از مراسم اجتماع در مسجد جعفریه‌ این شهر - که به مناسبت پیروزی عملیات ثامن‌الائمه(ع) و شکست حصر آبادان به دعوت سپاه پاسداران برپا شده بود - بازمی‌گشتند، چند نفر از اعضای سازمان مذکور ضمن تیراندازی به‌سمت آنان یک نارنجک ساچمه‌ای پرتاب کردند. در این حادثه 15 تن زخمی شدند. یکی از مهاجمان نیز براثر تیراندازی متقابل پاسداران مجروح شد، اما توانست همراه بقیه‌ مهاجمان فرار کند.[۵۱] در بندرعباس نیز یکی از افراد چریک‌های فدایی خلق (شاخه‌ اشرف دهقان) که تحت تعقیب نیروهای سپاه بود، در یکی از خیابان‌های این شهر شناسایی شد. وی بدون توجه به فرمان ایست مأموران، متواری شد و در حین فرار درحالی‌که قصد پرتاب نارنجک به‌سوی پاسداران را داشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد.[۵۲]

گزارش- 953

پرتاب بمب دست‌ساز و نارنجک و حمله به پاسگاه ژاندارمری نوکنده ازجمله اقدامات امروز افراد مسلح ضدانقلاب در شهرهای بهشهر، بروجرد و اندیمشک بود. امروز همچنین علاوه‌بر کشف و خنثی‌سازی یک بمب در خرم‌آباد، در تهران و اصفهان نیز مقداری تجهیزات نظامی کشف شد. امروز به‌طور هم‌زمان دو بمب دست‌ساز به‌سوی ساختمان اداره‌ کشاورزی و ساختمان حزب جمهوری اسلامی شهرستان بروجرد پرتاب شد که براثر انفجار آنها قسمتی از شیشه‌های این دو ساختمان شکست و یک زن عابر مجروح شد. عاملان این دو حادثه نیز متواری شدند.[۵۳] در اندیمشک هم یک نارنجک به منزل مسئول روابط عمومی سپاه پاسداران این شهر پرتاب شد و براثر انفجار آن شیشه‌های ساختمان شکست، اما به کسی آسیب نرسید.[۵۴] امروز همچنین پاسگاه ژاندارمری نوکنده از توابع بهشهر، هدف حمله‌ چند فرد مسلح قرار گرفت. مهاجمان با تیراندازی متقابل نیروهای پاسگاه متواری شدند.[۵۵] در خرم‌آباد هم یک بمب دست‌ساز مقابل بخش ورودی ساختمان اداره‌کل راه این شهرستان کشف و خنثی شد.[۵۶] در اصفهان و تهران نیز با کشف دو خانه‌ تیمی مقداری تجهیزات و مهمات نظامی شامل نارنجک جنگی و فشنگ در انواع مختلف به‌ دست آمد.[۵۷] در همین ‌حال، دادسرای انقلاب اسلامی مشهد برای برقراری امنیت در شهر و کنترل اقدامات گروه‌های مسلح ضدانقلاب به‌ویژه سازمان مجاهدین خلق، با صدور اطلاعیه‌ای، تردد هرگونه موتورسیکلت را با بیش از یک سرنشین در سطح این شهر ممنوع اعلام کرد. در این اطلاعیه تأکید شده درصورت مشاهده‌ تخلف، نیروهای سپاه، کمیته و شهربانی موظف به دستگیرکردن و تحویل‌دادن متخلفان به مراجع قانونی هستند.[۵۸]

گزارش- 954

29 دستگاه اتوبوس شرکت واحد اتوبوس‌رانی تهران در اقدامات مسلحانه‌ یک ماه اخیر سازمان مجاهدین خلق (منافقین) به آتش کشیده شده است که 6 مورد از این آتش‌سوزی‌ها مربوط به تظاهرات امروز هواداران این سازمان می‌باشد. به گزارش خبرگزاری پارس، مدیرعامل شرکت واحد در مصاحبه‌ای مطبوعاتی با اعلام این خبر افزود: 14 دستگاه از این اتوبوس‌ها به‌کلی سوخته است و نمی‌توان از آنها استفاده کرد و بقیه‌ نیز با تلاش نیروهای فنی شرکت بازسازی شده‌اند. در این آتش‌سوزی‌ها 3 راننده‌ شرکت واحد مجروح شده‌اند و حدود 10 میلیون تومان نیز خسارت به بار آمده است. وی همچنین با اشاره به تشویق 4 تن از رانندگانی که کوشیده بودند مانع آتش‌زدن اتوبوس‌ها شوند، درمورد تدابیر بازدارنده برای جلوگیری از این‌گونه اقدامات خرابکارانه گفت: «تعدادی از افراد انتظامی با مشارکت نیروهای کمیته در مسیر خطوط مستقر شده‌اند و در اتوبوس‌ها نیز دستگاه‌های اطفاء حریق نصب شده است.»[۵۹]

گزارش- 955

ابوالحسن بنی‌صدر و مسعود رجوی امروز نیز در مصاحبه با رسانه‌های خارجی ضمن تلاش برای ضعیف جلوه‌دادن نظام جمهوری اسلامی و تکرار ادعاهای قبلی خود، درخصوص جنگ ایران و عراق هم مطالبی را بیان کردند. بنی‌صدر در مصاحبه با هفته‌‌نامه‌ روزالیوسف، با پیش‌بینی بازگشتی پیروزمندانه به تهران کوشید خود را وفادار به آرمان اعراب جلوه دهد، وی دراین‌باره گفت: «حکومت [آیت‌الله] خمینی نظیر دولت لبنان است و درحقیقت در ایران یک حکومت واقعی وجود ندارد. ما تنها چاره و جانشین رژیم می‌باشیم و شما نمی‌بایست دراین‌رابطه هیچ‌گونه شبهه‌ای داشته باشید. ایران [درصورت روی‌کارآمدن بنی‌صدر] یک کشور مستقل و دمکرات اسلامی و نیرویی جهت حمایت از اعراب خواهد بود.» بنی‌صدر در ادامه، عراق را به‌دلیل حضور ارتش این کشور در خاک ایران متجاوز خواند و گفت: «آنها موقعیت سروسامان دادن به اوضاع مملکت را با به‌وجودآوردن جنگ در داخل و خارج مرز از ما گرفتند و به تصور شکست‌دادن ما دست به حمله زدند، ولی قادر به شکست‌دادن ما نبودند.»[۶۰] مسعود رجوی نیز هم‌گام با تظاهرات مسلحانه‌ تعدادی از افراد سازمان مجاهدین خلق در تهران، فعالیت‌های تبلیغاتی خود را در پاریس ادامه می‌دهد. وی در مصاحبه با نشریه‌ فرانسوی آفریک آزی با ادعای حاکم‌بودن قوانین جبری بر تاریخ، سازمان را تنها گزینه‌ مناسب برای حل‌وفصل مشکلات ایران دانست و گفت: «اگر تجربه و تحلیل شخصی مرا بخواهید، نه بدان جهت که عضو سازمان مجاهدین خلق ایران هستم، غیر از مجاهدین کسی قادر به حل مسائل و مشکلات ایران نمی‌باشد. البته منظور من آن نیست که فقط ما هستیم که باید وجود داشته باشیم و دیگران را از دور خارج سازیم، اما از یک طرف قوانین عام و جبری تاریخ وجود دارند و از طرف دیگر، جنبش ما بر ویژگی‌ها و مختصات جامعه‌ خود مسلط است.»[۶۱] وی برخلاف نظر بنی‌صدر که عراق را متجاوز خوانده بود، ایران را مسئول وقوع جنگ معرفی کرد. آفریک آزی با استناد به سخنان رجوی درباره‌ آغاز جنگ نوشت: «مسعود رجوی به "اسناد غیرقابل انکاری که دراختیارمان قرار دارد" استناد می‌جوید تا مسئولیت [آیت‌الله] خمینی را در جنگ با عراق که می‌توانست از بروز آن جلوگیری نماید، افشا کند ... مع‌ذالک، مسعود رجوی با تأکید بر این امر که مسئولیت‌ها تقسیم شده‌اند، اظهار داشت که مجاهدین این جنگ را پیش‌بینی می‌کردند و پنج ماه قبل از آغاز آن، طی پیامی خطاب به عرفات از وی خواستند تا از وقوع آن جلوگیری نماید. به‌علاوه فردای شروع جنگ، سازمان مجاهدین خلق اعلامیه‌ای منتشر نمود تا این امر را خاطرنشان سازد که برنده‌ واقعی این جنگ امپریالیسم است.»[۶۲] باوجود انتشار اطلاعیه‌ رسمی سازمان مجاهدین خلق درباره‌ ورود به فاز مبارزه‌ مسلحانه‌ در 28 خرداد سال جاری و راه‌اندازی تظاهرات مسلحانه دو روز بعد از صدور این بیانیه* - که به شهادت و مجروح‌شدن تعدادی از مردم انجامید - رجوی در بخش دیگری از مصاحبه‌ خود مدعی شد تظاهرات سازمان در روز سی‌ام خرداد کاملاً مسالمت‌آمیز بوده است. وی همچنین از اقدامات سازمان برای اجرای 120 عملیات نظامی در روز برگزاری دومین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری و نیز انتخاب خود برای پست نخست‌وزیری در شورای ملی مقاومت خبر داد و گفت: «درحقیقت، تشکیل شورای ملی مقاومت یکی از نتایج اساسی انقلاب ماست. [آیت‌الله] خمینی از ابتدا کمونیست‌ها را مورد حمله قرار داد. بعد از آن مجاهدین را به داشتن تمایلات مارکسیستی متهم نمود و بالاخره این امر را اعلام داشت که بنی‌صدر هم‌عقیده و پشتیبان مجاهدین است. بعد از 20 ژوئن [تاریخ عزل بنی‌صدر] ما بر آن شدیم تا به او نشان دهیم که این اوست که هنوز مجاهدین را نمی‌شناسد. او که ... درواقع خیال می‌کند که ایراد یک سخنرانی بیست دقیقه‌ای کافی است تا مجاهدین را نیز مانند دیگران از دور خارج سازد. تذکر این مسئله نیز حائز اهمیت است که هرچند ما تا 20 ژوئن (30 خرداد 1360) از مبادرت به عملیات مسلحانه برعلیه [آیت‌الله] خمینی اجتناب ورزیدیم، اما بعد از 20 ژوئن، هنگامی‌که خمینی درصدد برآمد تا با عزل بنی‌صدر دیکتاتوری مطلق خود را احیا نماید، ما تصمیمی دیگر اتخاذ نمودیم و در آن روز با برپایی تظاهراتی کاملاً مسالمت‌آمیز که به‌شدت سرکوب گردید و در صفوف ما 23 شهید و هزاران زخمی به‌جا گذاشت، مخالفت خود را با اقدام [آیت‌الله] خمینی ابراز داشتیم. بعد از آن یک مقاومت مردمی رو به گسترش سازماندهی شد و به‌عنوان نمونه در روز انتخاباتی که رجایی را به قدرت رساند ما فقط به 120 اقدام مسلحانه مبادرت ورزیدیم که فقط یک مورد آن توسط رادیوی [آیت‌الله] خمینی ذکر گردید. به‌موازات گسترش مقاومت انقلابی، درزمینه‌ سیاسی نیز می‌بایست یک جبهه‌ مردمی تشکیل می‌گردید. در آن زمان بنی‌صدر نزد من به ‌سر می‌برد. ما قبل از تصمیم‌گیری درمورد اعلام تشکیل شورای ملی مقاومت، مفصلاً دراین‌زمینه با یکدیگر به بحث و گفت‌وگو پرداختیم. به‌علاوه همراه با تشکیل این شورا بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهوری قانونی کشور معرفی شد و من نیز در سمت مسئولیت شورا و نخست‌وزیری آینده قرار گرفتم! به‌دنبال این امر قراردادی درمورد آزادی و استقلال میان ما منعقد گردید.»[۶۳] رجوی درمورد رابطه‌ سازمان با حزب دمکرات کردستان ایران نیز گفت: «ما پیوندی ناگسستنی با حزب دمکرات کردستان داریم. شما می‌دانید که این نیروها هنگام مبارزه‌ انتخاباتی از کاندیداتوری من حمایت کردند.» آفریک آزی در پایان این مصاحبه افزود: مسعود رجوی این نکته را نیز گوشزد کرد که سازمان او همواره با خودمختاری در کردستان (در چارچوب تمامیت ارضی ایران) نظر موافق و مساعدی داشته و بنی‌صدر نیز موافقت خود را با این مسئله اعلام کرده است.[۶۴]

گزارش- 956

شوروی با تغییر سیاست خود درمورد خودداری از ارسال اسلحه به عراق در طول‌ جنگ این کشور با ایران، اعلام کرد مایل است تحویل تجهیزات نظامی به عراق را از سر بگیرد. رادیو صدای امریکا با اعلام این خبر به نقل از مقالة فرد هالیدی کارشناس مسائل غرب آسیا که در هفته‌نامه‌ امریکایی نیشن منتشر شده، آورده است: «خبر تغییر سیاست شوروی به‌هنگام دیدار یک هیئت بازرگانی شوروی از بغداد در ماه آوریل گذشته، یعنی حدود شش‌ ماه پیش، اعلام شد و این خبر هنگام دیدار یک مقام عالی‌رتبه‌ عراقی از مسکو در ماه ژوئن یعنی حدود چهار ماه پیش نیز تأیید شد. باوجودی ‌که هنوز شوروی اسلحه‌ای به عراق نفرستاده، ولی تغییر سیاست‌ شوروی نشانه‌ آمادگی مسکو برای همکاری با عراق است. عراق نیز به‌نوبه‌ خود موضعش را درمورد افغانستان اندکی تغییر داد، درحالی‌که قبلاً دراین‌زمینه با شوروی مخالفت می‌ورزید. تلگراف تبریک صدام‌ حسین رئیس‌جمهوری عراق، به ببرک کارمل رئیس‌جمهور افغانستان، به ‌مناسبت سومین سالروز انقلاب افغانستان، به‌گونة محسوسی لحن صمیمانه داشت. به‌ عقیده‌ نویسنده‌ این مقاله سه دلیل عمده برای تغییر سیاست شوروی درمورد تأمین تسلیحات عراق وجود دارد: نخست اینکه مسکو برقراری روابط خوب و عملی با تهران را ممکن تشخیص نداده است. مسکو از اوضاع داخلی ایران انتقاد نکرده و از سقوط بنی‌صدر که زیاده از حد، طرف‌دار غرب به‌ نظر می‌رسید، استقبال کرده است. دلیل دوم استمالت شوروی از عراق این است که شوروی می‌‌بیند غرب سخت می‌کوشد به عراق نزدیک بشود. کشورهای عرب متحد غرب، مانند عربستان سعودی و اردن به عراق کمک می‌کنند، تنها عربستان سعودی تاکنون تقریباً 15 میلیارد دلار یعنی 15 هزار میلیون دلار به عراق پول داده است. این مبلغ تقریباً برابر درآمد سالانه‌ نفت عراق است. نویسنده‌ مقاله در دنباله‌ مطلب خود می‌نویسد، امریکا با عراق روابط سیاسی ندارد، ولی با عراق به رازونیاز پرداخته و در سیاست خود در قبال خاورمیانه [غرب آسیا] برای عراق اولویت و اهمیت بسیار قائل شده است. این موضوع، شوروی را که در عراق سرمایه‌گذاری سیاسی سنگینی کرده است، هراسناک ساخته است. سومین دلیل عمده‌ نزدیک‌شدن مجدد شوروی به عراق این است که جنگ ایران و عراق به امریکا فرصت داده است موقعیت خود را در منطقه بازیابد. مسکو حاضر نیست بگذارد عراق به‌آسانی به اردوی غرب بپیوندد. جنگ ایران و عراق نیز خود عامل دیگری در تغییر سیاست شوروی نسبت به عراق است. برای دیپلمات‌های غربی و روسی که برای جلب دوستی رژیم عراق با هم رقابت می‌کنند، پرسشی که فعلاً مطرح است این است که آیا حمایت شوروی از صدام حسین او را نجات خواهد داد یا نه؟»[۶۵] ضمیمه اول گزارش944: بخش‌هایی از گفت‌وگوهای بی‌سیمی فرماندهان تیپ‌های عراقی مستقر در شرق کارون گفت‌وگوهای بی‌سیمی فرماندهان تیپ‌های عراقی مستقر در شرق کارون از وضعیت بد نیروهای عراقی به‌ویژه تیپ8 مکانیزه که در مسیر هجوم نیروهای ایرانی در محور دارخوین قرار داشتند، حکایت دارد، در بخشی از این مکالمات آمده است: «سرتیپ ستاد قدوزی الدوری فرمانده لشکر3 زرهی عراق با فرماندهان تیپ‌های تحت امر خود تماس گرفته و از آنان خواست تا هرچه سریع‌تر موقعیت را گزارش کنند. گزارش‌ها به شرح زیر بود: سرهنگ دوم ستاد مظفر السعدون فرمانده تیپ6 زرهی با این جمله‌ پاسخ داد: آتش توپخانه‌ دشمن بسیار سنگین است و شدید و نیروهای من مقاومت کرده و ایستاده‌اند. سرهنگ ستاد علی حسین ‌العلگاوی فرمانده تیپ8 مکانیزه* با حالت دستپاچگی پاسخ داد: در جبهه‌ تیپ شکاف ایجاد شده و نفوذ کرد‌ه‌اند. وی کلمه‌ شکاف را چند بار تکرار کرد و ارتباط خود را قطع نمود. فرمانده لشکر از وی خواست تا درمورد موقعیت برایش توضیح دهد، اما او پاسخی نداد، فرمانده لشکر اصرار زیاد داشت تا او جواب دهد، اما فایده‌ای نداشت. سرهنگ ستاد محمد وتوت فرمانده تیپ44 پیاده پاسخ داد: آتش توپخانه‌ دشمن بسیار سنگین است و شدید و نیروهایش استوارند و مقاومت می‌کنند. فرمانده لشکر بار دیگر با تیپ هشتم ارتباط برقرار کرد (فرمانده لشکر به قرارگاه سیار خود در غرب کارون و نزدیک رود کارون رفته بود) و فرمانده تیپ هشتم به او اطلاع داد که بیش از یک نقطه در جبهه شکاف برداشته و نیروها [ی ایران] به‌گونه‌ای نفوذ کرده‌اند که بخشی از نیروها و یگان‌هایش در محاصره هستند و اعلام کرد که موقعیت بسیار بد است.»[۶۶] علاوه‌براین، خالد حسن النقیب یکی از افسران عراقی حاضر در منطقه‌ عملیاتی ثامن‌الائمه(ع) بعدها در کتابی با عنوان حزب بعث و جنگ درمورد کیفیت آتش نیروهای ایرانی نوشته است: «یگان ما در منطقه‌ای به فاصله‌ 4 کیلومتری رود کارون به‌عنوان نیروی ذخیره‌ منطقه‌ شرق این رود استقرار یافت. در شب 27 سپتامبر 1981 [5/7/1360] و قبل از ساعت 12، در معرض آن‌چنان آتش پرحجمی قرار گرفتیم که نظیر آن را در هیچ منطقه‌ای ندیده بودم. تمامی سلاح‌ها اعم از توپ، خمپاره و کاتیوشا به کار گرفته شد و شب ظلمانی را به روز مبدل ساخت. صدای انفجارهای پیاپی زمین را در زیر پای ما به لرزه درمی‌آورد.»[۶۷]

ضمیمه دوم گزارش944: شرح درهم‌ریختگی سازمان تیپ8 مکانیزه عراق در روز اول عملیات ثامن‌الائمه(ع) پس از حمله‌ نیروهای ایرانی، فرماندهان تیپ‌های 6 زرهی و 44 پیاده که در جبهه‌ جنوب (فیاضیه) و جنوب‌شرقی عملیات (ذوالفقاری و جاده‌ آبادان - ماهشهر) مستقر بودند، اعلام کردند که قادر به مقاومت و درهم شکستن حمله‌ رزمندگان ایران هستند، اما در جبهه‌ شمالی (محدوده‌ تیپ8 مکانیزه) نیروهای ایرانی از چند نقطه در خطوط پدافندی عراق رخنه کرده بودند، بنابراین فرماندهی لشکر3 زرهی عراق تصمیم گرفت از واحدهای احتیاط منطقه برای تقویت این جبهه استفاده کند. در یکی از اسناد موجود در مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ دراین‌باره آمده است: «[فرمانده] لشکر درخواست کرد تا نیروی احتیاط متشکل از گردان تانک الیرموک، گروهان نیروی مخصوص باقیمانده در حفار از گردان نهم تیپ33 نیروی مخصوص برای پشتیبانی از تیپ هشتم وارد میدان شود، از آنجا که گروهان نیروی مخصوص گردان تحت امر تیپ هشتم بود یک گروهان نیز به‌وسیله‌ پی.ام.پی. از شهر خرمشهر به منطقه رسید تا تحت امر تیپ ششم قرار بگیرد. این نیرو به‌وسیله‌ خودروهای پی.ام.پی. به تیپ ششم پیوست و سریعاً خود را به یکی از گردان‌های تانک رساند، اما نیروهای [ایرانی] توانسته بودند جای پایی برای خود باز کنند و درنتیجه تمامی افسران و درجه‌داران گروهان نابود شدند. تیپ هشتم یک گروهان تقویت‌شده نیروی مخصوص را وارد عمل کرد که 80 درصد خسارت دید. زمانی‌که گردان نهم نیروی مخصوص همراه با گروهان سوم به قرارگاه تیپ هشتم رسیدند موقعیت بسیار بد بود. فرمانده تیپ هشتم سرهنگ ستاد علی العلگاوی در یک وضعیت بسیار دستپاچه‌ای به ‌سر می‌برد و نقشه‌ها و کتاب‌ها را پاره می‌کرد و یک حالت کاملاً انفعالی به خود گرفته بود و نمی‌دانست چه می‌کند. فرمانده گردان نهم نیروی مخصوص از او خواست تا آرامش خود را حفظ کند و موقعیت کلی را بیان کند، او پاسخ گفت که وضع پدافندی تیپ کاملاً خراب است و به دست نیروهای ایرانی افتاده و این نیروها درحال پیشروی به‌سمت قرارگاه هستند، وی از فرمانده گردان نهم خواست تا با نیرویی که دراختیار دارد بر روی یکی از خاکریزها آرایش گرفته و گسترده شوند و تهاجم را سد کنند. وی همچنین یک نیروی مجهز به موشک‌انداز را درخواست نمود، زیرا اطلاعاتی در دست بود که براساس آن یک ستون زرهی از منطقه ‌[نهر] شادگان درحال حرکت به‌سوی مارد بود. نیروی مذکور پس از گذشت مدت کوتاهی، روی خاکریز آرایش گرفت و گروهی مجهز به موشک‌های آر.پی.جی7 به‌سمت بستر خشک رودخانه که به منطقه‌ شادگان منتهی می‌شد حرکت کردند تا به مقابله با ستون زرهی بپردازند، اما روشن شد که اطلاعات واصله پیرامون حرکت یک ستون زرهی درست نبود. با طلوع آفتاب، فرمانده تیپ هشتم به‌همراهی سرهنگ دوم ستاد خمیس مخیلف از منطقه گریختند* و سایر افسران ستاد تیپ و برخی یگان‌های قرارگاه نیز پا به فرار گذاشتند و دراین‌میان محور تیپ هشتم بدون فرمانده ماند.»[۶۸]

ضمیمه سوم گزارش944: اجرای طرح آتش‌زدن نفت سیاه روی رودخانه کارون و تبعات آن قبل از آغاز عملیات ثامن‌الائمه(ع)، پیش‌بینی شده بود نفت سیاهی که به‌سمت رود کارون هدایت شده و به ضخامت 1 تا 2 سانتی‌متر روی آب را پوشانده بود، ساعت 5 صبح (4 ساعت پس از آغاز عملیات) آتش زده شود، اما ساعت 2 صبح یعنی 3 ساعت زودتر از موعد مقرر، براثر اصابت گلوله‌ توپ نفت‌های روی کارون مشتعل شده و دود سیاه بسیار غلیظی به‌ویژه منطقه‌ شمالی عملیات را پوشاند. این امر موجب رکود در انتقال تدارکات و نیرو و بسته‌شدن جاده‌ محمدیه - دارخوین به‌مدت یک ساعت شد و درنتیجه پشتیبانی و تخلیه‌ مجروحان و شهیدان دچار وقفه شد. با حرکت دود به‌سمت جنوب، مرکز فرماندهی و هدایت عملیات تیپ3 لشکر77 ارتش را دود فرا گرفت، طوری‌که فرمانده تیپ ناچار به نقل مکان به مقر فرمانده محور سپاه (حسن باقری) و استفاده از بی‌سیم‌های آنان شد. این وضعیت درعین‌حال محدودیت فراوانی در دیدبانی عراق برای هدایت آتش توپخانه روی مواضع نیروهای ایرانی در شرق کارون ایجاد کرد. حسن باقری فرمانده محور دارخوین، در جلسه‌ جمع‌بندی عملیات درخصوص این واقعه گفت: «دود به‌سمت جنوب حرکت کرد و به پاسگاه فرماندهی تیپ3 رسید. پاسگاه فرماندهی تیپ3 تعطیل شد و به پاسگاه فرماندهی سپاه آمدند. ما هم یکی دو تا از بی‌سیم‌های خود را دراختیار آنها گذاشتیم تا گردان‌های خود را هدایت نمایند، ولی کنترل جزءبه‌جزء عملیات در دست برادرانی بود که کاملاً نسبت به طرح توجیه شده بودند و در داخل عمل می‌کردند و اخلال در فرماندهی تیپ3 باعث ضربه و اخلال در عملیات نگردید، ولی چون تمام بی‌سیم‌های جزءبه‌جزء انتقال مهمات - تدارکات توسط سپاه اداره می‌شد، اگر این دود به فرماندهی سپاه می‌رسید قطعاً در کنترل عملیات مؤثر بود. تا 100 متری پاسگاه ما را دود فراگرفته بود و حتی جنگل را پوشانده و قسمتی از آن ‌را آتش زده بود. درست 100 متر مانده که به پاسگاه ما برسد باد شدیدی وزیدن گرفت که تابه‌حال در منطقه‌ ندیده بودیم. فیبرهایی را که ما برای پاسگاه زده بودیم، باد بلند کرد و دود به اندازه‌ 100 متر از سطح زمین بلند شد و از 100 متر مانده به پاسگاه تا 100 متر بعد از پاسگاه به‌صورت طاق‌مانندی قرار گرفت و باد خوابید و دود به مسیر خود ادامه داد. این دود در عملیات بسیار مؤثر بود. از خط اول که سقوط نکرده بود، توپ‌های عراقی دوباره نفت‌ها را مشتعل کرد. تا خاکریز دوم دود بود و از خاکریز دوم به بعد که نیروهای ما به کنار رودخانه رسیده بودند اصلاً نفت نرسیده بود. عراقی‌ها در بی‌سیم می‌گفتند ظلمات است نمی‌دانیم چه‌کار کنیم. از خاکریز اول تا دوم از آن‌طرف رودخانه دیگر چیزی برادران ما را تهدید نمی‌کرد.»[۶۹] سرهنگ ازگمی فرمانده توپخانه‌ لشکر77 هم دراین‌باره می‌گوید: «برادران سپاه یک پیش‌بینی کرده بودند، یک مقدار مواد سوختی ریختند، [و با] لوله‌هایی که در کنار رودخانه‌ کارون می‌گذشت این مواد سوختی را روی آب کارون هدایت کردند، [سپس آن را] به آتش کشیده بودند. این آب جریان داشت و روی آن مواد سوختی بود که آتش گرفته بود. عراقی‌ها می‌گفتند ظلمات، ظلمات، از آتش که توسط آب به‌سوی آنها جریان داشت وحشت کرده بودند.»[۷۰] مرتضی قربانی یکی از مسئولان هدایت نیروها در محور ذوالفقاری، درمورد نتیجه‌ این اقدام و عکس‌العمل نیروهای عراقی در مواجهه با آن گفت: «با شروع عملیات از این محور، یگان عراقی در ساحل کارون که فکر می‌کرد این عملیات در امتداد جاده‌ اهواز - آبادان و به‌صورت محدود است، به حاشیه‌ کارون پناه برده که با آتش‌زدن کارون و تک یگان خودی عمل‌کننده در ساحل، دشمن ناباورانه با فریاد و ارسال این پیام که کارون آتش گرفته و جهنم برپا شده، پا به فرار گذاشت و در فکر خود که اتکا به حاشیه‌ کارون و دور زدن عقبه‌ عملیات بود، ناکام ماند.»[۷۱] خالد حسن النقیب از فرماندهان عراقی نیز در کتاب حزب بعث و جنگ دراین‌باره می‌نویسد: «جالب اینجاست که حریق در منطقه‌ سلمانیه اتفاق افتاده که دود ناشی‌از آن آسمان را پوشاند، به‌طوری‌که امکان هرگونه مانور هوایی عراق در صحنه‌ نبرد را به‌دلیل عدم دید کافی سلب کرد.»[۷۲]

ضمیمه اول گزارش951: تظاهرات سازمان مجاهدین خلق در پنجم مهرماه 1360 به روایت کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام در اسنادی که بعدها انتشار یافت، تحلیل رهبران سازمان از این اقدام و انگیزه‌ آنان از آزمودن الگوی تظاهرات - باوجود آگاهی از بی‌نتیجه‌بودن آن - و القای موفقیت حتمی این اقدام به کادرهای پایین و هواداران افشا شد. این موضوع به روایت کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام و دست‌نوشته‌های بعضی افراد شرکت‌کننده در این تظاهرات چنین است: تظاهرات مسلحانه 5 مهر 1360 در اواخر شهریورماه 1360، خط و تاکتیک تظاهرات گسترده در داخل سازمان طرح شد؛ با این ویژگی که تعداد بیشتری از تیم‌های مسلح در راه‌پیمایی شرکت داده شوند و تمام نیروهای اجرایی و عملیاتی و هواداران تشکیلاتی در صحنه حضور یابند و مناطق شروع راه‌پیمایی طوری در نظر گرفته شود که گروه‌های مختلف سازماندهی شده و درنهایت به هم بپیوندند تا راه‌پیمایی گسترده شود. تظاهرات 5 مهر ابتدا قرار بود اول مهرماه برگزار شود، ولی به‌دلیل برگزاری تظاهرات دانش‌آموزی به مناسبت بازگشایی مدارس به تأخیر افتاد، تظاهرات مذکور در این مرحله طرح شد تا "پتانسیل نهفته‌ خلق" آزاد شود. در یکی از تحلیل‌های درون‌گروهی سازمان دراین‌باره آمده است: «به آن درجه از توان نظامی رسیده‌ایم که اگر از رژیم جلوتر نباشیم، پابه‌پای او هستیم و به شرایط مساوی دست یافته‌ایم. ... ما در 5 مهرماه با قیامی شبیه به قیام توده‌ای 22 بهمن روبه‌رو هستیم. باید مردم را تحت حمایت نیروهای مسلحمان به صحنه بکشانیم. می‌بایست این تظاهرات با شرکت خود مردم صورت گیرد و ما به‌عنوان پیشتاز مسلح از مردم حمایت خواهیم کرد. ضرورت انقلاب ایجاب می‌کند که کشته‌ها زیاد باشد و درخت آزادی خون می‌خواهد. شاید کشته‌ها به اندازه‌ 22 بهمن 57 باشد و شاید بیشتر؛ ولی تعداد آن مهم نیست. مردم کاملاً آماده‌ قیام توده‌ای هستند. عملیات بزرگی مثل 7 تیر [انفجار در ساختمان حزب جمهوری اسلامی] نشان داد که نظام ضربه‌پذیر است. پیکر نظام ظرف بلورینی است که شکسته شده و کافی است که یک ضربه‌ دیگر به آن وارد آید تا ظرف ریز ریز شده و هر تکه‌اش از هم جدا و به گوشه‌ای پرتاب شود. شرایط اجتماعی و مردم مثل چاه آرتزینی است که فقط احتیاج به یک جرقّه دارد تا پوسته‌ها شکافته [شود و چاه] فوران کند: آن زمان دیگر هیچ چیز جلودار آن نخواهد بود.» این درحالی است که بعدها مسعود رجوی در جمع‌بندی یک‌ساله‌ خود با بیان اینکه از ابتدا می‌دانسته است الگوی تظاهرات بی‌نتیجه خواهد بود، تصریح می‌کند: «اما بااین‌همه علی‌رغم اینکه از سی‌ام خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگو و سقوط شاه لااقل در این مقطع دیگر قابل‌تکرار نیست، ولی باز هم تست کردیم و آزمایش کردیم.» سرانجام تعداد قابل‌توجهی هوادار مسلح، از سه نقطه‌ مرکزی تهران* در ساعت 10:30 صبح پنجم مهرماه 1360، با شلیک تیر هوایی و آتش‌زدن تعدادی لاستیک اتومبیل و نیز اتوبوس‌های شرکت واحد، راه‌پیمایی را آغاز کردند. بدین‌ترتیب که افراد موتورسوار و گاه پیاده در گروه‌های مختلف با گردآوری هواداران و افراد حاضر در محل شروع به تظاهرات یا راه‌پیمایی می‌کردند. این افراد با شلیک رگبار هوایی و گاه با شلیک‌های مستقیم به افراد عبوری یا ساختمان‌های عمومی، بانک‌ها، مغازه‌ها، پاساژها و اتومبیل‌هایی که افراد با ظاهر مذهبی در آن نشسته بودند، با سردادن شعارهای تعیین‌شده، خطّ تظاهرات را پیش می‌بردند. به واحدهای عملیاتی دستور داده شده بود که «هرکس به هر شکل خواست جلوی تظاهرات را بگیرد، به رگبار ببندید و حتی اینکه از چه موضعی از تظاهرات جلوگیری می‌کند، فرقی ندارد. ... اگر نیروهای عملیاتی بتوانند از این تظاهرات، 2 ساعت حفاظت بکنند، کار تمام است و نیروهای مردمی به ما می‌پیوندند و آتش زیر خاکستر، شعله‌ور می‌شود.» در بولتن یکی از انجمن‌های وابسته به سازمان، به نقل از یکی از شرکت‌کنندگان در حوادث 5 مهر آمده است: «رأس ساعت 10:5 با تک‌تیرهای برادران، شروع تظاهرات اعلام شد. با آغاز تظاهرات، یک اتوبوس بنز خط1 به آتش کشیده شد. در ابتدا، باتوجه‌به اینکه مسافران از قصد رزمندگان اطلاع نداشتند، از پیاده‌شدن امتناع ورزیدند و راننده نیز با اتوبوس قصد فرار داشت که با خروش یکی از خواهران که قصد آتش‌زدن اتوبوس را داشت، مسافرین پیاده شدند و راننده نیز با پرتاب کوکتلی به درون اتوبوس، با سرعت پایین آمد. دراین‌میان، چادر یکی از مسافران که به‌دلیل بیماری نتوانسته بود اتوبوس را ترک کند، آتش گرفت. ... تعدادی از برادران به روی پشت‌بام سینما رادیو سیتی و ساختمان‌های اطراف آن رفته بودند و سنگر گرفته بودند. دو پاسدار که از دانشگاه [جامعة‌الصادق]** بیرون آمده بودند، توسط این برادران مغزشان به روی زمین ریخته شد.*** در ادامه‌ عملیات رزمندگان، تعدادی از خواهران به درون ساختمان‌های اطراف رفته و از آنجا تیراندازی می‌نمودند. تیراندازی تا ساعت 3:15 ادامه داشت. ...» تا رسیدن نیروهای مردمی و پاسداران گشتی سپاه و کمیته، گروهی از مردم عادی در کنار خیابان‌ها و کوچه‌ها جان باختند و عده‌ای نیز به بیمارستان‌ها منتقل شدند. با رسیدن نیروهای مردمی، دومین مقابله‌ عمومی بعد از 30 خرداد شکل گرفت. علاوه‌بر آنکه تعداد زیادی از هواداران سازمان توسط مردم یا به کمک آنان دستگیر شدند، نوعی جدید از ضدتبلیغ علیه سازمان نیز در بین مردم ایجاد شد؛ "وحشی"، "جانی" و "دیوانه‌ مسلح" ازجمله القاب و صفاتی بود که مردم عناصر سازمان را با آن خطاب قرار می‌دادند. حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود با اشاره به آغاز عملیات ثامن‌الائمه(ع) برای شکست حصر آبادان در بامداد روز پنجم مهرماه 1360 و پیروزی این عملیات، درمورد تظاهرات هواداران سازمان در این روز می‌نویسد: «مجاهدین خلق، که در داخل با عراق همکاری دارند، امروز با ایجاد چند صحنه‌ جنون‌آمیز با برخورد مسلحانه، تلاش کردند که نشاط و شور این پیروزی را بگیرند، ولی موفق نشدند. چند اتوبوس را آتش‌زدند و چند نفر را شهید و مجروح کردند. خودشان ده‌ها کشته و اسیر دادند. اکنون رسماً به‌صورت ستون پنجم دشمن عمل می‌کنند.» در این حرکت ناشیانه و خالی از هر نوع منطق که مسعود رجوی آن را "آزمایش" نام نهاد، به اعتراف خود وی، هواداران سازمان در دسته‌های 50، 100 و 200 نفره کشته یا دستگیر شدند. رجوی با صراحت ناگزیر شد اعتراف کند که «... به نسبت هدف شماره‌ 2 (تست‌کردن عنصر اجتماعی)، جواب آزمایش منفی بود» و باز آن را به گردن اختناق رژیم انداخت. جمعی از جداشدگان از سازمان در کتاب چه باید کرد؟ با اشاره به حضور خود در آن راه‌پیمایی و مشاهدات عینی خویش نوشته‌اند: «... گفته‌های مسئولین [سازمان] را که 5 مهر 60 را روز سرنگونی رژیم می‌نامیدند، شنیده‌ایم، خوب می‌دانیم هدف چه بود ... اگر هدف تو [= رجوی] تِست بود پس چرا مسئولینت می‌گفتند فردا (5 مهر) کار تمام است و با سلاح‌های سنگین می‌آییم و اگر این‌طور نبود چرا دروغ می‌گفتند.» در اینجا گزارش یک نوجوان* که مسئولیت یک واحد نظامی را نیز در تظاهرات مسلحانه‌ 5 مهر به عهده داشته و خود نیز مرتکب قتل شده است، عیناً نقل می‌کنیم: «پنجم مهر تمام تدارکات آماده شد: چندین واحد بودند [و] هر واحد - عموماً - از 4 نفر تشکیل می‌شد که هرکدام 4 سلاح ژ3، با خشاب و حدود 500، 400 فشنگ داشتند. قبل از تظاهرات گفته بودند: برای اینکه آماده شوید ازنظر بدنی، غذای خوبی بخورید. همه، آن روز، صبحانه‌ مفصّلی خوردند و وارد تظاهرات شدند. موقع شروع، همه‌ نیروها رفتند سوار ماشین شدند و جریان عادی در خیابان بود. تا اینکه ماشین را به‌طور عرضی پارک کردیم و پیاده شدیم و شروع به تیراندازی و شلیک هوایی کردیم. سازمان گفته بود: شما اصلاً قرار نیست در تظاهرات شرکت کنید؛ فقط بروید شلیک کنید، یک میلیون آدم می‌آید و شما را روی دست بلند می‌کند. ما هم انتظار داشتیم که یک میلیون نفر بیایند و ما را روی دست بلند کنند. البته چنین آرزوی خامی انجام نیافت. ما در خیابان طالقانی (تخت جمشید سابق) بودیم. خیابان کلاً تخلیه شده بود ما ماندیم و چند ماشین، که به‌طور پراکنده در خیابان به چشم می‌خورد. نکته‌ دیگر اینکه در آن روز، این‌طور که دیدیم، نیروهایی که در تظاهرات آن [قسمت] خیابان شرکت داشتند، حدود 10 نفر بیشتر نمی‌شدند و ما - هیچ‌کدام - آموزش نظامی ‍‍[سطح پیشرفته] ندیده بودیم (در اسلحه، ماشه و ضامن یک چیز ساده‌ای است)، چون آموزش نظامی ندیده بودیم که در یک مقطع چه کار کنیم و چه کار نکنیم، من دقیقاً یادم هست که مثلاً از این‌طرف داد می‌زدند که آن‌طرف چیزی تکان خورد، تمام آن خیابان و آن قسمت را به رگبار می‌بستیم. احتمالش هم بود که گلوله‌ها به مردم اصابت کند. درواقع درگیری بود، تظاهرات به‌هیچ‌وجه انجام نگرفت. ... کسانی که به خیابان طالقانی رفته‌اند، می‌دانند [که] دو سه هتل بوده از زمان شاه که مصادره شد و الآن در آن ساختمان‌ها، جنگ‌زدگان هستند. از ساختمان‌های مزبور شعارهای "مرگ بر منافق"، "منافق اعدام باید گردد" و نظایر اینها داده می‌شد. هر شعاری که می‌دادند، به طرف ساختمان جنگ‌زدگان شلیک می‌شد. حادثه‌ای نیز در خیابان امیراکرم به وقوع پیوست. یک واحد نظامی در جنوب، عملیات پنجم مهر را در چند نقطه‌ تهران برعهده داشت و فرمانده واحد آدمی بود که سازمان ‍‍[بعدها] درباره‌اش تبلیغ کرد. خودش هم مثل اینکه قبل از اعدامش مصاحبه کرده؛ اسم وی شیرزاد بود. یکی از کارهای این گروه این بود که در مقابل جمعیتی که بعد از تظاهرات جمع شده بود و برضد منافقین شعار می‌دادند، آنها با یک ماشین می‌روند جلو و می‌گویند که ما حزب‌اللهی هستیم. پاسدار کمیته هستیم و رادیو تلویزیون الآن می‌خواهد بیاید فیلم‌برداری کند. شما یک دقیقه در همین حالت باشید تا رادیو تلویزیون برای فیلم‌‌برداری بیاید، بعد در همین حین که جمعیت هم - خوب - شعار می‌داد، آنها عقب می‌روند و یک مقدار فاصله می‌گیرند و این فرمانده دستور می‌دهد که آتش کنید، شلیک کنید و تعدادی از مردم شهید شدند. برخلاف گفته‌ سازمان، نه از جمعیت میلیونی خبری شد و نه اینکه ما موفقیتی پیدا کردیم. در همان حال که عقب‌نشینی می‌کردیم، خیابان طالقانی، تقاطع ولی‌عصر تا پل حافظ، اصلاً کوچه‌ای ندارد که به کوچه‌های دیگر راه داشته باشد، به‌غیراز خیابان بندر انزلی که آنجا هم درگیری بود، راه فرار دیگری نبود. ما هم همان وسط بودیم و کاری نمی‌توانستیم بکنیم. خواستیم به یکی از خانه‌ها فرار کنیم: چندین خانه را زنگ زدیم و هیچ‌کس در را باز نکرد. آخر سر چند مرتبه با شلیک گلوله به در خانه‌ها، در را باز کردیم که بتوانیم فرار کنیم، اما در فرار موفق نشدیم و دستگیر شدیم. موقعی که دستگیر شدیم و می‌خواستند ما را به زندان منتقل کنند، مردم جمع شده بودند جلوی خیابان طالقانی و می‌گفتند: آقای موسوی تبریزی [دادستان کل انقلاب اسلامی] گفته که کسی که در تظاهرات مسلح باشد، باید اعدام بشود و ما هم همین‌جا می‌ایستیم و همه‌ آنها باید اعدام شوند و حتی این‌طور که من متوجه شدم، کمیته متوسّل به تیر هوایی شد تا ما را از میان جمعیت رد کند.» محمدرضا یزدی‌زاده یکی از مسئولان سازماندهی تظاهرات در روز 5 مهر گفت: «گزارش‌هایی حاکی‌از این موضوع داشتیم که عده‌ای از مردم با مشت خالی جلوی تیم‌های نظامی ایستادند و شعار می‌دادند و آنها هم که بی‌تفاوت بودند ماشین‌ها و امکاناتی را که در خیابان داشتند، جمع می‌کردند تا مبادا کسی پشت آنها سنگر بگیرد.» ولی‌الله صفوی یکی دیگر از مسئولان نظامی این تظاهرات نیز دراین‌باره اظهار کرد: «[این تظاهرات] تنها نتیجه‌ای که برای سازمان داشت، [دستگیری و] کشته‌شدن عمده‌ نیروهای اجرایی و عملیاتی در آن روز بود. این تظاهرات هم با مقاومت مردم و با شکست برای سازمان تمام می‌شود که طی آن نیز عده‌ای از مردم بی‌گناه به شهادت می‌رسند.»[۷۳]

ضمیمه دوم گزارش951: نمونه‌ای از دستورالعمل سازمان مجاهدین خلق به افراد و هواداران شرکت‌کننده در تظاهرات 5 مهر 1360 رهبران سازمان مجاهدین خلق (منافقین) برخلاف خط تبلیغاتی خود در خارج از کشور برای ترسیم چهره‌ای مسالمت‌جو از سازمان در افکار عمومی و محافل سیاسی غرب، در داخل کشور، القاء خشونت در بین اعضا و هواداران برای تخریب و آتش‌زدن و خونریزی با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی ایران را سرلوحه‌ کار خود قرار داده‌اند. در دستور عملیاتی تظاهرات هدف، "شورش" و "تهاجم" اعلام شده است. براین‌اساس، باید همه‌ اماکن دولتی و انقلابی تخریب ‌شده و آتش زده شود. مغازه‌هایی که عکس امام در آن نصب شده باید به آتش کشیده شود و صاحبان آن کشته شوند. قسمتی از این دستور عملیاتی که از یکی از سرشاخه‌های عملیاتی سازمان در تظاهرات امروز تهران به دست آمد، چنین است: «1. هدف انجام تظاهرات شورش است. بنابراین باید کاملاً با روحیه‌ای تهاجمی با مزدوران رژیم برخورد کرد و از تخریب و آتش‌زدن ماشین کمیته، فروشگاه‌های دولتی، بانک‌ها، ادارات دولتی، وزارتخانه‌ها، مغازه‌های فالانژی به‌هیچ‌وجه نباید کوتاهی بشود. کینه‌ مقدس انقلابی را نسبت به رژیم خونخوار باید در این اعمال نشان بدهیم. 2. تمام افراد موظف‌اند سر ساعت مقرر در محل مشخص‌شده تظاهرات را با شعارهای کوبنده آغاز کنند. بنابراین، نباید منتظر دیگران بود. هر کسی باید خود شروع‌کننده‌ جریان باشد. 3. به تمام افرادی که می‌توانید، ساعت و محل تظاهرات را اطلاع دهید. 4. هرگونه سلاح که در دستور دارید بیاورید. تیم‌ها و برادران و خواهران مسلح نیز در صحنه‌ حضور دارند و حرکت را با رگبارهای هوایی آغاز می‌کنند. بنابراین، با شروع تیراندازی نباید صحنه را ترک کرد. علامت مشخصه‌ نیروی خودی شعار انقلابی است. 5. توجه شود که تظاهرات شورشی و تهاجمی است. درصورت آمدن مزدوران خمینی باید آنها را هدف رگبار مسلسل قرار داده و به هلاکت برسانیم. اگر براثر تیراندازی تجمع شما و مردم پراکنده شد، نباید صحنه را ترک کنیم، بلکه باید به جنگ و گریز با مزدوران خمینی ادامه داده و آنها را فراری دهیم و تخریب را باید ادامه داد. توجه کنیم که در صحنه‌ عمل هر فرد خود یک فرمانده است و می‌تواند بسیاری افراد را بسیج کند، به تخریب پرداخته و آتش بزند و مزدوران خمینی را به سزای اعمال جنایتکارانه‌شان برساند. 6. وسایل آتش‌زا، و وسایل تخریب و... از هر نوع بیاورید. البته اصل آمدن خود افراد است. 7. عکس بنی‌صدر، مسعود، موسی، تختی، مصدق و پدر طالقانی را همراه خود بیاورید و موقع شروع آنها را به دست بگیرید. 8. به شما اگر مسئولیت مشخصی داده شده است سعی نمایید به بهترین وجهی مسئولیت خود را انجام دهید. 9. اگر کسی شهید شد او را روی دست گرفته و به دادن شعار علیه رژیم بپردازید که نباید بگذاریم خون شهدا پایمال شود. 10. افراد مسلح ضمناً آخرین نفراتی باشند که صحنه را ترک می‌کنند. 11. پاره‌کردن و آتش‌زدن عکس‌های خمینی (حتی می‌توانید قبلاً عکس‌های خمینی را بخرید و در صحنه آتش بزنید). 12. شعارها نقش‌ تعیین‌کننده دارد. در شعارها حتماً اسم مسعود برده شود (شعارها باید کوبنده و انگیزاننده باشد.) 13. حتماً لاستیک و کوکتل‌های دودزا با خود بیاورید. 14. برادران و خواهران مسلح قبل از ساعت شروع، تیراندازی نکنند مگر اینکه نیروهای دشمن از قبل بسیج شده باشند که باید آنها را هدف گلوله‌های آتشین قرار داد. 15. ماشین‌های دشمن را به‌راحتی می‌توانید با چپ‌کردن آتش بزنید. 16. وسایل احتراقی ازقبیل بنزین، نفت و... را به هر طریقی که می‌توانید به صحنه بیاورید. شیشه ‌شیر، کوکا، سرنخ کمپوت، شیشه ‌دارو و پاکت، ریکا، مواد آتش‌زای دیگر هم می‌توان آورد. منیزیم، نفت، ترقه و... ارتجاع از هر صدایی می‌هراسد. 17. برای شناخته‌نشدن دستمال همراه خود بیاورید. 18. هر مکان، هر فرد، هر جایی که آثاری از خمینی دارد، تخریب و به آتش کشیده شود. مثلاً اگر آخوندی در می‌رود حتماً او را بکشید، مغازه‌هایی که عکس خمینی دارند (حمله شود) حتماً به مراکز نظامی دشمن حمله کنید و آنها را کشته و محل را آتش بزنید (کمیته، پاسدارخانه و...). 19. همیشه به نقش سیاسی ایدئولوژیک این حرکات توجه داشته باشیم. فکر کنیم که چگونه سرنگونی رژیم خمینی با خون انجام می‌گیرد یا انعکاس جهانی این تظاهرات را در نظر بگیرید.»[۷۴] ضمیمه گزارش955: تظاهرات مسلحانه روز سی‌ام خرداد 1360 به روایت کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام در قسمتی از کتاب سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384 - 1344) به حادثه‌ سی‌ام خرداد 1360 و وقایع مربوط به آن و همچنین گوشه‌ای از اعترافات برخی افراد سازمان پرداخته شده است. باتوجه‌به اهمیت این رخداد قسمت‌هایی از مطالب مندرج در این کتاب، در ادامه درج شده است: «روز شنبه 30 خرداد 1360، روز طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر در مجلس بود. بنی‌صدر کاملاً مخفی شده بود و هیچ‌کس از محل اختفای او خبر نداشت. تا آنجا که دادستان انقلاب اسلامی مرکز نیز بعداً اعلام کرد که از محل سکونت بنی‌صدر هیچ‌گونه اطلاعی در دست نیست. بعداً معلوم شد که او ابتدا در منزل دکتر ناصر تکمیل همایون، عضو حزب ملت ایران و از دوستان قدیمی بنی‌صدر در ایران و فرانسه، مخفی شد و پس از چند نقل‌وانتقال و تغییر مکان، سرانجام ازطریق حسین نواب صفوی، صاحب امتیاز روزنامه‌ انقلاب اسلامی - که رابط سازمان با دستگاه بنی‌صدر بود - به مخفیگاهی رفت که سازمان تدارک دیده بود. عصر روز سی‌ام خرداد، در تهران و چند شهر بزرگ دیگر، هواداران و وابستگان سازمان حرکتی انجام دادند یا شروع کردند که سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعداً مدعی شد که 500 هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند؛ لیکن تعداد افراد سازماندهی‌شده‌ سازمان و گروه‌هایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنی‌صدر و سازمان به تظاهرات خشونت‌بار و مسلحانه دست زدند بیش از چند هزار نفر نبود. خبرگزاری رویتر گزارش داد که حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابان‌ها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش‌زدند و علیه حکومت اسلامی به شعاردادن پرداختند. آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزانه‌ خود، ذیل 30 خرداد، نوشته است: "... گروهک‌های مجاهدین خلق و پیکار و رنجبران و اقلیت فدایی و... تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و به‌نحوی اعلان مبارزه‌ مسلحانه کرده‌اند. از ساعت 4 بعدازظهر به خیابان‌ها ریختند و تخریب و قتل و غارت و آشوب را در تهران و بسیاری از شهرستان‌ها آغاز کردند. کم‌کم نیروهای سپاه، کمیته‌ها و حزب‌اللهی‌ها به مقابله برخاستند. من در مجلس بودم. صدای تیراندازی از چندین نقطه‌ شهر به گوش می‌رسید. خبر از جراحت و شهادت عده‌ای نیز می‌رسید. جمعی از نمایندگان در دفتر من جمع شده بودند. نزدیک غروب، آقای ‍[رضا] زواره‌ای مسئول ستاد امنیت آمد و نوار ضبط‌شده از ارتباطات تلفنی مرکز فرماندهی مجاهدین خلق با رابطه‌های آشوب خیابانی را آورد؛ که برنامه‌ وسیع تخریب و آشوب آنها را مشخص می‌کرد. اوایل شب، آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند؛ بدون اینکه کار مهمی از پیش ببرند؛ بجز تخریب چند ماشین و مرگ و جرح چند نفر از طرفین ... خبر رسید خانم بنی‌صدر را هم بازداشت کرده‌اند. نظر دادیم ایشان را آزاد کنند و در خانه تحت‌ نظر داشته باشند." شروع تظاهرات، ساعت 4 بعدازظهر تعیین شده بود* و مکان‌های تظاهرات در تهران، عبارت بودند از: خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، خیابان ولی‌عصر، میدان ولی‌عصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظام‌آباد، پل سیدخندان. مسئولیت و هدایت تظاهرات، به‌عهده‌ بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود. هواداران تشکیلاتی در تیم‌های سه تا پنج نفره سازماندهی و به یکی از سلاح‌های سرد مسلح شده بودند. رده‌های بالاتر دارای سلاح گرم بودند. چاقو، چماق، تیغ موکت‌بری، قمه، پنجه بکس و فلفل (برای پاشیدن به چشمان مخالفان) از وسایلی بود که اغلب هواداران به دستور تشکیلات با خود حمل می‌کردند. این تظاهرات، نه به‌صورت خودجوش بلکه براساس تصمیم رهبری سازمان، به یک حرکت کور مسلحانه تبدیل گردید. مقصود از این [تظاهرات]، چنان‌که سازمان بارها بدان اعتراف کرده بود، عملیات سرنگونی نظام به‌صورت شبه‌کودتا و با حضور سازماندهی‌شده‌ هواداران و با پیشتازی عنصر مسلح بود. بنی‌صدر، به‌دلیل ضعف تحلیل و بینش سیاسی و نیز مغلوبیت روانی دربرابر سازمان به امید کسب موقعیت سیاسی جدید پس از تغییر حاکمیت،‌ این حرکت را همراهی کرد. مردم حزب‌اللهی و حتی کسانی که نظر میانه‌ای داشتند، دربرابر این تظاهرات - که نقطه‌ عطف تغییر فاز سیاسی به فاز نظامی تلقی می‌شد - موضع‌گیری کردند. از جنوب شهر تهران و مناطق دیگر (میدان خراسان، میدان امام حسین(ع)، خیابان مولوی، شهرری، راه‌آهن و جوادیه و ...)، گروه‌های مردم به راه افتادند و با موتور، دوچرخه، اتوبوس، مینی‌بوس و هر وسیله‌ شخصی و امکان دیگری که در دسترس بود، خود را به مرکز شهر رساندند. در ابتدای رویارویی، مردم عموماً از کمربند یا سنگ استفاده می‌کردند، ولی زمانی‌که هواداران سازمان با سلاح‌های مختلف سرد و در چند جا سلاح گرم، حمله کردند، نیروهای سپاه و کمیته وارد عمل شدند. مردم در خلال این درگیری‌ها متحمل جرح و ضرب و قتل تعدادی از خود شدند. اولین خبر منتشره درمورد تعداد تلفات 30 خرداد تهران، حاکی‌از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و ده‌ها نفر مجروح شده‌اند. 8 تن از مجروحین نیز فردای آن روز به‌علت شدت جراحات وارده، در بیمارستان فوت کردند. صدای امریکا در خبر خود، وقایع 30 خرداد تهران را از زمان روی‌کارآمدن جمهوری اسلامی بی‌سابقه توصیف کرد و اعلام نمود که در خلال درگیری‌های آن روز دست‌کم 30 تن کشته شدند و 200 تن مجروح گردیدند. خیابان‌های محل درگیری در تهران وضعیت غریبی پیدا کرده بود، چهره‌‌های ملتهب، مغازه‌های تعطیل‌شده، اتوبوس‌های به‌آتش کشیده‌شده و دود لاستیک‌های سوخته چهره‌ این مناطق را دگرگون کرده بود. هواداران سازمان (اغلب همان میلیشیای معروف) به‌همراه جمعی از هواداران دیگر گروه‌ها، در کوچه و خیابان، افرادی را که ازجهت هیئت ظاهری به حزب‌اللهی‌ها شبیه بودند، کتک زده و از آنها می‌خواستند که به نفع بنی‌صدر و سازمان شعار دهند، چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاومت می‌ریختند و با کارد و چاقو و تیغ ‌موکت‌بری صورت و بدن آن را زخمی می‌کردند. حضور گروه‌های مختلف مردم و پاسداران در خیابان‌های اصلی و مرکزی شهر کم‌کم وضع را دگرگون کرد و دستگیری مهاجمان آغاز شد. از حدود ساعت 7 بعدازظهر، هواداران باقیمانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحت کنترل نیروهای انتظامی آرام گرفت. هم‌زمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجدسلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیری‌های پراکنده‌ مشابهی در سطوح کوچک‌تری رخ داد که طی آنها نیز ده‌ها تن مجروح و چند تن کشته شدند. حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس نیز با اشاره به وقایع 30 خرداد چنین گفت: "... خبر آشوب عصر [30 خرداد] را که با پرچم‌داری منافقین و پیکار و اقلیت فدایی و به اسم رئیس‌جمهور درحال عزل انجام شد، اطلاع دادند. آنچه که واقع شد در آستانه‌ طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور، خود بهترین گواه عینی عدم کفایت رئیس‌جمهور است." آیت‌الله خامنه‌ای نیز طی سخنان مشروحی ضمن تأکید بر اینکه رأی به عدم کفایت بنی‌صدر ناشی‌از یک اختلاف حزبی و سیاسی نیست و درواقع یک مسئولیت الهی در پاسخ به خواست مردم است، به تفصیل، دلایل و اسناد عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر را تبیین و ارائه نمود. امام خمینی در اول تیرماه 1360، در دیدار با اقشار مختلف مردم ضمن اشاره به وقایع 30 خرداد و تجلیل از حضور ملت در صحنه‌ دفاع از انقلاب، هواداران سازمان را به تفکر و توبه‌ و جدایی از آشوبگران دعوت نمود: "... به این جوان‌های گول‌خورده‌ای که از چند نفر گرگ گول خورده‌اند، نصیحت می‌کنم ... توجه داشته باشید این امری که دو روز پیش ‍[30 خرداد] اتفاق افتاد این را مطالعه کنید. ببینید چه بود؟ ‍... شما که بازی خوردید و سران جنایتکار منافقین شما را بازی دادند و خودشان در پناهگاه‌ها نشستند و شما را به خیابان آوردند و آن غائله‌ اسفناک را به دست شما به بار آوردند. ... اعلام قیام مسلحانه در مقابل کیست؟ اعلام قیام مسلحانه در مقابل ملتی است که قریب بیست سال و اخیراً دو سه سال، خون خودش را داده و دست امریکا و بلوک او را و شوروی و بلوک او را از این کشور کوتاه کرده است. ... کراراً من [به بنی‌صدر] گفتم که بیا و از این گروهک‌های فاسد، از این منافقین، تبّری کن، حیثیت خودت را از دست نده، برو در ملأعام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی می‌کشند. ... من خیر این گروه‌ها را می‌خواهم، اگر این گروهک‌ها دست بردارند و در مقابل اسلام و کشور اسلامی قیام نکنند و آنهایی که قیام کردند توجه کنند و برگردند به دامن اسلام ... جوان‌ها و دخترها و پسرهای عزیز ما گول اینها را نخورند. از دامن اینها فرار کنند و به آغوش اسلام برگردند. ‍‍... آن آقا [بنی‌صدر] که من کراراً به او گفتم که حسابت را از این منافقین جدا کن و اعلام کن به اینکه شماها [منافقین] از اسلام نیستید و شماها به من ارتباط ندارید، نپذیرفت و دید آنچه دید و من امیدوارم که توبه کند. ... برای همه‌کس هرکار بکند، باز جای توبه هست، در توبه باز است، رحمت خدا واسع است." اکنون دیگر مشخص شده بود که شرایط عینی مورد ادعای مرکزیت، نه‌تنها برای توده‌ها که حتی برای بسیاری از هواداران نیز فراهم نبوده است. هوادارانی که تا آن موقع، عمده کارشان فروش نشریه و پخش اعلامیه و حداکثر ایجاد درگیری‌های کوتاه با پاسداران بود، اکنون می‌بایست خود را با شرایط سخت ایجادشده منطبق می‌کردند. اینان، آمادگی انطباق با شرایط جدید را نداشتند. ادامه‌ فعالیت به این نحو و در این فاز، مستلزم نوعی تازه از سازماندهی و تشکیلات بود که به‌مراتب دشوارتر از گذشته می‌بود. این درحالی است که بسیج عمومی برای مقابله با سازمان، که اکنون محارب هم شناخته می‌شد، مهلت لازم را جهت تقویت سازماندهی جدید به سران سازمان نمی‌داد. بسیاری از هواداران برُیدند. بسیاری از آنها، از ترس اینکه توسط آشنایان و حتی فامیل نزدیک خود به کمیته و سپاه معرفی و دستگیر بشوند، متواری شدند. امکانات سازمان، پی‌در‌پی و به‌صورت مداوم، توسط مردم شناسایی شده و لو می‌رفت. افراد سازمان، برای یافتن مخفیگاه مناسب در مضیقه بودند. وحشت از مردمی که به هواداران وعده داده شده بود "پشت سر شما، اسلحه به دست خواهند گرفت"، بسیاری از آنها را منفعل کرده و در گیجی و سردرگمی فرو برده بود. ارتباط‌ها اغلب شناسایی و نامطمئن شده بودند و تشکیلات تا حدّ زیادی ضربه دیده بود. هوادارانی که دستگیر شده بودند، هدف از راه‌پیمایی را شروع براندازی نظام قلمداد کردند و تعداد کثیری از آنان مرکزیت را به‌خاطر عدم شناخت دقیق جامعه به زیر سؤال بردند. شک و تردید از سطح هواداران دستگیرشده گذشت و بعدها در هواداران و اعضای خارج از کشور نیز رسوخ کرد. اینجا بود که رجوی مجبور شد در جمع‌بندی یک‌ساله، انرژی‍ زیادی برای توجیه 30 خرداد صرف کند و شعار دهد که "30 خرداد تردیدبردار نیست." واقعیت، خود را پی‌در‌پی و بی‌رحمانه نشان می‌داد و رجوی نیز پیوسته به‌دنبال توجیه خطاها و پیروزی خواندن شکست‌ها بود. به‌رغم بحث مفصل موسی خیابانی در تحلیل 30 خرداد (ضمن سخنرانی خود پیرامون تاریخچه‌ سه‌ساله‌ سازمان) و تلاش رجوی در توجیه تئوریک مبانی آن، در هیچ‌یک از منابع سازمان، مدرکی دال‌بر گفت‌وگوهای تئوریک مرکزیت برای شروع 30 خرداد وجود ندارد. جملاتی ازقبیل "پایان‌دادن به مشروعیت موضعی نظام" و "جوابی به بدمستی نظام" مواردی از تلاش‌های آنان برای ساختن پوشش تئوریک برای ماجرا، بعد از وقوع آن محسوب می‌شدند. ازجمله نکاتی که روشن می‌کند حرکت روز سی‌ام خرداد به‌عنوان یک اقدام فرصت‌طلبانه‌ پراگماتیستی رخ نموده است، تعبیرات مکرر رجوی و موسی خیابانی از این واقعه تحت عنوان تست و آزمایش است. وقتی رجوی خود می‌گوید: "اگر تظاهرات 30 خرداد، درست در همان روز (نه یک روز زودتر و نه یک روز دیرتر) به هر بهایی برگزار نمی‌شد، ما یک حلقه‌ مهم را در کل محاسباتمان با رژیم، در پایان مشروعیت موضعی - سیاسی این رژیم و در آغاز مبارزه‌ انقلابی مسلحانه، کم داشتیم." دیگر تردیدی باقی نمی‌ماند که آن روز به‌خصوص، "ساعت صفر" سازمان بوده است. آن‌هم با نیروهایی که معترف بودند:"در فضایی از کینه و تنفر نسبت به رژیم [جمهوری اسلامی] قرار گرفته بودیم که دیگر مجال تفکر نداشتیم." یا "سازمان به ما تحلیل نمی‌داد: بلکه چگونه متنفربودن را در مسیر عمل‌گرایی و عمل‌زدگی به ما تزریق می‌کرد." متن زیر، که چکیده و خلاصه‌ نظریات یکی از اعضای سازمان پس از دستگیری است، نگاه نزدیکی از درون به حادثه‌ 30 خرداد است: تظاهرات 30 خرداد ریشه در مواضع قبلی سازمان، در آن تاریخ دارد. بعد از انقلاب (شاید در فروردین 58) بود که یک بار جابرزاده‌ انصاری تحلیل می‌کرد که تا 3 ماه دیگر آیت‌الله خمینی حکم تکفیر ما را صادر ‍[می‌کند] و ما مجبور به مبارزه‌ مسلحانه مثل دوران شاه خواهیم شد. مدتی گذشت. در تابستان 1358 دوباره او را دیدم و گفت در پاییز 1358 قرار است رژیم با ما برخورد کند و مبارزه‌ ما شکل دیگری پیدا می‌کند. ماه‌ها گذشت و خبری از برخورد نظام نشد، ولی سازمان در پروسه‌ کوتاه‌مدت، هرچند وقت یک‌بار، شکل سازماندهی را عوض می‌کرد و معتقد بود که می‌بایست با نظام به توازن قوا برسیم تا بتوانیم اراده‌ خود را بر او تحمیل کنیم. همچنین سازمان و خصوصاً رجوی به اعضای مرکزیت چنین تحلیل می‌داد که رژیم ملاها قادر بر سیستم‌سازی نبوده و قدرت حل مشکلات سیاسی - نظامی را نداشته و مردم را از دست می‌دهد و در روابط بین‌المللی محلی از اعراب ندارد. بعد از چند ماه از پیروزی انقلاب، [سران سازمان] اقدام به چینش نیرو در ارگان‌ها نمودند؛ در رادیو، تلویزیون، ارتش، سپاه، بیت امام و وزارتخانه‌ها، افرادی که هوادار بودند، ‍[در این ارگان‌ها وارد شدند و] طبق توصیه‌ سازمان، به‌صورت مخفی با بخش امنیت و یا اطلاعات ویژه تماس داشتند. از طرف دیگر، جمع‌آوری سلاح و تأسیس انبارهای جدید و نقل‌وانتقال سلاح‌ها و مهمات (خصوصاً از بعد از تیر 59، در شروع فاز سیاسی - نظامی) آغاز شد. قبلاً مرکزیت مترصد فرصتی بود که به‌طور مشروع ارتش خلقی تشکیل دهد تا به توازن قوا با نظام دسترسی پیدا کند. قضیه‌ 13 آبان و تسخیر لانه‌ جاسوسی و بعداً مسئله‌ احتمال حمله‌ امریکا، این فرصت را در فضای سیاسی آن موقع کشور برای سازمان مهیا کرد که بخش میلیشیا را تشکیل دهد. از این موقع به بعد، سازمان امید به پیروزی داشت. مکرراً احتمال برخورد نظامی با جمهوری اسلامی را به ما گوشزد می‌کردند و ما به نیروهای تحت امر، مرتباً آماده‌باش می‌دادیم. شناسایی مراکز کمیته و سپاه و ارگان‌های انقلابی نظام شروع شده بود و مستمراً اخباری از درون نظام به گوش ما می‌رسید که حاکی‌از وجود نفوذی‌ها در درون نظام است. سازمان، به امید اطلاعات آنها، طرح‌ریزی می‌کرد. در مخاصمات سیاسی، سازمان دنبال وجه مشروع مبارزه‌ قطعی می‌گشت. ‍[با] پذیرش بنی‌صدر برای ائتلاف مخفی با سازمان، لیبرالیسم -که وجه قابل‌توجه حاکمیت بود و تعداد زیادی از مناصب و پست‌ها را اشغال کرده بود - به خدمت سازمان درآمد. بعد از [ماجرای] 14 اسفند، که بعضی گروه‌ها مانند "جنبش مسلمانان مبارز" از سازمان بُریدند، قسم دیگری به‌سمت سازمان آمدند، مثل اتحادیه‌ کمونیست‌ها، حزب رنجبران و تا حدی پیکار، حزب دمکرات و جناح‌هایی از جبهه‌ ملی. از اوایل سال 1360، برنامه‌ریزی‌ها، آشکارا به‌سمت براندازی کامل می‌رفت. در کتابی که جمعی از جداشدگان سازمان در سوئد منتشر ساخته‌اند، درمورد تصمیم رجوی به شروع مرحله‌ جنگ مسلحانه پس از بازگشت از سفر مخفیانه به فرانسه در اواخر سال 59، چنین آمده است: ... مسعود پس از بازگشت از فرانسه، در ابتدای سال 60 با دستپاچگی هرچه تمام‌تر فاز نظامی را طراحی و پیشنهاد کرد. حتی مسعود با مقاومت‌های اعضای مرکزیت به‌سختی مقابله نمود. به عبارت دیگر [زمان آغاز] این فاز نظامی را به آنان تحمیل کرد. سازمان فضای سیاسی اردیبهشت و خرداد را چنان غلیظ و خشن کرده بود که هیچ‌یک از هواداران جز به تغییر حاکمیت فکر نمی‌کرد. پی‌در‌پی به آنان تحلیل می‌رسید که رژیم رفتنی است و از عهده‌ [حل] مشکلات برنمی‌آید و ... . پس از طرح و تصویب عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر، سازمان می‌پنداشت می‌تواند بر موج سیاسی به‌وجودآمده سوار شود؛ همه‌چیز هم ازنظر رهبری سازمان، آماده و مهیا بود؛ نفوذی‌ها رشد کرده بودند و اطلاعات تشکیلات هم به‌زعم خودش کامل شده بود، سازماندهی درونی هم آماده بود. سازمان، درضمن، می‌پنداشت که به‌دلیل اشتغال نیروهای مسلح نظام در جبهه‌ها، هیچ قدرت قابل‌محاسبه‌ای را رودرروی خود نخواهد داشت؛ بنابراین این تشکیلات بریده از مردم، که مردم را با وهم و پندار محض می‌نگریست، بر آن شد که ضربه‌ اول را وارد سازد. تصور سران سازمان این بود که نظام جمهوری اسلامی قادر نیست خود را جمع‌وجور کند و ضربه‌ اول را پاسخ گوید؛ چراکه در تحلیل سازمان، افکار عمومی آماده‌ قیام علیه نظام بود و از بعد نظامی هم نظام در اوج استیصال بود. عراق مرتب حمله می‌کرد و شهرها و مناطق متعددی هم در اشغال عراق بود. ازنظر تشکیلاتی و سازماندهی نیز نظام ‌- نه کمّاً و نه کیفاً - توان و آمادگی سازمان‌دادن به طرف‌دارانش را نداشت. از بُعد اجتماعی هم مردم کاملاً از نظام جدا شده و تحت‌تأثیر تبلیغات شش‌ماهه‌ قبل از 30 خرداد، آماده‌ تغییر حاکمیت شده بودند. از بُعد سیاسی و دیپلماتیک نیز کشورهای منطقه، آماده بودند به یک جایگزین که با آنها هم‌گرایی بهتر و سنخیت بیشتر داشته باشد، تن دهند و امریکا و اروپا هم نظر مساعد دراین‌خصوص نشان داده بودند. از بُعد اقتصادی نیز نظام در بدترین وضعیت و شرایط به سر می‌برد و درگیر محاصره‌ اقتصادی، عدم فروش نفت و هزینه‌های جنگ بود. مجموعه‌ اینها نظام را در دیدگاه سازمان، بی‌آینده و درحال فروپاشی نشان می‌داد.* درهرصورت، نتیجه این است که سازمان براساس یک حادثه یا چند اتفاق در اردیبهشت و خرداد 60 اقدام به این کار نکرده، بلکه تمامی بدنه و ماشین سازمان تحت یک استراتژی براندازی معین و معلوم، از بعد از انقلاب با تز شورشگری اجتماعی شروع به آلوده و غلیظ‌نمودن فضای سیاسی ایران کرده است. 30 خرداد معلول استراتژی براندازی مرحله‌ای سازمان بوده نه یک عکس‌العمل سازمانی در مقابل اقدامات مخالفین آن. رجوی باز می‌گوید: "... در روز 30 خرداد 60 نیز، فقط ازنظر نظامی، به دلایلی که حتی درمورد روزهای بعدش گفتیم، قیام و سرنگونی ضربه‌ای رژیم امکان‌پذیر نبود بلکه ما حقاً به یک اتمام حجت تاریخی به نقطه‌ پایانی و نقطه‌ آغاز احتیاج داشتیم." رجوی و خیابانی در چند مورد، از حوادث 30 خرداد از دو واژه‌ "تست" و "آزمایش" نیز استفاده کرده‌اند. رجوی در همان جمع‌بندی اشاره می‌کند: ... تا وقتی‌که هنوز آزمایش مبارزه‌ مسلحانه با رژیم شروع نشده بود، بسیاری گروه‌ها و احزاب و سازمان‌ها مدعی انقلابی‌گری بودند." خیابانی درباره‌ 30 خرداد با تأکید برکلمه "‌آزمایش" می‌گوید: ... اما آیا اینکه حتی درصورت موفق‌بودن این آزمایش و اتمام حجت احتمال می‌رفت که ارتجاع اندکی به خود آمده. ..." رجوی بار دیگر از تظاهرات مسلحانه به‌عنوان آزمایش و استفاده از الگوی 22 بهمن 57 یاد می‌کند: ... اما بااین‌همه، علی‌رغم اینکه از 30 خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست، ... اما باز هم تست کردیم، آزمایش کردیم. ..." باتوجه‌به اسناد و شواهد بعدی می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که 30 خرداد مقدمه‌ عملیات تروریستی انفجار دفتر حزب [جمهوری اسلامی] و نخست‌وزیری و اقداماتی شبیه آن بوده است. به عبارت دیگر، یک عملیات تکمیلی بوده در کنار خط اصلی که براندازی ضربه‌ای بود و طی آن می‌بایست مسئولان ارشد نظام کشته می‌شدند. طبق تحلیل خیابانی ادعا شده که 30 خرداد یک زورآزمایی و عکس‌العملی از فشارها بوده است، ولی مطابق تحلیل رجوی، 30 خرداد یک حادثه‌ طبیعی در روند تکامل جنبش نوین به رهبری سازمان برای براندازی حاکمیت و یک حلقه در زنجیره‌ حوادث سیاسی و فاز نظامی بود. مطابق تحلیلی که از خانه‌ مرکزی محمد ضابطی به دست آمد، سازمان به‌طور برنامه‌ریزی‌شده 30 خرداد را دریچه‌ عبور به‌سمت تروریسم قرار داد: ... سازمان تحلیل می‌کرد که رژیم به جناح لیبرال برای بقاء خویش و ادامه‌ جنگ نیازمند بوده و درصورت حذف این جناح، اینکه رژیم با امپریالیسم سازش نموده باشد قطعی است و رژیم ضدخلقی شده است. ... و براین‌اساس نمایش 30 خرداد دریچه‌ ورود به فاز نظامی و استراتژی سرنگونی براساس خط ضربه‌ای تشخیص داده شد و برنامه‌ انفجار حزب و سپس قتل‌عام رهبران نظام انجام گردیده. هرچند این تحلیل سازمان سعی داشت تصمیم هولناک خود را ضدامپریالیستی بنمایاند، اما در ذات خویش از وثوق و ادله‌ کافی برخوردار نبود. زیرا همان زمان نیز مواضع ایران و سیاست منطقه‌ای امریکا در اوج تضاد و تخاصم با یکدیگر بودند و درحقیقت، مقابله با نظام به مفهوم سازش با امپریالیسم و خدمت به منافع و اهداف امریکا بود. سازمان از فردای بعد از انقلاب، بنیادهای ایدئولوژیک خود را براساس عطش کسب قدرت دگرگون ساخت. به‌نحوی‌که آتش لوله‌ تفنگ و کمیت هواداران، آن را به‌سوی قبول مطلق "ایدئولوژی قدرت" با هر وسیله و به هر ترفندی سوق داد و درنهایت برای رسیدن به قدرت، با قربانی‌کردن صدها انسان بی‌گناه، شورش خونین مسلحانه را بر جامعه و نظام تحمیل نمود.»[۷۵]



منابع و مآخذ روزشمار 1360/07/05

  1. سید علی بنی‌لوحی، هادی مرادپیری و محسن محمدی، نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص183.
  2. سید یحیی صفوی و حسین اردستانی، عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1388، ص314.
  3. سید علی بنی‌لوحی، هادی مرادپیری و محسن محمدی، نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص183.
  4. سید یحیی صفوی و حسین اردستانی، عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1388، ص314.
  5. ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس، پیشین، ص264؛ و - سند شماره 060781 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: عملیات شرق کارون (ثامن‌الائمه(ع))، 5/7/1360، صص 12 - 1.
  6. سند شماره 434790 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از فرماندهی ستاد عملیات جنوب به فرماندهی تیپ‌های ستاد عملیات جنوب (ارتش - سپاه و...)، 5/7/1360، صص 5 - 1.
  7. سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: گزارش طرح عملیاتی، 5/7/1360، آبادان، دارخوین، ماهشهر، 7/7/1360، صص 3 و 4؛ و - ابوالقاسم حبیبی، آبادان در جنگ (اطلس راهنما - 6)، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ، 1382، ص8.
  8. سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: گزارش طرح عملیاتی، 5/7/1360، آبادان، دارخوین، ماهشهر، 7/7/1360، صص 3 و 4؛ و - ابوالقاسم حبیبی، آبادان در جنگ (اطلس راهنما - 6)، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ، 1382، ص8.
  9. سند شماره 434790 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  10. تاریخ شفاهی سردار محمد ابوشهاب، (منتشرنشده)، 21/2/1391.
  11. آبادان در جنگ، پیشین، ص120؛ و - سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین؛ و - عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، صص 327 و 328.
  12. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص328.
  13. سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  14. سید یحیی صفوی و حسین اردستانی، عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1388، ص314.
  15. سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  16. سند شماره 434791 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از فرماندهی ستاد عملیات جنوب به توپخانه ستاد عملیات جنوب (لشکر77) واحدهای مهندسی و مخابراتی، 5/7/1360، صص 12 - 1.
  17. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص319.
  18. همان، ص320.
  19. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص319.
  20. همان، ص320.
  21. سند شماره 005188 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ستاد عملیات لشکر77 (رکن2) به سماجا2 (مدیریت اطلاعات)، 5/7/1360، صص 1 و 2.
  22. تاریخ شفاهی سردار سرلشکر دکتر محسن رضایی، (منتشرنشده)، 20/9/1391؛ و - تاریخ شفاهی سردار محمد ابوشهاب (منتشر نشده)، 21/2/1391.
  23. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص333.
  24. سند شماره 133914 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: عملیات ثامن‌الائمه، 6/7/1360، صص 14 - 1.
  25. عملیات ثامن‌الائمه، مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، صص 328 و 329.
  26. آبادان در جنگ، پیشین، ص120؛ و - سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین، صص 3 و 4.
  27. تاریخ شفاهی سردار احمد غلامپور، (منتشرنشده).
  28. آبادان در جنگ، پیشین، ص120؛ و - سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین؛ و - عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، صص 327 و 328.
  29. عملیات ثامن‌الائمه، مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، صص 328 و 329.
  30. سند شماره 434790 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  31. سند شماره 060781 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  32. سند شماره 434790 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین؛ و - سند شماره 434791 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  33. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص333.
  34. عملیات ثامن‌الائمه مبدأ تحول در استراتژی نظامی ایران، پیشین، ص334.
  35. تاریخ شفاهی سردار مرتضی قربانی، (منتشرنشده)، 9/9/1388.
  36. روزنامه‌ کیهان، 6/7/1360، ص14؛ و - خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 192، 6/7/1360، صص 3 و 4، تهران - خبرگزاری پارس، 6/7/1360.
  37. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی(ره))، جلد 15، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ پنجم 1389، صص 254 و 255.
  38. سند شماره 005214 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی شادگان، 10/7/1360، ص1؛ و - سند شماره 433753 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی خوزستان به استاندار خوزستان، 5/7/1360، سند تک‌برگی.
  39. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 192، 6/7/1360، ص34، اهواز؛ و - سند شماره 034832 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از استانداری خوزستان به دفتر امور سیاسی وزارت کشور، 7/7/1360، سند تک‌برگی.
  40. سند شماره 005214 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین، ص2.
  41. روزنامه‌ کیهان، 6/7/1360، ص14؛ و‌ - خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 193، 7/7/1360، ص13؛ و - روزنامه‌ کیهان، 7/7/1360، ص13.
  42. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 191، 5/7/1360، صص 6 و 7، تهران - خبرگزاری پارس، 5/7/1360؛ و - روزنامه‌ صبح آزادگان، 6/7/1360، ص2.
  43. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384 - 1344)، به کوشش جمعی از پژوهشگران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم 1385، صص 662 - 654.
  44. خبرگزاری پارس، نشریه‌ گزارش‌های ویژه، شماره 191، 6/7/1360، صص 8 - 3، تهران - خبرگزاری پارس، 5/7/1360.
  45. همان؛ و - روزنامه‌ اطلاعات، 6/7/1360، ص15.
  46. اکبر هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران (کارنامه و خاطرات سال1360)، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص250.
  47. خبرگزاری پارس، نشریه‌ گزارش‌های ویژه، شماره 191، 6/7/1360، ص17، لندن - خبرگزاری رویتر، 5/7/1360.
  48. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 191، 5/7/1360، ص35؛ و - سند شماره 114823 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از اطلاعات سپاه خرم‌آباد به اطلاعات سپاه مرکز، 5/7/1360، سند تک‌برگی.
  49. سند شماره 049280 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از فرماندهی ستاد منطقه3 (چالوس) به ستاد مرکزی (مرکز فرماندهی)، 5/7/1360، سند تک‌برگی.
  50. اکبر هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران (کارنامه و خاطرات سال1360)، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ نهم 1386، ص250.
  51. روزنامه‌ کیهان، 7/7/1360، ص2؛ و - سند شماره 174089 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه3 (چالوس) به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ستاد مرکزی (فرماندهی)، 7/7/1360، سند تک‌برگی.
  52. سند شماره 049279 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از فرماندهی سپاه بندرعباس به فرماندهی سپاه مرکز، 5/7/1360، سند تک‌برگی؛ و - روزنامه‌ کیهان، 7/7/1360، ص13؛ و - خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 193، 7/7/1360، ص14.
  53. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 192، 6/7/1360، ص41، بروجرد - خبرگزاری پارس، 6/7/1360؛ و - سند شماره 328439 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از معاون سیاسی و اداری استانداری لرستان به وزارت کشور (اداره کل سیاسی)، 6/7/1360، سند تک‌برگی.
  54. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384 - 1344)، به کوشش جمعی از پژوهشگران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چاپ دوم 1385، صص 662 - 654.
  55. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، صحیفه امام (مجموعه آثار امام خمینی(ره))، جلد 15، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ پنجم 1389، صص 254 و 255.
  56. سند شماره 328439 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  57. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 192، 6/7/1360، ص21، تهران - خبرگزاری پارس، 6/7/1360؛ و - خبرگزاری پارس، نشریه‌ گزارش‌های ویژه، شماره 191، 6/7/1360، ص11، اصفهان - خبرگزاری پارس، 5/7/1360.
  58. روزنامه‌ خراسان، 5/7/1360، ص1.
  59. خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 195، 9/7/1360، صص 12 و 13، تهران - خبرگزاری پارس، 9/7/1360.
  60. روزنامه‌ کیهان، 6/7/1360، ص14؛ و - خبرگزاری پارس، نشریه‌ خبرها و گزارش‌ها (ایران در 24 ساعت گذشته)، شماره 192، 6/7/1360، صص 3 و 4، تهران - خبرگزاری پارس، 6/7/1360.
  61. اداره کل مطبوعات و رسانه‌های خارجی وزارت ارشاد اسلامی، نشریه بررسی مطبوعات جهان، شماره 94، 19/7/1360، صص 22 و 23، به نقل از آفریک ‌آزی (پاریس)، 5/7/1360.
  62. همان، صص 24 و 25.
  63. همان، صص 19 و 20.
  64. سید یعقوب حسینی و محمد جوادی‌پور، ارتش جمهوری اسلامی ایران در هشت سال دفاع مقدس (اشغال خرمشهر و شکستن حصر آبادان)، جلد3، تهران: سازمان عقیدتی - سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، 1373، ص264.
  65. خبرگزاری پارس، نشریه‌ گزارش‌های ویژه، شماره 191، 6/7/1360، صص 5 - 3 ضمیمه، صدای امریکا، 5/7/1360.
  66. سند شماره 060781 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  67. نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، پیشین، صص 2 و 3.
  68. سند شماره 060781 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  69. سند شماره 021761 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  70. سند شماره 169481 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: 5/7/1360، صص 5 - 1.
  71. سند شماره 133914 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.
  72. نبردهای شرق کارون به روایت فرماندهان، پیشین، ص197.
  73. سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام (1384 - 1344)، پیشین، صص 654 - 662.
  74. سند شماره 308165 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ستاد مرکزی سپاه پاسداران (فرماندهی) به مناطق نه‌گانه و سپاه پاسداران تهران (فرماندهی)، 2/7/1360، صص 3 - 1.
  75. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام (1384 - 1344)، پیشین، صص 585 - 572.