1359.09.19
روزشمار جنگ سال 1359 1359.09.19 | |
---|---|
نامهای دیگر | نوزده آذر |
تاریخ شمسی | 1359.09.19 |
تاریخ میلادی | 10 دسامبر 1980 |
تاریخ قمری | 2 صفر 1401 |
گزارش - 544
در جبهه آبادان يك عمليات محدود توسط نيروهاي مستقر در شهر طراحي و شب هنگام به اجرا درآمد. قرار بود بعد از يك نفوذ غافلگيرانه در پشت خط دشمن، سنگرهاي آنها تسخير شود و فرداي آن روز آتش هوانيروز و توپخانه ارتش نيز به حمايت اجرا شود و منطقه تصرفي تثبيت گردد. هفت گروهان 87 نفره بايد در اين عمليات شركت ميكردند كه حدود يك و نيم گروهان آن ارتشي و مابقي از سپاه و بسيج بودند. در عمل دو گروهان موفق شد تا نزديكي سنگرهاي دشمن نفوذ كرده، منتظر دستور شروع درگيري بماند، امّا گروهان سوم با برخورد به ميدان مين متوقف شد. با انفجار مينها و متعاقب آن شليك منورها كه صحنه را روشن كرد، درگيري شروع شد و به دليل برتري دشمن از لحاظ موقعيت زمين (دشت باز و بدون جان پناه، وجود نيروهاي دشمن آماده و هوشيار و …) عمليات ناموفق ماند. و نيروها با تحمل 25 شهيد (يك تن ارتشي و 24 تن از سپاه و بسيج) و 58 گمشده (9 نفر ارتشي و 49 سپاهي و بسيجي) و تعدادي مجروح به عقب بازگشتند. شواهد و تحقيقات بعدي حاكي از اين بود كه تعدادي از گم شدهها شهدايي هستند كه اجسادشان كنار سنگرهاي دشمن جا مانده و برخي نيز اسير شدهاند و عدهاي نيز به اردگاه خودي بازگشتند. محمد فلاح، يكي از نيروهاي دستاندركار بررسي علل عدم موفقيت، ضمن گزارشي كه به فرماندهي سپاه جنوب ارسال شده، به نكته زير اشاره ميكند : به علت آن كه عدهاي از افراد
فدائيان اسلام بدون هماهنگي و اطلاع قبلي درشب قبل در اين محور دست به شبيخون زده بودند و عده قابلتوجهي از دشمن را به هلاكت رسانده بودند، لذا دشمن از قبل هوشيار بود. برادر مزبور اين گونه شبيخونهاي ناهماهنگ را امري عادي ميخواند، امّا ضروري ميداند كه براي انجام عمليات مشترك قابل توجه، ميبايست قبلاً به آنها اعلام ميشد كه مدتي شبيخون نزنند. علاوهبر اين عدم به كارگيري سلاح سنگين و آتش توپخانه و استفاده نكردن از تانك، نفربر، نيروي زرهي، عدم شناسايي دقيق از مواضع دشمن و معابر وصولي و نيز رعايت نكردن مسائل حفاظتي از جمله ضعفهاي عمده اين عمليات ذكر شده است. [۱] متعاقب اين عمليات، عراق شهر آبادان را زير آتش شديد توپخانه و خمپاره قرار داد كه خسارت انساني و مالي فراواني به بار آورد. [۲]
گزارش - 545
از جمله مطالب مندرج در گزارش رسيده به سپاه جنوب گفتگويي است با خدمه خمپاره 120 مستقر در پشت جبهه ايرانگاز، واقع در نخلستان ايستگاه هفت كه ضمن آن در زمينه برخي مسايل اين جبهه چنين مطرح شده است : در اين جبههها هماهنگي نيست، هر كس هرگونه خواست، عمل ميكند. برادران ما كه در خط مقدم اين جبهه هستند، اصلاً نميدانند وضعيت دشمن چگونه است. تا دو روز پيش روزانه فقط 10 گلوله خمپاره به ما ميدادند. با اين 10 گلوله چكار كنيم ؟ تازه، بنيصدر و يكي از مسئولين ارتش در اين جبهه به ما گفتند يك هفته قبل شما درخواست مهمات بكنيد. آخر مگر اينجا ميدان جنگ نيست ؟ اگر دشمن حمله كرد، ما تقاضا كنيم و تا 10 روز صبر كنيم ؟ رزمندگان خط مقدم اين جبهه كه با دشمن كمتر از يك كيلومتر فاصله دارد، گفتند ما 150 نفر هستيم كه از فارس اعزام شدهايم و زير نظر سپاه و اتاق جنگ كار ميكنيم. تا پانصد متري دشمن هم رفتيم، اما سلاح سنگين نداريم. در اينجا افسران ارتش به بنيصدر گفتهاند كه دشمن 150 تانك دارد و ما بدون سلاح سنگين حمله نميكنيم. اما ما كه شناسايي كرديم، بيشتر از 15 تانك نيست، ما حاضريم برويم دشمن را از وسط ببريم اما به شرط حمايت ارتش، قبلاً ميخواستند به ما تانك بدهند، امّا وقتي كه از سوسنگرد برگشتيم، تانكي نبود. اگر تانك داده بودند، وضع اينطور نبود. آرپي چي و دراگون وكاليبر 50 به اندازه كافي داريم، اما مهمات آن را خير … ما غذاي مناسب نداريم … شام ما نخود پخته است. هليكوپتر دشمن ميآيد، ضد هوايي ما نميزند، بعد كه ميگوييم چرا ؟ جواب ميدهد من بلد نيستم. از نيروي دريايي هستم، دو
ساعت آموزش ديدهام. هر كس وارد است، بيايد كار كند. يك ماه است كه بچههاي ما در سنگر هستند، با گرسنگي و تشنگي ساختهاند و دارند مريض ميشوند. [۳] (ضميمه دارد)
گزارش - 546
از تحرك و نقل و انتقال دشمن در جبهههاي جنوب گزارش رسيده كه در منطقه غرب سوسنگرد، دشمن به تقويت نيرو و تحكيم مواضع پرداخته و نقل و انتقالاتي از طرف برديه به سوي سوسنگرد انجام داده است. [۴] در محور مارد نيز طبق اطلاعات رسيده، دشمن اقدام به احداث پل ديگري در شمال پل قبلي كرده است كه به دليل جنگلي بودن منطقه و نداشتن ديد، اجراي آتش توپخانه روي پل جديد مقدور نيست. [۵]
گزارش - 547
در مورد ضايعات انساني خودي، ستاد امداد و درمان خوزستان در تماسي با خبرگزاري پارس اعلام كرد : آمار شهداء در طي يك هفته گذشته در شهر آبادان 6 نفر و مجروحين نيز 265 نفر بوده است. در همين گزارش آمار كل شهداي جبهه اهواز ـ سوسنگرد از آغاز جنگ و حمله عراق، 961 نفر و شمار مجروحين نيز بالغ بر 2650 ذكر شده است. [۶]
گزارش - 548
در جبهه شمالي، اقدامات گروههاي ضدانقلاب شدت بيشتري گرفت و هليكوپترهاي دشمن نيز به كمك اين گروهها آمدند. بطوريكه سه فروند از آنها در شهر بوكان مشاهده شدند. [۷] در سنندج نيروهاي ضدانقلاب با سلاحهاي سبك و سنگين، دادگاه انقلاب اسلامي اين شهر را زير آتش گرفتند و طبق گزارش ژاجا، تيراندازي در بيشتر نقاط شهر ادامه يافت. [۸] در راستاي همين اقدامات، عناصر ضدانقلاب در يك حمله به اتوبوس مسافربري كه از ديواندره عازم تهران بود، 4 نفر از مسافران را كشتند و 12 نفر را زخمي كردند. [۹]
گزارش - 549
مديريت اطلاعات نظامي وزارت دفاع عراق طي يك مقاله به بررسي همه جانبه اوضاع جمهوري اسلامي پرداخته و وضعيت سياسي، اقتصادي و نظامي جمهوري اسلامي را در قبل و بعد از شروع جنگ مورد مقايسه قرار داده است. ضمن اين مقاله كه براي توجيه افراد ردة بالاي نظامي ارسال شده، ابتدا به راههاي مستقيم و بازي كه احتمال نفوذ ايرانيها از آن وجود دارد، اشاره شد و از جمله راههاي حاج عمران ـ چومان، سردشت ـ قلعه ديزه و مريوان ـ پنجوين نام برده شده است. در ادامه درباره فعاليت حزب دمكرات كردستان آمده است : وجود حزب
دمكرات كردستان ايران و پشتيباني وي از ما سدي در مقابل نفوذ دشمن (ايران) به حساب ميآيد. اين مديريت پيشنهاد ميكند كه بايستي فعاليتهاي حزب دمكرات كردستان ايران را مختص به انجام دو كار مهم و اساسي نمود : 1ـ تشكيل يك خط دفاعي نزديك مناطق ياد شده به عمق كافي (تا حدامكان به جلو و بين 20 تا 25 كيلومتر) 2 ـ گسترش يافتن در جادههاي مواصلاتي اصلي دشمن، ضمن شهرهاي اصلي به خصوص مهاباد، سقز، سنندج، سردشت، مريوان و بانه. مديريت مزبور ادعا كرده كه خسارت وارده به تأسيسات اقتصادي جمهوري اسلامي ايران بصورت زير بوده است : تاسيسات نفتي : انهدام يك قسمت از پالايشگاه كرمانشاه و متوقف شدن كلي كار آن به علت تصرف منطقه نفت شهر به دست نيروهاي عراقي كه تنها منبع تغذيه اين پالايشگاه بوده است. ضربه زدن و تخريب پالايشگاه تبريز كه 6 ماه براي تعمير دوباره آن وقت لازم است. تخريب يك سوم پالايشگاه آبادان و متوقف شدن انتقال نفت پس از انفجار لولهها و تخريب دو ايستگاه پمپاژ بنزين از 6 يا 7 پمپاژ بين اهواز تا تهران. ضربه زدن به مجتمع پتروشيمي بندر خميني با زيان نزديك به 50 %، مضافاً اين كه ارزش آن تقريباً 4 ميليارد دلار است. وارد شدن زيان بسيار به كارخانه پتروشيمي ماهشهر و مشهد كه 6 ماه براي تعميرش وقت لازم است. كار در كارخانه پتروشيمي آبادان از ابتداي جنگ به كلي متوقف گرديده است. ضررهاي مهم و بسياري به جزيره خارك وارد شده است كه تعمير آن دو ماه وقت ميبرد. زيانهاي وارده به بندر ماهشهر كه يك سال وقت براي تعميرش لازم است. اثر اين ضررها روي فرآوردههاي نفتي، متوقف شدن توليد نفت خام به جز مقداري كه براي تغذيه پالايشگاهها لازم است و اين كار براي مشخص نشدن آتش آنها در روز انجام ميپذيرد. خود پالايشگاهها فقط در شب كار ميكنند و اين باعث شده تا 50 % از قدرت و ظرفيت آنها كاسته شود. مقدار توليدات فرآوردههاي نفتي در حال حاضر، 330 هزار بشكه در روز است كه طبق اظهار وزير نفت ايران، در اول سال جاري، كشور ايران خود 700 هزار بشكه در روز احتياج داشته است. ضربه زدن به كارخانه شكر در اهواز و گتوند و اسلامآباد به مقدار كامل. ضربه زدن به كارخانه صنايع فولاد اهواز با توپخانه يا هواپيما، ضربه زدن به ايستگاه برق سد دز و سد رضا شاه و مسجد سليمان و آغاجاري، ضربه زدن به پل شوشتر، تخريب فرستنده راديو اهواز، قصر
شيرين و راديو تلويزيون آبادان، ضربه زدن به كارخانه اتومبيل سازي تهران، تخريب كارخانه شير پاستوريزه نزديك آبادان نيز در ادامه گزارش، جزء خسارات درج شده است. [۱۰]
گزارش - 550
برژنف صدر هيأت رئيسه اتحاد جماهير شوروي كه از هند ديدار ميكند، در ملاقات با ايندراگاندي، نخست وزير هند دربارة جنگ تحميلي اظهار داشت از قرار معلوم بعضي سعي دارند به اين مناقشه جنبه جديتر بدهند. منظور از تلاش، تضعيف دو طرف درگير است تا از اين راه منافع نيروهاي خارجي كه پس از سقوط رژيم شاه در ايران از دست رفته است، بازستانده شود. اتحاد شوروي براي حل هر چه زودتر اختلاف، از طرفين و عليه دخالت ديگر كشورها در اين مناقشه، اقدام ميكند. [۱۱] برژنف همچنين در پارلمان هند حضور يافت و يك پيشنهاد پنج مادهاي به امريكا، اروپا، چين و ژاپن ارائه داد. راديو بي. بي. سي صدر هيات رئيسه اتحاد جماهير شوروي (برژنف) پيشنهادات وي در پارلمان هند را بصورت زير انعكاس داد : اولين پيشنهاد، بر عدم ايجاد پايگاههاي نظامي با سلاحهاي هستهاي در منطقه خليج فارس دلالت دارد. دومين پيشنهاد اين كه هيچ دخالتي در امور كشورهاي خليج فارس صورت نگيرد. سومين نكته، احترام به موقعيت كشورهاي غير متعهد خليج فارس است. در چهارمين پينشهاد، برژنف از آمريكا و دول غربي و چين و ژاپن خواسته تا حقوق كشورهاي خليج فارس را بر منابع طبيعيشان مورد احترام قرار دهند. آخرين پيشنهاد به كشورهاي ايران و عراق بود كه مانعي در راه تجارت و كشتيراني ميان كشورهاي حوزه خليج فارس و ديگر نقاط جهان ايجاد نكنند. [۱۲]
گزارش - 551
راديو مسكو از قول برژينسكي مشاور كارتر، پيرامون سياست امريكا در منطقه خليج فارس گفت : كاخ سفيد به تنظيم تز سازماندهي امنيت منطقهاي براي منطقه استراتژيك مركزي خاور نزديك و حوزه خليج فارس پرداخته است كه هم براي آمريكا و هم براي متحدان عمدهاش اهميت حياتي دارد. اين سومين منطقه پس از منطقه اروپاي غربي و خاور دور به شمار ميرود اين راديو ميافزايد امريكا هم اكنون با برخي از كشورهاي اين منطقه (خليج فارس) قراردادهايي دربارة استفاده از تأسيسات نظامي براي تامين حضور نظامي امريكا امضاء كرده است. راديو مسكو درباره اقدامات عملي اين تز به نقل از سخنگوي پنتاگون اظهار داشت : ناو هواپيمابر امريكائي اينديپندنت، وارد خليج فارس شد. به اين ترتيب هم اكنون سه ناو هواپيما بر آمريكا در نزديكي سواحل ايران رفت و آمد ميكنند. روي هم بيش از شصت ناو جنگي آمريكا و متحدانش در خليج فارس و در نزديكي اين منطقه متمركز شدهاند. [۱۳] مشاور رئيس جمهور امريكا (برژينسكي) روزنامه القبس، چاپ كويت در اين مورد نوشت : وزير دفاع امريكا كشور پادشاهي عربستان را به همكاري بيشتر نظامي با امريكا دعوت كرد. وي اظهار اميدواري كرد توسعه مناسبات نظامي محدود كه اكنون بين كشور عربستان و امريكا وجود دارد، در آينده به ما آزادي بيشتري براي حركت در خليج فارس خواهد داد. روزنامه مذكور همچنين پيرامون همراهي ژاپن با سياستهاي منطقهاي امريكا جهت امنيت جريان صدور نفت از قول منابع آگاه نوشت : ژاپن آمادگي خود را براي كمك به آمريكا در ايجاد خطوط امنيتي براي ادامه جريان نفت در خليج فارس اعلام كرده است. [۱۴]
گزارش - 552
روزنامه السياسه از امان گزارش داد كه اردن صد تانك ايراني به غنيمت گرفته شده توسط عراق را از اين كشور دريافت كرد. تسليم اين تانكها در مرز اردن و عراق در حضور ملك حسين صورت گرفت. [۱۵]
گزارش - 553
مديريت اطلاعات نظامي از وزارت دفاع عراق، درباره اقدامات جمهوري اسلامي براي تامين اقلام جنگي، ضمن يك كار توجيهي براي نظاميان چنين گزارش داد : اسلحهها و مهماتي را كه ايران توانست از ليبي و سوريه تهيه نمايد، به شرح زير است : 1 ـ موشكهاي استرلا 2 ـ سلاحهاي ضد تانك 3 ـ سلاحهاي خفيف و مين. ليبي قطعات يدكي و احتياجات هواپيماهاي ايراني را از يونان خريداري كرده و از راه هوا وارد ايران نموده است. همچنين مأمورين ضد اطلاعات سوريه سعي كردند احتياجات ايران را از كشورهاي اروپاي غربي تهيه نمايند. ايران توانست بعضي احتياجات اسلحه خود را از تجار سلاح در هلند تهيه كند. حكومت هلند فروش سلاحهاي غير رسمي را به ايران تكذيب كرد (دلال اين معامله رابطهاي با اسرائيل نداشته است). همچنين مشخص شده است كه حكومت كرة شمالي كه پشتيباني و تأئيد خود را رسماً در روزهاي اول جنگ از ايران اعلام نموده، در حالي كه سفير كره در عمان به وزير خارجه اردن اظهار داشته كه كشور متبوع وي هيچگونه كمك نظامي به ايران نكرده است، اما مشاهده شده رابطهاي دو جانبه و در عين حال محدود وجود دارد. كشور سوئد درخواست ايران را مبني بر فروش مهمات و سلاح رد كرد. كشورهاي آلمان غربي و انگليس درخواست ايران را مبني بر فروش اسلحه رد كردهاند. كشور يونان درخواست فروش احتياجات و قطعات يدكي هواپيما را از طريق مباشر (واسطه) رد كرده، اما در عين حال آمادگي خود را جهت فروش قطعات يدكي هواپيماي غيرنظامي به يك فرستادة ايراني اعلام داشته است. سفير ايران در بن در يك سفر رسمي به يوگسلاوي درخواست قطعات و لوازم يدكي براي هواپيماهاي بوئينگ و هليكوپتر و ايستگاههاي بي سيم و الكترونيك به اضافه مواد غذائي را نمود كه جواب رد شنيد. اين مديريت وضعيت اقتصادي ايران را بررسي كرده، مينويسد : كليه اطلاعات و دلايل به دست آمده نشان ميدهد كه اقتصاد ايران زيانهاي بسياري ديده است و كليه مسئولين به اين امر اعتراف كردهاند. اين مسأله را در صحبتهاي صريح آيات قم و تهران راجع به احتكار، بالا رفتن قيمتها و كمبود پول در بانكها ميتوان فهميد. ضمناً مردم پولهاي خود را به خاطر عدم اعتماد از بانكها بيرون كشيدهاند. همچنين ارزش تومان ايراني طبق قيمت بازار از5/47 فلس به قريب 20 فلس در كمتر از 2 سال تنزل نموده است. اقتصاد ايران با در نظر گرفتن اين كه نفت تنها منبع درآمد آن است و باقي ماندن سپردههاي ايران در بانكهاي امريكا بالغ بر 6 ميليارد دلار از مجموع
3/11 ميليارد دلار كه اين رقم پشتوانه ايران تا روز 6 آوريل 1979 بوده است، به خطر ميافتد. با اين كه خبري رسيده مبني بر اين كه ايران روزانه 15000 بشكه نفت را از جزاير خارك، لاوان و سيري صادر ميكند كه معادل 6 ميليون دلار در روز درآمد دارد. در مورد مواد غذايي، ديپلماتهاي خارجي به سختي و با كوپن غذا دريافت ميكنند، به همين خاطر بيشتر ديپلماتها تهران را ترك كردهاند و سفارتخانهها افراد خود را به حداقل تقليل دادهاند. ايرانيها نيز به سختي مواد غذايي پيدا ميكنند و بيشتر مواد دريافت نميشود. در بازار سياه نيز كه مواد مختلف پيدا ميشود، قيمتها بالا هستند. [۱۶] لازم به تذكر است اين سند كه جهت توجيه نيروهاي ردة فرماندهي ارتش عراق ارسال شده، در تاريخ 10 دسامبر 1980 برابر با 19 آذر 1359 تهيه شده و درتاريخ 16/10/59 در عمليات هويزه از سنگر فرماندهي نيروهاي عراقي به دست آمده است. ضميمه خبر شماره 545 آيتالله خامنهاي كه از نزديك در جريان مشكلات و كمبودهاي برادران سپاه و بسيج، قرار داشتند، در زمينة وضعيت اين دوره از جنگ، چنين اظهار داشتند : سپاه بيچاره در عسرت بود. يكي از كارهاي ما پشتيباني بچههاي سپاه، بخصوص آنهايي كه ميخواستند توي آن منطقه [ آبادان ] بروند، بود. من دلم ميخواست آبادان بروم، نميشد ؛ تا اينكه يك وقتي گفتم هرجور شده من بايد به آبادان بروم و اين زماني بود كه حصر آبادان شروع شده بود ؛ يعني دشمن از رودخانه كارون عبوركرده و سرپلي در شرقكارون گرفته بود و بتدريج آن سرپل را توسعه ميداد، به نحوي كه جادة اهواز ـ آبادان ديگر بسته شد. وقتي كه عراقيها خرمشهر را گرفتند، جادة خرمشهر ـ اهواز بسته شد اما جادة آبادان ـ اهواز باز بود، رفت و آمد ميكردند، لكن وقتي دشمن از كارون عبور كرد و سرپل گرفت و بعد آن سرپل را توسعه داد، اين جاده هم بسته شد. فقط جادة ماهشهر ـ آبادان باقي ماند كه آن هم زير آتش قرارگرفت ؛ يعني اينقدر سرپل دشمن توسعه پيدا كرد كه آن جادة سوم هم زير آتش قرار گرفت و در حقيقت دو، سه راه غيرمطمئن باقي ماند ؛ اول، راهآبي بود كه البته آن هم خطرناك بود ؛ دوم، راه هوايي بود كه آن هم مشكلش اين بود كه آقاياني كه در ماهشهر نشسته بودند، به آساني به كسي هليكوپتر نميدادند ؛ راه سوم هم يك راه خاكياي بود پشت جاده ماهشهر كه با هزار زحمت بچهها درست كرده بودند و با زحمت و عسرت از آنجا عبور ميكردند، البته يك جاهايي از آن زير تير مستقيم دشمن بود كه ما در آنجاها خيلي هم تلفات داشتيم ؛ يك مقدارش هم خاكريز داشت. البته اين جاده غير از جادة اصلي ماهشهر
بود و خيلي زود هم بسته شد و همان راه آب و راه هوا باقي ماند. من از طريق هوا با هليكوپتر از ماهشهر به جزيره آبادان رفتم. آن وقت از سپاه مرحوم شهيد جهانآرا بود كه فرماندة عمليات آنجا بود، از ارتش هم مرحوم شهيد اقاربپرست آنجا بود. عليايحال يادم هست كه چند نفر از بچههاي سپاه آنجا بودند و چند تا هم از ارتشيها، بقيه هم كه انبوه بسيجي و سپاهي و اينها بودند. به جزيرة آبادان رفتيم ؛ از يگان ژاندارمري سابق سركشي كرديم ؛ بعد، آمدم آبادان و رفتم به محل سپاه (كه حالا شما ميگوييد هتل، من اصلاً نميدانم آنجا هتل بوده، آنجايي كه ما را بردند ما ديديم يك مركزي و ساختماني بود و من خيال ميكردم كه مثلاً انبارهايي بوده است.)، خيلي وضع را در آنجا قابل توجه يافتم ؛ يعني ديدم در عين غربتي كه بر همة نيروهاي رزمندة ما در آنجا حاكم بود و حقيقتاً وضعي بود كه انسان غربت جمهوري اسلامي را در آنجا حس ميكرد ! چون نيروهاي خيلي كمي بودند و بعد تهديد دشمن بسيار زياد، فشار دشمن خيلي شديد و شرايط رزمندگان هم شرايط نامساعد ! از لحاظ امكانات، يعني زرهي ما آنجا فقط شش تانك داشتيم كه همين آقاي اقاربپرست از اينجا و آنجا جمع كرده بود ! با چه زحمتي تانكها را تعمير كرده بود و يك گروهان تانك، در حقيقت اين گروهان ناقصي تشكيل داده بود. بچههاي سپاه كه با كلاشينكف، نارنجك، خمپاره و با اين چيزها ميجنگيدند، اصلاً هيچي نداشتند ! اين شرايط واقعي [ آنجا بود ] و من روحيهها را در حد اعلا ديدم. واقعاً يك چيز شگفتآوري است ! ديدن اين مناظر خيلي براي من جالب بود. يك جايي را شما توي فيلم ديديد كه ما از خانهها عبور ميكرديم، اين براي خاطر اين بود كه منطقه تماماً زير ديد مستقيم دشمن بود و بچههاي سپاه براي اينكه بتوانند خودشان را به نزديكترين خطوط به دشمن كه شايد حدود صدمتر بود، برسانند، خانهها را به هم وصل كرده بودند ؛ خانههاي خالي مردم فرار كرده و هجرت كرده از آبادان و قسمت خالي خرمشهر ؛ من الان يادم نيست كه اينهايي كه ديديم، آبادان بود يا خرمشهر و به احتمال قوي خرمشهر بود، بله ! ديوارها را به هم باز كرده بودند، خانهها را به هم متصل كرده بودند كه خيلي مناظر رقتانگيزي داشت. وقتي انسان وارد اين خانهها ميشد، دهها خانه را عبور ميكرد تا برسد به آن نقطهاي كه ميشود با تير مستقيم تك تيرانداز ما، دشمن را بزند و گشتيهاي دشمن را ميزدند. من ديدم بچههاي خودمان را، كساني را كه تك تيرانداز بودند و اينها خودشان را پشت سنگرهايي كه درست مشرف به محل عبور و مرور دشمن بود، رسانده بودند و يكايك دشمن را ميزدند. البته دشمن هم به مجرد اينكه اينها يكي را ميانداختند، اينجا را با آتش شديدي ميكوبيدند ؛ اينجور بود. وليكن اينها كار خودشان را ميكردند. اين يك قسمت بود كه ما رفتيم ديديم و خانههاي خالي افتاده و اثاثيه درست جمع نشده، كه نشانة نهايت آوارگي و بيچارگي مردمي كه اينها را اينطور ريخته و رفته بودند، بود. خيلي تأثرانگيز بود و اين جوانهايي كه با قدرت تمام ميرفتند، مكرر هم به من ميگفتند كه آقا مثلاً اينجا خطرناك و فلان است،
من گفتم نه، برويم هرجايي كه كسي هست، من ببينم و آخرين جايي كه رفتيم زير پل بود. ميدانيد كه پل آبادان ـ خرمشهر يك جا قطع شده بود، يعني شكسته بود و قابل عبور و مرور نبود ؛ بچهها از زير پل راه باز كرده بودند و تا محل آن شكستگي ميرفتند من تا آن انتها رفتم و آنجا هم احتمال ميدهم در آن نقطة آخري كه رفتيم يك نمازي خوانديم. يك نماز جماعت همچنين به ذهنم هست كه در آنجا خوانده شد. رفتيم آنها را ديديم، همهجا من حماسه و مقاومت ديدم. محل استقرار ما در اين هشت، نه ماهي كه من در منطقة عمليات بودم، اهواز بود، نه آبادان. از روزهاي اول قصد داشتم به خرمشهر و آبادان بروم وليكن نميشد ؛ علت هم اين بود كه در اهواز از بس كار زياد بود، اصلاً من نميتوانستم از آن محلي كه بوديم، تكان بخورم، زيرا كساني را كه در خرمشهر هم ميجنگيدند، ما بايد از اهواز پشتيبانيشان ميكرديم، چون واقعاً از هيچجا پشتيباني نميشدند. در آن ستادي كه ما بوديم ـ كه مرحوم دكتر چمران فرماندة آن تشكيلات بود و من هم آنجا مشغول كارهايي بودم ـ بطور كلي دو جور كار وجود داشت، يك كار، كارهاي خود اهواز بود، از جمله : عمليات بود، كارهاي چريكي بود، تنظيم عدههاي كوچك براي كار در صحنة عمليات بود و … موضوع دوم كار، امور مربوط به بيرون از اهواز بود، از جمله : پشتيباني خرمشهر و آبادان و بعد عمليات شكستن حصر آبادان، كه از محمديه در نزديك دارخوين شروع شد و همين آقا رحيم صفوي، سردار صفوي امروزمان ـ انشاءالله خدا اين جوانها را حفظ كند براي اين انقلاب ـ اينها اولين كساني بودند كه عمليات شكستن حصر را از چندين ماه قبلش شروع كرده بودند تا بعد به عمليات ثامنالائمه منجر شد. [ بله، كار ديگر اين بود كه ] در اصل به اينها كمك كنيم ؛ به اينها خمپاره بدهيم ؛ از ارتش به زور بگيريم، البته خود ارتشيها بيچارهها هيچ حرفي نداشتند، با كمال ميل ميدادند منتها بالاي سر ارتش آن روز يك فرماندهاي وجود داشت كه به شدت مانع بود از اينكه چيزي جابجا بشود و ما با خيلي مشكلات گاهي يك چيزي براي اين برادرهاي سپاه ميگرفتيم …. (سنــد شــماره 18842 / پ. ن مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : بيانات آيتالله خامنهاي در ديدار با گروه تلويزيوني روايت فتح، 11/6/1372، نوار 31439)
پاورقیها
منابع و مآخذ روزشمار 1359/09/19
- ↑ سند شماره 002146 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : سپاه جنوب ، 19/9/1359 ، سند شماره 002224 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : دفتر سياسي انتظامي استاندراي خوزستان ، 24/9/1359.
- ↑ روزنامه جمهوري اسلامي ، 20/9/1359.
- ↑ ماخذ شماره 1.
- ↑ سند شماره 002141مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : واحد اطلاعات و عمليات سپاه اهواز ، 19/9/1359.
- ↑ سند شماره 002150 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : دفتر سياسي انتظامي استانداري خوزستان ، 19/9/1359.
- ↑ خبرگزاري پارس ، « گزارشهاي ويژه » ، نشريه 273 ، 26/9/1359 ، اهواز.
- ↑ سند شماره 048557 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : ستاد مشترك ارتش ، 19/9/1359.
- ↑ سند شماره 071085 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : ستاد مشترك ارتش ،
- ↑ سند شماره 002146 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : سپاه جنوب ، 19/9/1359 ، سند شماره 002224 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : دفتر سياسي انتظامي استاندراي خوزستان ، 24/9/1359.
- ↑ سند شماره 021489 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : وزارت دفاع عراق ، مديريت اطلاعات نظامي عراق ، 19/9/1359.
- ↑ خبرگزاري پارس ، « گزارشهاي ويژه » ، نشريه 267 ، 20/9/1359.
- ↑ ماخذ شماره 11 ، راديو لندن ، 19/9/1359 ، خبرنگار بي. بي. سي ، دهلي.
- ↑ ماخذ شماره 11 ، راديو مسكو ، 19/9/1359.
- ↑ روزنامه انقلاب اسلامي ، 19/9/1359 ، خبرگزاري پارس ، روزنامه القبس چاپ كويت. 15. ماخذ شماره 11 ، جرايد بيروت ، 19/9/1359 ، روزنامه السياسه ، امان.
- ↑ روزنامه انقلاب اسلامي ، 19/9/1359 ، خبرگزاري پارس ، روزنامه القبس چاپ كويت. 15. ماخذ شماره 11 ، جرايد بيروت ، 19/9/1359 ، روزنامه السياسه ، امان.
- ↑ سند شماره 021489 مركز مطالعات و تحقيقات جنگ : وزارت دفاع عراق ، مديريت اطلاعات نظامي عراق ، 19/9/1359.